آیا اعتراضات صنفی فرهنگیان می تواند حزب آموزگاران را پدید آورد؟

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

منوچهر تقوی بیات

حزب در ایران مانند همه جای جهان راه رهایی و پیروزی ملت ایران است. نه تنها حزب فرهنگیان یا آموزگان می تواند به خودکامگی در ایران پایان بخشد بلکه برپایی هر حزبی با هر مرامی راهی است برای خردورزی همگانی و گرفتن تصمیمات دسته جمعی برای خوشبختی ملت ایران. در سال ۱۳۴۰ اعتصاب معلمان به خون کشیده شد و ابوالحسن خانعلی در۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ به ضرب گلوله ی سرهنگ ناصر شهرستانی کشته شد. به بهای کشته شدن خانعلی برای فرهنگیان یک باشگاه معلمان تشکیل شد و محمد درخشش به وزارت آموزش و پرورش رسید. فرهنگیان با شادمانی در آن باشگاه گرد آمدند و به سخنرانی های توخالی وزیر جدیدشان گوش دادند و به خانه هایشان رفتند. اما یک حزب یا سازمان سیاسی برای فرهنگیان و آموزگاران پدید نیامد تا بتواند برای ملت ایران سرنوشت تازه ای را رقم بزند. درخشش یا هر کس دیگری به تنهایی و بدون کمک و خردورزی با همگان نمی تواند کشور ما را به پیروزی و پیشرفت برساند. این بار فرهنگیان باید هوشمندانه حزب قدرتمندی برای خود بسازند و با خردورزی همگانی، همبستگی و همسازی پیگیرفرهنگیان، سرنوشت کشور را در دست گیرند.

برای رهایی از واپس ماندگی و بی خردی چاره در خرد ورزی است. خرد هرکس بر آمده از دانش و ازمون های اوست و خرد همگانی خرمن دانش ها و آزمون های همگان است. 

خرد xrat به زبان اوستایی xratu ؛ به معنای دانایی، هوش و عقل است ( فرهنگ زبان پهلوی نوشته ی بهرام فره وشی از انتشارات دانشگاه). Xrat afzár یعنی نیروی خرد. ŝXrat pé یعنی پیش خردی و دوراندیشی(همانجا)…  

به باور من نگارنده این نوشتار(م.ت.ب) خرد نه هوش است و نه عقل است. هوش پدیده ای است سرشتی که با مردم زاده می شود. خرد هر کس؛ در اندیشه کردن و تجزیه و تحلیل کردن پدیده ها به کمک هوش و دانش و آزمون های خود اوست. خردمند کسی است که با هوش خود و آموخته ها و آزمون های خود هر پدیده را می سنجد(سنتز یا هم نهاد می کند) و بر پایه ی آن ها زندگی خود را سامان می دهد. 

درباره ی خرد منوچهر جمالی در تارنمای فرهنگ شهر می نویسد:

{{… «خـرد» درفرهنگ ایران، معنائی کاملا ویژه خود را داشته است که نمیتوان آنرا با مفاهیم «عقل» درعربی، و راسیو Ratio درلاتین و یونانی، و reason درانگلیسی و  Vernuft در آلمانی برابر نهاد. «خرد» درفرهنگ اصیل ایران، که « خرتوxratu= هره+ راتـو» باشد، تابش « آتش جان، یا ارتا، نخستین عنصر» است. پسوند «راتـو»، همان « ارتا، رته، راته raatha» [مقدس] میباشد. آتش جان، که تخم افشانده شده از خوشه خدا هست [ خدا در اینجا همان مردم یا انسان است. م.ت.ب] «تشخص یابی دروجود ِهرانسانی»، داور و مرجع و معیار و «اصل به حرکت آورنده» و پیشرو و سامانده و مدیرمیشود. این روند را مولوی «جامه گردانیدن» می نامد. خدا، خودش جامه دیگرمیپوشد، و رسول خودش یعنی«خرد» درانسان میشود.

گه جامه بگردانی، گوئی که رسولم من

یارب که «چه گردد جان»،« گرجامه بگردانی»؟ …}}

با ورود اروپاییان به کشور ما ایران کم کم خرد از ایران رخت بر بست و جای خرد را مذهب شیعه و اراده ی الله گرفت. این فریب و دروغ همه ی ارکان زندگی را فرا گرفت تا جایی که مردمان کشور ما خرد را برابر عقل دانسته اند که این درست نیست چون عقل واژگونه ی خرد است. همانگونه که در بالا گفتیم خرد در درون مردم نهادینه است و با مردم زاده می شود. اما برابر قران و در اسلام عقل را الله آفریده است. فقه شیعه و دانشنامه ی حوزوی می نویسد: « عقل بشری چون پدیده و مخلوق خداست، ‌بنابراین، محدود است و محدود نمی‌تواند نامحدود و بی‌نهایت را بشناسد.». [پس یعنی نمی تواند خدا را هم بشناسد!!!] تارنمای مکتب تشیع می نویسد: عقل عملی به تعبیر امام صادق (ع)  مرکز عبودیت انسان و سرمایه تحصیل بهشت از خداى سبحان است: «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» 

واپس ماندگی کشور ما با برپایی سلسله صفوی آغاز شد. شاه اسماعیل مذهب شیعه ی ساخته و پرداخته ی انگلیس ها را در ایران رواج داد. مذهب شیعه در ایران تا پیش از برپایی پادشاهی دودمان صفویان، مذهبی رهایی بخش و بر ضد فرمانروایی عرب ها در ایران بود. پادشاهان صفوی از جبل عامل لبنان و شاید هم از لندن آخوندهای شیعه به ایران آوردند تا فقه شیعه را به شیوه ای دیگر به عوام ارائه دهند. واپس ماندگی یا توسعه نیافتگی در برخی از کشورهای جهان با استعمار و دست اندازی و فریب کاری پنهانی کشورهای اروپایی به سرزمین های دور دست آغاز شد. 

در ایران اوزون حسن در نیمه دوم سده ی پانزدهم خود را به ایتالیایی ها و پاپ نیکلاس پنجم فروخت. او در سال ۱۴۵۸ میلادی دسپینا دختر پادشاه ترابوزان را به زنی گرفت و سرانجام در ۱۴۶۴ پیمانی با ایتالیایی ها بست که آن ها مانند دیگر اروپاییان در ایران هرگز به پیمان خود پای بند نبودند.

در جنوب ایران آلفونسو دالبو کرک هم تقریباً در همان روزگاران (۱۵۰۷م) و هم‌زمان با روی کار آمدن دودمان صفویان از بندر گوا به خلیج فارس آمد و بندر هرمز را تصرف کرد. قلعه ی پرتغالی ها در بندر هرمز یادگار همان دوران است. 

دسپینا یک شاهزاده ی اهل ترابوزان، مادر بزرگ شاه اسماعیل صفوی یک ارتدکس پای بند به عیسویت بود که دردربار اوزون حسن،( پدر بزرگ شاه اسماعیل)، کلیسای ویژه خود را بر پا ساخت. با آمدن اروپاییان به دربار اوزون حسن، کم کم پای انگلیس ها به دربار شاهان صفوی باز شد. مارتا دختردسپینا آن بانوی ارتدکس مادر شاه اسماعیل صفوی است. هنگامی که شیخ حیدر پدراسماعیل کشته شد او کودکی شیرخواره بود. او و مادر و دو برادرش چهار سال و نیم در استخر زندانی بودند. هنگامی که اسماعیل هنوز هفت ساله بود برادربزرگش سلطانعلی هم کشته شد. این کودک یتیم در۱۴ سالگی پیش از آن که به سن بلوغ برسد به کمک “نیروهای غیبی” شیعه شد. چهل و سه سال پس از ازدواج دسپینا با اوزون حسن نوه ی آن ها اسماعیل با ادعای شیعه گری، در تبریز هزاران ایرانی سنی را گردن زد. 

در سال ۱۵۹۸  برادران شرلی از سوی پادشاه انگلیس با همراهی ۲۵ مأمورانگلیسی از راه بغداد و قزوین وارد دربار شاه عباس صفوی از نوادگان شاه اسماعیل شدند. شاه صفوی به کمک برادران انگلیسی توانست پرتقالی ها را از بندر گمبرون ( بندر عباس) بیرون کند. شاه عباس در سال ۱۶۰۹ آنتونی شرلی انگلیسی را همچون سفیر خود با لباس و عمامه ی ننگین قزلباش به اروپا  فرستاد. شاهان صفوی اگر ایرانی بودند و خرد را پیشه ی خود می ساختند، کشور ما امروز شیعه نبود و ولی فقیه دزد و مردم کش نداشت.

به باور من نگارنده این نوشتار(م.ت.ب) خرد، نه هوش است و نه عقل است. چون همانگونه که در بالا نوشتم به گفته ی امام صادق عقل مرکز عبودیت انسان است و خدا آن را آفریده تا بنده بتواند به کمک آن بهشت را از خدای سبحان بخواهد. اندازه ی عقل نزد همگان یکی نیست. الله به خمینی و خامنه ای عقل زیاد می دهد تا این شیادان بتوانند به مردمان ندار و مؤمن حکومت کنند! 

هوش پدیده ای است سرشتی که با مردم زاده می شود. هوش و دانش و آزمون هرکس خرد اوست. خردمند کسی است که با هوش خود و آموخته ها و آزمون های خود هر پدیده را می سنجد(سنتز یا هم نهاد می کند) و بر پایه ی آن ها زندگی خود را سامان می دهد. مردم در زندگی اجتماعی هم از راه آموزش و هم از راه گفتگو و کار و آمیزش از یکدیگر بسیار می آموزند. در جهان امروز در کشورهای  پیشرفته کسانی که منافع مشترک و اندیشه های اجتماعی مشترک دارند، گرد هم می آیند و حزب ها و سازمان های سیاسی را پدید می آورند. این هم اندیشان با خرد همگانی با یکدیگر همکاری و همسازی کرده و بر پایه ی منافع اجتماعی خود کشور خویش را اداره می کنند. خرد همگانی بزرگ ترین سرمایه و ابزار مدیریت جامعه و کشور است.

در کشور ما شوربختانه در صد سال گذشته با کودتاهایی مانند کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ (۲۲ فوریه ۱۹۲۱ میلادی) کودتای نظامی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی بر ضد دولت ملی و قانونی دکتر مصدق ( ۱۹ اوت سال ۱۹۵۳) و کودتای خزنده ی آخوندها به سرکردگی خمینی که کمی پس از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷;( ۷ ژانویهٔ ۱۹۷۸) یعنی از ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ آغاز شد، مردمان میهن ما همیشه زیر ستم بیگانگان و خودکامگان بوده اند. گماشتگان بیگانگان با زور سرنیزه و توپ و تفنگ، قدرت حاکمیت و حق رأی را از مردمان میهن ما گرفته اند. در درازای این یک صد سال حکومتگران وابسته به بیگانگان با استعداد ترین، فداکارترین و دلیرترین نخبگان میهن ما را به زندان انداخته و کشته اند و میلیون ها تن از اندیشمندان و کاردانان و کارشناسان ما را از میهن فراری داده اند. حکومت های وابسته به بیگانگان تاکنون نگذاشته اند که مردمان میهن ما انجمن، حزب، سازمان و یا سندیکا بسازند. 

این روزها آموزگاران در سراسر کشور با همبستگی بی مانندی دست به تظاهرات و اعتصاب زده اند. این کانون های صنفی می باید پایه های حکومت آینده ی کشور را پی ریزی کنند. دیگر گروه ها و انجمن ها هم با همبستگی و همسازی به آموزگاران کشور کمک کنند تا سازمانی یک پارچه برای مدیریت و اداره کشور پدید آورند. به باور من آموزگاران می توانند راه یک حکومت ملی را برپایه ی خردهمگانی خود هموار کنند.             

دوازدهم بهمن ماه ۱۴۰۰ خورشیدی برابر یکم فوریه ۲۰۲۲ میلادی      

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.