اعتراض به طرح کارورزی وظیفه ای همگانی (کارگران،معلمان،پرستاران،کارمندان،دانشجویان،فارغ التحصیلان دانشگاه ها،دانش آموزان ،جوانان متقاضی کارو….) است
اعتراض به اجرای طرح کارورزی دفاع ازدستاوردهای کارگران، حقوق خود ونسل های آینده است
– بیانیه جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان به مناسبت روز جهانی مبارزه با کار کودک
– بیانیه ی جمعی از موسسات و سازمانهای مردم نهاد درباره ی ۱۲ ژوئن روز جهانی مبارزه با کار کودک
-۲گزارش درباره اعتصاب کارگران کاغذ پارس
*اعتصاب و تحصن کارگران کارخانه کاغذ پارس در محوطه شرکت
*اعتصاب کارگران کاغذ پارس هفت تپه در محوطه شرکت
– تحصن سیصد کارگر بازنشسته نیشکر هفته تپه در اعتراض به خلف وعده کارفرما
– تجمع اعتراضی کارگران قند ممسنی نسبت به بلاتکلیفی شغلی ومعیشتی مقابل کارخانه و در جاده سراسری
– اعتصاب وتجمع کارگران کارخانه توسعه صنعت آذربایجان برای سومین روزمتوالی
– دومین روز تجمع اعتراضی کارگران منطقه سه وهشت شهرداری اهواز نسبت به عدم پرداخت۲ماه حقوق ومطالبات دیگر!
– تجمع اعتراضی کارگران کارخانه آجر ماشینی گلوگاه نسبت به بلاتکلیفی شغلی ومعیشتی مقابل فرمانداری
– صدور حکم دادگاهِ دو فعال کارگری طولانی شد
– تخلف بیمهای کارگاههای زیر ۵ نفر/ فعالیت زیرزمینی ۴میلیون کارگر
– کارگران زنده معدن یورت میگویند
– بی هوا، بی داربست، بی ایمنی
– سود کلان «خصوصیسازی آموزش» در جیب موسسان مدارس غیردولتی
– کشته وزخمی شدن ۲کارگردرحادثه ریزش آوار میدان هروی
– جان باختن یک کارگرجوان معدن کوشک بافق
بیانیه جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان به مناسبت روز جهانی مبارزه با کار کودک
۱۲ ژوئن، روز جهانی مبارزه با کار کودکان گرامی باد.
۱۲ ژوئن برای عده ی کثیری از مردم و البته فعالان جنبش لغو کار کودکان در سرتاسر جهان روز مهمی است. نشست نمایندگان ۱۸۲ کشور عضو در اجلاس
سالیانه سازمان جهانی کار(ILO) اتفاقی است که در جریان است. یکی از مباحثی که کنفرانس بر آن تمرکز دارد، وضعیت “یک میلیارد و پانصد میلیون انسانی است که در شرایط جنگ، خشونت و فجایع طبیعی زندگی می کنند که یک سوم از جمعیت آنرا کودکان”* تشکیل می دهند.
با نگاهی گذرا به ژئو پلتیک مناطق درگیر جنگ، خاورمیانه ی خونینی به چشم می خورد که از هر سو مورد تهاجم قدرت ها و عناصر دست سازشان است. داعش،
القاعده و جریانات ریز و درشت دیگر، خلق شده اند تا مطامع و منافع قدرت ها، دولت ها و فرقه های مذهبی و نژادی از چهار سوی جهان را فراهم کنند. در این میان میلیون ها خانوار در فضای وحشت و خشونت تروریسم بسر می برند وبخش کثیری از آنان آواره ی مرزها و کشورهای دور و نزدیک شده اند.
زندگی در اردوگاه هایی با امکانات حداقل و ابتدائی، شرایط زندگی موقتی است که چیزی جز “مرگ تدریجی” نیست. محرومیت از تغذیه، بهداشت، پوشاک، مسکن مناسب و فقدان فضای مناسب رشد و آموزش کودکان، ماحصل جنگ ناخواسته ای است که نصیب مردم افغان، عراقی، سوری، یمنی، فلسطینی و… شده است.
اسکان کودکان آواره در سایر کشورها هم شرایط بهتری نسیب آنان نکرده است. اگر بلافاصله مجبور به کار نشده اند، در آینده ای نزدیک در صف نیروی ارزان کار قرار خواهند گرفت و این ادامه ی مرگ تدریجی ای است که برای کودکان مهاجر و پناهنده ترسیم شده است.
به این جنگ خانمان سوز باید پایان داد. این حداقل خواست جامعه ی متمدن جهانی است. این اولین وظیفه و هدف دولت ها و سازمان ها و مراجع بین المللی می بایست باشد. برای این خواست و برای دست یابی به حقوق پایه ای کودکان و همه ی ابناء بشر می بایست دست ها را به کار گرفت.
در وضعیت کودکان دیگر نقاط جهان هم نه تنها بهبودی حاصل نشده بلکه هر روز خطرناک تر شده است. آمار روز افزون فقر، بیکاری، افزایش مهاجرت بدلیل
قحطی، گرسنگی و بلایای طبیعی در کنار جنگ ها و نسل کشی های ضد انسانی، جهان را به منزل گاه پر وحشت و سیاهی بدل کرده است که بنظر تنها برای عده
ای اندک، تعدادی کمتر از یک درصد حتی، تخصیص یافته است. این در حالی است که زمین به همه ی ساکنان آن تعلق دارد. زمین متعلق به همه ی جانداران، اعم از انسان ها، حیوانات و موجودات و گیاهان است. این حکم انسان متمدن امروز است و همگان می بایست بدان پایبند باشند.
در کنار صلح و آرامش برای جهانیان، تحصیل و آموزش اجباری و رایگان، بهداشت و سالمتی جسمی و روانی، تغذیه و مسکن مناسب، فضای سالم و بدون تنش برای رشد شخصیت وجایگاه، امکان مشارکت و دخالت در امور مربوط به خود و حمایت های همه جانبه از کودکان از مقدمات جهان مناسب کودکان است.
برای تحقق به این مهم باید دولت ها را موظف به پذیرش و تأمین حقوق پایه ای باال و نیز شروط حداقلی زیر نمود:
– تأمین اجتماعی همگانی، بیمه کامل همه ی آحاد جامعه اعم از خدمات درمانی، بیکاری و از کار افتادگی، زایمان و عمر عامل توانمندی خانواده ها و ضامن ممانعت از بکار گماردن کودکان خواهد شد.
– تضمین و تأمین دستمزد مکفی (متناسب با معیشت خانواده ها)در ایران بویژه حداقل باندازه ی مبلغ اعلام شده توسط بانک مرکزی در سال ۹۶یکی از گام های ابتدائی رسیدن به سطح معیشت حداقل انسانی است.
– هر شکلی از بهره کشی و به کار گماردن کودکان از سوی هر فرد، نهاد و مرجعی، می بایست به مثابه جرم علیه کودکان تلقی شود و مراجع قضائی و ذیربط باید با آن برخورد کنند.
– پذیرش حق تشکل برای سازمان و نهادهای اجتماعی و مدنی و به رسمیت شناسی حقوق و جایگاه آنان در نظارت و هدایت مطالبات جامعه به سمت شرایط انسانی و حقیقی همه ی آحاد و بویژه نهادهای حوزه کودکان.
– به رسمیت شناختن حقوق مهاجران و پناهندگان در ایران و تضمین و تا مین شرایط زیست انسانی برای آنان.
با امید به انسجام و پیگیری جدی تر برای تحقق منافع عالیه کودکان و همه ی انسان ها در سراسر جهان و تلاش در جهت “لغو کار کودکان همین امروز”
جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان
۱۲ ژوئن – ۲۲ خرداد ۱۳۹۶
* http://www.ilo.org/ipec/Campaignandadvocacy/wdacl/۲۰۱۷/lang–en/index.htm
بیانیه ی جمعی از موسسات و سازمانهای مردم نهاد درباره ی ۱۲ ژوئن روز جهانی مبارزه با کار کودک
امسال سازمان جهانی کار (ILO)، مبارزه با کار کودک در جنگ ها ، بحران ها و سوانح را، به عنوان محور موضوعات خود،به مناسبتِ روز ۱۲ ژوئن یعنی روز جهانی مقابله با کار کودک در نظر گرفته است.
گویی خاورمیانه در قلب این محور قرار دارد!
جنگ در سوریه، عراق، یمن و سایر کشورهای منطقه اوضاع را برای ساکنان و به ویژه کودکانِ این مناطق بحرانی کرده است. به تدریج دسترسی به غذا ، دارو و سرپناه به امکانی بعید در این مناطق تبدیل میگردد.
بحران آب، ریزگردها ،آتشسوزی جنگلها آینده را به سرعت از دستهایمان می رباید و ما هر چه بیشتر با شتابِ فزاینده ی تضادها و ناتوانی در حل آنها مواجه می شویم.
انسان همراه با محیط زیستش، میراثی تاریخی ست،اما این که چه میراثی برای کودکانِ خود بر جای خواهد گذاشت محور اساسی روزهایی چون ۱۲ ژوئن است.
کودکان بسیاری در جهان هر روز بر اثر سوانح ناشی ازکار ناقص شده و یا جان خود را از دست میدهند.بنا به آمارهای بین المللی ۲۱۵ میلیون کودک در سرتاسر جهان به کار مشغولند.
تاولها گواهی می دهند راهی که می رویم ،بیراهه است. این را خوب میدانیم، اما این را نیز می دانیم که راه دیگری ممکن است. راهی که به دست تک تک افراد جامعه ، که به صورتی هدفمند در نهادهای اجتماعی و مردمی متشکل شده اند ساخته خواهد شد.
در ایران آمارهای رسمی از وجود ۱۶۷ هزار کودک بازمانده از تحصیل خبر میدهند.
خط فقر مطلق ، میزانِ پایین دستمزدها و ناامنی شغلی کارگران، شرایط را برای ورود کودکان به بازار کار مساعد تر کرده است.
صرف نظر از اختلاف فاحش میان آمارهای رسمی و غیر رسمی، آمارهای رسمی حاکی از آن است در حال حاضر۲۰۰ هزار کودک زیر ۶ سال در کشور به دلیل فقر از سوءتغذیه رنج میبرند.
همین امروز میبایست کودکی را به کودکان بازگردانیم، این دوره تکرار ناشدنی ست.
مبارزه با کار کودک – ونه حمایتهای اعانه ای از آنان – چکشی ست که درست بر سرِ میخِ پایان بهره کشی از کودکان کوبیده می شود.
این روز، روزِ تمام فعالین لغو کار کودک در جهان است. آنهایی که می دانند لغو کار کودک با همکاری و مشارکت آنان و اتخاذِ خط مشی ای اصولی امکان پذیر است.
ایجاد چتر حمایتی توسط دولتها از طریق تامین اجتماعی همگانی و افزایش دستمزدهای خانوادههای این کودکان بخشی از این خط مشی است.
از دیگر سو، اجباری و رایگان سازی آموزش، بهداشت و درمان برای همه ی کودکان، به ویژه کودکان کار و خیابان و در معرض آسیب می تواند در پیشبرد هدف لغو کار کودک موثر باشد.
همچنین در این مسیر استفاده از ظرفیت سازمانهای مردم نهاد میتواند به عنوان چراغ راهی در اولویت برنامههای دولتی قرار گیرد. ایجاد فضایی امن برای فعالیت سازمانهای مردم نهاد مطالبه ی این سازمانها از دولت است. تسهیلِ ثبت و فعالیتِ سازمانهای مردم نهاد و امتناع از تعطیل سازی سازمانهای فعال در این حوزه میباید در اولویت برنامه های دولت قرار گیرد.
به خوبی آگاهیم که برای رشد و توسعه، هیچ شاهراهی وجود ندارد و استیفای گام به گام حقوق انسانی کودکان در مرکز تمام فعالیت های اجتماعیِ فعالین حقوق کودک قرار دارد. در این مسیر اما با اتحاد میتوان گامهایی محکم تر،بلندتر و موثرتر برداشت.
به امید روزی بدون کار کودکان در جهان
۱۲ ژوئن/۲۲ خرداد ۱۳۹۶
۱- موسسه حامیان حق کودکی بامداد – رشت
۲- مرکز حمایتی،آموزشی کودک و خانواده – ایلام
۳- مرکز حمایتی آموزشی فرامهر – مشهد
۴- مرکزحمایتی آموزشی سپیده دم -خرم آباد،لرستان
۵- موسسه آوای امید گیلان
۶- موسسه حمایتگران نونهال البرز
۷- موسسه سایبان مهربانی مهرآرا شهرکرد
۸- موسسه خیریه کودکان صالحین آذربایجان-ارومیه
۹- مرکز حمایتی آموزشی کودک و خانواده پرتو افروزان زنجان
۱۰- مرکز آموزشی حمایتی کودک و خانواده شمیم زندگی یاسوج
۱۱- جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان – تهران
۱۲ – مرکز حمایتی،آموزشی کودک و خانواده ایلام
۱۳ -مرکز حمایت از کودک – سمنان
۱۴- مرکز حمایتی-آموزشی کودک و خانواده اندیشه نیک – همدان
۱۵- انجمن جبهه نجات کودکان کرمانشاه
۱۶- سرای یاری کودکان امید (سیکا)
۱۷-کمیته کودکان بنیاد مهر همدان
۱۸-نام موسسه ی نیکوکاری سرمد
۱۹-انجمن دوستداران حقوق کودک ـ تبریز
۲گزارش درباره اعتصاب کارگران کاغذ پارس
*اعتصاب و تحصن کارگران کارخانه کاغذ پارس در محوطه شرکت
اتحادیه آزاد کارگران ایران: صبح امروز حدود ۳۰۰ کارگر کاغذ پارس در هفت تپه دست از کار کشیدند و اقدام به تحصن در محوطه شرکت کردند.
بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران، این اعتصاب در پی عدم پرداخت حقوق اردیبهشت ماه این کارگران و ایجاد فضای امنیتی در کارخانه صورت گرفت و آنان علاوه بر تاکید به دریافت فوری دستمزد معوقه خود و برداشته شدن فضای امنیتی از کارخانه، خواهان یکساله شدن قراردادهای یکماهه خود، بازنگری طرح طبقه بندی مشاغل و برگزاری انتخابات جهت انتخاب نماینده های کارگری شدند.
بنا بر این گزارش، در پی این اعتصاب و تحصن، نماینده کارفرما با حضور در میان کارگران، خواهان مهلت یک هفته ای برای بررسی و رسیدگی به خواستهای آنان شد و کارگران پس از سه ساعت اعتصاب و تحصن با شرط رسیدگی به خواستهایشان به اعتصاب خاتمه دادند و اعلام کردند چنانچه کارفرما به وعده خود مبنی بر رسیدگی به خواستهایشان در مدت یک هفته اقدام نکند اعتراضات خود را از سر خواهند گرفت.
این اعتصاب و وعده های نماینده کارفرما به کارگران در حالی صورت میگیرد که سهام این شرکت توسط کارفرما جهت واگذاری در بورس گذاشته شده است.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – ۲۳ خرداد ماه ۱۳۹۶
*اعتصاب کارگران کاغذ پارس هفت تپه در محوطه شرکت
صبح امروز (سه شنبه ۲۳ خرداد) حدود۳۰۰کارگراین شرکت به دلیل پرداخت نشدن حقوق اردیبهشت در زمان مقرر، برداشته شدن فضای امنیتی و فراهم آوردن امنیت شغلی، تغییر نوع قرارداد از ماهیانه به یک ساله با توجه به مستمربودن شغل خود، برگزار شدن انتخابات کارگری توسط کارفرما، اجراکردن طرح مشاغل بندی که سالهاست بازنگری نشده، دست به اعتصاب زدند و خواهان توجه مدیران این شرکت به خواسته های برحق خودشدند.
پس از۳ساعت تحصن، نماینده کارفرما در جمع کارگران حاضرشد و قول داد که خواسته های آنها را بررسی و ظرف یک هفته نتیجه را به آنها اعلام کند.
کارگران هم به صورت مشروط به اعتصاب خود پایان دادند.
این اعتصاب در حالی صورت گرفت که مالک شرکت، سهام کارخانه کاغذ پارس را جهت واگذاری در بورس گذاشته است.
منبع:سایت کانون مدافعان حقوق کارگر
تحصن سیصد کارگر بازنشسته نیشکر هفته تپه در اعتراض به خلف وعده کارفرما
اتحادیه آزاد کارگران ایران: صبح امروز سیصد کارگر بازنشسته شرکت نیشکر هفت تپه در اعتراض به خلف وعده کارفرما برای پرداخت چهار درصد سهم کارفرما به صندوق سازمان تامین اجتماعی دست به تحصن در حسابداری شرکت زدند.
این تحص در پی آن صورت میگیرد که کارفرما در اعتراض روز ۱۷خرداد ماه و بدنبال آن در اعتراض روز ۲۰ خرداد ماه این کارگران، وعده پرداخت چهار درصد سهم کارفرما به صندوق سازمان تامین اجتماعی را داده بود اما علیرغم این وعده ها تاکنون هیچ اقدام عملی جهت انجام اینکار از سوی کارفرما صورت نگرفته است.
بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران، بدنبال این تحصن در محل حسابداری شرکت و اعتراض شدید کارگران به سر دواندنشان از سوی کارفرما که منجر به درگیری لفظی بین آنان و مدیر مالی شرکت شد وی به حالت اغما فرو رفت و پس از بهبودی حالش از آنجا که مدیریت شرکت در کارخانه حضور نداشت نامبرده طی برگزاری جلسه ای با نماینده های کارگران اعلام کرد تا پس فردا(۲۵ خرداد) چهار درصد سهم کارفرما جهت تکمیل سیکل بازنشستگی کارگران به حساب صندوق سازمان تامین اجتماعی واریز خواهد شد.
بنا بر این گزارش نماینده های کارگران در این جلسه، خواهان پیش پرداخت ده میلیون تومان از سنوات خود شدند که مورد موافقت حسابداری شرکت قرار نگرفت و به همین دلیل جلسه بدون هیچ نتیجه ای پایان گرفت و کارگران بازنشسته با پایان دادن به تحصن خود اعلام کردند فردا نیز دست به تحصن در محل شرکت خواهند زد و اعتراضات خود را تا رسیدن به خواستهایشان ادامه خواهند داد.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – ۲۳ خرداد ماه ۱۳۹۶
تجمع اعتراضی کارگران قند ممسنی نسبت به بلاتکلیفی شغلی ومعیشتی مقابل کارخانه و در جاده سراسری
امروزسه شنبه۲۳خرداد،جمعی از کارگران قندممسنی شهرستان رستم دراعتراض به بلاتکلیفی شغلی و عدم پرداخت ماه حقوق وحق بیمه ابتدا مقابل کارخانه وسپس در جاده سراسری تجمع کردند.
به گزارش منابع خبری محلی، صبح امروز نیز تعدادی از کارگران کارخانه قندممسنی شهرستان رستم در اعتراض به عدم تعیین تکلیف کارخانه و عدم پرداخت بیش از سه سال حقوق و بیمه خود در جلو درب کارخانه تجمع کردند.
عدم تعیین تکلیف مالک اصلی کارخانه ,وضعیت حقوق و بیمه کارگران و تداوم یا تعطیلی شدن کامل کارخانه موضوعاتی است که نه تنها کارگران بلکه مردم شهرستانهای ممسنی و رستم نیز به جد پیگیر و خواستار شفاف شدن آن هستند.
اعتصاب وتجمع کارگران کارخانه توسعه صنعت آذربایجان برای سومین روزمتوالی
کارگران معترض کارخانه گسترش توسعه صنعت آذربایجان ۲۳ خرداد ماه در سومین روز از شروع اعتصابات کارگری در این واحد تولیدی همچنان با توقف تولید در محوطه کارخانه تجمع کردهاند.
کارگران حاضر در تجمع امروز به ایلنا گفتند: طی سه روز گذشته آنها به اتفاق دیگر همکارانشان در اعتراض به تعویق بیش از یکسال ونیم مزد و نداشتن امنیت شغلی دست از کار کشیدهاند و در این فاصله زمانی هیچ یک از مسئولان استانی و شهرستانی پیگیر مطالبات کارگران گسترش توسعه صنعت آذربایجان نبودهاند.
کارگران با بیان این که مطالباتشان تنها محدود به ۱۷ تا ۱۸ ماهه اخیر نمیشود، افزودند: علاوه بر معوقات حقوقی، حق بیمه کارگران در چند ماه گذشته پرداخت نشده وکارگران در زمینه تمدید دفترچه های درمانی خود با تامین اجتماعی با مشکل روبرو شده اند.
این منابع کارگری همچنین میگویند یکی دیگر از دلایل اعتراض کارگران حدف سرویس ایاب وذهاب و یک وعده غذای گرم کارگران است. آنان به طور مشخص از دوری کارگاه محل کارشان اشاره می کنند که بر اساس ماده ۱۵۱ قانون کار صاحب کار باید برای رفت و برگشت کارکنان خود وسیله نقلیه مناسب در اختیار آنان قرار دهد.
کارگران با بیان اینکه بیتوجه ای کارفرما به مطالباتشان باعث کاهش انگیزه کار شده است، در ادامه پیرامون حذف نهارشان گفتند: چندین ماه است کارفرما بر خلاف قانون کار از دادن یک وعده غذای گرم به کارگران خوداری می کند.
آنان در خاتمه تاکید کردند: اگر شرکا و ذینفعان کارخانه کارخانه گسترش توسعه صنعت آذربایجان به مشکلات کارگران همچنان بی توجه ای نشان دهند، ناچاریم اجتماعات اعتراضی خود را به خارج از کارخانه انتقال دهیم.
دومین روز تجمع اعتراضی کارگران منطقه سه وهشت شهرداری اهواز نسبت به عدم پرداخت۲ماه حقوق ومطالبات دیگر!
ازصبح روزگذشته(۲۲خرداد)،جمعی از کارگران پیمانی فضای سبز منطقه سه وهشت نواحی یک ودو شهرداری اهواز که دست کم دو ماه مزد معوقه از کارفرمای خود طلبکارندتا هم اکنون مقابل ساختمان مرکزی شهرداری اهواز تجمع کرده اند.
این کارگران به ایلنا گفتند: حدود ۷۰۰ نفر هستیم که در فضای سبز در منطقه سه و نواحی یک و دو منطقه هشت شهرداری اهواز مشغول کار هستیم که به ترتیب تحت مسئولیت شرکتهای پیمانکاری «تحکیم بنای آرتاویل» و«نورتابان جنوب» مشغولیم اما در نتیجه بیتوجهای مدیران این دو شرکت بابت دست کم دو ماه مزد معوقه از کارفرما طلبکاریم.
به گفته کارگران معترض، کارفرمای شرکت پیمانکاری از اول فروردین ماه سال جاری دستمزد آنها را پرداخت نکرده وتا این لحظه از سال که حدود دو ماه ونیم از سال ۹۶ گذشته است هنوز خبری از پرداخت عیدی وپاداش پایان سال گذشته ( ۹۵ )آنها نشده است.
به گفته آنان ، علاوه بر موارد فوق کارفرما شرکت پیمانکاری بابت چندین سال سنوات به کارگران بدهکار است.
تجمع اعتراضی کارگران کارخانه آجر ماشینی گلوگاه نسبت به بلاتکلیفی شغلی ومعیشتی مقابل فرمانداری
صبح امروز۲۳خرداد،جمعی از کارگران کارخانه آجر ماشینی گلوگاه با تجمع مقابل ساختمان فرمانداری این شهر خواستار رسیدگی به وضعیت قطعی گاز و مشکلات خود شدند.
کارگران کارخانه آجر ماشینی گلوگاه حدود ۲ماه مزد معوقه از کارفرمای خود طلبکارندکه تا کنون پرداخت نشده است.
به گزارش منابع خبری محلی، کارگران این کارخانه گفتند: به دلیل بدهی کارخانه آجر ماشینی به شرکت گاز موجب شده که در این چند روز جریان گاز مصرفی کارخانه قطع شده است.
به گفته این کارگران،دلیل متوقف شدن فعالیت تولیدی رکود در بازار است که موجب این شده که کارخانه توان پرداخت بدهی معوقه را نداشته باشد.
یکی دیگر از کارگران اظهار کرد: کارگران کارخانه آجر ماشینی گلوگاه حدود ۲ماه مزد معوقه از کارفرمای خود طلبکارندکه تا کنون پرداخت نشده است.
صدور حکم دادگاهِ دو فعال کارگری طولانی شد
محمدعلی جداری فروغی گفت: حکم نهایی دادگاه ساوه برای جعفر عظیمزاده و شاپور احسانیراد بایستی پیش از اینها صادر میشد.
محمدعلی جداری فروغی (وکیل جعفر عظیمزاده و شاپور احسانیراد) به ایلنا گفت: آخرین جلسه محاکمه و آخرین دفاعیات در تاریخ ۲۱ اسفندماه ۹۵ در دادگاه کیفری ۲ شهرستان ساوه برگزار شد؛ در این جلسه، شهودی که از طرف وکیل کارفرما معرفی شده بودند، به نفع موکلین شهادت دادند و وکیل کارفرما( شاکی) نیز اعلام داشت از ابتدا هیچ گونه شکایتی علیه جعفر عظیم زاده نداشته است.
این وکیل دادگستری افزود: اتهامات موکلین، تشویش اذهان عمومی و اخلال در نظم بود و علیالقاعده باید ظرف یک هفته پس از آخرین جلسه، حکم صادر میشد؛ ولی متاسفانه علیرغم گذشت سه ماه، هنوز حکمی صادر نشدهاست.
فروغی در پایان گفت: با توجه به صدور حکم برائت موکلین از اتهامات تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی در شعبه ۸ دادگاه تجدیدنظر استان مرکزی، امیدواریم در این پرونده هرچه سریعتر حکم برائت موکلین صادر شود.
تخلف بیمهای کارگاههای زیر ۵ نفر/ فعالیت زیرزمینی ۴میلیون کارگر
با وجود مشوق بیمه ای دولت برای کارفرمایان کارگاههای زیر پنج نفر، اما بخش قابل توجهی از این کارگاهها با سوء استفاده از ضعف نظارتی وزارت کار، از بیمه کارگران خود شانه خالی میکنند.
به استناد قانون «معافیت از پرداخت سهم بیمه کارفرمایان کارگاههای تا سقف پنج نفر» و به دلیل ساماندهی وضعیت بیمه کارگران کارگاههای کوچک، کارفرمایان این کارگاهها از پرداخت حق بیمه معاف هستند اما ظاهرا برخی از این کارگاهها به دلایلی که بخش عمده آن هراس از شناسایی و پرداخت مالیات عنوان میشود، کارگران خود را بیمه نمیکنند. این کارگاههای ناشناخته که اصطلاحا به کارگاههای زیر زمینی معروف هستند به دلیل ضعف نظارتی تاکنون شناسایی نشده اند.
هر چند معیار دقیقی از تعریف کارگاهها وجود ندارد اما معمولا واحدهای با کمتر از ۱۰ نفر کارگر «کوچک»، واحدهای ۵۰ تا ۱۰۰ نفر کارگر «متوسط» و واحدهای بالای ۱۰۰ نفر کارگر در دسته بندی بنگاههای بزرگ قرار میگیرند که بر اساس اظهارات مسئولان، کارگاههای کوچک بخش عمدهای از کل کارگاههای کشور را شامل میشوند به طوریکه در جلسات خصوصی تعیین مزد سالانه، مسئولان دولتی معمولا عنوان میکنند حدود ۷۰ درصد از کارگاههای کشور زیر ۱۰ نفر هستند.
در عین حال طبق قانونی که در سال ۱۳۶۲ تحت عنوان «قانون معافیت از پرداخت سهم بیمه کارفرمایانی که حداکثر ۵ نفر کارگر دارند» مورد تصویب قرار گرفت و همچنان جاری است، مقرر شد از آغاز همان سال، کارفرمایان تمام کارگاههای تولیدی و صنعتی و فنی تا میزان ۵ نفر، از پرداخت حق بیمه سهم کارفرما معاف شوند و دولت نیز مکلف بود هزینه مورد نیاز برای پرداخت حق بیمه کارفرمایان این کارگاهها را در بودجههای سنواتی منظور و پیش بینی کند.
بخشی از یک گزارش مهر بتاریخ۲۳خرداد
کارگران زنده معدن یورت میگویند
بچهها گوشی موبایلی دستشان گرفتهاند و توی بغل مادرشان لم دادهاند؛ مجلس رسمی است؛ اما نه برای آنها. خانواده قربانیان عزادار و سیاهپوش روبهروی مسئولان نشستهاند. زن خیز برمیدارد و با گریه و صدای خشداری که دیگر نمیتواند بلندتر شود، پسربچهاش را تکان میدهد و میگوید: این پولها که دارید میشمارید، برای من شوهر نمیشود، برای این بچهها بابا نمیشود، کاش قبل عید اومده بودید، کاش همون موقع که جلو فرمانداری رفتن برای اعتراض اومده بودید، دیر اومدید، دیر!
اشاره زن به قولها و پولهایی است که استاندار در حال شرح برای میزبانان است؛ پولهایی شامل حق بیمه، دیه، مستمری و کمکهای جنبی که در این مدت به خانواده جانباختگان حادثه پرداخت شده یا در حال پرداخت است.
روایتهای معدن زمستان یورت زیاد است و دراینمیان روایت آنهایی که ماندهاند، از آنها که رفتهاند، به واقعیتی که ۴٣ نفر را زیر خاک کرد واقعیتر و منصفانهتر است. روایتهایی که بعد از ۴٠روز هنوز به یک گزارش نهایی برای بازماندگان ۴٣ خانواده و همه مردم ایران که منتظرند تبدیل نشده است، روایتهایی که خانوادهها نگرانند نکند از میانشان آنهایی که بیرون میآید، آنهایی نباشد که آنها در همه این سالها دیده و با پوست و گوشت و خونشان دردش را کشیدهاند. ۴٠ روز از حادثه انفجار در معدن زمستان یورت آزادشهر گذشته است و در این مدت معدن تعطیل و کارگران بیکار و رسیدگی به مطالبات خانواده جانباختگان شروع شده است.
کارگران زنده معدن یورت میگویند معدن ١١ تونل دارد و تونلی که انفجار در آن رخ داد، یکی از فعالترین تونلها بوده که روزی حداقل ٢۵٠ تُن و تا ۴٠٠ تُن زغال از آن استخراج میکردند.
کارگران زنده معدن یورت میگویند زغال این معدن را تُنی ۴٠٠ هزار تومان میفروشند و اصلا به نام معدن یورت هم نیست و به نام «زیراب» مازندران به فروش میرسد.
کارگران زنده معدن یورت میگویند تونلها تهویه و ورودی و خروجی کافی برای انتقال و خروج گازهای احتمالی و جریان هوا نداشته است؛ اما نمیتوانستند این را به جایی بگویند؛ چون اخراج میشدند.
کارگران زنده معدن یورت به شرق میگویند (پسرعموی یکی از جانباختگان) این معدن از پنج سال قبل که پیمانکارانش دائم در حال تغییر بود، استانداردها را رعایت نمیکرد و با پول، کارش را پیش میبرد.
کارگران زنده معدن یورت میگویند بدون هواکش کار میکردیم و گاز را هم احساس میکردیم؛ اما هر وقت میگفتیم، تهدیدمان میکردند به اخراج.
کارگران زنده معدن یورت میگویند (عموی یکی از جانباختگان که خودش ١۵ سال است در یورت کار میکند) تونل حداقل هزارو ٨٠٠ متر جلو رفته بود؛ اما طول آن را دقیق نمیگویند تا تعداد هواکشهایی که لازم داشت، معلوم نشود. آنجا اصلا هواکش نداشت و مجبور بودیم با همین شرایط کار کنیم، اگر نمیرفتیم بیکار میشدیم.
کارگران زنده معدن یورت میگویند: باور نکنید که دستگاههایشان معلوم کند آنجا چقدر گاز داشته؛ اصلا آنجا دستگاهی نبوده! آمار را خودشان رد میکردند. هیچکدام جرئت نمیکردیم بگوییم که اینجا گاز دارد یا مشکلی هست؛ چون اخراجمان میکردند!
کارگران زنده معدن یورت میگویند آنقدر این منطقه نیروی بیکار دارد که اگر امروز یکی را اخراج میکردند، چند نفر در نوبت برای جایگزینشدن بود و کک کسی هم نمیگزید که ما بیکار میشدیم.
کارگران زنده معدن یورت میگویند اصلا یا بندرت مأمور یا بازرسی را برای نظارت در معدن دیدهاند و استانداردهای اندکی که معمولا در معدنهای دیگری که کار کرده بودند، در این معدن رعایت نمیشد.
کارگران زنده معدن یورت میگویند (بازنشستهای که خودش از خانواده بازماندگان است) وقتی معدن دست دولت بود، حواسشان به این چیزها بود؛ ولی الان اصلا نمیگذارند مأمور داخل معدن برود و از همان بیرون گزارش را رد میکنند.
کارگران زنده معدن یورت میگویند بعد از انفجار بلافاصله به سمت تونل میروند و میدانستند تعداد زیادی کشته شدهاند؛ اما باز هم تعدادی داخل تونل میروند؛ درحالیکه تجهیزاتی نداشتهاند. میگویند به دنبال خانواده و رفقایشان رفتهاند و در همان گاز تونل خفه شدهاند.
کارگران زنده معدن یورت میگویند که بعد از انفجار جز ورودی اصلی هیچ راهی برای کمک نداشتهاند و اگر تونل یورت مثل همه تونلها یک ورودی و خروجی داشت، شاید بعد از انفجار راهی برای رسیدن به آنها یا خروج گازها وجود داشت. میگویند تونل خروجی نداشت؛ چون برای گذاشتن خروجی تونل باید تعطیل میشد و آنها نمیخواستند تونل اصلی تعطیل شود.
کارگران زنده معدن یورت میگویند پیمانکار معدن هر چند وقت یک بار تغییر میکرده و سوابق بیمهای آنها هم بارها از دست رفته است.
کارگران زنده معدن یورت پیمانکاران و مسئولان متخلف معدن را خوب میشناسند و از اینکه آنها بدون هیچ مشکلی برای خودشان زندگی میکنند؛ اما دوستان و عزیزانشان زیر خاک هستند، خشمگینند.
کارگران زنده معدن یورت اسم پیمانکار را میگویند و اینکه پیمانکار معدن هر دو یا پنج ماه تغییر میکرده و وقتی از پیمانکاری خوششان نیامده باشد یا با هم سازگار نمیشدند، تغییر میکرد.
کارگران زنده معدن یورت که جد اندر جد کارشان معدن بوده، میگویند پدرانشان بازنشسته معدن هستند؛ ولی هیچوقت حادثهای مثل این را نداشتهاند.
کارگران زنده معدن یورت میگویند بارها برای گرفتن مطالباتمان که حقوق و بیمه و ایمنی بود، جلوی فرمانداری اعتراض کردیم؛ اما ما را با باتوم زدند. میگویند محمد علیخانی، همان مهندسی که برای نجات کارگران بعد از انفجار داخل تونل رفت و برنگشت، ١٣ ماه بوده که حقوق نگرفته است.
کارگران زنده معدن یورت میگویند اگر همین امروز معدن را باز کنند سیلی از جوانان بیکار وارد همین معدنی که هنوز بوی جنازه همکارانشان را میدهد میشوند؛ چون بیکارند.
کارگران زنده معدن یورت میگویند در این منطقه از گلستان کشاورزی دیم است و نیروی کاری نمیخواهد و شغل دیگری غیر از معدن نیست. میگویند بیشتر جوانها حتی تحصیلکردهها و دانشجوها مجبورند در معدن کار کنند چون کاری نیست. میگویند خیلی از همین جانباختگان یورت لیسانس داشتند.
کارگران زنده معدن یورت که تجربه کار در معادن دیگر را هم دارند، میگویند کار معدن نرم خاصی دارد که در این معدن رعایت نمیشده و ساعت و اندازه کار در هر شیفت کاملا در اختیار پیمانکار بوده است. میگویند عموم کارگران دوشیفته بودهاند و از شش و هفت صبح تا شش و هفت عصر حداقل سرکار بودهاند. میگویند میانگین کار در معدن چهار متر در روز است که اگر انجام شود کار تمام است، اما این پیمانکار قانون خودش را داشته و نمیگذاشته که بعد از اتمام کار بروند و اضافهکاری هم در کار نبوده است.
کارگران زنده معدن یورت میگویند جانباختگان انفجار این معدن و باقی کارگران یورت ماهها حقوق طلبکار بودند و بعضیشان حتی از سال ٨٣ تابهحال طلب دارند.
کارگران زنده معدن یورت میگویند سال گذشته و سال ٩٣ جلوی فرمانداری رفتهاند تا ١۴ ماه حقوقشان را طلب کنند، اما کسی که به حرف آنها گوش نداد، هیچ؛ یکسری را هم بازداشت کردند. میگویند ابراهیم گنجی که جزء فوت شدههاست، جزء بازداشت شدههای همان روز بوده است. میگویند پارسال همسرانشان جلوی فرمانداری رفتند و اعتراض کردند که پول نان نداریم اما کسی توجهی نکرد.
کارگران زنده معدن یورت میگویند بسیاری از آنها که هنوز زندهاند و تعدادی از جانباختگان روزهای کمی بوده که در معدن یورت فعال بودهاند و حالا جزء لیست بیمه بیکاری قرار نمیگیرند.
کارگران زنده معدن یورت که پدرانشان بازنشسته و سهامدار همان معادن هستند میگویند این سهام ارزشی نداشته و آنقدری نیست که حتی ارزش پیگیریکردن داشته باشد. میگویند مسئولان دهانشان را باز میکنند و میگویند کارگران معدن سهامدار معدن هستند، اما رویشان میشود که رقم این سود را که هنوز هم ندادهاند بگویند. میگویند اکثر این کارگران بومی همین روستاهای منطقه هستند و هیچوقت دنبال حقشان نرفتهاند، بروند هم فایدهای ندارد.
بیشتر مردانی که در مسجد نشستهاند برادر و عمو و پسر عمو و به نوعی اقوام یکدیگرند که در عزای پسر عموهایشان نشستهاند. روحانی مسجد از قانون آزمون الهی میگوید که برای همه است. کارگرانی که فرصتی برای حرفزدن بدون ترس و آوردن اسمشان پیدا کردهاند، زبان به گفتن باز کردهاند. همه حرفشان روی دو چیز بیشتر نیست؛ حقوق و ایمنی کارشان.
خودشان، خودشان را بچه معدنی خطاب میکنند و از این خطاب ابایی ندارند. میگویند این کوهها برای پدرانشان همین روزی را گذاشته و حالا همین کوهها پدران و برادران و همسرانشان را گرفته است. میگویند ما میدانیم که مقصر این حادثه خود مسئولان و پیمانکار بوده است و خودشان هم میدانند که مقصر هستند، اما همه اینها دیگر برنمیگردد و حالا ۴٣ زن بیوه و ۴٠ کودک یتیم شدهاند و تعداد زیادی از پدرها و مادرها بدون فرزند. خانواده جانباختگان معدن یورت حالا و بعد از ۴٠ روز از آن حادثه تلخ و شکننده، همچنان منتظرند گزارش دستگاه قضائی درباره این حادثه منتشر شود و مقصران این حادثه معرفی و مجازات شوند. شهمرادی، فرزند یکی از جانباختگان یورت میگوید حتی اگر حق و حقوقمان را هم ندهند، کاری نداریم؛ اما میخواهیم با مقصران این حادثه برخورد جدی شود و همه به جزای عملشان برسند. او هم مثل بسیاری دیگر از خانوادهها با درد و آهی که در صورت خیساش سخت نشسته خطاب به وزیر کار میگوید: «آقای وزیر فردای قیامت مدیون این جانباختگان و خانوادههایشان نباشند و خونشان پایمال نشود». همیشه یک داغ تازه، سر داغهای دیگر را باز میکند، انفجار معدن یورت و مرگ ۴٣ کارگر آن شاید بتواند محرومیت و مشکلات چند روستا و شهر و مظلومیت چند معدن را کم کند.
بی هوا، بی داربست، بی ایمنی
آنجا زیر خروارها خاک و سنگ و زغال، هوا نیست و داربست نیست و آفتاب نیست و ایمنی نیست؛ هرچه هست روی سخت و سنگ و تیز زغال است و بوی هرازگاه گاز و تن مردان رنجور که پول گذران زندگی شان را از آن زیر، از دل کوه و تونلهای تنگ معدن درمیآورند.
۴۴ مرد کارگر در «زمستان یورتِ» آزادشهر در شمال شرق ایران اما حالا ۴٠ روز است که دیگر صبح ها آن چکمه های مشکی و لباس کار سیاه و گرد گرفته شان را تن نمیکنند و دیگر دستهای مردانه سختشان، سنگ های زغال را از معدن قدیمیشان از دل بالاترین کوهی که اطرافشان دیده اند خارج نمیکنند؛ دستهای آنها ۴٠ روز است که دست بچه ها و همسرها و پدرها و مادرهای روستایی شان را رها کردهاند و عوضش خاک مرطوب روستاهایی شبیه بهشت، سایه سرشان شده، باز هم بی هوا، در قبرهای گود، شبیه آنچه در همه سالهای کارشان، در معدن بهشان گذشت.
۴۴ مرد کارگر روستایی در آزادشهر حالا ۴٠ روز است که نیستند اما همکارهایشان هنوز هستند و هنوز در دل دیگر معادن زغال سنگ آن منطقه کار میکنند؛ اوضاع از هم گسیخته ایمنی هنوز به جاست و آنها میگویند هرلحظه منتظر آوار شدن سقف تونل بر سرشان و انفجارهای تازه اند؛ شبیه آنچه در «زمستان یورت» اتفاق افتاد.
«رفتن و آمدنمان با خداست»
«اصغر» یکی از «گنجی وطنی»هاست؛ یکی از مردانی که ٩سال هر روز عصر از روستای وطن به معدن زمستان یورت رفت و شبها خسته و با «رویی سیاه» به خانه برگشت. او حالا یکسال است که دیگر «معدنکار» نیست؛ او را وقتی به اداره کار درباره وجود نداشتن تهویه در معدن و ایمن نبودن آن عریضه برد، به بهانهای اخراج کردند. کوچههای خاکی روستای سبز وطن و زیر آفتاب بهار که اینجا بهاریتر از همه جاست، فرصت خوبی است برای «اصغر» تا از وضع بقیه معادن منطقه آزادشهر بگوید؛ از معادنی که او آنها را خوب میشناسد.
«اصغر» ٣٧ ساله است و از سال ٨۵ تا اردیبهشت ٩۴ در معدن زمستان یورت کار کرده است، تا وقتی که پیمانکار دیگر ادامه کار او را خوش نداشت: «یکبار من رفتم اداره کار و گزارش کردم که معدنمان تهویه هوا ندارد، هنوز به خانه نرسیده بودم که پیمانکار زنگ زد گفت آقا چرا رفتهای اداره کار، فلان حرف را زدهای. پیمانکار برایم پروندهسازی کرد که مثلا مشکل جسمیدارم. من را فرستاد دکتر و دکتر هم گفت که اگر این آقا مشکلی دارد، داخل معدن ایجاد شده است. مشکلی هم که الان دارد، لطمهای به کارش در معدن نمیزند؛ خلاصه پیمانکار نتوانست من را به این شکل از معدن اخراج کند و به شکل دیگری اخراجم کرد.»
«زمستان یورت غربی و شرقی»، «معدن قشلاق رودبار»، «فارسیان»، «معدن عبدالرضا سوسرایی»، «معدن صفری»، «معدن آقای جاهدی» که به دلیل خاکستر بالا کارش خوابیده است؛ اینها نام دیگر معادنی است که در منطقه آزادشهر، زغال سنگ استخراج میکنند.
«اصغر» که ٩سال در بخشهای سینه کار یا پیشروی، در بخش گزن که یک راهرو به سمت لایه زغال است و در بخش استخراج معدن زمستان یورت کار کرده، از شرایط این معدنها بیشتر از بقیه خبر دارد. بعد از اینکه در معدن دچار حادثه شد او را به بخش تعمیرات فرستادند. «بعد از اینکه دیسک کمر گرفتم من را به بخش ریلکشی فرستادند و یک روز زغال بار میکردم، مچ پایم شکست. بعد از آن دو ماه من را به بخش تعمیرات فرستادند و بعدش که میخواستند از کارگرها کم کنند، من را هم کم کردند و از معدن بیرون آمدم.»
او بیشتر معادن منطقه آزادشهر را خوب میشناسد، مثل کف دستش؛ یا خودش یا بیشتر دوستانش بخشی از عمرشان را زیر لایههای پنهان زغال سنگ و پوشیده در دل کوههای شمال شرق، آرام و بیصدا کار کردهاند. برای همین است که با اطمینان میگوید ٧٠درصد معادن این منطقه تهویه هوا ندارند و برای کارگرانشان ایمن نیستند: «مثلا اینجا معدنی به نام «ص» هست که کلا بهطور مداربسته کار میکند و از پایین، نفر میرود و میآید، از بالا هیچگونه دِویل و تهویهای ندارد. بیشتر معادن این منطقه تهویه ندارند و اگر هم دارند مثل معدن زمستان یورت، به اندازه و استاندارد نیست.»
گنجی وطن شرایط استاندارد بودن یا نبودن معادن را خوب میشناسند، اینکه کارگر کجا ایمن است و کجا نیست: «معادن زغال سنگ زیرزمینی باید در هر ٩ متر، یک دویل تهویه از بالا داشته باشند، یک دویل نفررو از پایین. موضوع این است که در معادنی مثل زمستان یورت، دویل نفررو از پایین را میزنند ولی از بالا دویل تهویه را نمیزنند. آنها فقط میخواهند زغالشان را استخراج کنند و به این فکر نمیکنند که اگر یک وقت، پایین بخوابد کارگر لااقل میتواند از بالا فرار کند. در همین معدن زمستان یورت هم اگر تونل، دویل تهویه از بالا داشت، کارگر در معدن نمیماند و نمیمرد. حتی اگر لایه پایینی که زیر پایه کار است دویل تهویه داشت، کارگرها میآمدند داخل راسته و از تونل پایینی خارج میشدند. به هرحال غیرقانونی کارکردن صاحبان معدن باعث شد که کارگران در معدن بمیرند.»
«معدن برای معدنکارها ریه نمیگذارد.» این جمله، حرف مشترک همه کارگران معادن زغال سنگ است. اصغر گنجی وطن هم در همه سالهای کار کردن در معدن، همه تجربیات بقیه همکارهایش را از سر گذرانده؛ از سختی نفس کشیدن تا ضررهای جسمیو بدنی. «زمانی که در معدن کار نمیکردم، بهطور مرتب فوتبال بازی میکردم، شاید ١٠ بار زمین فوتبال را دور میزدم و به نفسنفس زدن هم نمیافتادم ولی الان یکبار که زمین فوتبال را دور بزنم به نفسنفس میافتم یا بالا رفتن از سربالاییها برایم سخت است. به دلیل گرد و خاکی که در معدن زغال سنگ وجود دارد، خواهینخواهی ریه خراب میشود ولی خب، وقتی ٩سال در این شرایط کار کنی و هیچ استانداردی هم رعایت نشود و حتی روزانه یک لیوان شیر هم در طول کار به دستت ندهند، مشخص است که آدم دچار مشکل میشود.»
حتما الان خانوادهتان از اینکه دیگر در معدن کار نمیکنید، خوشحالند.
«از یک لحاظ بله، ولی از یک لحاظ هم وقتی معاشمان نمیگذرد، سخت است. حتما شما میدانید که بیمه ما را در این سالها بهعنوان دفتردار و کتابدار ریختهاند، این خودش برای ما ضرر است. در کارهایی مثل معدن که سخت و زیانآور است باید ۴درصد سختی کار در بیمه لحاظ شود ولی برای ما بیمه عادی رد شده است.»
مشکل اما فقط تهویه هوا در این معادن نیست: «بازرسهایی که از اداره کار میآیند، هیچ آموزشی ندیدهاند، حتی وقتی میآیند، داخل معدن نمیروند و فقط مثلا به حمامیکه در معدن هست یا اتاق تعویض لباس یا ناهارخوری سرکشی میکنند. اگر بازرس اداره کار وارد باشد باید به داخل کارگاه بیاید و اگر ببیند در معدنی دویل تهویه وجود ندارد باید کار را بخواباند ولی بازرس اداره کار معدن زمستان یورت هیچ وقت این کار را نکرد.»
ولی با وجود همه این سختیها، باز هم تعداد زیادی از جوانان این منطقه در معادن اینجا کار میکنند.
«چارهای ندارند، مگر چاره دیگری هم هست؟ الان مثلا من از وقتی که از معدن بیرون آمدهام، زنبور گرفتهام که کاری برای خودم دست و پا کنم ولی پول ندارم که کندو بخرم یا شکر بخرم و … . الان از کندوفروش بهطور نسیه ١٠ تا کندو گرفتهام و باید یک ماه دیگر تسویه کنم، ماندهام که چطور تسویه کنم.»
«رفتن و آمدنمان با خداست.» این تک جمله «اصغر گنجی وطن» درباره خلاصه کار کردن در معدن است.
«مهندس معدنی که برود معدن و بمیرد مهندس نیست»
«محمد گنجیوطن»، برادرش را در حادثه انفجار در معدن زمستان یورت از دست داد. بیشتر مردان خانواده و فامیل او مثل بقیه اهالی روستای «وطن» برای گذراندن زندگیشان در معادن زغالسنگ اطراف کار میکنند. او میگوید ایمن نبودن معادن زغالسنگ، به مدیریت بخش خصوصی برمیگردد. «معدن زمستان یورت غربی و شرقی متعلق به شرکت البرز شرقی است که کلا به صورت پیمانکاری کار میکند. آنها قرارداد سفید را به ما میدادند و باید امضا میکردیم، اگر هم امضا نمیکردیم، فردا تقی به توقی میخورد، کارگری که ٢٠سال کار کرده با کارگری که تازه به معدن آمده، هیچ فرقی برایشان نداشت. همین چندوقت پیش یک کارگر را که سابقه زیادی داشت و برای حق و حقوقش اعتراض کرده بود، بیرون انداختند».
«حسین گنجیوطن» یکی از کارگرانی است که در آن روزهای سخت اردیبهشتی، ۴٠ روز پیش از امروز وقتی شنید معدن زمستان یورت ریزش کرده و ۴۴ کارگر زیر خروارها آهن و زغال ماندهاند، تعجب نکرد؛ او هم مثل خیلی از همکارهایش آنجا را خوب میشناخت، نهتنها آنجا که بقیه معادن آزادشهر را. حالا هم که ایستاده اول جاده خاکی که راه باریک جنگلی را به بالای کوه و معدن زمستان یورت میرساند، نشانی از تعجب روی صورت چروکش نیست، هرچه هست خستگی است و غم کارگران از دست رفته. او همه آن روزها را با بقیه همکارهایش به کمک نیروهای امدادی رفت تا اگر میشود جان کارگران معدن را نجات بدهد؛ ولی نشد که بشود. گنجی وطن حالا با صدایی خسته و رویی شرمنده از شرایط کار در معدن زغالسنگ میگوید و دیگر معادن آزادشهر: «استان ما صفر است از کارگاهش گرفته تا معدنش. کارگاهی که دوهزار متر است و یک دویل طبیعی ندارد. همه معدنهای دیگر هم همین است. من در معدن شاهکوه و تونل دیگری بالاتر از اینجا کار کردهام، آنها ایمنی ندارند و فقط فکر تولیدند.»
رسیدگی به شما از نظر تغذیه چطور است؟ میگویند شیر توزیع نمیشود.
«هیچی نمیدهند، شیر کجا بود؟ نه شیر میدهند، نه حقوق، نه بیمه. حقوق ما از سال ٩٣ که این آقا آمده چهارماه حقوق و سنواتش مانده. ٩۵ هم سه ماه مانده. بیمه از ٩۴ سه ماه مانده است، برجهای ١٠ و ١١ و ١٢. از ٩۵ دوباره شروع کردند به بیمه ربختن ولی ماه ۵ و ۶ را نریختند.»
در همه سالهایی که در این معادن کار میکنید، تابهحال شده بود که انفجار به این شدت اتفاق افتاده باشد؟
«بوده ولی نه به این شدت. دستگاههای سنجش هوا همه خرابند و مال زمان تأسیس معدناند. الان دستگاههای جدید جیپیسیان درآمده که حتی یک لکه هم دود باشد بو میکشد. کی این دستگاهها را دارد؟ مهندسانی که روز تا غروب بیروناند. به جای اینکه بدهند به جایی که با جان کارگر بازی نشود، دست مهندس میدهند که دور دور میزند و وارد معدن نمیشود.»
«محمد سادین»، ۶٧ساله است. او ١۴سال در معادن زغالسنگ کار کرده و تجربه همه این سالها او را آنقدر پخته کرده که وقتی میخواهد از شرایط ناایمن این معادن حرف بزند، عصبانیت را از صدایش بدزدد. سادین در این سالها در معادن ایمن هم کار کرده است، مثلا یکی از معادن شاهرود: «هیچ معدنی مثل اینجا نیست. آنجا آنقدر مرتب بود که هر سی متر یک هواکش داشت. خیلی که دیگر فاصله داشت سی متر بود.»
این منطقه چند معدن دارد؟
«آزادشهر ١٠ معدن زغالسنگ دارد که همهاش دست بخش خصوصی است.»
چند کارگر در معدن زمستان یورت کار میکنند؟
«زیاد. در حدود ۴٠٠ نفر.»
چند مهندس و کارشناس؟
«مهندس زیاد دارد ولی اسمشان مهندس است. در همین انفجار سه چهار تا از آنها رفتند توی معدن مردند. مهندسی که برود توی معدن و بمیرد مهندس نیست. مهندس باید برود ١٠ نفر را نجات بدهد نه اینکه بمیرد. آمدند چهارتا آوردند به آنها میگویند مهندس. کارگر باید با امکانات و هوا برود داخل معدن، نه اینکه دست خالی. اینطوری فیل هم باشی میافتی. به خاطر عمق خیلی کم مهندسانی آوردند که حد پاییناند.»
آژیر خطر در بیشتر معادن زغال سنگ ایران
کمیل ترقی، مسئول ایمنی معادن کارمزد و سرپرست ایمنی شرکت سامان، سوادکوه، جزو نخستین افرادی بود که بعد از انفجار و ریزش معدن زمستان یورت برای کمک و برقراری ایمنی به آنجا رفت.
او سالها مسئول ایمنی معادن مختلف در استان مازندران بوده و حالا در گفتگو با شهروند مثل خیلی ها، سپردن معادن ایران به بخش خصوصی را دلیل ناایمن بودن آنها میداند: «در تمام دنیا بدون هیچ استثنا معادن مخصوصا معادن پایه مثل ذغال سنگ، آهن و … تحت پوشش دولتند و یارانه دولتی به آنها تعلق میگیرد چون این معادن هزینه های زیادی دارند و حتی تامین ایمنی معادن درجه چهار، میلیاردها تومان هزینه میبرد.قانون مدنی ایران میگوید که کلیه چاههای نفتی و معادن اعم از زیرزمین و روباز و فلزات سنگین و گران قیمت جزو بیت المال و تحت تکفل دولتند ولی ما میبینیم که چیزی را که بیت المال بوده داده اند به بخش خصوصی و مشکل همه اش از همینجاست.»
ترقی شرایط جهانی معادن زغال سنگ را اینطور ارزیابی میکند: «قیمت زغال سنگ به صورت جهانی است و چون بیشتر معادن جهان یارانه دولتی میگیرند، قیمت هم بر اساس همین یارانه تعیین میشود ولی ما در ایران این یارانه را نداریم، به همین دلیل قیمت خرید ما از تولید پایین تر است.» و ادامه میدهد:« در سال ٩۵، برای تولید یک تن زغال سنگ چیزی نزدیک به ٢٢٠ تا ٢٣٠ هزار تومان هزینه میکردیم، ولی دولت ١۵٠ هزار تومان میخرید. در اصل، ضرر میدهیم اما برای جبران این ضرر، هزینه کارگری را کم میکنند، از تعمیر و نگهداری میزنند و از چوب کمتر استفاده میشود، همه اینها ریسک بروز حوادث را به شدت افزایش میدهد.» به گفته او، در تمام دنیا، کار معدن به سمت معدن کاری سبز میرود و دلیلی ندارد که ماهانه ده ها درخت برای یک معدن بریده شود: «در تمام دنیا، به سمت مکانیزه کردن پیش میروند اما ما هنوز در هزینه چوبمان مانده ایم. تازمانیکه این مشکلات به صورت اساسی ریشه کن نشود، نمیشود وضع را بهبود بخشید، معادن زغال سنگ اولین شغل سخت دنیا شناخته میشوند حتی اگر هم به بخش خصوصی واگذار شوند. پیمانکاران معدن به هیج وجه نمیتوانند برای جبران ضرر در معدن، بالانس برقرار کنند، همین هم میشود که از نکات ایمنی و سلامت کارگران میزنند.» او در میان معدن های موجود در کشور، تنها معدن استاندارد و دارای تجهیزات را معدن پروده طبس میداند:« این معدن با ضخامت بالای دو متر مکانیزه است، تجهیزات و مانیتورینگ دارد، هنوز انگلیسی ها در این معدن مشغول به کار هستند، این معدن دولتی است و تجهیزات بهتری نسبت به سایر معادن دارد، آنهایی که خصوصی هستند، واقعا نابود شده اند.» او ادامه میدهد: «در ایران فرهنگ غلطی هست که بچه های ایمنی را به چشم زحمت و بهانه و هزینه تراشی میبینند. در حالی که تا مدیران ما به تفکر ایمنی آگاه نشوند، این اتفاقها به جاست. اینکه من مسئول ایمنی اگر هزینه ای برای ایمنی میکند برای این است که جلوی حادثه ای مثل یورت را بگیرد و کلی هزینه دیگر علاوه بر جان انسانها از بین برود. از نظر مدیران ما اینها خرج تراشی است وقتی میخواهیم با آنها درباره ایمنی حرف میزنیم، قبلش باید اعصابمان را آرام کنیم، آنها نمیخواهند گوش کنند، چون دیدشان خرج تراشی است در حالی که ما ضامن جان هزارها کارگر هستیم، من هم حتما احساس خطر میکنم. تا وقتی ما را به چشم مزاحم ببینند، نمیشود در کشور کارشان را انجام دهند.»
مسئول ایمنی معادن کارمزد و سرپرست ایمنی شرکت سامان در ادامه میگوید که مسئولان فنی و ایمنی که از طرف نظام مهندسی و معادن به کار گرفته میشوند، تحت پوشش بهره بردار قرار میگیرند: «وقتی قرار است کارفرمای آنها پیمانکار باشد، دستش زیر ساطور آنها میرود. اگر این کارشناسان ایمنی بخواهند ایراد بگیرند بهره بردار، پول او را نمیدهد و وقتی مستقل باشند میتوانند ایستادگی کنند. کسی مثل من که هر روز میرود معدن، همه نکات را میداند او آگاه است، بر وضع گاز و اکسیژن و … اشرافیت دارد ولی کسی که ماهی یک بار به معدن میآید قطعا آگاه نخواهد بود.» او میگوید وضع ایمنی بیشتر معادن در ایران اصلا رضایت بخش نیست: «همه اساتید این را قبول دارند، بارها در گزارشهایشان ذکر کرده اند و در صنف ما پوشیده نیست. کسانی که رشته شان معدن کاری است و رشته تحصیلی شان معدن بوده است، میدانند که آژیر خطر در معادن زغال سنگ از سال ٩٠ به بعد به صدا درآمده. از سال ٩٠ قیمت زغال افزایش نداشته است. حقوق کارگر سالانه ١۴ درصد بالا میرود، فلز و لوازم و … گران میشود ولی قیمت محصول همان میماند. تورم و سیاستهای دولت قبل تاثیر منفی زیادی در وضع معادن داشت. قیمت لوازم بالا رفت، ضرر دادیم. ما الان دنبال این هستیم لااقل ضرر ندهیم.» ترقی در ادامه چند دلیل را عامل ریزش معدن زمستان یورت میداند: «طراحی ناصحیح معدن یکی از این دلایل بود. قانون طراحی معدن میگوید که همه معادن زیرزمینی از دو راه مجزا باید راه فرار داشته باشند، این معدن کلا یک دهنه داشت برای ورود و خروج کارگرو کارگاههای استخراج، الزاما طبق آیین نامه ایمنی و قانون کار در معادن باید از طریق زیرمیله و سرمیله راه ورود و خروج داشته باشند. در حالی که این موضوع در یورت کور بوده است.در فاصله حدود ٢٠٠ متر باید یک دویل برای تهویه تعبیه میشده است که این هم نبود.» او ادامه میدهد: «انجام تهویه طبیعی در معادن زغال سنگ زیرزمینی اکیدا ممنوع است، باید هوارسانی به صورت تهویه مرکزی یا موضعی انجام شود که متاسفانه ونتیلاتور را هم ما گذاشتیم بعد حادثه. در این معدن هیچ هوایی به صورت خوراک مصنوعی داده نمیشده است. از طرف دیگر، این معدن، مداربسته بوده است یعنی از هیچ کانالی به سطح دسترسی نداشته است. در محیط داخل کوه محصور مانده است. همه اینها باعث شد که وقتی انفجار و آتش سوزی رخ داده، هیچ راه فراری نداشته باشند و همه کشته شوند.»
سود کلان «خصوصیسازی آموزش» در جیب موسسان مدارس غیردولتی
اکثر مدارس غیردولتی به معلمان آزاد بابت روزهای امتحان و تصحیح برگهها، چیزی نمیپردازند؛ زحمت معلمان آزاد در روزهای نهایی سال تحصیلی بیشتر است و عایدیشان کمتر؛ معلمان آزاد علیالقاعده در طول سال هم از پول کلانی که مدارس غیرانتفاعی از والدین دانش آموزان میگیرند، نصیب چندانی ندارند.
هوا نَمنَمک رو به گرمی میرود. همان اول صبح هم، هُرم داغ روی همه چیز مینشیند، روی درها و پنجرهها، روی میلههای داغ اتوبوس و آسفالت کفِ خیابان. روز دیگری است، روز امتحانی دیگری است؛ روزی دیگر از آخرین روزهای یک سال تحصیلی دیگر.
روزهای آخرِ بهار است و فقط چند روزی به پایان دوران امتحانات باقی ماندهاست . از خواب که بیدار میشود، برای برخاستن مردد است؛ باز هم باید شال و کلاه کند، راه بیفتد به سمت مدرسه؛ برود برای نظارت بر دانشآموزانی که امتحان آخرِ سالشان است و بعد، خسته و کوفته با کوهی از برگههای کج و معوج و سَختخوان به خانه برگردد؛ بعد بنشیند برگه صحیح کند، در حالیکه نه برای این رفت و آمدها در روزهای داغ و پرعطش امتحانات و نه برای تصحیح اوراق امتحانی، ریالی نمیپردازند؛ نه، پولی در کار نیست، جیبهای خالی، خالیتر میشوند، حساب بانکی تَه میکشد و تابستان سخت باز هم از راه میرسد؛ دقیقا همین است که روزهاست زیر لب تکرار میکند: کاش خرداد هیچوقت نیاید، هیچ وقت نیاید…..
اکثر مدارس غیردولتی به معلمان آزاد بابت روزهای امتحان و تصحیح برگهها، چیزی نمیپردازند؛ زحمت معلمان آزاد در روزهای نهایی سال تحصیلی بیشتر است و عایدیشان کمتر؛ معلمان آزاد علیالقاعده در طول سال هم از پول کلانی که مدارس غیرانتفاعی از والدین دانش آموزان میگیرند، نصیب چندانی ندارند. یکی از این معلمان آزاد یا به عبارتی معلمانی که در مدارس و موسسات غیردولتی شاغل هستند، میگوید: بازه دریافتیمان بین ۳۰۰ هزار تومان عایدی ماهانه در مناطق دور و حاشیهای تا نهایت یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان در قلب شهرهای بزرگ مثل تهران است؛ در تابستان درآمد که نداریم، بماند؛ در روزهای امتحانات هم اغلب چیزی به ما نمیدهند.
این، دلنوشته تعدادی از معلمان شاغل در مدارس غیردولتی است؛ دلنوشته ای که رنج پایان سال تحصیلی را نمودار میکند:
«خرداد برای دانش آموزان و اولیا، نوید روزهای سخت امتحانات است و پیام شب بیداری ها و نگرانی ها را دارد. اولیا باید مدام در پی رعایت احوال بچه ها باشند و مهمانی ها و دورهمیها تعطیل است. اما این وسط هیچکس درد معلم نیروی غیر دولتی را نمی فهمد. اینکه باید ساعتها برای طرح سوال امتحانی پایههای مختلف و بعضا دروس مختلف در منزل وقت بگذاری؛ اینکه یا باید مدتها پشت رایانه بنشینی و به تایپ و طراحی این سوالات مشغول شوی و اگر متن عربی یا انگلیسی باشد که زحمت تو مضاعف است و ساعاتی که وقت می گذاری بیشتر؛ اگر وقت تایپ نداری باید از پول نداشته در جیبت مایه بگذاری و هزینه کنی تا سر وقت مشخص و با اسلوب معین، سوالاتت آماده شود و به معاونین تحویل داده شود. تازه این اول روزهای سخت توست. بعد باید برنامه مراقبتت را بگیری هر روز فقط دو ساعت!! یعنی باید صبح از خواب شیرین بزنی؛ اگر مادر هستی بچه ها را هم به زحمت بیندازی و بیدار کنی چون مدرسه نمیروند، قطعا در طول سال که بچه ها را به مهد می بردی الان دیگر قضیه کنسل است باید به کسی رو بیندازی برای دوساعت بچه ها را ببری پیشش و اینکار نیازمند گرفتن آژانس و هزینه مضاعف است خوب گیریم ماشین شخصی هم باشد آیا هزینه سوخت و… ندارد. و همه اینهایی که تو را از اول وقت علاف کرده تنها دو ساعت حق الزحمه دارد.
و بدبختی مضاعف وقتی است که برگه ها را میزنند زیر بغلت و لیستهایی که باید ببری منزل تصحیح کنی و با اسلوب خاص پر کنی و میانگین هم حتما بگیری. بعضی از معلمان که کل هفته طول سال کلاس دارند حدود ۳۰۰ برگه ناقابل تصحیح می کنند و همه رایگان، مبلغ ساعتی برای تصحیح اوراق نداری و جالب اینکه مثل معلمان رسمی فقط نهایت سه روز وقت داری تا این نتیجه طاقت فرسا را به مدارس ارایه دهی. فکرش را بکن همه این کارها را با همان دو ساعت مراقب ایستادنت جبران می کنند. همه اش دو ساعت ، ساعتی نهایت ۴ هزار تومان ! خردادهای ما بوی غصه دارد؛ بوی مشقت بی مزد دارد؛ کاش هیچوقت خرداد نیاید!»
خیلیها معتقدند خصوصیسازی آموزش مخالف قانون اساسی است؛ اصل ۳۰ قانون اساسی به صراحت میگوید دولت موظف است شرایط تحصیل رایگان را برای همه تا پایان دوران متوسطه فراهم کند؛ حال حتی اگر دولت هم مدعی باشد که در شرایط فعلی امکان تحصیل رایگان برای همه موجود است و این خیل روزافزون و بیشمار مدارس غیردولتی و غیرانتفاعی فقط برای کسانی است که جیبشان پُرتر است و کیسهشان سنگینتر، و اگرچه این ادعا چندان هم محلی از اعراب ندارد، نمیشود از رنجهای تبعیضآمیز این خصوصیسازیها غافل شد؛ با این خصوصی سازیها، هم فرزندان طبقات فرودست از آموزش کیفی ارائه شده در مدارس بچهپولدارها و اغنیا محرومند و هم معلمان از تبعیضی رنج میبرند که میان معلمان بخش دولتی و خصوصی سالهاست نهادینه شده.
از تفاوت در دستمزد و ماههای بیپولی تابستان هم که بگذریم، معلمان آزاد اغلب بیمه هم ندارند. برخی از آنها برای ۱۵ روز در ماه، آنهم فقط نُه ماه در سال بیمه میشوند و برخی هم عطای بیمه و بازنشستگی را بر لقای پرداخت هزینه بیمه از جیب خود و کسر شدن از دستمزد ناچیز ماهانه میبخشند و از خیر خدمات تامین اجتماعی میگذرند: با ده، پانزده روز در نُه ماه که نمیشود بازنشست شد، بیمه نشویم بهتر است.
این معلمان آزاد غالبا امیدی هم به بهتر شدن اوضاع فعلی ندارند؛ آموزش و پرورش در مواقعی آزمون استخدامی برگزار میکند و نیرو جذب میکند. اما نیروهای آزاد با سالها سابقه تدریس و مدرک حداقل کارشناسی ارشد، شانس چندانی در این آزمونها ندارند.
و این هم پیام جمعی از معلمان مدارس غیر دولتی در ارتباط با آزمون های استخدامی آموزش و پرورش:
«ما معلمین غیرانتفاعی کشور نسبت به آزمون استخدامی آموزش و پرورش به دلایل زیر معترضیم:
– هیچ سهمیه ای برای ما و سابقه ما در نظر نگرفته اند.
– سابقه کاری ما از سن ما کسر نمیشود تا بتوانیم در آزمون شرکت کنیم.
– زمانی که ما زیر ۳۰ سال بودیم، آموزش و پرورش هیچ آزمونی برگزار نکرده است یا اینکه رشته های محدود و شهرهای محدودی, نیاز به نیرو داشت. حالا که سن ما، به علت تجربه کاری تا ۱۰ سال و بالاتر, به بالای ۳۰ سال رسیده، آموزش و پرورش باید شرط سنی شرکت در ازمون را از معلمان غیرانتفاعی بردارد.
معلمان غیرانتفاعی با این همه سابقه و تجربه کاری، آماده برای خدمت به آموزش و پرورش کشورند، چرا از این معلمان نباید در سیستم رسمی آموزش و پرورش کشور استفاده شود؟ اگر ما معلمان غیرانتفاعی هیچ سهمیه ای در استخدام نداریم ، پس چه نیازیست به مدارس غیر انتفاعی برویم؟چون هدف ما کسب تجربه و سابقه برای استخدام رسمی بوده است؛ و اگر نه، چرا با حقوق اندک و بدون بیمه کار کنیم؟ چرا از معلمین با تجربه و خلاق و دوره دیده و تحصیل کرده و جوان و با انرژی، در سیستم رسمی کشور استفاده نشود؟ دولت با این کار رغبت معلمان غیرانتفاعی را کم کرده و چه بسا که خیلی از نیروهای آزاد با تجربه، مدرسه و معلمی را رها کنند!»
معلمان آزاد یا اغلب قرارداد ندارند و یا مجبورند با قراردادهای سفید کارکنند؛ قراردادهای سفید، بدون بیمه و بدون رعایت حداقل دستمزد، مصداق آشکار بیگاری فرهنگی است. چند وقت پیش، مرضیه گرد ( رئیس مدارس غیر دولتی) از ساماندهی نیروهای آزاد در آموزش و پرورش و تحت پوشش قانون کار قرار گرفتن آنها خبر داد؛ با این حال هیچ اقدامی برای این ساماندهی انجام نشد و هیچ یک از موسسان مدارس غیردولتی خود را موظف به بستن قراردادهای قانونی ندیدند.
نیروهای آزاد آموزش و پرورش خواستههای اصلی خود را اینطور مطرح میکنند: ما معلمان مدارس غیر دولتی از شرایط فعلی شغلیمان راضی نیستیم و به ستوه آمده ایم. تنها خواسته ما استخدام رسمی در بدنه آموزش و پرورش با توجه به کسب تجارب لازم است. ما در این سالها (بیش از ۲۰ سال) بدون هیچ چشمداشتی و با نجابت تمام، و در سکوت، بار بزرگی از دوش دولت برداشته ایم، وقت آن رسیده که دولت هم به ما توجه نشان دهد.
نیروهای آزاد آموزشی، برای رسیدن به این خواسته ها بارها رایزنی و نامهنگاری کردهاند؛ از نامه نوشتن به مسئولان آموزش و پرورش و اعتراض به شرایط شغلی و استثمار در بخش خصوصی گرفته تا دادخواهی از طریق نمایندگان مجلس و مطالبه رسمی شدن شغلی که به تعبیری شغل انبیاست. همه این رایزنیها، تجمعات و نامهنگاریها تا این لحظه، تا آغاز تابستان ۹۶ به نتیجه نرسیدهاست؛ باز هم خردادی دیگر از راه رسیده و باز هم بلاتکلیفیِ دیگر.
ساعتها پشتِ هم سپری میشوند؛ مثل روزهای گذشته، ظهر به خانه بازمیگردد؛ ظهر گرم تابستان؛ امروز هم میگذرد بیهیچ امیدی به فردای بهتر. ظهر تابستان است، سایه ها میدانند که چه تابستانیاست….
منبع:ایلنا-۲۳خرداد
کشته وزخمی شدن ۲کارگردرحادثه ریزش آوار میدان هروی
نیمه شب گذشته(۲۲خرداد)،فرو ریختن دیوار یک کارگاه ساختمانی واقع درمیدان هروی، خیابان وفامنش ، موجب کشته وزخمی شدن ۲کارگرشد.
به گزارش۲۳خرداد پایگاه خبری ۱۲۵، به گفته حمیدرضا خلج آبادی افسر آماده منطقه سه عملیات آتش نشانی، در محل حادثه عده ای از کارگران مشغول کار در یک قطعه زمین گودبرداری شده به مساحت ۲۷۰ متر مربع و به عمق ۵ متر بودند که ناگهان دیوار ضلع شمالی مشرف به حیاط این کارگاه ساختمانی ریزش کرد و دو نفر کارگر تبعه افغانستان در زیر آوار سنگ و خاک گرفتار شدند.
وی در ادامه گفت: شدت ریزش به قدری بود که یک کارگر ۲۷ ساله به طور کامل زیر آوار گرفتار شد و همچنین بخشی از بدن کارگر دیگر که مردی ۲۳ ساله بود زیر خروارها خاک و سنگ بدام افتاد.
افسر آماده منطقه سه عملیات آتش نشانی تصریح کرد: نیروهای آتش نشانی بی درنگ پس از ایمن سازی کامل محل حادثه، با بکارگیری تجهیزات ویژه نجات، عملیات آواربرداری را شروع کردند و در کوتاه ترین زمان ممکن کارگر ۲۳ ساله که دچار آسیب دیدگی نیز شده بود را از زیر آوار خارج کرده و وی را برای انتقال به مرکز درمانی تحویل امداگران اورژانس دادند.
خلج آبادی اضافه کرد: آتش نشانان در ادامه عملیات آواربرداری، کارگر ۲۷ ساله را هم از زیر آوار بیرون آوردند که متأسفانه پس از تحویل وی به عوامل اورژانس مشخص شد این کارگر در همان لحظات اولیه بر اثر شدت جراحات وارده جان خود را از دست داده بود.
جان باختن یک کارگرجوان معدن کوشک بافق
رییس مرکز فوریت های پزشکی شهرستان بافق ازجان باختن یک کارگر جوان معدن کوشک بافق درحوالی ساعت ۳عصرامروزخبرداد.
سعید ملک زاده با اعلام این خبر اظهار داشت : کارگرحادثه دیده جوانی ۲۶ ساله است.
وی با بیان اینکه مرگ این کارگربر اثر اصابت سنگ به سر رخ داده است تصریح کرد :علیرغم عملیات احیا به علت آسیب شدید به جمجمه و مغز وی فوت می کند.
بیست وسوم خردادماه۱۳۹۶
akhbarkargari۲۴۶۸@gmail.com
اخبار و گزارشات کارگری (۲۳ خرداد ۱۳۹۶)