اخیراً “دبیر کل” جریان تجزیه طلب “الاحواز” در هلند، بنام احمد نیسی معروف به احمد مولی (ابو ناهض)، به ضرب سه گلوله درب خانه اش در شهر لاهه ترور شد. جا دارد که این ترور بهر دلیل و توسط هر کسی محکوم شود. سازمان “حرکه النضال العربی لتحریر الاحواز” در بیانه خود، ترور دبیر کل خود را هنوز به کسی نسبت نداده، ولی انگشت اتهام فعالان حقوق بشر نزدیک به آن سازمان بسوی حکومت اسلامی است. این ترور یاد آور ترورهای گذشته حکومت اسلامی در خارج است.
در میان جریانات تجزیه طلب در ایران، الاحواز در ۱۹۶۷ از دو جریان تجزیه طلب دیگر به نام “خلیج عربی و” جبهه ملی ازادی بخش عربستان” تشکیل شد. الاحواز خواستار تجزیه “عربستان” از ایران است: یعنی منطقه وسیعی از اهواز، تمام جنوب خوزستان، تمام مناطق جنوب ایران در امتداد “خلیج عربی” تا تنگه هرمز. گفتمان الاهواز آلوده به ناسیونالیسم / نژاد پرستی قو می یا دشمنی با “قوم فارس” است. این جریان، مانند دیگر جریانات تجزیه طلب وابسته به اجنبی، دشمنی خود را به ایران و ایرانیت کتمان نمی کند. گفته می شود این جریان ستون پنجم صدام در جنگ هشت سلله ایران-عراق بوده و از این زاویه مورد خشم حکومت اسلامی بوده است، وگرنه حکومت اسلامی خود را به عربیت, زبان و سن ان نزدیک میداند تا جائی که در قانون اساسی خود و در انقلاب فرهنگی اوئل عمر خود به عبث تلاش نمود زبان عربی را زبان برجسته امت اسلامی ایران کند.
تجزیه طلبی، بر خلاف خودمختاری یا فدرالیسم، خواستار تجزیه قسمتی از جغرافیای کشور و استقلال سیاسی و یا الحاق ان به کشور دیگر است. نمونه ان امروز در باسک اسپانیا و یا در گذشته نه چندان دور در اسکاتلند و یا ایالت فرانسوی زبان کبک در کانادا بوده است. در کبک کانادا و اسکاتلند، رفراندوم برای تجزیه با شکست تجزیه طلبی و حفظ تمامیت ارضی منجر شد. اخیراً، استقلال دولت اقلیم کردستان عراق تلاشس دیگی در جهات تززیه طلبی بوده که با تنها حامی خارجی خود اسرائیلاینک سرنوشت مبهمی دارد. ولی تجزیه طلبی در چکسلواکی سابق منجر به دو کشورمستقل و دوست چک و اسلاوکی شد.
تجزیه طلبی در منشور حقوق بشر تلویحا قید نشده و حتی در برخی از قانون های اساسی ماندد فرانسه و ترکیه غیرممکن است. شکی نیست در صورت یک حکومت دموکرات و مردمی در ایران، این قانون اساسی ایران جدید خواهد بود که چنین حقی را در حد خود مختاری و حتی تجزیه میتواند بنا به مصالح ملی و قومی برسی کند.
اما تجزیه طلبی در کشورهای جهان سوم، بویژه منطقه پر آشوب خاورمیانه، معمولا با تحریک و ذینفع بودن خارجی حمایت می شود. نمونه ان همین جریان تجزیه طلب ال احواز، عمدتاً، در خوزستان و مناطق عرب زبان جنوب ایران است. خوزستان یکی از کهن ترین استانهای ایران است که در آن اقوامی از بختیاری، قشقائی، و یک اقلیت عرب زبان شیعه زندگی میکنند. در ضمن خوزستان به دلیل صنعت نفت، مراکز نظامی، طرح نیشکر هفت تپه، و بزرگترین سد برق و آبیاری ایران، سد دز، همیشه محل زندگی بسیاری از نقاط مختلف ایران بوده است.
اقلیت عرب زبان در زمان حضور استعمار انگلیس در جنوب، مانند مناطق دیگر جنوب در ایران، تحت الحمایه انگلیس و عملاً تحت حاکمیت دولت مرکزی تهران نبود. امور جنوب غربی خوزستان توسط اقلیت عرب زبان و شرق و شمال ان توسط قوم بختیاری اداره می شد. در زمان رضا شاه، سران قوم سرکوب و این مناطق به حاکمیت دولت مرکزی ملحق شدند; چندین شورش اقلیت عرب زبان به رهبری فردی به نام شیخ خزعل سرکوب شدند. جنبش تجزیه طلبی خزعل در اواخر رضا شاه و اوائل سلطنت پسرش بود، ان زمان استعمار انگلیس انان را حمایت میکرد. ولی با تضعیف ان استعمار به دلیل کهولت، امروز کشورهای منطقه چنین دخالت هائی را، با توجه به میزان تشنج با حکومت اسلامی، برنامه ریزی می کنند.
با خلع رضا شاه در ۱۹۴۱ و بر تخت نشادن فرزند او محمد رضا شاه توسط متفقین در ایران، شورش های دیگری از اقلیت عرب زبان در ۱۹۴۳ و ۱۹۴۵ به شدت سرکوب شدند. در ۱۹۴۶ حزب تازه تأسیس ”ال سعدا“ در “محمره” ، خرمشهر, سرکوب شد. سرانجام در ۱۹۵۶ حزب ”جبهه ملی آزادی طلب عربستان“ و در ۱۹۶۰ حزب ”خلیج عربی“ تأسیس شدند که از ادغام انان در ۱۹۶۷ “جبهه ازادی بخش الاحواز“ تأسیس شد. این جریان در زمان تشنج بین حکومت عبدالناصر، حسن البکر و سپس صدام حسین با شاه فعالیت خود را گسترش داد و دفتری در لندن برای هماهنگی با سیاست های استعمار کهن و حمایت از کشورهای عربی گشود.
کودتای رضا خان و سیّد ضیا اگر چه با حمایت انگلیس و سکوت شوروی بود، ولی در ۸ سال اخر سلطنت رضا شاه، ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰، تمایل رضا شاه به هیتلر را انگلیس با معرکه خزعل را به منزله هشداری به رضا شاه تدارک دید. ولی جریان الاحواز را همیشه کشورهای عربی حمایت کرده اند، اگر چه دفتری هم در لندن دارد. در جریانات دیگر تجزیه طلب در ایران، میتوان جاپای عربستان و اسرائیل را مشخص دید. در شمال هم اردوغان “تورک” های گرگ های خاکستری” را در ایران دارد، تا بنا به میزان ارسال کامیون های پول دزدی ملاها به ترکیه، از این اهرم قدرت سوء استفاده، یا شانتاژ، کند.
با روی کار آمدن حکومت ضد ایرانی اسلامی در ۱۹۷۹، تمام اقوام ایرانی، از جمله ایرانیان عرب زبان، مورد تبعیض و سرکوب قرار گرفتند. کلیه جریانات انقلابی: چپ، و ازادی طلب از مبارزه تمام اقوام زیر ستم، از جمله مردم عرب زبان، حمایت بدون قید و شرط کردند. تا جائی که از اوائل استقرار حکومت، بسیاری از فارس زبان ها به مبارزان این اقلیت ها، در چارچوب خودمختاری محلی و دمکراسی برای ایران، ملحق و در کنار آنان علیه حکومت سرکوبگر اسلامی مبارزه کردند.
رژیم اسلامی تا کنون چندین بمب گذاری را در خوزستان به الاحواز نسبت داده و تعدادی از اعراب منطقه را به دلیل تروریست اعدام کرده است. چندین سال پیش سفارت حکومت اسلامی در لندن ظاهراً توسط افراد الاحواز در اعتراض به اعدام افراد خود در ایران مورد حمله قرار گرفت. ارتباط الاحواز میتواند با توجه با منافع مشترک با چند قطب مخالف، یعنی با لندن، ریاض … و قطب مخالف آنان رژیم اسلامی باشد، این وابسگی همزمان نیست، بلکه میان این قطب ها دوران می کند. اهداف انان متغییر است، ولی هدف رژیم از تحریک تجزیه طلبی نفاق میان اقوام ایرانی اسث تا ماهیت اشغالگرانه و ضد ایرانی خود را در اذهان تمام ایرانیان استتار کند.
تمام اقوام ایرانی قرن ها است با هم در صلح و تفاهم زندگی می کنند; آنان تبعیضی بین خود قائل نمی شوند، با هم ازدواج و در بسیاری از فعالیت های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی شراکت و همکاری میکنند. همبستگی بین تمام اقوم ایرانی خلل ناپذیر بوده است. وجود معدوی افراد یا گروه های تجزیه طلب ربطی به مطالبات و خواسته های قومی ایرانیان ندارد، بلکه این افراد دگماتیست و ناسیونالیسم بوده و بطور علنی مملو از تنفری بیمار گونه از ایران و ایرانیان “قوم فارس” هستند. آنان میتوانند مزدوران اجنبی یا رژیم ضد ایرانی اسلامی باشند که تنفر مشترک از مردم و ایرانیت دارند، لذا با اتاق های فکر حکومت همکاری می کنند تا با تفرقه در میان اقوام ایرانی عمر انگلی حکومت طولانی شود. همچنین میتوانند ستون پنجم استعمار و حکومت های منطقه باشند که از ضعف حکومت مرکزی, مانند زمان شیخ خزعل, سوء استفاده کرده تا کشور را تجزیه کنند.
ترور تجزیه طلبانی مانند این احمد نیسی، به منزله لولوی سرخرمن، میتواند به دلیل جنگ قدرت در میان جناح های رژیم اسلامی باشد که در چنین مواردی مهره های سوخته میتوانند تصفیه شوند. از این منظر، ترور فعال تجزیه طلب ال احواز در خارج میتواند زنگ خطری برای فعالان اپوزیسیون و حتی مهرهای سوخته خود حکومت در خارج باشد.
جهانشاه رشیدیان