فرهنگ قاسمی
آقای مهندس علیقلی بیانی یکی از چهرههای سرشناس لائیسیته ایران درگذشت. او همینطور از طرفداران محمد مصدق و یکی از بنیانگذاران و اعضای بسیار پرارزش و فعال حزب ایران بشمار میرود که همواره بر روی اصول خود مردانه و با اتکاء به اخلاق و دانش و منطق ایستادگی کرد، هرگز زیر بار فشارها، تحدیدها و تحبیبهای نا به حق دیکتاتوری پهلوی و دیکتاتوری فرومایه ولایت فقیه جمهوری اسلامی نرفت.
او یکی از کسانی بود که با آشنائی کامل از دین اسلام و مذاهب دیگر و شناخت عمیق از فلسفه شرق و غرب در امر جدائی دین و مذهب از حکومت و اداره مملکت، آنچه که ما آنرا لائیسیته میخوانیم، طرفداری کرد و آنرا در حد قدرت و توانائی خود ترویج داد و در کلاسهای درس حزب ایران آنرا به جوانان آموخت و لائیسیته را به یکی از ارکان اصلی حزب ایران تبدیل ساخت. وی علیرغم برخی از رهبران نالایق و کوتاه فکر حزب ایران که در خمینی محسور شدند در جهت استقلال این حزب نسبت به طرفداری از خمینی موضع گرفت.
او به حق مسلمانی لائیک و اندیشمندی بیمدعا بود.
امروز که از هر زمان دیگر آزادیخواهان و طرفداران عدالت اجتماعی در ایران به ارج و مقام لائیسیته وقوف پیدا کردهاند و برای برقراری آن مبارزه میکنند شایسته است که از تک درختان تناوری که در شورهزار تعصب و خشکمغزی پرچمدار استقلال و آزادی و لائیسیته در ایران بودند یاد کرده و به آنها احترام گذارده شود.
زنده یاد شاپور بختیار که خود یکی از رهبران حزب ایران و مدافع لائیسیته بود به مهندس بیانی احترام میگذاشت و همیشه از او به نیکی نام میبرد.
وقتی رژیم جمهوری اسلامی در نخستین یورش علیه آزادیخواهان و لائیکها، ابوالفضل قاسمی دبیر کل حزب سوسیال دموکرات ایران که در اولین دوره انتخابات مجلس به نمایندگی مردم در گز انتخاب شد با تهمت و افتراء به مجلس راه نداد و او را زندان انداخت، به اعدام وسپس با دو درجه تخفیف به حبس ابد محکوم کرد، مهندس بیانی از جمله کسانی بود که به عنوان شاهد در دادگاه قاسمی حاضر شد و به رئیس دادگاه جمهوری اسلامی که کمر قتل ابوالفضل قاسمی را بسته بود گفت «من وضوی شهادت گرفتهام و هر آنچه میگویم جز حقیقت نیست» وسپس با شهامت بینظیری از ابوالفضل قاسمی دفاع کرد که متن سانسور شده آن در جرائد آن روزها انتشار یافت.
من از فقدان این خدمتگذار مردم به دو جهت بسیار متأثر شدم اول آنکه مرگ اگر چه در سن 97 سالگی، به او اجازه نداد تا شاهد یک حکومت مستقل و لائیک و آزادیخواه در ایران باشد، حکومتی که هنوز آزادیخواهان باید برای به وجود آمدن آن مبارزه کنند. دوم، در آن وانفسا که طرفداران ولایت فقیه، ابوالفضل قاسمی یکی از رهبران جبهه ملی و دبیر کل حزب ایران را به اعدام محکوم میکردند بسیاری همچون سنجابی، بازرگان، فروهر و حسیبی، موحد و… به تبعیت از توطئههای جمهوری اسلامی علیه آزادیخواهان و محسور شدن در چهره خمینی، قدرت تشخیص حق از ناحق را از دست داده در مقابل بیعدالتیهای گوناگون مهر سکوت بر لب نهاده بودند و برای حفظ پستهای حکومتی نه چندان خوشعاقبت و مقامهای زودگذر در دست عوامل جمهوری اسلامی بازی میکردند، مهندس علیقلی بیانی با حضورش در دادگاه پدرم نشان داد که در این مبارزه خشن بین آزادیخواهان و تعصبگرایان هنوز هستند مردانی که حاضرند برای بیان حقیقت خود را به مخاطره اندازند.
بدین ترتیب من خود را نیز مدیون این آزادیخواه بزرگ دانسته و با کمال ادب سر تعظیم در مقابل او فرود میآورم و فقدانش را به همه آزادیخواهان، طرفداران لائیسته، مدافعان دموکراسی از یکسو و به خانواده و بازماندگان محترمش تسلیت میگویم.
Paris 11/ 09/2009
Farhang.ghssemi@cogefi.com