بیست و هشت سال گذشت
امسال در شرایطی خود را برای تجدید عهد با “آنان که گفتند نه ” آماده میکنیم که انتشار نوار صوتی آیت الله منتظری موجی از واکنش ها را با خود به همراه داشته و برای اولین بار شخصیتهای مهم دستگاه زندان و شکنجه و اعدام رژیم جمهوری اسلامی خونخوار آشکارا از این جنایت هولناک ، که به حق در ردیف جنایات علیه بشریت جای گرفته، دفاع کرده و آن را در زمره “خدمات امام خمینی ” شان در بر پایی این رژیم سفاک و جانی قلمداد کرده اند .
این اعتراف رسمی به ارتکاب جنایتی که گمان میکردند میتوان آن را در خاوران به خاک فراموشی و انکار سپرد، تمامی کسانی را که در این رژیم دارای مقام و مسئولیت بودند و هستند وادار میکند که در برابر این فاجعه خونین جایگاه و مسئولیت خویش را روشن کنند : کجا ایستادهاند ؟ در کنار قربانیان و حقیقت یا در کنار جلادان و “دوران نور امام خمینی”؟
آنچه مسلم است اینست که با این اعترافات جانشین ولی فقیه دیگر حاشا نمیتوان کرد. برای ما اما سکوت کر کننده خاوران پرده انکار را نه امروز که از بیست و هشت سال پیش دریده است. آزادیخواهان ایرانی و مدافعان حقوق و کرامت انسانی منتظر نمانده بودند که این یا آن “مقام و آیت الله ” در اینباره نظر دهند و نه از” منافع و آینده” این یا آن “دین و ایدئولوژی “، بلکه از جایگاه حق و حقیقت و در دفاع از شجاعت و پاکباختگی آن عزیزانی که در تابستان خونین ۶۷ ، و در متن دهه خونین شصت، ایستاده به خاک افتادند هر ساله با گرامیداشت یاد آنان با فراموش شدن آن جنایت ها جنگیدند و گفتند : نه بخشودنی است و نه فراموش شدنی !
انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی درایران ـ پاریس مانند هرسال مراسم یادمان این جان باختگان را برگزار کرده.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو
2 پاسخ
سلام بر دوستان و هممیهنان خارج از کشور. من بارها در مورد قتل عامی را که خمینی سفاک و فتاک و جنایتکار فتوایش را داد مطلب نوشته ام و آنرا لکه ای ننگین بر دامان پر نکبت و و منحوس تشیع و اسلام قلمداد کرده ام و این مصیبت را به همه ی انسانها ی آزاده و خصوصا بازمانده گانشان و مادران و پدرانشان و فرزندانشان تسلیت گفته ام. اما برایم یک موضوع آزار دهنده است. و آن یک بام و دو هوا بودن روشنفکران ایرانی ست. معلوم نیست چرا به صورت دسته جمعی در پی محکوم کردن و روشنگری فتوای دائمی قتل بهاییان نیستیم. این گرگ خونآشام تشیع هر روز یکی از بهاییان را میدرد و جامعه ی روشنفکری ایران در پی افشای آن نیست. من نمی فهمم چرا چنین است. چندی پیش دوستی تعریف می کرد که عده ای در تهران که همگسی از روشنفکران طاز اول این مملکت هستند دور و بر هم جمع بودند و راجع به شاپور بختیار و عضویت او در مقاومت فرانسه بر ضد نازیها می گفتند. یکی از آن شخصیت ها که در سوییس درس خوانده گفته بود که اگر من هم آن زمان فرانسه بودم چنین می کردم٬ و دیگری گفته بود که اگر من هم در اروپا بودم ولو اینکه یهودی نبودم بر بازوی خودم ببرای اهعتراض ستاره ی زرد داوود میدوختم. و همیطور هر کسی به نوعی اگر آنجا می بوده اعتراضی می کرده. راوی که شاهد بوده میگفت من به آنها گفتم که هر روز زیر نظز شماها و در بوغ کرنان بهاییان را می کشند و شماها هیچ نمی گویید. چرا؟ او می گفت یکی دو تای آنها سرشان را بزیر انداختند و آن سخنور روشنفکرر لاییک گفت: این فرق می کند!!!! عجبا!!! این چه فرقی میکند؟؟؟ تاریخ گواه خواهد بود که حتا یک روشنفکر استخواندار حتا یک روحانی باشرف حتا یک انسان آزاده بدون اما و اگر بدون اینکه اول بگوید من بهایی نیستم ولی…. از این قربانیان همیشگی شیعه گری دفاع نکرد. این مایه ننگ روشنفکری و هنرمندی و فرهنگی و فلسفه ورزی و متفکری ایران و ایرانیان است. در همین سایت شما دیدم که فرهنگ امیری بهایی دیگری را در یزد با ضربات کارد کشته اند. اما دریغ از یک مقاله. آنچه که آمده فقط و فقط باز نویسی نوشته خود بهاییان است و بس. حیف از ایران. حیف از کوروش که نامش اینروزها بر سر زبانهاست. اینکه روشنفکران و فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان و سینماچی ها و فیلسوفان و حتا مردم عادی در این مورد چیزی نمی نویسند این معنیش پیروزی قتل و پیروی مردار و پیروی نحوست است پیروزی تشیع است بر زندگی٬ بر شرافت٬ بر آزادگی بر نیکی. در این سایت گاهی مطلبی از شخصی بنان جواد ایجادی نوشته می شود که رگه های از یک اندیشه را در خود دارد. اما گویا او هم از همان ستاره دوزان زمان نازیهاست در اروپا. از توجهتان متشکرم.
خانم یا آقای ارجمند عزیز. این آقایون و خاممهای روشنفکر ما به غایت شیعه اثناعشری هستند. تو خواهر یا برادر کجای کاری!!! تمامی کمونیستهای ها و توده ای ها و فدایین و مجاهدین و کافران ایرانی هم تا دسته شیعه گر و شیعه بازند. همشان خودشان و بچه هایشان بت اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ بدنیا می آیند و با تلقین آخوندان شپشو و افهم گفتنهاشان و نه کیر منکر از دنیا می روند. در ایران ما تنها چیزی که رواج کامل دارد حقه بازی و آنها که ظرفتشان بیشتر است شعبده بازی سکه رایج است. اگر نبود که بر ما آخوند حکومت نمی کرد. ما با دست خودمان آخوند را از قبرستان آوردیم و بر تحت سلطنت نشاندیم. آن شاه بدبخت ضعیف النفس ایران دوست اگر سایه ی خدا بود اینان خود خدایند. بله و البته که بهایی را در ایران حتا آنها که روشنفکر هم هستند و بسیار پر ادعا با اکراه او را آدم می دانند و قابل معاشرت. بله دوست من کشتار سال ضصت و هفت و هشت هشاد و نود و صد و تو بشمار و بشمار بشمار بله محکوم است اما اینان که همج شده اند یکیشان در مورد این مردی که تو ازش نام بردی فرهنگ امری نه سهن نخواهند گفت و تو لب و مطلب ناب را گفته ای. زنده باشی و سرفراز