آرش کیست ؟
آرش یا ارخش همان آرش شیواتیر است که در مجمل التواریخ و القصص از او یاد شده و در ادبیات فارسی علاوه بر صفت شیواتیر، به کمانگیر نیز معروف است. اصل داستان آرش از اوستا است. با پیروزی افراسیاب بر منوچهر قرار بر این شد که در یک مصالحه مرز ایران و توران را با پرتاب تیر یکی از پهلوانان ایرانی معین کنند . آرش شیواتیر به این مهم گمارده شد.
آن گاه آرش بر فراز دماوند می رود و تیر را در چله کمان گذاشته و پرتاب می کند. او که همه هستی و توانش را برای پرتاب تیر گذاشته بود، پس از این تیراندازی از خستگی جان میدهد؛ پیکرش پاره پاره شده و در خاک ایران پخش میشود و روانش در تیر دمیده میشود. تیر از بامداد تا هنگام غروب خورشید پرواز کرده و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی فرود میآید، که آن جا مرز میان ایران و توران خوانده میشود.
سیاوش کسرایی داستان آرش را به عنوان مظهر قهرمانی و وطن خواهی در منظومه ای این گونه تصویر کرده.
آری، آری، زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گربیفروزیش، رقص شعلهاش در هر کران پیداست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست
” منم آرش ” چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن
منم آرش، سپاهی مردی آزاده،
به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را
اینک آماده
مجوییدم نسب،
فرزند رنج و کار؛
گریزان چون شهاب از شب ،
چو صبح آمادهی دیدار …..
شامگاهان ،
راه جویانی که میجستند آرش را به روی قلّهها، پی گیر،
باز گردیدند،
بی نشان از پیکر آرش،
با کمان و ترکشی بی تیر
آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش
کار سدها سدهزار تیغهی شمشیر کرد آرش
تیر آرش را سوارانی که میراندند بر جیحون،
به دیگر نیمروزی از پی آن روز،
نشسته بر تناور ْساقِ گردویی فرو دیدند
و آن جا را، از آن پس،
مرز ایرانشهر و توران باز نامیدند.
احمد نظری