مهرداد درویش پور
با پاندومی کرونا (کویید 19) جهان با یکی از بزرگترین شوک های تاریخ معاصر و نوعی”موقعیت جنگی” و شرایط اضطراری روبرو شده که دوام آن حتی اگر دیرپا نباشد، اثرات بس گسترده و درازمدتی خواهد داشت. به گونه ای که احتمالا جهان از “عصر کرونا” و پیش و پساکرونا یاد خواهد کرد. جهان کرونایی تاکنون هزاران نفر را به کام مرگ کشیده و پیامدهای بهداشتی و اقتصادی بس نگران کننده ای در بر داشته است. با این همه، پیامدهای اجتماعی آن با توجه به ساختار و نحوه رویارویی کشورهای گوناگون با کرونا متفاوت، چند وجهی و گاه خود ویژه است. این یادداشت ضمن اشاره به برخی پیامدهای عمومی، بیشتر به وضعیت ایران می پردازد.
در نگاه نخست وضعیت بحرانی ناشی از پاندومی کرونا ضرب آهنگ رشد ویژگی های مدرنیته پسین را در همه جا شتابی کم نظیر بخشیده است. گسترش دیجیتالیسم، فشرده شدن هرچه بیشتر دهکده جهانی، برجسته شدن نظام کارشناسی، چیرگی نفوذ علم بر مذهب و خرافات، چیرگی عصر تردید، ناروشنی و ناامنی از آینده بر یقین های پیشین و حس ایمنی تقدیرگرایانه، افزایش مسئولیت فردی و بالاخره گسترش خودنگری و درنگ و شدت گرفتن ابتکار، خلاقیت ها و پویایی برخاسته از این همه.
بااین همه، گذشته از پیامدهای منفی بهداشتی، اقتصادی و مرگ انسانها، عصر کرونا به تضعیف خرافات دینی و سنتی و یکته تازی بازار نیز منجر خواهد شد. در افکار عمومی جهان نه تنها نظام کارشناسی و نقش علم و به ویژه دانش پزشکی و بخش بهداشت از جایگاه والاتری برخوردار شده، بلکه سیاست های مراقبت گرایانه، عدالت جویانه، برابری خواهانه، تقویت نقش رفاهی دولت، توانمند تر ساختن جامعه مدنی، گسترش همبستگی اجتماعی، ملی و بین المللی و اندیشه های محیط زیستی، گویی به تنها راه حل اضطراری و موثر برای چیرگی بر پاندومی کرونا بدل شده است.
از این پس مردم جهان متوقعند دولت های به ویژه دمکراتیک به جای سپردن همه کارها به بخش خصوصی یا اختصاص بودجه های نجومی به نظامی گری، دولت با اقدامات رفاهی بیشتر از آسیب پذیری گروه های ضعیف تر در جامعه کاسته و به ویژه با توسعه بخش مراقبت، بهداشت و درمان و رایگان یا ارزان کردن هزینه های آن ، امکان دسترسی همگانی به آن را تسهیل کند.
گرچه طولانی شدن عمر پاندومی کرونا می تواند وسوسه روش های اقتدارگرایانه نظیر چین را همچون الگویی برای حل بحران افزایش دهد، اما کشورهایی همچون کره جنوبی و تا حدودی سوئد تاکنون امکان پذیر بودن تکیه بر روش های دمکراتیک -همراه با برخی اقدامات اضطراری و محدود کننده – را برای کاهش تلفات کرونا نشان داده اند.
همچنین دیرپایی پاندومی کرونا اگر جهان را به رکود اقتصادی بدتر از دهه سی در فاصله دو جنگ جهانی اول و دوم دچار کند جهان در موقعیت دیگری قرار خواهد گرفت که پیش بینی نتایج آن چندان ساده نیست. اما آنچه امروز مشخص است تضادها و رقابت های سیاسی به رغم برخی تنش های بین المللی حاصل از کرونا (نظیر تنش میان چین و امریکا یا آیران و آمریکا) کاهش یافته است. همچنین اقتدار دولت های حاکم در چهار گوشه جهان ولو موقتا- افزایش یافته است.
کرونا در ایران و پیامدهای اجتماعی آن
در این میان ایران در رویارویی با بحران کرونا از برخی جهات از موقعیتی ویژه ای برخوردار است. ویژگی اصلی آن همانا سهل انگاری مسئولان در لغو پروازها به چین، کتمان کاری موارد ابتلا و حتی مرگ مبتلایان به دلیل انتخابات در ابتدای شیوع کرونا، بی اعتنایی اولیه مراجع سیاسی و مذهبی و از جمله رئیس جمهور به هشدارهای مسئولان پزشکی، سهل انگاری در خودداری از قرنطینه کردن قم، تاخیر در بستن مراکز مذهبی، ضد و نقیض گویی درباره آمارمبتلایان و قربانیان واز همه مهمتر ناکارایی و بحران مدیریت در مدیریت بحران کرونا و از همه بدتر بهره جویی سیاسی در حوزه بین المللی و داخلی برای اقتدارنمایی و تنش آفرینی با ادعای بی پایه “جنگ بیولوژیک” خواندن کرونا توسط آمریکا و دست رد زدن به یاری رسانی آن کشور و حتی اخراج پزشگان بدون مرز از کشور است که برای مقابله با کرونا به ایران آمده بودند.
این همه اما تنها بی اعتمادی افکار عمومی داخلی و بین المللی را نسبت به صداقت، توانایی و اراده حکومت در مقابله موثر با تلفات کرونا افزایش داده است. برای نمونه مدیر اورژانس سازمان جهانی بهداشت در خاورمیانه رقم مبتلایان به کرونا در ایران را پنج برابر میزان رسمی اعلام شده تخمین زده است ونگرانی خود را از برخورد حکومت ایران در این زمینه ابراز داشته است. در جامعه ای که اعتماد متقابلی بین حکومت و مردم وجود ندارد، مدیریت بحران هایی از نوع اپیدمی کرونا بسیار شواری خواهد بود. این بی اعتمادی از جمله دلایل بی اعتنایی مردم حتی به رهنمودها و دستورات نظام برای جلوگیری از شیوع بیشتر کرونا است. سفرهای نوروزی میلیون ها نفر از ایرانیان گرچه از سهل انگاری گسترده در اعماق جامعه خبر می دهد، در عین حال محصول این بی اعتمادی و بی اعتنایی است. در کنار این همه، تحریم اقتصادی همه جانبه ایران توسط آمریکا و نحوه برخورد نظام ایدلوژیک دینی در متن اقتصادی سخت بیمار موجب شده میزان تلفات انسانی کرونا در ایران به یکی از بالاترین رده ها در جهان ارتقا یابد.
دگردیسی های ذهنی مثبت
با این همه، بحران کرونا زمینه ساز دگردیسی هایی مثبت در ذهنیت مردم نیز شده که برخی از آنها از این قرارند:
1 چالش خرافه های مذهبی و سنتی و تقویت جایگاه علم وعقلانیت در ایران و منطقه. آنچه در ایران امروزمی گذرد از برخی جهات با فروپاشی اقتدار کلیسا در عصر روشنگری و شیوع طاعون شباهت دارد. در قرون وسطی، گسترش طاعون و شکست و رسوایی کلیسا در ناتوانی مهار آن از طریق خرافه های دینی، ضربه مهمی به اقتدار آن زد و در رویگردانی مردم از آن و گسترش نگاه دنیوی نقش مهمی داشت. در ایران نیز، خرافات دینی مبنی بر “شفابخشی” مکان های مقدس دینی با شیوع کرونا و آلودگی مرگ آفرین این اماکن، به شدت ضربه خوردند. در این میان عربستان به سرعت مراکز مقدس دینی در کعبه و مدینه را بست، اما ایران موضوع قم را امنیتی کرد. با این همه حتی حاکمان مروج این خرافات در ایران نیز وادار به بستن مکان های معجزه بخش مقدس شان شدند. گرچه نفس حاکمیت دینی طی چهار دهه، عامل اصلی دین گریزی و پیشروی باورهای سکولار در ایران است، اما شیوع کرونا گویی میخ تابوتی را بر خرافات دینی زد. نه به این معنی که این خرافات یکسره از جامعه ناپدید می شوند، اما به میزان قابل ملاحظه ای تضعیف خواهند شد. این همه، زمینه پیشروی بیشتر باورهای عقلانی، علمی و سکولار را در ایران فراهم خواهد ساخت. با شیوع کرونا نه تنها حس استیصال و میل دست به آُسمان بردن برای رفع بلا در جامعه افزایش نیافت، بلکه بیش از پیش روشن شد که نه تنها به قول سروش “خدا به هر دردی نمی خورد”، بلکه این پرسش که آیا اصلا خدا به دردی هم می خورد، بیش از پیش رواج می یابد. امری که می تواند باور به ادعای نیچه را که “خدا مرده است” در جامعه گسترش دهد.
واکنش افراطی ترین گروه های مذهبی در اعتراض به بسته شدن حرمهای مشهد و قم و شعار “تهران غلط می کند” ، گویای نگرانی فناتیسم دینی از این روند است که حتی حکومت را نیز به عقب نشینی واداشته است.
2 افزایش درجه تحمل اجتماعی و همچون “فولاد آبدیده شدن” شدن مردمی که مرگ آفرینی و دشواری های عصر کرونا را تجربه می کنند. برخورد خلاق، هنرمندانه و گاه طنز آلود با بحران کرونا نظیر رقص کرونا در بیمارستان ها، نشان از آن دارد که چه در ایران و چه در جهان امید و اعتماد به نفس در چاره جویی و تطبیق با دشواری های عصر کرونا به جای دستپاچگی اجتماعی به گرایش مسلط بر جامعه بدل شده است.
3 جایگزینی ترس از اقتدار با اقتدار ترس. در حالیکه مردم کمترین توجه به فرمان های حکومتی نشان می دهند که خود نشانه ای از کاهش ترس از اقتدار حاکم است، نوعی نگرانی از شیوع مرگ آفرین کرونا، احتیاط و ملاحظه گری همچون یکی از مکانیسم های بقا (اقتدار ترس) را تاحدی رواج داده است.
4گسترش فرهنگ توجه به بهداشت عمومی و پیشگیری ونظافت که سلامت بیشتر آدمی و محیط زیست را در بر خواهد داشت.
5 تغییر موقتی سبک زندگی: کاهش اجباری مصرف گرایی، ترافیک و آلودگی محیط زیست که هرچند موقت است، اما می تواند زمینه ساز تجدید نظر در سبک زندگی شود که تا کنون هیچ برنامه و سیاستی قادر به مهار آن نبوده است. امری که منحصر به ایران نیز نیست.
6 افزایش حس مسئولیت شخصی در مقابله با بحران. هرچند که مسافرت گسترده بخش هایی از مردم به ویژه در نوروز همچنان شان دهنده سهل انگاری جدی در برخورد با کرونا و پذیرش مسئولیت فردی درجامعه است، با این همه حس مسئولیت شخصی همچون مکانیسم دیگری برای بقا گسترش یافته است.
7 افزایش همبستگی اجتماعی، وجدان جمعی و تکاپوهای جامعه مدنی در مقابله با کرونا درمتن بی کفایتی نظام. افزایش فعالیت و مشارکت نهادهای مدنی مستقل و ایرانیان داوطلب داخل و خارج برای کمک رسانی جلوه ای از این روند است.
8 تقویت اتوریته بهداشت و پزشکی درذهنیت جامعه همچون قهرمانان و نماد های نجات انسانها به موازات کاهش اعتبار نظام
9 افزایش همبستگی بین المللی که کمک دیگر کشورها به ایران از جمله نشانه های آن است و می تواند با کاهش احتمالی تحریم ها نیز همراه شود.
10 ضرورت رفاه اجتماعی و عقلانیتی مراقبت گرا در جامعه و افزایش توقعات مردم که خواست کاهش بهره وام ها، افزایش کمک های مالی و کمک هزینه های اجتماعی، افزایش رفاه اجتماعی و نقش دولت در تضمین حیات و استانداردهای زندگی – آن هم در بحرانی ترین دوران ها – را در بر دارد.
کلام آخر
نمی توان انکار کرد که پاندومی کرونا می تواند با به حاشیه راندن تضادهای اجتماعی و سیاسی، امکان بهره برداری صاحبان قدرت را ولو موقت برای تحکیم اقتدارخود افزایش دهد. اما اگر در کوتاه مدت با چنین فرایندی روبرو هستیم، در درازمدت بحران کرونا در ایران به باور افکار عمومی مبنی بر بی کفایتی نظام – با توجه به کارنامه تاکنونی آن- دامن خواهد زد و زمینه ساز اعتراضات اجتماعی دیگر با توجه به پیامدهای اقتصدای و اجتماعی آن خواهد شد. آینده نشان خواهد داد دینامیسم تحول در ایران در عصر پساکرونا به کجا خواهد رفت. در متن بحران ارائه تصویری روشن از تحولات و تکان های اجتماعی آینده دشوار است. اما یک امر قطعی است: مردم ایران و جهان به قول فیلسوف انگلیسی همچون “جانورانی امیدوار” این بحران را نیز از سر خواهند گذراند و همچون پولاد آبدیده خواهند شد!