آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

ادامه در گذشت بنی صدر

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

امین بیات
مردمان ایران از انقلاب اسلامی در هجرت و جممهوری اسلامی در کلیتش مدتهاست رویگردان و قطع امید کرده اند ودر تدارک سرنگونی هستند.

محمد حسینی بهشتی-عبدالکریم موسوی اردبیلی- سید علی خامنه ای- محمد جواد باهنر و علی اکبر هاشمی رفسنجانی، این 5 مزدور و از نزدیکان خمینی قبل از انتخابات ریاست جمهوری اول به خمینی طی نامه ای نوشتند ، و در آن نامه آورده شده که: اعتراض به حمایت خمینی از کاندید شدن بنی صدر و حذف کاندید حزب جمهوری اسلامی از رقابت، حالا بدروغ طرفداران بنی صدر او را منتخب مردم ایران بدانند مشتی از افراد متوهم طی نامه های تسلیت از بنی صدر بت بسازند و در خوش خدمتی گوی سبقت از دیگران بربایند ، کسانی در تسلیت نوشتن و مرصیه سرائی پیشقدم شدند که سالهاست حتی از گذشته خود اظهار شرم و پشیمانی کرده اند، تنها منتظرند فردی بمیرد و اینها مرده خواری کنند و خودی نشان بدهند.
درسال پنجاه وهفت دکتر کریم سنجابی ازمسئولین ” جبهه ملی” آن دوران در دیدارش با آخوند بیسواد و شیاد ی بنام خمینی در پاریس اعلامیه ای انتشار داد که دارای سه مضمون مشخص بود:
الف: درمورد سلطنت،”سلطنت کنونی (شاه) با نقض مداوم قانون اساسی و اعمال ظلم و ستم و ترویج فساد و تسلیم در برابر سیاست های بیگانه فاقد پایگاه قانونی و شرعی است.
ب: درارتباط با جنبش ملی، ” جنبش ملی اسلامی “ایران نمی تواند با وجود بقای نظام سلطنتی غیر قانونی با هیچ ترکیب حکومتی موافقت کند.
پ: دررابطه باآینده پس از سرنگونی رژیم سلطنتی،” نظام حکومت ملی “ایران باید بر اساس موازین اسلام و دمکراسی و استقلال به وسیله مراجعه به آرای عمومی تعیین گردد.
هموطنان گرامی و دوستداران ابوالحسن بنی صدر و” جبهه ملی” که امروز با آب و تاب فراوان بنی صدررا منتسب به” جبهه ملی ” خوشنام دکترمحمد مصدق میکنند که البته هم دردوران دانشجوئی بنی صدر در دانشگاه تهران عضو “جبهه ملی” بود اما تکیه و اسرار آشکار و ضد ملی رهبر آن دوران انقلاب در” جبهه ملی” دکترسنجابی برقوانین اسلام ارتجاعی وعقب مانده و ضد بشربه جمع مزدوران و اطرافیان خمینی درپاریس بجای ارائه قوانین مدرن امروزی دمکراتیک وسکولاریسم جنبش مردمان ایران برای بعد از سقوط شاه ، برعکس و آگاهانه برای خوش خدمتی به خمینی و اجرای تصمیمات کنفرانس گوادالوپ، نطفه خیانت به انقلاب مردم را گذاشتند و انحراف انقلاب از مسیر درستش را به دار و دسته خمینی نشان دادند.
انتشارآن اعلامیه درفضای سیاسی وحساس آن دوران درپاریس به بهانه شرکت در کنگره بین المللی سوسیالیست در کانادا که خود این پیام و شرکت کردن سنجابی در آن کنگره نیزمسخره بود، که مورد توجه عناصر فرصت طلبی که در لوفل لوشاتو زنبور صفت بدور خمینی جمع شده بودند و خود را سر سپرده و نوکر او آنهم برای اینکه به نان و آب و شغل و مقام دست بیابند ، صف کشیده بودند.
در” جبهه ملی” آن دوران، اختلافات درون جبهه آنقدر بی حد و حساب بود که کسی را با دمکراسی و سکولاریسم و آینده نگری کاری نبود و اصولن” جبهه ملی” توسط ساواک اخته شده بود، افرادی مانند بازرگان عمیقا فردی مذهبی و متحجر، عقب مانده و خمیمنی پرست بود و در نتیجه اعضاء “نهضت آزادی” هم غرق در خرافات بسر میبردند و تنها به چیزیکه فکر نمیکردند آزادی مردمان ایران بود، بخش قابل توجهی از دولت بازرگان مانند عزت الله سحابیها حتی موافق اشغال سفارت آمریکا بودند ،حالا هم بازرگان هم سنجابی هم بنی صدر و سایر پادوهای خمینی برای پیاده کردن اوامر تهیه شده در کنفرانس” گوادالوپ ” در اروپا تحصیل کرده بودند ولی غرق در مذهب خرافاتی بوده و این شرایط امروز ایران را برای مردم ایران تدارک دیدند، تنها دکتر شاپور بختیار چهره شاخص و شناخته شده تحصیلکرده پاریس بود که راه خود را از جبهه ملی جدا کرد و خط و مشی شخصی خود را جدا از “جبهه ملی” دنبال کرد و به ” جبهه ملی” هیچگونه اعتنائی بخصوص به رهبران آن همچون سنجابی نداشت، درحقیقت بختیار با قبول نخست وزیری شاه پشت به” جبهه ملی” کرد، حالا امروز در هر خانه و برزنی عکس بختیارزینت بخش و شمع مجلس هرخانه جبهه ایها در کنارعکس مهربان دکتر محمد مصدق شده ، و از شاهکارهای آن دوران توهم پراکنی میکنند، بحای دادن آگاهی درست به نسل جوان، وقبول اشتباهات که من البته رفتار و کردارآن دوران سنجابیها را خیانت به مردمان ایران ارزیابی میکنم.
عملکرد امثال سنجابی و” جبهه ملی “در حالی در افکار عمومی نشان داده شد که این دارو دسته درحقیقت بخیال باطل خود از خمینی گذر خواهند کرد و حکومت پس از شاه را از آن خود خواهند نمود ، غافل از اینکه شیادی چون خمینی و هسته های تشکیل داده شده اطراف او و تدارکات مساجد در ایران با برنامه تنظیم شده سرمایه داری جهانی برای عقب نگهداشتن ایرانی بوسیله ی پادوهای تحصیلکرده مانند بنی صدر، قطب زاده ، حبیبی در پاریس، با مطمئن بودن و آگاه بودن از مواضع کنفرانس گوادالوپ علیه شاه ودادن وعده های این نشت به خمینی بود، زمانیکه خمینی و همراهانش به ایران باز گشتند این بنی صدر بود که با سخنرانیهای متعددش از جمله در سالگرد در گذشت دکتر محمد مصدق د اسفند 1359 ، مصدق را یک انسان مسلمان مذهبی دارای اعتقادات اسلامی معرفی کرد و از مسلمانی و آداب و و رسوم او برای بر حق جلوه دادن اسلام و پیروی از قوانین ارتجاعی مذهبی و اسلامی را چراغ راه آینده بمردم ایران نشان میداد، و هر روز که شعله های انقلاب مردم روشنتر دیده میشد، بنی صدر بر اصول مبانی سه ماده دکتر سنجابی بیشتر تکیه میکرد.
اسلام مرتجع و باصطلاح انقلابی بود که با تکیه بر ئیدئولوژی اسلامی مهدی بازرگان را بعنوان نخستین نخست وزیر به بهانه انقلابی نبودنش برکنار کردند، در حقیقت ئیدئولوژی” انقلابی اسلامی” همه افرادی چون بنی صدر، بازرگان، سحابی ،سنجابی و …را فقطبرای گذار به رسمیت شناختند و این افراد بیسواد واز همه جا با خبرهم قبول کردند که اشتباه کردند نسبت به خمینی ، در تمام دوران حاکمیت بنی صدر او مواجه بد با چالشهای ” اسلام انقلابی” و عاقبت موجب حذف او از قدرت شد،از این منظر بود که امثال بنی صدر ، سنجابی و بختیار که آشکار ترین نهادهای “هویت جبهه ملی” را برای خود بر گزیده بودند نا موفق و دست رد به سینه آنها شخص خمینی زد البته پس از اینکه از آنها استفاده ابزاری کرد ، و این افراد بخاطر کسب قدرت در بی خبری مطلق بسر بردند تنها دکتر بختیار سیاستمداروابسته به جبهه ملی و دکتر صدیقی هر کدام راه خود را جدا از ” جبهه ملی ” پیمودند، بختیار معتقد بود که بنی صدر مانع پذیرش نخست وزیری از جانب خمینی بوده است ، در مجلسی که بنی صدررا عزل کردند روحانی رعلیه او سخنرانی کرد و حالا در همان مجلس نمایندگان ولی فقیه خواستارمحاکمه اوشده اند وبیاد بیاورید که درهمین مجلس آخوند شیاد ومضحکی بنام خاتمی سخنرانی سراسر آلوده به دروغ و افترا علیه بازرگان کرد و چندی نگذشت که در همین مجلس دست نشانده شعار مرگ بر خاتمی داده شد.
همه این عناصر عقب مانده و ارتجاعی در حقیقت دنباله رو نظرات انحرافی اسلامی علی شریعتی که درراستای تثبیت آخوند بیسوادی بنام خمینی وتبدیل او به رهبری انقلاب بود مشترکند و موجب سلطه و تصرف افکار پوسیده اسلامی بر مردم شدند و احکام مردم فریب “فقه” را به ذهن و ضمیر مردم ایران طی 43 سال متمادی به زور سر نیزه و کشتار حقنه کردند.
بنی صدر یکی از عناصر تاثیر گذار در تهیه بیانیه حمایت” جبهه ملی” از خمینی بود و گفته است که حتی با دکتر صدیقی در مورد پذیرش نخست وزیری صحبت کرده و او را منصرف نموده است.
دکتر ابولحسن بنی صدر رئیس جمهور خمینی و بخشی از عملکرد ضد مردمیش:
اسناد نهضت آزادی: و شکستن سنگر دانشگاه توسط بنی صدر:
“دفاتر طرفداران بنی صدر رئیس جمهور،جبهه ملی،حزب ملت ایران، جاما در تاریخهای خرداد و تیر 60 و تیر 61 با حمله چماقداران و افراد مسلح زیر فرمان و حمایت مقامات و نهاد ها دانشگاه را تصرف و تعطیل کردند، روزنامه ها و نشریا تشان نیز توقیف یا ممنوع شدند،دفتر نهضت آزادی را هم بستند.بازرگان “،البته بازرگان و بنی صدراز یک قماش بودند هر دوی آنهادر خدمت به اهداف ضد بشری خمینی به ایران ومردم ایران خیانت کردند و هر دو در تثبیت نظام ضد بشر جمهوری اسلامی موثر بودند.
در اول اردیبهشت 1359 ارتجاع مذهبی برهبری “بنی صدر” رئیس جمهور خمینی بدانشگاه تهران و دانشگاهها یورش برد و دانشگاهها را به تعطیلی کشاند، در اثر مقاومت دانشجویان غیرمسلح ، بنی صدر دستور به نظامیان پاسدار داد که بطور بیرحمانه بسوی دانشجویان دانشگاه آتش بگشایند که در نتیجه 27 نفر دانشجو کشته شدند و صد ها نفر زخمی ، در گیر و دار تظاهراتها و مقاومت ها بود که بنی صدر و اعضاء “شورای انقلاب” اعلان کردند که با هزاران نفر برای خاموش کردن صدای اعتراض دانشجویان بدانشگاه خواهند آمد برای فتح دانشگاه که در آن روز در دانشگاه و بیرون دانشگاه با ورود بنی صدر شعار مرگ بر بنی صدر طنین انداز شد، در حقیقت انقلاب فرهنگی بنی صدروهمفکرانش با شلیک گلوله بدانشگاهها اعمال شد در این روز سازمان مبارزه برای ایجاد جنبش مستقل کارگری بیانیه ای تحت عنوانتـسلیم یا مقاومت در دانشگاه پخش کرد که مورد حمایت و توجه دانشجویان قرار گرفت.
چالشهای عمده بنی صدردر کارنامه سیاسیش:
حمله نظامی بنی صدر به کردستا ن ایران و کشتار مردم کرد: جنگ 16 ماه بعد از ریاست جمهوری او شروع شد بنی صدر ادعا میکرد من قبل از شروع جنگ وقوع جنگ را میدانستم. او یکی از مخالفان سر سخت ارتش بود و بعد ها نظرش تغییر کرد، دیدگاه مشخص او بود که میگفت باید چپ سرکوب شود اگر سرکوب نشوند همان اتفاقی برای انقلاب می افتد که برای نهضت ملی در 28 مرداد افتاد، بنی صدر با سرکوب طیف چپ موافق بود و ادعای آزادیخواهی او پوچ بود، بنی صدر طرفدار اینترناسیونالیسم اسلامی بود،جمله ای از بنی صد ر”هر جامعه ای مبتنی بر اینترناسیونالیسم اسلامی و حکومت جهانی اسلامی باشد طرفدار صدور انقلاب اسلامی است، بنی صدر قبل از انقلاب کتاب”ولایت فقیه ” خمینی را ترجمه کرده بود پس مخالفت او بیمورد بوده است، بنی صدر اعتقاد به حزب نداشت بلکه معتقد به سانترالیسم حزبی بود و هیچوقت عضو هیچ حزبی نشد، جز گزاف گوئی در هجرت کاری نکرد،بنی صدر با آگاهی از نتایج کنفرانس گوادالوپ در خدمت خمینی در آمد او یک انسان عقب مانده مذهبی بودکه در بوجود آمدن شرایط اسفبار امروز مردم ایران شریک بود، بعد از ملاقات بنی صدر با خمینی در پاریس بود که اعلان کردمن نامزد مورداعتماد خمینی هستم و اطرافیان خمینی از او پشتیبانی کردند مانند سید حسین خمینی،شهاب اشراقی ومحلاتی و امثالهم،بنی صدر انسانی کوته بین با انگیزه ارتجاعی رهبری حمله بدانشگاه را گرفت.
به نقل از بیانیه سازمان مبارزه برای ایجادجنبش مستقل کارگری که در تاریخ اول اردیبهشت سال پنچاه نه در دانشگاه تهران انتشار یافت:
“تسلیم یا مقاومت:آنهائیکه امروز دانشگاههای ما را تحت عنوان پاکسازی مورد تهاجم قرار میدهند و دانشجویان را به گلوله میبندند،چه کسانی هستند ؟اینه همانهائی هستند که دیروز به بهانه مبارزه با مهاجمین خلق عرب را به گلوله بستند، اینها همانهائی هستند که به بهانه مبارزه با تجزیه طلبی به کردستان یورش بردند، اینها همانهائی هستند که به بهانه مبارزه با فئودالیسم ترکمن صحرا را به خون کشیدند، اینها هممانهائی هستند که به بهانه دفاع از اسلام بروی کارگران بیکار آتش گشودند ، اینها همانهائی هستند که هر روز یک جا با چوب و چماق به تظاهرات نیروهای مترقی حمله بردند و بنا بر این حمله به دانشگاه را نمیتوان جدا ازهمه این اقدامات و تعرضهای وحشیانه و ارتجاعی دید و ارزیابی کرده و هر کدام از این اقدامات بخشهائی از یک استراتژی واحدعلیه انقلاب خلقهای ایران است و بر نیروهای انقلابی فرض است که در سراسر کل این استراتژی ،متحدا به مقاومت خود ادامه دهندو نگذارند که ارتجاع سنگرهای انقلاب را یکی پس از دیگری بتصرف خود در بیاورند… ”
حمله نظامی عراق در 31 شهریور 59
در روزیکه عراق فرودگاه مهر آباد تهران را بمباران کرد بنی صد رئیس جمهور دست نشانده خمینی اعلام کرد :
” بر ما روشن بود که دولت بعث عراق درتابعیت کامل از ابرقدرت آمریکا عمل میکند و هدفی جز این ندارد که به انقلاب اسلامی ما لطمه بزند.”
ادعا میشود که در انتخابات ریاست جمهوری بنی صدر 11 میلیون رای آورده،که دروغ محض است، اگر خمینی و شورای انقلاب موافق نبودند که بنی صدر رئیس جمهور شود کسی بنی صدر را نمی شناخت، در کلیت نظام جمهوری اسلامی اصولن انتخابات آزاد معنا نداشته است.
بنی صدرو شورای انقلاب در زمان اشغال سفارت آمریکا برایآزادی کارمندان سفارت دو شرط میگذارند اول اینکه شاه را به ایران تحویل دهید دوم اینکه ثروت شاه را برگردانید.
اقتصاد: بنی صدر معتقد بود که نظرات اقتصادیش اقتصاد ایران و جهان را نجات میدهد،کتاب اقتصاد توحیدی بنی صدر رونوشتی از اقتصاد فرانسه و اسلامیزه کردن آن توسط او بود.
دارو دسته مرتجع، عقب مانده بنی صدرغرق دراسلام و قوانین قرون وسطائی درجا میزنند و این در حالیست که مردمان ایران ازاسلام خمینی و روحانیت قم و مشهد و اسلام درهجرت بنی صدروعملکرد 43 ساله اسلام حکومتی در ایران به تنگ آمده، بیزارند و اظهارانزجار میکنند و درجهت سرنگونی اسلام حکومتی هزاران کشته و میلیونها بیخاانمان و آواره شده اند، اما مشتی خارج نشین با صلوات و سلام بدنبال عادات و رسوم ارتجاعی و قوانین عقب ماند دیگری از نوع خمینیش ،هستند.
با “مصلحت ” اندیشی بنی صدر در همکاری با خمینی و آخوندها و نوشتن کتاب “خیانت به امید” که سراسر مملو از دروغ است و اسرار بر جنایاتی که با تکیه بر اسلام بنی صدری بمردم ایران کرد، جبران ناپذیر است او در غرب با بن بست اندیشه و دمکراسی مدرن روبرو بود و همه چیز را وقتی در میماند با اسلام قابل حل میدانست ، او در دانشگاه تهران به حقوق انسان ،حقوق شهروندی و حقوق ملی دانشجو خیانت کرد و اختلاف نظر و سلیقه را با گلوله پاسخ داد.
در مبارزه ای که ما بین بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی بر سر بدست گرفتن قدرت روی داد،اکثریت سازمانهای “چپ” مانند “حزب توده ” و” فدائیان “به ضرر بنی صدر “لیبرالیسم” و به نفع حزب الله و پشتیبانی از موضع خرده بورژوازی پا به عرصه مبارزه گذاشتند وسهم بسزایی در جهت تضعیف جناح بنی صدرایفا نودند، این نیروها میدانستند که بنی صدر باعث ترمز جامعه است و پس از آنکه بنی صدر سقوط کرد تازه روشن شد که خرده بورژوازی سنتی جریانی ارتجاعی و عقب گرا و مبارزه اش با امپریالیسم از این قماش است.
و با در گذشت بنی صدر مشتی باصطلاع تحصیل کرده و سیاسی کار که تا دیروز که بنی صدر زنده بود هر گز حاضر به همکاری با او قدمی بر نداشتند و هر از گاهی که مواجه با این سئوال میشدند که چرا؟ جوابشان این بود که او ارتجاعی و عقب مانده است و از تبار قبیله آخوندها ، میباشد و امتحانش را در دانشگاه پس داده است.
بنی صدر مرد ولی بخشی از مارکسیست ها ، سوسیالیستها ، جبهه ایها آزادیخواهان تنها به چاپلوسی و تملق گوئی در مورد فتوهات و حسنات بنی صدر مصاحبه ها و مطالب بیشماری نوشتند که اگر منصف باشیم 50% از واقعیت تهی بود.
تنها مطلبی که من دیدم تسلیت “جبهه ملی” و “حزب سوسیال دمکرات” بود که بدو مطلب اساسی اشاره کرده بودند یکی حمله بدانشگاه و دیگری حمله به کردستا ن بود ، سایر نوشته ها و برخوردها همه چاپلوسانه سر پوش روی این مسائل گذاشته بودند .
نتیجه کوتاه:
هر فرد و نیروئیکه که از این ببعد با افراد منتسب به بنی صدر و انقلاب اسلامیش در هجرت وارد مماشات بشوند مانند افرادیکه با نام و نشان پیامهای آنچنانی دادند و نوشتند جدا از تسلیت البته و نوشته های گوناگون و جمع آوری امضاء که از لیست 400 نفر تبدیل به 40 نفر شد و حتا بعضی امضاها هم بدون تایید طرف بوده تا انجائیکه از حقیقت وواقعیت درمورد بنی صدر گفته اند و نوشته اند بسیار نیکو ولی آنجائیکه واقعیتهای عملکرد بنی صدر را سانسور و سرپوش روی آنها گذاشته اند را چه میشود گفت خود خواننده لغت مناسب را بکار بگیرد. اما واقعن این چه اوضاعیست که همه درمرگ فردی متحد میشوند و در زنده بودن دشمن ،اگر ریگی به کفش نیست چهل و سه سال هم گذشت و تنها به مماشات بسر بردید اگر دوستان بنی صدری بخود بیایند و انقلاب درهجرت را خاتمه دهند که با انقلاب خمینی هیچ تفاوت ماهوی ندارد زیرا خمینی هم در پاریس این حرفها را زد و عمل نکرد، البته نظرات اسلامی مسئله شخصی میماند ولی اگر قرار است بمردم خدمت کنیم و از شر حکومت اسلامی خلاص شویم همه بایددرنظراتشان تجدید نظر کنند وراهی برای سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی بیابندنه فقط رد ” ولایت فقیه “.
23.10.2021
Amin.bayat@googlemail.com
https://facebook.com/amin.bayat9

تلویزیون رنگین کمان – بنیاد آزادی اندیشه و بیان

مطالب مرتبط با این موضوع :

3 پاسخ

  1. با شب به خیر باید عرض کنم که اینها نظرات من نیستند. اما نظر من هم هستند. اینها را من از صفحه ی سخنان پوچ خانم ژاله وفا کپی کرذدم چرزا با نظرات سه نظر دهنده موافقم! من فکر میکنم که آقای بنی صدر در این ۴۳ سال از تاریخ و از رویدادها هیچ نیاموخت و از این جهان رفت. برعکس نظراتی که داده اند که بنی صدر شجاع بود و بزرگمرد بود و چه و چه بنید صدر اصلا آدم بزرگی نبود. او اصلا در چنبره ی اسلام و تشیع گیر کرده بود و در آن چنبره پیش از مرگ مرده بود. او در آن چنبره خفه شده اند. او مثل کسی که در این ۴۳ سال در فریزری یخ زده باشد همان مانده بود که بود. باید از این آدم که با توهمی حیرت آور برای جهان قانون اساسی مینویسد پرسید که آخر این اسلام تو که در عین پوسیدگی و تعفنی رنج آور آدمکش و تروریست و ضد بشر است و این اساس کار اوست. نه اینکه مثلا منحرف شده باشد. امام علی تو بسی پستتر از خمینی هزاران یهودی را از زن و مرد و پیر و جوان سربریده. بنی قریضه. در نهروان طبق تاریخ خود شیعه و سنی سر ۴۰۰۰ نفر را بریده، در ۴ سال و ۹ ماه خلافتش و باز طبق تاریخ خود شیعه و سنی سر ۷۵۰۰۰ نفر را بریده. اینها همه اسیر بودند اینها اگر هم مخالف بودند در حال جنگ کشته نشدند. اینها به اصطلاح امروز زندانی بودند طبق تاریخ اینها را یکی یکی می آوردند و علی سرشان را می برید. در جنگ با بنی قریضه و نهروان هر قدر سرهای بیشتری میبرید تاریخ مینویسد که او بشاشتر می شد. یعنی علی با آٔدمکشی ارضاء می شده. حالا این آقای بنی صدر در پاریس حتما تحت اشعه ی موی خانمها چنان به وجد آمده بوده که در هجرت انقلاب اسلامی با پشتوانه مکتبی اسلام و تشیع اینچنین سر قلم و قدم رفته و برای جهان و شاید برای کائنات قانوپن اساسی نوشته. یادم است که آخوندی سوار بر منبر جهل مردم که خودش ساخته بود، میگفت: از امام صادق ص پرسیدند آیا در کرات دیگر آسمانی مثل مریخ انسانهائی هستند؟ امام فرمودند آنها هم از امت ما هستند! سپس امام صادق صاد لای دو انگشتشان را باز کردند و گفتند بیا ببین. و آن مرد از لای انگشتان اما دید که مردان ریشو و محاسن دار در قسمت مردان و زنان محجبه در قسمت زنان در حال خواندن هزار رکعت نماز هستند و …و جناب بنی صدر تا خرخره در این مرداب بود. و حالا نظرات دیگران را بخوانید.
    س دانشگاهی از تهران
    23 اکتبر, 2021
    پاسخ

    خانم محترم آنچه را نوشته اید و یا از رو خوانده اید را البته برای دوستی یا پدری یا مادری و یا پدر بزرگ و مادر بزرگی می توان گفت. اما برای کسی که مدعی رهبری ست، برای کسی که خودش خودش رئیس جمهور ایران میداند. کسی که مدعی نوشتن یک قانون اساسی برای کل جهان است و حتا یک کلمه از اسلام و تشیع که وبال گردن ایران و ایرانی ست نمیگوید. اسلام و تشیعی که پدرش و پدر بزرگش همه علمای دین بوده اند ،اسلامی که از پیامبرش گرفته تا امامش و تا سرباز صفرش بر ایران و ایرانی چنین جنایات بینظیری را تحمیل کرده اند. کسی که، به قول نظردهنده ای دیگر ، ۶۰ -۷۰ سال در فرالنسه زندگی کرده و یک جو لائیسیته را از فرانسه نیاموخته و میخواهد دوباره یک حکومت اسلام دوم را از هجرت به مقصد برای ما بیاورد و… آنگاه است که سخنان شما بیمایه و پوک می شود! بازهم اگر بنی صدر مدعی رئیس جمهوری و رهبری و حتا یک مرد پابلیک نمی بود و سخن شما فقط دوستانه و فامیلی بود خب میتوانست به جا باشد. اما وقتی شما از بنی صدری سخن می گوئید که با آن ادعای بینظیر با آن غرور حیرت انگیزش میخواهد رهبر جهان شود آن وقت سخن شما بسیار ناروا و بیجاست. بنی صدر در مرکز اخبار و روزنامه ارتباطات جهان یعنی پاریس بود! در این ۴۰ سال چه کرده که شما را اینچنین به وجد آورده. هر رهبر دیگری هر رئیس جمهور دیگری جای بود در فرانسه، فرانسه ای که گفته میشود چندین میلیون ایرانی درش هست، چها که نمی کرد. امروز تمامی اروپا پشتیبان لاوانی اپوزان روسیه ای هستند. بنی صدر چرا کوچکترین اقدامی نکرد! اینکه هی دادگاه میکونوس را مطرح میکنید خب بله! دذرست! اما از جائی که همین یک قلم جنس را دارید هی آنرا برخ می کشید…
    بنی صدر و یزدی و قطب زاده و بازرگان و همه ی ملی ها و جبهه ملی ها و ملی مذهبی ها و حزب کثیف توده و همه چپی های دروغین روحانیون را از منبر پیاده و بر مامردم سوار کردند. خانم محترم چرا اینهمه پرت و پلا سخن می پراکنید. کجای بنی صدر ایران دوست است وقتی حتا یک انتقاد کوچک هم از قرآن و محمد و علی واسلام و تشیع نمی کند!!!؟ مگر نه این است که اربابان قرآن و مسجد و حسینیه و قرآنهای ناطق بر ما حکومت می کنند. مگر نه این است که اسلام با تجاوز سیستماتیک به زنان و دختران و قتل عام مردان بر ایران حاکم شده ولی کی و کجا بنی صدر حتا یک کلمه از آن حرف زده و یا انتقاد کرده. حتا در نظری دیدم که دخترش او را سرسپرده اسلام و تشیع و امام حسین دانسته. امام حسینی که طبق اخبار موثق ضد ایرانی بوده. امام حسینی که دیدی نژادپرستانه نسبت به ایران و ایرانی داشته. خانم محترم بلروید داستان ورود اسلام به ایران را بخوانید. آقای بنی صدر بله پاکدست بود، بله راستگو بود خب که چی!؟ بر روی این زمین راستی و درستی چه سوار شده بود؟! پاسخ این است که اسلام برای ایشون مهمتر از ایران بود. موضوع اشعه ای که از موی زن ساطع می شود را که هم خودش و هم دوستانش آنرا ورونه کردند واقعا درست بود و من آنرا خودم شنیدم و درست یادم است. او میتوانست بلا شجاعت بگوید اشتباه کردم! همان شجاعتی که شما مدعیش هستید که در او بوده! شما میفرمائید که مقاومت کرد، خودش میگوید که یازده میلیون رای آورده آن رای به خاطر دستبوسیش از خمینی بود و وقتی خمینی فهمید اشتباه کرده که دستش را در اختیار دستبوسش بنمی صدر قرار داده او را توبیخ کرد و عزل نمود! بنا بر این بنی صدر هرگز اولین رئیس جمهور ایران نبوده و تا این رژیم ضدبشر که زائیده اسلام ضد بشر است سرکار باشد هیچ رئیس جمهوری برگزیده نخواهد شد. اصوصلا جمهوری ای وجود ندار که ایشون رئیس جمهورش باشد. بدبختی ابوالحسن بنی صدر بدبختی تمامی ما مردم هم هست. مردی که بیش از ۶۰ سال در فرانسه ای که واضع لائیسیته است نان خورد و نوشید و زندگی کرد بی آنکه ذره ای از مدرنیته ی فرانسه و اروپا بیاموزد. این واقعا بدبختی بزرگی ست او تا آخرین نفس با راستی و صداقت میخواست با سلام و صلوات به ایران برگردد و حکومت اسلامی دوم را علم کند. بنی صدر یک سنتی ای بود که نتوانست و نخواست از مرداب قیرگون و چسبناک اسلام خودش را بِکَنَد و بیرون بیاید. بنی صدر حتما آدم خوبی بود مثل پدر بزرگ من و نه بیشتر.
    روزنامه نگار خانه نشین از تهران
    24 اکتبر, 2021
    پاسخ

    آقای بنی صدر مخلوطی از یک خان و یک آیت الله بود. او جرئت بیرون آمدن از پوسته سخت اسلامیتش را نداشت. او که به سید بودن و از ما ایرانی ها بهترون بودنش افتخار میکرد نه خواست و بنا بر این نه توانست که از به قول خودش رئیس جمهور منتخب بودنش استفاده کند و آن پوشالی بودن را تبدیل به چیزی شبه واقعیت کند. یعنی واقعیتی مصنوعی، یعنی ساختگی را بر منتخب ۱۱ ملیونیش درست کند. شاید از ترس ترور شدن توسط دوستان سابقش و یا همدینانش مثل یک خان و یا یک مرشد بی طرفدار با همان چند نفری که سروکار داشت اکتفا میکرد. بنی صدر البته چنان که دیگران هم نوشته اند آدم خوبی بود اما اینکه میگویند شجاع! کدام شجاعت! با این شجاعت چه کرد. نویسند نظر بالا شاید خواسته از الکساندر ناوالنی مدل ارائه دهد. این درست است. الکسی ناوالنی را در آلملن پوتین مسمومش کرد او را آلمانها از مرگی حتمی نجاتش دادند اما او دوباره به محض سرپا شدن با شجاعت برگشت به روسیه و رفت به زندان و دوستدارانش هرجا توانستند به خیابان آمدند. او اصلا نه یازده میلیون رای آورده بود نه یازده ملیون خانواده به او رای داده بودند و مدعیش بود. اینها را می نویسم تا بگویم که اصلا جمهوری ای در ایران نبود که بنی صدر رئیسش باشد. و آن یازده میلیون رای هم باد هوا بود همچنانکه بر یک باد بدون طوفان رفت. پس دروغین بود! اگر راست بود یازده ملیون برای آن روز ایران که جمعیتش کمتر از ۴۰ میلیون بود میشود بیشتر از ۷۰ درصد واجدین شرایط پس با آن هرکاری میشد کرد. نه خیر آن ۱۱ میلیون همان که گفتم باد هوا بود. اپوزیسیون ایران همشان از دم معیوبند. معیوب اسلام. همشان بیمارند بیمار بیسوادی و ناتوان از تجزیه و تحلیل درست. میگوئید نه بروید اساسنامه شورای مدیریت گذار را بخوانید. بروید سری به تیمارستان مجاهدین بزنید، بروید کیهان لندن را ببینید، بروید تجزیه طلبان و فدرالیستها را تجزیه و تحلیل کنید. بروید چپها را نگاه کنید. همشان مسلمانند. و مسلمان یعنی همین. یعنی بیمارو. یعنی وارثین شکست ایرانیت در برابر اسلامیت عرب. و بنی صدر هم بدبختانه یکی از همینها بود.
    پروانه
    24 اکتبر, 2021
    پاسخ

    واقعا این چه جمله ای ست!
    بنی صد یک ایرانی پرچمدار پیشتاز تغییر جهان به زیستگاهی درخور انسانها!!! لطفا بنی صدر را تصحیح کنید!
    این جمله به همان اندازه مدعی ست که بنی صدر مغرور بود! و برای همین هم تنها تنهای تنها! این چند نفری هم که دورش بودند میدانند که او تنها بود برای همین هم هی او بر بزرگ جلوه دادن بادش می کنند. یکی از این بادکردنها در همین عکس است. شیروخورشید را را از روی پرچم ایران پاک کرده اند و به جایش عکس بنی صدر را گذاشته اند. و این البته بسیار کار بدی ست. همان هائی که به بنی صدر رای دادند صددرصد با این کار مخالفند! البته می شود گفت خب مخالف باشند. اما مخالفتشان بیجا نیست. بنی صدر ایران را ایران اسلامی میخواست در حالی که مردم ایران از اسلام عبور
    کرده است، چه برسد به اسلام سیاسی. تسلیت به خانواده اش و دوستان اندکش

  2. با درود به شما بدبختانه چیزی را در صفحه ی نخست شما در مورد درگذشت زنده یاد آرامش دوستدار ندیدم. حیف. شما به بنی صدر که یکی از بانیان بدبختی ایران است اینهمه پرداخته اید اما از شخصیت بزرگی چون فیلسوف دوستدار سخنی به میان نیاورده اید. من اصلا با سیت شما آشنائی نداشتم و وقتی هم چند بار به سفارش دوستی رفتم به سوی رنگین کمان سایتی در مورد همجنسگرایان دیدم که خب اگر هم من همجنسگرا نیسم وجودش خوب است. به هر دوست نامبرده آدرس دقیقتان را داد. و حالا نظری که برای سایتی دیگر در این مورد نوشته ام را در اینجا نیز می گذارم شاید که منتشرش کردید. آمیدوارم اگر مقاله ای در مورد آرامش دوستدار نوشتید نظر مرا در زیر بگذارید. امیدوارم کسی چیزی بنویسد.
    آرامش دوستدار یکی از مهمترین اندیشمندان تاریخ معاصر ایران است. این شخصیت درخشان در هر کشور دیگری زاده شده بود حتا آنهائی که با او ضد بودند نیز او را عمیقا به حساب و کتاب می آوردند. اینکه اشکوری او را توهین گر و تندخو معرفی می کند هم درست است و هم درست نیست! درست است چرا که او تند خو بود و خود مرا که بیدین هم بودم و هستم بسیار نواخت. اما چرا درست نیست!؟ برای اینکه ما با دینی روبرو هستیم که اصل و اساسش توهین به انسانیت و کیان و وجدان انسان است و اشداء علی الکفار و رحماء بینهم دارد و تازه خودی و غیر خودیش حتا در مورد خودیهایش هم صادق است. حتا در دعا و نیایش هم غیر المغضوب علیهم ولا الضّالّین دارد، و قاتلوهم لا تکون الفتنه دارد، پیامبرش با بچه شش ساله ازدواج کرده، امامش طبق گفته تاریخ خود شما دینداران با اسیران بنی قریضه چها که نکرده، سر ۷۰۰ نفر طبق خمینی و سر بین ۹۰۰ تا ۱۱۰۰ نفر را بریده اینها همه اسیر بوده اند و بین آنها حتا کودک هم بوده و از جمله همبازی عایشه زن شش ساله پیامبر، همچنین امام علی مظهر عدالت شما سر ۴۰۰۰ نهروانی را هم بریده. اینها شوخی نیست. مصباح یزدی می گوید در ۴ سال و ۹ ماه خلافتش علی سر هفتاد و پنج هزار نفر را شخصا بریده. اینکار را حتا سفاکترینهای و قصی القلب ترین ها هم انجام نداده اند. هیتلر و استالین با آنهمه جنایت خودشان شخصا کسی را نکشتند. البته اینچنین بدنامند. علی و محمد شما امام و پامبر و عادل و معصومند و مدل زندگی و شما پیروان آنها هستید!!! نیستید!؟ شما آقای اشکوری خوب تاریخ واقعی ورود اسلام به ایران را بررسی کنید. چنان که یکبار که پیش از ترک ایران دیدمتان و پرسیدمتان از خودتان بپرسید چگونه ممکن است کشوری با آنهمه یهودی، زرتشتی، بودائی را بدون کشتار بیدریغ مردان و تجاوز بیدریغ زنان مسلمان کرد. آقای اشکوری بروید رقابت یک ملای طالب را با حجت الاسلام قرائتی مقایسه کنید که هر دو میگویند زن اسیر غیر مسلمان کالای جنسی ای ست که سرباز اسلام میتواند با او جماع کند و او را بدهد بدست برادر مسلمانش تا او هم به او تجاوز کند و همین طور دست بدست بگردد. آقای اشکوری این اسلام سترون است! همه ی کوشش های تمامی متفکران ایرانی برای تلطیف آن ثمره اش این حکومتی ست که سرتاسر ایران آنرا ضد بشریش می نامند. دوستی برای من نوشته بود که بیخود نیست که خامنه ای در سایتش آفیش درست کرده و روی آن نوشته :«راه حل نهائی» برای اسرائیل! این راه حل نهائی را اسلام و خصوصا امام علی شما در ماجرای بنی قریضه ابداع کرده و نه هیتلر. همه ی مسلمانان به همه ی این کشتارها افتخار می کنند و آنها را علم مجسم میدانند! سپس ماجرای سندروم استکهلم هم پیش از آن ماجرا سندروم اسلام است که وجود داشته پیش از استکهلم و آن پناه بردن مردم است از ترس این دین «حنیف» به همین دین به همین امیران غضب. و هم شما نگاه کنید در همان آلمان که شما در امنیت زندگی میکنید اندیشمندانش با الهام از عصر روشنائی اروپا و خصوصل فرانسویها هیچ چیزی را مقدس پیدا نمیدانند. اگر هم قداستی هست در خود شخص است.و و گر نه سر شما را تا کنون بریده بوده. این مدرینته را یهودیان مسیحیان چه موافق باشند و چه موافق نباشند بکار میبرند. اما مسلمان تا کنون حتا یک نظریه پرداز جدی نتوانسته اند پیشنهاد کنند که در حد نیوتن و ولتر و دیدرو و…باشند. و اگر بوده اند مجبور به تقیه بوده اند! میدانید چرا!؟ برای اینکه دچار همان سندروم اسلامی شیعی هستند. یا خودشان کارد و شمشیرشان زیر بغلشان است و یا از ترس شمشیر و کارد و طناب دار و تفنگ مومنین زبانشان در حلقومشان است و نه در کامشان. بروید سخنان دوستتان دکتر عبوالکریم سروش را در مورد بینظیری خمینی در ایران و جهان گوش کنید، در مورد ضدیتش با بهائیت گوش کنید بروید قرآنتان را با چشمانی نو بخوانید آنگاه خواهید فهمید که آرامش دوستدار چرا از اصل و اساس پرخاشگر بوده. و زمین و زمینه پرخاشش و تندخوئیش از کجا بوده. برای همه ی اینها آرامش دوستدار تا اطلاع ثانوی با همه معایبش فیلسوفی یگانه بود. تندیش شخص مرا سه بار گزید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.