بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران که از سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
سوم دیماه 1396 خورشیدی،شادروان پهلوان حسین شاه حسینی برای همیشه خاموش شد.
روز بس دردناکی بود؛ به حق در آئین خاکسپاری اش با ندای مظلومیت و به حق دوست داران و با ضرب آهنگ ” عزا عزا است امروز، روز عزاست امروز،مصدق بت شکن صاحب عزاست امروز ” به سوی آرامگاه ابدی اش بدرقه و بر دوش ماتم زده هم اندیشان و هم مرامانش از طیف های گوناگون باورمند به نهضت ملی ایران و رهبر فقیدش زنده یاد دکتر محمد مصدق به خاک سپرده شد.
حسین شاه حسینی بی گمان یکی از بی ادعاترین و صد البته پرکارترین و کارآمدترین کنشگران سیاسی سالهای پس از شهریور 1320 تا میانه دهه 90 خورشیدی بود.
او بارها و بارها بر سر مرام و آرمانش به بند و زنجیر کشیده شد از حضور در دانشکده فنی دانشگاه تهران در رشته شیمی محروم شد و … ، اما یک لحظه از آنچه کرده بود پشیمان نشد و تا به پایان حیات پربارش استوار و سربلند ایستاد.
حسین شاه حسینی در طول سالهای حیات 90 ساله اش و بیش از 7 دهه حضور موثر و پررنگ در عرصه های مختلف سیاسی و ورزشی و صنفی الگویی کارآمد و ماندگار،یگانه و درس آموز از کنشگری آرمان خواهانه و مبتنی بر اخلاق و مرام پهلوانی در این سه عرصه بود.
حسین شاه حسینی در سالهای پیش از انقلاب کاپیتان تیم ملی راگبی و بازیکن تیم ملی بسکتبال ایران بود و در این عرصه در میادین محتلف ورزشی خوش درخشید اما مرعوب دامهای قدرت نشد و فریب اربابان ثروت را نخورد. او در بخش ورزشی زندگی اش هم طعم محرومیت و تعطیلی باشگاه والیبال و بسکتبالش را از سوی ساواک چشید؛ چون از تبار پهلوانانی همچون سید حسن رزاز،پوریای ولی و جهان پهلوان غلامرضا تختی بود.
در عرصه فعالیتهای اقتصادی و صنفی تنها برای کسب درآمد و ارتزاق معیشت فعالیت نکرد و صد البته باغ او در کرج همیشه میزبان نشست های سیاسی علنی و مخفی و یا محل اختفای آرمان خواهانی بود که درصدد جنگ و گریز با ساواک بودند و در این عرصه از حقه بازی ها و فساد مرسوم گریبانگیرش! بدرود و منزه بود.
در عرصه صنفی حسین شاه حسینی را هممنش با آزادگان پاکدست و دستگیر و آرمان خواهی همچون حاج حسن شمشیری،حاج محمد راسخ افشار،حاج نوروز علی لباسچی،حاج حسن قاسمیه،حاج محمود مانیان،قاسم لباسچی،حسن قائمی،حاج محمد خلیلنیا،حاج حسن لقایی،حاج کریم دستمالچی،حاج احمد علی بابایی و … باید قرار داد.
صد البته در هماهنگی اصناف و بازار در بزنگاههای مختلف بیش از پیش حسین شاه حسینی پیشگام و پیشتاز بود.
حسین شاه حسینی همیشه می گفت : ” هرچه آموخته از زنده یادان دکتر غلامحسین صَدیقی و آیتالله سید رضا زنجانی آموخته است. ”
در عرصه فعالیت های سیاسی برای نخستین بار پس از ترور هژیر نخست وزیر وقت دستگیر و زندانی شد. او در قیام 30 تیر 1331 و برکناری دولت قوام السلطنه و بازگشت دولت ملی دکتر مصدق به همراه شهید داریوش فروهر دوست صمیمی و نزدیکش نقش بسیاری داشت و از نزدیک شاهد جانفشانی مردم بود.
پس از کودتای ننگین آمریکایی- انگلیسی – روسی 28 اَمرداد 1332 خورشیدی ” نهضت مقاومت ملی ایران ” را به همراه
شادروانان آیت الله سید رضا زنجانی و دکتر محمد نخشب با شعار ” نهضت ادامه دارد ” پایه ریزی و تاسیس نمود.
وصف دقیق پایه گذاران آزاده و رهرو راستین نهضت ملی ایران را شادروان دکتر غلامحسین صَدیقی به زیبایی و گیرایی هرچه بیشتر در سخنرانی مبسوطی در کنگره جبهه ملی ایران در سرای حاج حسن قاسمیه در دیماه 1341 خورشیدی به دقت و ظرافت به ملت ایران پیشکش می کند :
” برای آنکه بدانیم درباره یک فرد یا یک جمعیت چه باید کرد باید به کارنامه اشخاص یا جمعیت ها توجه کرده وقتی که حادثه 28 مرداد پیش آمد،همان طور که آقایان اطلاع دارند،جماعتی که از رهبران جبهه ملی به زندان افتادند در این زمان افرادی پاکباز،پاکرو،مجاهد،مبارز،به این نتیجه رسیدند که نباید کار مبارزه را با آن عملی که انجام شده است خاتمه یافته دانست.باید قد علم کرد،برخاست و کوشید و کاری برای مردم انجام داد،تا مردمی که در 22 مرداد 32 ،دو میلیون و سیصد هزار رای داده بودند، با عمل یک جمع محدود و معدود نادیده انگاشته نشوند … عملی که آنها انجام داده اند و باید گفت همان کاری را کردند که سردار بزرگ ملی ایران که روانش شاد باد و هیچ جمعی از مجاهدان راه آزادی در این ملک بلکه در عالم نمی توانند به گرد هم جمع شوند و نام او را نبرند یعنی ستارخان انجام داد.این چند تن هم در آن روز همان کار را کردند. اما اینها چه کسانی بوده اند.اینها کسانی بودند که کیفیات این عمل آنها معین و معلوم و محفوظ است و بنده شخص خودم در مقابل آن کس که اولین با این قدم را برداشت جز تعظیم و تکریم و احترام کامل وظیفه ای ندارم.و آن فرد،آیت الله زنجانی است. [ تشویق حضار] آیت الله زنجانی برخاست و همگان می دانند که او چه کرده . فرد دومی که برخاست آقای حسین شاه حسینی بود که در اینجا حضور دارند. [ صحیح است ] ”
این نکته مهم را نیز باید افزود که نام ” نهضت مقاومت ملی ” بر تشکل سری و ملی که برای رویارویی با کودتاچیان و احقاق حقوق ملت ایران برخواسته بود؛ روانشاد ناصر صدر الحفاظی برگزید و به پیشنهاد شادروان دکتر محمد نخشب پسوند میمون و همایون ” ایران ” به این سازمان سری و پر افتخار افزوده گردید و ” نهضت مقاومت ملی ایران ” نامیده شد.
شاه حسینی از کنگره دیماه 1341 جبهه ملی به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی ایران در کنار بزرگانی همچون زنده یادان دکتر غلامحسین صَدیقی،الله یار صالح،دکتر شمس الدین امیرعلایی،دکتر مهدی آذر،آیت الله جلالی موسوی،دکتر کریم سنجابی، کشاورز صدر،ادیب برومند،داریوش فروهر،دکتر محمد علی خنجی،دکتر مسعود حجازی، مهندس مهدی بازرگان،آیت الله طالقانی،جهان پهلوان تختی و … درآمد.
شاه حسینی در برهه انقلاب ضد سلطنتی بسیار فعال بود و در جریان فعالیت های جبهه ملی در این برهه تاریخی نقش بسیاری داشت. او در گردهمایی جبهه ملی ایران در کاروانسرا سنگی کرج در یکم آذر 1356 به شدت مضروب و به ویژه از ناحیه مهره های کمر تا پایان عمر آسیب های آن را بر دوش کشید!
در کمیته استقبال از آیت الله خمینی به همراه مهندس هاشم صباغیان،خسرو سیف و … به ریاست آیت الله مطهری حضور داشت و عضو فعال آن بود.
پس از روی کارآمدن دولت موقت بازرگان به ریاست سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک منصوب شد و با شایستگی و آزادگی دوران مسئولیتش را به پایان برد.
او در مرداد 1359 از ریاست سازمان تربیت بدنی کناره گیری و در شهریور 1360 پس از پیشنهاد رئیس جمهوری وقت ،محمد علی رجایی مبنی بر ابقا در کمیته ملی المپیک به شرط کناره گیری از
جبهه ملی ایران، با رد پیشنهاد رئیس جمهوری وقت، از ریاست کمیته ملی المپیک نیز کناره گیری نمود و با غرور و سربلندی صندلی وسوسه انگیز قدرت را به کناری نهاد.
حسین شاه حسینی در شرایط جنگ میهنی با رژیم بعث عراق و فضای بس سخت و سنگین پس از خرداد سرب و خون 60، از فعالیت های ملی و میهنی اش دست نشست و پس از رد صلاحیت شادروان مهندس مهدی بازرگان در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1364 به همراه دیگر یاران ملی اندیشش در جبهه ملی و نهضت آزادی در ” جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران ” به همراه شادروانان دکتر نور علی تابنده،دکتر یدالله سحابی،مهندس علی اکبر معین فر،مهندس نظام الدین موحد،مهندس مهدی بازرگان،دکتر رحیم عابدی،تیمسار ناصر مجللی،ابراهیم عینکچی،مهندس علی اکبر معینفر و … فعال شد و به همراه برخی از این یاران به جرم حق طلبی در خرداد 1367 و پیش از پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل و پایان جنگ ایران و عراق با نوشیدن جام زهر و در خرداد 1369 پس از تهیه و انتشار نامه تاریخی و دلیرانه 90 امضایی به رئیس جمهوری وقت ،هاشمی رفسنجانی دستگیر و به شدت تحت فشار و آزار قرار گرفت؛ اما به سان کوه استوار و سربلند به همراه دیگر همبندان و هم زنجیرانش از زندان آزاد شد.
او با احترام به بسیاری از دوستانش از اصلاح طلبان حکومتی کناره جست و از این طیف حمایت سیاسی ننمود و با رای و نظر شادروانان مهندس عباس امیرانتظام،داریوش فروهر،مهندس علی اکبر معین فر و دکتر محمد ملکی و …. همراهی نمود.
او از اعضای پا در رکاب و پیش برنده هیئت امنای قلعه احمد آباد تا به پایان عمرش بود و ای دریغا که سالیانی است که به مانند دیگر شیفتگان مصدق از حضور و همیاری در آئین های نکوداشت دکتر مصدق در احمد آباد محروم ماند!
او همیشه تلاش میکرد که از اصحاب وصل باشد و به همبستگی ملی به ویژه نیروهای مصدقی و رنگین کمان نهضت ملی ایران می اندیشید و با اصحاب فصل نسبتی نداشت به همین دلیل هم در آئین باشکوه خاکسپاری اش بسیاری از ورزشکاران تا هنرمندان فرهیخته ای همچون استاد شفیعی کدکنی به همراه طیف های مختلف سیاسی شرکت نمودند و با دریغ و اشک او را به سوی سرای ابدی اش بدرقه کردند.
در برهه سفله پرور کنونی که مبارزه و مبارزان پروازی 6 ماه سال در برون میهن و اندکی در درون میهن! ، ژست و قمپز های مضحک ناشی از بی دردی و نادانی!! که بیماری مهلک روزگار سیاه تر سیاهمان است!!!؛ جای خالی پهلوان حسین شاه حسینی بی گمان بسیار و بسیار بر چشم گریان حقیقت جویان نمایان است.
روانش شاد، یاد و نامش مانا و راهش مستدام و پر رهرو بادا.