جمال درودی
روزها و ساعتها با خود جدال داشتم. که چه باید کرد!؟ آیا وظیفه دارم که به نوشتارآقای دکترموسویان پاسخی دهم؟ یا نه؟ مسلما اگر پاسخی بدهم ایشان را عصبانی کرده و رنجشی ایجاد خواهد شد، هم برای دکترعزیزهم برای استاد گرانمایه جناب آقای عبدلعلی برومند. چون شنیدن حقایق بسیار تلخ است. ولی اگر سکوت اختیار کنم یعنی تایید گفتارایشان ولذا به آرمانهای جبهه ملی ایران و هم اندیشانم مخصوصا نسل جوان خیانت کرده ام و با سکوت خود آنانرا به کژ راهه هدایت کرده ام.
چون در این شرایط لب فرو بستن خطا است، لذا به حکم وظیفه وجدانی، سیاسی، ملی تصمیم گرفته ام خیلی مودبانه وکوتاه پاسخی مستدل به آن نامه داشته باشم. البته نه با ادبیات جناب دکتر! موسویان که من بکلی باآن ادبیات نا آشنا و بیگانه هستم. (روان پریشان – آلت فعل – دروغ پرداز- هوچیگر- نابخرد – تا حد جنون- خود محور- خود خواه و….) اصولا تربیت خانوادگی و قلمم در طول زندگانی بمن این اجازه را نداده که چنین الفاظی را به کار برم، و لذا تصمیم گرفتم با ادبیاتی که خودآموخته نامه ایشان را پاسخ دهم.
قبل ازآغاز سخن باید به ایشان یادآور شوم که به عناوینی که به دنبال نام خود آورده اند(رئیس هیت اجرایی و مسئول تشکیلات جبهه ملی)این دو عنوان را اضافه می کردند. سخنگوی انتصابی جبهه ملی و وکیل مدافع تا م الاختیار ریاست محترم شورا!
البته مخاطب من ایشان نیستند، چون من را با ایشان حرفی نیست. اگر امروز از سردرد و تعصب سخن می گویم، تنها و تنها به خاطر حفظ و استحکام آرمانهای مقدس جبهه ملی ایران است. وسوگند یاد می کنم تا زنده ام با تمام وجودم در مقابل کژرویها وانحرافات ایستادگی و افشا گری خواهم کرد.
جوانان عزیز و هم اندیشان و رهروان راستین راه مصدق بزرگ روی سخن من با شما ست. بخوانید و داوری کنید.
(تمام گفتارهای آقای دکتر موسویان را به ۱۵ بخش تقسیم کرده که به هر یک جداگانه پاسخ خواهم داد)
۱- در ابتدای نوشتارآمده (…من بر این باورم…)که طی یک سلسله مطالب خواسته اند با بیان تاریخچه جبهه ملی” درست و نادرست” نظریات و خواسته های خود را به خواننده القا کنند. من فعلن وارد این بحث نمی شوم چون از مسیر اصلی خارج شده و نقد به درازا خواهد کشید باشد تا زمانی دیگر.
۲- در نامه به این موضوع اشاره کرده اند (… در روز پنجم پیروزی انقلاب طرح انتقال قدرت به ملت را طی بیانیه ای پیشنهاد کردیم…)و در ادامه آمده(…ما در سه سال اول پس از انقلاب در تهران و برخی شهرستان های دیگر مرکز تشکیلات داشتیم…)و باز یادآور شده اند (پس از چندی روزنامه رسمی پیام جبهه ملی را منتشر کردیم…) آقای دکتر این کلمات” ..ما،داشتیم، کردیم..” به چه معنایی به کار برده شده؟ آیا جنابعالی به تنهایی و با مسئولیت شخصی این کارها را انجام دادید؟ پس درآن زمان شورای مرکزی جبهه ملی هیئت رهبری و هیئت اجرایی چه می کردند؟ آیا خود بزرگ بینی تا این حد در شما رسوخ پیدا کرده که تمام مبارزات و فعالیتهای بزرگان و پیش کسوتان جبهه ملی را تنها در خود می بینید؟ آقایان اعضای”باند” به این نکته توجه کنید مردم خرد دارند. به اعمال و گفتار شما نظاره می کنند و درباره آن قضاوت خواهند کرد. و از خود خواهند پرسید چگونه است درآن برهه از زمان که شمشیر ارتداد بالای سرجبهه ملی قرار داشت و هیئت حاکمه به صغیر و کبیر جبهه ملی رحم نمی کرد و همه افراد بزیرضرب قرار گرفته بودند و فعالین جبهه ملی در تمام رده ها یا مخفی و یا فراری و یا در زندان به سر می برند چطور شما افراد باند خالی از هرگزندی آزادنه به قول خود تمام ارگانهای جبهه ملی را زیر نظر داشتید وآن را اداره می کردید؟ و حتا یک بار هم مورد با زخواست مقامات قرار نگرفتید؟واقعن عجیب نیست؟
۳- در سال ۱۳۷۸ بکوشش زنده یاد دکتر حجازی و یاد بود جبهه ملی کتابی انتشار یافت از مجموعه بیانیه ها و نشریات جبهه ملی ایران در دوران پس ازانقلاب (از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۲۲ بهمن ۱۳۷۸)در این مجموعه از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۴ به مدت ۱۴ سال سکوت مطلق از طرف جبهه ملی اعلام شده ( در این مدت فعالین و اعضای حسن نیست در راستای اهداف جبهه ملی به فعالیت خود ادامه می دادند.)جنابان موید زاده و موسویان که ادعا دارید مسئول تمام تشکیلات جبهه ملی بوده اید بفرمایید در این سالهای جنگ و حفقان چه می کردید؟ کجا بودید؟ حال برای سر پوش گذاشتن به اعمال خود به جعل مطلب پرداخته اید و می گویید (…در سال ۱۳۶۴ و در بحوبه جنگ یکبار جلسه شورای مرکزی تشکیل شد و در جمع بندی مذاکرات این جلسه قرار شد که فعالیت سیاسی علنی جبهه ملی تا پایان جنگ عراق با ایران متوقف بماند…) اولا به گفته موید زاده در دهه شصت تمام کارهای جبهه ملی و شورا به ایشان واگذار شده بود! و اکثر افراد شورا یا مخفی و یا خارج از ایران و یا در زندان بودند. پس چگونه و با چه افرادی شورا تشکیل شد؟ “دوما: شما اعضای باند که هیچ کدام عضو شورا نبودید پس چگونه از مذاکرات این جلسه و نشست آن آگاه شدید؟! سوما: آیا امکان دارد شورای مرکزی جبهه ملی درآن شرایط تصمیمی به این اهمیتی بگیرد و در رابطه با آن بیانیه ای صادر نکند؟
چهارم: برای یک سازمان سیاسی ننگی از این بزرکتر نیست که در سخت ترین شرایط مردم را رها کرده و اعلان کند تا پایان جنگ من سکوت اختیار می کنم! آقایان شرم کنید به خاطر اهداف خود، جبهه ملی را آلوده نسازید و آن را بازیچه امیال خود قرار ندهید. جبهه ملی ایران از نخستین روز تاسیس تا امروز همیشه در کنار ملت بوده چون خود را ازآن ملت می داند.
۴- در قسمتی از نوشتار خود خیلی مختصر و تحقیرآمیز به گروه حسن نیت اشاره ای کرده اند. (تعدادی از اعضای جبهه ملی هم از سال ۶۵ دور هم جمع شده و تحت عنوان گروه حسن نیت بیانیه هایی در مورد روزهای تاریخی با امضای شخصی منتشر می کردند) در این جمع تحقیر شده توسط باند تمام اعضای منتخب کنگره ۱۳۴۱ جبهه ملی که حیات داشتند و در ایران بودند درآن جمع حضور داشتند ( حسن میر محمد صادقی- حسین شاه حسینی- حاج محمود مانیان- علی اردلان- مهندس علی اکبر نوشین- عبدلعلی برومند- جلال غنی زاده..) و بیش از پنجاه نفر از فعالین و شخصیتهای ملی درآن شرکت داشتند از جمله (دکترپرویز ورجاوند- مهندس نظام الدین موحد- میر شمس شهشهانی- دکتر رضایی- توکل امیر ابراهیمی- محمد علی بهنیا- حسن شهیدی-هرمزان فرهنگ- حسن لباس چی- ابراهیم عینکچی- علی شجاع – دکتر اسدالله مبشری- تیمسار ناصر مجللی- حسن طالبی- مهندس کورش زعیم-….و جمال درودی)که اکثر این افراد هزینه های سنگینی در این راستا متحمل شده اند. اعضای محترم باند بفرمایید درآن برهه از زمان شما چه می کردید؟ جز اینکه در خانه های امن تنها نظاره گر بودید و سیاست صبر و انتظار پیشه کرده بودید؟ اگر در این باره سخنی ندارید لااقل سکوت اختیار کنید. و از خود گذشتگی بزرگمردانی که امروز در بین ما نیستند را بی ارزش قلمداد نکنید. مرحوم علی اردلان آن آزاد مرد شجاع در دیباچه دفتر حسن نیت ازآن روزها چنین یاد می کند:
(دراواسط سال ۱۳۶۵ بعضی از هم فکران که ازگذشته در جبهه ملی ایران فعالیت داشتند با شوق به خدمت و علاقه به سر نوشت مملکت برآن شدند دور هم بنشینند درباره گرفتاریهای عمومی وآشفتگی اجتماعی و تنگناهایی که کشور را فرا گرفته است با توجه به آینده تاریکی که پیش بینی میشد بگفتگو بپردازند… در جلسات متعدد مباحث گوناگون و مطالبی پیرامون رنج ها و مصائب روز مطرح می شد.. اعتراض به نادرستی ها و عدم کارائی عمال حکومت و کارگزارن جاهل و نا توان هم عقیده و یک دل بودند.. همه حاضران که از نهان کاری ابا داشتند آنها را امضا و پخش می کردند….در روز سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۶۷ چندین نفر از امضا کنندگان این بیانیه ها نیز به محاق توقیف افتادند و به زندان گسیل شدند و درآنجا ضمن باز جویی ها علت بر پایی این جلسات را که به عنوان “هیت حسن نیت “خوانده شده بود جستجو می کردند و به دنبال انگیزه خاص تشکیل آن بودند و سعی داشتند که علت خارجی برای آن بیابند یا خیلی کم بر چسب های بر انداز و ضد انقلاب مخالف قانون اساسی منافق و امثال آن که متدوال و محول است بر این عده الصاق کنند…
آه از این جور و قطاولی که در این دامگه است. و آه ازآن سوز و نیازی که درآن محفل بود
باری آن روزگار سپری شد کاروان رفت، و ازآتش ها خاکستری به جای ماند، کدامیک در این دفتر گردآمده است و به نشانه یاد بود عرضه و به یاران مقاوم ملیون و وطن دوستان با وفا ودردآگاه تقدیم می گردد. علی اردلان خرداد ۱۳۷۳)
۵- در نوشتارآقای موسویان آمده (…از سال ۱۳۷۲ به دعوت ادیب برومند یاقیمانده اعضای شورای مرکزی که در ایران بودند گرد هم آمده و فعالیت علنی شورا راآغاز کردند..)شما آقای دکتر غیر مستقیم می خواهید به خواننده این را القا کنید که از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۲ جبهه ملی و افراد آن کاری انجام نداده اند و ازآن سال به همت جناب آقای برومند! و با اجازه مقامات امنیتی فعالیت علنی و مجدد جبهه ملی آغاز شده است. ایشان از یاد برده اند دلیل و چرایی زندانی شدن فعالین جبهه ملی را در دهه شصت و هفتاد. این زندانها برای چه بود؟ جز اینکه در راستای اهداف جبهه ملی و بدون اجازه مقامات فعالیت می کردند؟ و پرچم جبهه ملی را همچنان بر افراشته نگه داشتند. البته آقای دکترحق دارند این چنین بگویند چون شما در کنار دوستان “باند” در خانه های امن به زندگی عادی و روزمره خود ادامه می دادید. آن شورای دعوتی هیچ کارایی نداشت و درنتیجه فعالین جبهه ملی طی نامه ها و اعتراضیه ها خواستار بر گزاری پلنوم شدند. این جانب در یک نامه سر گشاده به شورای مرکزی جبهه ملی ایران به تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۸۰ شدیدا به عملکرد شورا اعتراض کرده و خواستار بر گزاری کنگره شدم و در خاتمه نامه اعتراضیه آوردم آنانکه از دریا و طوفان هراس دارند و قدرت تحمل امواج خروشان را ندارند بهترآن است که در ساحل امن بمانند و اجازه دهند دیگران بدریا بزنند. در نتیجه این اعتراضات پس از ده سال درآبان ۱۳۸۲ زیر نظر مستقیم و از قبل تدوین شده افراد باند این پلنوم دستوری تشکیل شد که مورد اعتراص شدید اکثر فعالین جبهه ملی قرار گرفت ولی متاسفانه به اعتراضات بحق افراد توجهی نشد.
۶- در نامه خیلی کوتاه اشاره ای شد به انتشار نشریه” پیام جبهه ملی” و آن را از افتخارات خود می دانند در حالیکه این نشریه ارگان رسمی جبهه ملی ایران به مدت ده سال با انتشار ۱۵۰ شماره زیر نظر مستقیم من تکثیر و در سراسر کشور توزیع می شد با تیراژ بالا. مرحوم زنده یاد دکتر ورجاوند سخنگوی جبهه ملی و عضو هیئت رهبری مسئولیت آن را بر عهده داشت و کلیه مطالب تحت نظر ایشان تدوین و اجازه چاپ داده می شد. دست اندرکاران این نشریه همیشه تحت فشار شدید دو گروه از داخل و خارج جبهه قرار داشتند . یکی از گروه باند مخصوصا آقایان موید زاده و دکتر موسویان که همیشه بر این تلاش داشتند تا بطرق مختلف انتشار این نشریه را زیر حزب خود قرار دهند وآن را با تمسخر”ورجی نامه” می نامیدند و کوششی بسیاری از سوی آنان بود که این نشریه را زیر نفوذ خود قرار دهند که ورجاوند اجازه نمی داد. از طرف دیگر دستگاههای امنیتی سخت ورجاوند و زعیم و من را تحت فشار قرار داده بودند و رسما می خواستند که از انتشارآن خود داری کنیم و در این رابطه سه بار من را دستگیر و زندانی کردند وحتا مورد سوء قصد قرار گرفتم و مدت شش ماه روی صندلی چرخدار روزنامه را همچنان انتشار دادم . در شماره ۱۰۰ پیام جبهه به تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۸۰این سوء قصد درآن روزنامه منعکس شده(تصادف درودی: بامداد روز سه شنبه ۲۲ بهمن آقای جمال درودی مسئول نشریه پیام جبهه ملی ایران در حالیکه کنار خیابان ایستاده بود با یک خودرو پیکان که نا گهان با سرعت زیاد با دنده عقب بسوی او در حرکت بود بر خورد کرده و به میان خیابان پرت شد. درودی از نا حیه لگن دچار شکستگی شده و در بیمارستان فیاض بخش بستری است و توان حرکت از او سلب شده. اعضای جبهه ملی ایران باید بیشتر مراقب پیرامون خود باشند.) پس از درگذشت دکتر ورجاوند این نشریه در اختیار هیئت اجرایی قرارگرفت و ازآن تاریخ دیگر نه از درون نه از طرف مقامات امنیتی ممانعت و اعتراضی به چاپ و انتشارآن نشد!
۷- در باره نامه های سر گشاده با ادبیاتی در خور شخصیت خود گفته اند(..درباره نامه آن فرد بهتر است حرفی نزنم چون مطلبی که یک فرد روان پریشان و آلت فعل دیگران نوشته و جز دروغ و فحاشی نکته ای درآن وجود ندارد ارزشی برای طرح شدن ندارد..) آقای دکتر به شما نصیحت می کنم جواب حرف حساب و مستند فحاشی نیست. زیرا همه عزیزان آن نامه را خوانده اند و این پاسخ را هم از شما شنیدند. قضاوت از آنان است. ای کاش آن جرات و شهامت را داشتید و نام آن فرد را می نوشتید.
۸- در رابطه با نامه سر گشاده (۲) اظهار داشته اند که(…این نامه فاقد هر گونه ارزش تشکیلاتی و سیاسی و حقوقی است…بنده بعید می دانم ۱۲ نفر از اعضای شورای مرکزی حاضر باشند زیرآن نامه امضا بگذارند…) آقای دکتر خیلی عجله کردید. معلوم میشود که این نامه های سر گشاده شما را عصبانی کرده است. بهتر بود به جای فحاشی به تخلفات و اعتراضات پاسخ میدادید. ضمنا برای آشنایی شما با صاحبان امضا ها نگاهی کنید به نامه ۱۳ امضایی خطاب به جناب آقای برومند به تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ شاید با دیدن آن از گفته خود پشیمان شوید.
۹-در نامه سر گشاده (۲ ) با عنوان” ملت بزرگ ایران ” به ۱۳ مورد از تخلفات یاد آوری شده . جنابعالی که در حال حاضر به عنوان وکیل مدافع ریاست محترم شورا مطالبی بیان می کنید حق بر این بود که به یک یک آن اعترضات پاسخ قانع کننده ارائه میدادید و نتیجه گیری را به قضاوت عامه می گذاشتید. نه اینکه با سفسطه و مغلطه تنها به چند مورد اشاره ای کنید . در قسمتی از نامه آورده اید.( یک فرد دیگر هم گفته است که چون مدت شورا منقضی شده پس هیئت ریسه شورا و هیئت رهبری و هیئت اجرایی نیز حق ادامه فعالیت ندارند و نشریاتی که منتشر می شود غیر قانونی است….) بله. آن فرد صحیح گفته شما اگر به بندهای ۶،۹،۱۰ نامه سر گشاده توجه و دلایل آن را پی گیری میکردید و اساسنامه جبهه ملی را یک بار با دقت رویت می کردید هر گز چنین برداشتی نداشتید. آقای ریس تشکیلات هیئت ها طبق نص صریح اساسنامه جبهه ملی هر یک برای مدت دو سال از طرف شورا انتخاب می شوند. تنها به یک ماده از اساسنامه توجه کنید ماده ۲۶ (هیئت اجرایی که عده آن هفت تن خواهد بود برای مدت ۲ سال از طرف شورای مرکزی با رای مخفی انتخاب می شوند…) همینطور ماده ۲۳ در رابطه با هیئت رهبری مدت را دو سال تعیین کرده اند و نه مادام العمر. اگر ریگی به کفش خود ندارید چرا اجازه نمی دهید که انتخابات داخلی جبهه ملی بر گزار شود. بیش از سه سال است که این هیئت ها غیر قانونی هستند. آیا انتخابات درونی جبهه ملی هم باید با اجازه مقامات امنیتی انجام شود؟ یا فکر می کنید ممکن است این صندلی ها از زیر پای شما کشیده شود؟
۱۰- من بر این باورم که در هر کجا توان استدلال نیست فحاشی آغاز می شود.(…به گمان من تنها یک فرد خود محور و خود شیفته و مبتلا به خود بزرگ بینی تا حد جنون در شورا حضور دارد…) آری این است استدلال آقای دکتر! بگذریم. در نوشتارخود در رابطه با اضافه کردن افراد به شورا گفته اند (.. افزودن چهار نفر به اعضای شورا …آن را خلاف اساسنامه قلمداد کرده اند… چهار نفر شامل دو نفر ازنمایندگان حزب مردم ایران و دو نفر نمایندگان حزب ایران هستند..) بهتر بودقبل ازافاضات با دقت بیشتری به بند ۷ نامه سر گشاده و تبصره ۴ ماده ۱۶ اساسنامه نظری مینداختید و می دیدید که آیا تمام مواد اساسنامه در باره انتخاب این افراد اجرا شده است؟ از خوانندگان عزیز بار دیگر می خواهم به نامه سر گشاده (۲ ) توجه بیشتری مبذول دارند. آقای ریئس هیئت اجرایی، بر چه اساسی می گویید(.. طبق اساسنامه توسط رئیس شورا دعوت شده اند) کدام یک از مواد اساسنامه چنین حقی را برای ریاست شورا تعیین کرده؟ آقای محترم اگر وظایف و مسئولیتهای ریاست شورا را نمی دانید رجوع کنید به اساسنامه ماده ۲۲ (رئیس شورای مرکزی حفظ انتظامات و تشکیل جلسه و اتخاذ نتیجه از مذاکرات و مراقبت در تنظیم و تصویب صورت جلسه و اجرای تصمیمات شورا و در مواقع لزوم ماموریت امضا از طرف شورا را بر عهده دارد.) انتصاب افراد از وظایف ایشان نیست.
۱۱- در رابطه با مسئله پلنوم در بند ۱۰ نامه سر گشاده کاملا به ین موضوع پرداخته ولی آقای موسویان به جای پاسخ به آن اعتراض گفته اند(…دستگاه حاکمه رسما اعلام می کند که با تشکیل کنگره یا پلنوم بر خورد خواهد کرد…) جناب آقای برومند در این رابطه فرموده اند در یک تماس تلفنی ! به من گفته شد که فعلن از برگزاری پلنوم خود داری کنید!؟ آقای رئیس هیئت اجرائیه! آیا یک تماس تلفنی به معنای یک حکم رسمی از مقامات است؟ آیا به نظر شما جبهه ملی باید هر تصمیم و حرکتی را با اجازه مقامات امنیتی انجام دهد؟ آیا بهتر نبود که علارغم خواسته هیئت حاکمه پلنوم را بر گزار می کردیم؟ زیرا در هر صورت بر گزاری پلنوم به نفع جبهه ملی تمام می شد. اگر جلوگیری نمی کردند ما بخواسته خود رسیده بودیم و برایمان پیروزی بود. ولی اگر جلو گیری می کردند یک مسئله تبلیغاتی و رسانه ای جهانی به نفع جبهه ملی انجام می شد.
۱۲- در باره گروه “باند” و تاریخچه و اهداف آن به صورت جامع در نقد جزوه ((جبهه ملی ایران در دهه شصت)) مطالبی گفته و در چندین مورد دیگر به این جریان انحرافی در جبهه ملی ایران اشاراتی داشته ام و آخرین بار در پاسخ پرسشی که عزیزان در خارج از کشور خواسته بودند در تاریخ هفتم خرداد پاسخ داده ام. خوانندگان محترم می تونند به آن نوشتار ها مراجعه فرمایند. ولی دراین نوشتارآقای موسویان به مسئله ای اشاره کرده اند(درآغاز فعالیت جبهه ملی دوم دکتر خنجی و دکتر حجازی و سایر کادرهای حزب سوسیالیست حزب خود را به نفع تشکیلات جبهه ملی منحل نمودند….این امر خوشایند برخی احزاب دیگر جبهه ملی که خواهان حفظ تشکیلات حزبی خود بودند نبود و تا حدودی نا خرسندی و مخالفت آنها را در پی داشت…) همین مسئله انحلال احزاب باعث بزرگترین اختلافات در درون جبهه ملی دوم شد تا جائیکه شادروان دکتر مصدق را در برابر جبهه ملی دوم قرار داد. چون آن زنده یاد بر این اعتقاد بود که باید احزاب پایه و اساس جبهه ملی را تشکیل دهند، نه افراد. و در نامه خود به هیئت اجرائی سازمان های اروپایی جبهه ملی ایران به تاریخ ۳ فروردین ۱۳۴۳ یاد آور شده اند(..درصدد انحلال احزاب برآمده … من تصور می کنم کار خوبی نشده مگر اینکه از مخالفین باشند و غیر این جبهه ملی حزب نیست.. جبهه ملی را باید مرکز احزاب کشور دانست که همه به یک اصل معتقد باشند وآن آزادی و استقلال مملکت است….) و در نامه دیگر دکتر مصدق به هیئت ریس شورای مرکزی جبهه ملی بتاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۳ یک یک احزاب را در این نامه نام برده اند و از” ما بهتران” را چنین یاد می کنند(…جمعی عضو احزاب و جمعیتهای ملی حزب ایران- حزب مردم ایران- حزب ملت ایران- و جمعیت آزادی و..ولی از یک حزب دیگر به نام حزب سوسیالیست اسم نبرده اید. حزب خلیل ملکی و علت عدم شرکت این حزب را در جبهه ملی معلوم نفرموده اید….با بودن چند نفر از ما بهتران که عضو شورا هستند….) این اشاره ای کوتاه بود به جبهه ملی دوم و نظر شخص دکتر مصدق به احزاب و از ما بهتران.
۱۳- در ادامه نوشته ی آقای موسویان آمده (…بنده شخصا افتخار عضویت در حزب سوسیالیست دکتر خنجی نصیبم نگردید و گمان نمی کنم هیچ یک از همراهان حزبی او هم در شورای مرکزی فعلی جبهه باقی مانده باشد…) آقای محترم عدم اطلاع شما دلیل بر صحت گفتار شما نیست. زیرا برعکس شما این افتخار نصیبم شد که در تاسیس و انحلال حزب سوسیالیست حضور داشته و از فعالین آن بودم. آن روز که شما در مکتب خانه سیاست الفبای آن را می خواندید من پایان نامه ام را نوشته بودم. آن هم زیر نظر استادانی چون( دکتر کشاورز- خلیل ملکی- دکتر خنجی) و متاسفانه امروز در شورای مرکزی جبهه ملی در کنار شما نشسته ام. من در اینجا وظیفه خود میدانم چون شاگردی نام استاد خود دکتر محمد علی خنجی را با احترام یاد کنم و به روان پاکش درود می فرستم.
در نامه آقای موسویان اشاره ای شد به عروسی شادروان دکتر حجازی و می گویند (…به عنوان یک دانشجوی فعال جبهه ملی در جشن عروسی دکتر خجازی دعوت شده بودم…)! درآن عروسی که به صورت کاملا خصوصی در منزل ایشان بر گزار شد من و خانم حضور داشتیم درآن مراسم غیر از خانواده عروس و داماد و چند نفر از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی و عده کمی از دوستان مسعود حضور داشتند و از فعالین و سازمان های جبهه ملی کسی دعوت نشده بود. متاسفانه من نه درآن عروسی و نه در سازمان های جبهه ملی پس از انقلاب سعادت زیارت آقای دکتر موسویان را نداشتم. ولی راجع به چک اهدایی دکتر مصدق درآن مراسم یک پاکت سر بسته ای را آقای سرهنگ بزرگمهر نشان داد و گفت این را جناب آقای دکتر مصدق برای من ارسال داشته اند. سپس پاکت را باز کرد درآن یک یادداشت کوتاه از طرف دکتر مصدق به سرهنگ بزرگمهر بود که درآن به عروسی دخترشان تبریک گفته بودند و نیز چکی به مبلغ هزار تومان با امضا دکتر مصدق بود و در چک نوشته بود تقدیم به دختر عزیزم سیمین بزرگمهر و به هیچ وجه در نامه و چک نامی از دکتر حجازی نیامده بود.
۱۴- در نامه سر گشاده( ۲) در رابطه با انتصابات ۱۵ نفر به شورا به صورت گسترده توضیح داده شده و خوانندگان عزیز را به آن نامه راهنمایی می کنم. ولی در نوشتار رئیس هیئت اجرائیه مسائلی را مطرح کرده اند و گفته اند (…بر طبق اساسنامه هیئت رهبری و هئیت اجرایی موظف شده اند که در جلسه مشترک خود لیستی از واجدین شرایط را فراهم و برای بررسی و تصویب به شورای مرکزی ارائه نمایند. که به همین گونه اقدام گردید. و دو نفر از چهار نفر عضو هیئت رهبری همراه کلیه اعضای هیئت اجرایی در یک جلسه متشرک یک لیست ۱۵ نفری را مورد تایید و تصویب قرار داده و به شورا معرفی می کنند..) آقای رئیس هیئت اجرائیه، آیا خود هیچ فکر کرده اید که چه می گویید؟ این صغرا کبرا ها چیست که سر هم می کنید؟ از کی تا حالا هیئت رهبری به چهار نفر تنزل پیدا کرده؟ مگراین آقایان عضورسمی و منتخب هیئت رهبری نیستند(مهندس عباس امیر انتظام- دکتر هرمیداس باوند- دکتر علی رشیدی- عبدلعلی برومند- تیمسار ناصر فربد) شما به چه حقی جرات و این اجازه را بخود داده اید که یک نفر از هیئت رهبری حذف کنید؟ آیا این هم یکی ار اختیارات غیر قانونی هیئت اجرایی است؟ از کی رسم بر این شده که در یک کمیسیون پنج نفری دو نفر به تنهایی حق تصمیم و اجرای آن را داشته باشند؟ در ادامه آورده اید (کلیه اعضای هیئت اجرائیه…). آقای موسویان بخود آیید مردم عقل دارند و اینهمه سفسطه و مغلطه نکنید. در حال حاضر از هیئت هفت نفری اجرائیه یک نفر فوت کرده و دو نفر دیگر هم استعفا داده اند و یک نفر هم مریض و در حالتی است که نمی تواند تصمیم گیری کند و شما از یک هئیت هفت نفره تنها با سه نفر(موید زاده/فتی پور/موسویان) این تصمیمات را گرفته اید. آقای دکتر به خاطر منافع باند آبروی جبهه ملی را به مخاطره نیاندازید.
۱۵- جناب آقای عبدلعلی برومند ریاست محترم شورای جبهه ملی ایران در یک مصاحبه با یکی از سایتها می فرمایند(.. پس از مدتی بحث و گفتگو با مقامات امنیتی کشور که به انعقاد منظم جلسات و انتشار روزنامه داخلی پیام جبهه ملی انجامید….)آقای موسویان به عنوان وکیل مدافع جناب آقای برومند طبق معمول ایشان با توهین چنین اظهار نظر می کنند(..جملات نا جوانمرانه ای از طرف همان نویسنده نامه سر گشاده و پس ازآن هم نامه ای با امضای شورای عالی جبهه ملی اروپا منتشر گردید. که نسبت به گفته های ادیب برومند دایر بر گفتگوی ایشان با عوامل حکومت جمهوری اسلامی به شدت برآشفته بودند..) و در ادامه بیانات خود می گویند(اینکه دستگاههای نظامی و امنیتی رزیم شخصیتی مانند اقای ادیب برومند را احضار و با ایشان گفتگو کنند و پاسخ ایشان را بشنوند امری نیست که شخصی آن را مستمسک اهانت به آقای ادیب برومند و اتهام زدن به ایشان….) آقای دکتر جنابعالی ممکن است پزشک خوبی باشید و یا در مسائل اقتصادی و ساختمانی متبحر باشید که بوده اید . ولی متاسفانه در مسائل سیاسی خیلی ناوارد هستید. آقای عزیز بدانید در سر یک میز مذاکره خواسته های دو طرف مطرح می شود و اگر مذاکرات به نتیجه قطعی و مطلوب برسد، این بدان معناست که هر یک از دو طرف مذاکره کننده توانسته اند همه یا قسمتی از نظریات و خواسته های خود را به طرف مقابل بقبولانند. مخصوصا که یک طرف میز مذاکره از موضع قدرت صحبت کند و اطمینان داریم مقامات امنیتی از موضع قدرت خواسته ها و نظریات خود را بیان داشته اند. حال چگونه است که جناب آقای برومند در این نشست موفق شده اند اجازه بگیرند شورای مرکزی جبهه ملی را در منزل خود برگزار کنند و روزنامه انتشار دهند؟ شما به عنوان وکیل جناب برومند بفرمایید در مقابل چه امتیازی به دستگاه هیئت حاکمه داده اند؟ جنابعالی مذاکرات مرحوم الهیار صالح و دکتر آذر را با مقامات شاه با مذاکره آقای برومند یکی می دانید؟ آنان با کسب اجازه از شورا مذاکره کردند و بلافاصله نتیجه مذاکرات خود را به شورا گزارش دادند و به علت عدم توافق طرفین مذاکرات بی نتیجه متوقف ماند. ولی جناب عبدلعلی برومند به تنهایی وارد این مذاکرات شدند و پس از ۱۷ سال این موضوع را بیان داشتند و حال هم بفرمایید در این داد و ستد چه گرفتند و چه دادند؟
آری عزیزانم،این حکایت هم چون حکایت های دیگر با سوز درون به پایان آمد ولی حکایت همچنان باقی است.
به امید روزی که جبهه ملی ایران خالی از هر گونه دسیسه و نیرنگ و انحراف بتواند چون گذشته به راه شکوهمند خود در راه آزادی و استقلال ایران گام بردارد.
پاینده ایران
جمال درودی
عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران ۷ تیر ماه ۱۳۹۰ خورشیدی
تهاجم به جبهه ملی ایران
حسین موسویان
در هفته های اخیر تهاجمات نامعقول و ناموجهی توسط برخی افراد با امضاء و یا بدون امضاء علیه جبهه ملی ایران صورت گرفته است که باید در مورد این تحرکات برای اعضاء و هواداران ارجمند جبهه ملی توضیحات لازم داده شود.
جبهه ملی ایران از بدو تاسیس در سال ۱۳۲۸ تا کنون فعالیت سیاسی و تشکیلاتی خود را اگر چه با فراز و نشیب ها و گاه وقفه هایی ادامه داده است. اگر فقط از دوران انقلاب به بعد مد نظر باشد ما در روز پنجم پیروزی انقلاب طرح انتقال قدرت به ملت را طی بیانیه ای پیشنهاد کردیم که میتوانست به نحوی دموکراتیک انتقال قدرت به ملت ایران یعنی حاکمیت ملی را محقق سازد که متاسفانه در آن جو هیجانی انقلاب به آن توجهی نشد.
ما در سه سال اول پس از انقلاب در تهران و برخی شهرهای دیگر مرکز تشکیلات داشتیم. پس از چندی روزنامه رسمی پیام جبهه ملی را منتشر کردیم که در تمام کشور پخش میشد و مورد استقبال و حمایت مردم بود. شماره های آخر آن روزنامه در چهار چاپخانه و تا تیراژ دویست و چهل هزار نسخه که در حقیقت حداکثر مقدورات ما بود منتشر میگردید و به سرعت نایاب میشد. سازمانهای شانزده گانه جبهه ملی در تهران رو به گسترش بود و در اکثر شهرها و شهرستانها شاخه های تشکیلات جبهه ملی تاسیس شده و مشغول فعالیت بودند. این اقبال روزافزون مردم به جبهه ملی حاکمیت اقتدارگرا و انحصارطلب را که اصولا با حاکمیت ملی و دموکراسی سازگاری ندارد ناگزیر ساخت تا به مقابله با جبهه ملی برخیزد. ابتدا مرکز تشکیلات جبهه ملی در تهران توسط گروه های فشار و نیروهای لباس شخصی اشغال شد سپس از پخش روزنامه پیام جبهه ملی توسط شبکه توزیع مطبوعات جلوگیری بعمل آمد و سرانجام به دنبال دعوت جبهه ملی از مردم برای راهپیمایی و میتینگ در روز ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ که موجب تعطیل عمومی در تهران و بروز حالت فوق العاده و بحرانی گردید، هیئت حاکمه جمهوری اسلامی با تمسک به حربه ارتداد کوشید تا جبهه ملی را از صحنه سیاسی کشور خارج کند.
با یورش شدید حاکمیت به جبهه ملی برخی از سران جبهه ملی مخفیانه از ایران مهاجرت کردند و برخی زندگی مخفی اختیار نمودند و بعدا چندین نفر از آنان شناسایی و بازداشت گردیده و مدتها در زندانها به بند کشیده شدند ولی با این حال جبهه ملی فعالیت تشکیلاتی و سیاسی خود را هرچند به صورت محدود ادامه داد. در سال ۱۳۶۴و در بحبوحه جنگ، یکبار جلسه شورای مرکزی جبهه ملی تشکیل شد و در جمع بندی مذاکرات این جلسه قرار شد که فعالیت سیاسی علنی جبهه ملی تا پایان جنگ عراق با ایران متوقف بماند ولی کار تشکیلاتی ادامه یابد. تشکیلات در روزهای مربوط به جبهه ملی کار میدانی خود را انجام میداد و چند نشریه تحلیلی نیز منتشر نمود. جدا از این تشکیلات تعدادی از اعضای جبهه ملی هم از سال ۶۵ دور هم جمع شده و تحت عنوان گروه «حسن نیت» بیانیه هایی در مورد روزهای تاریخی نهضت ملی با امضای شخصی خود منتشر کردند.
از سال ۱۳۷۲ به دعوت آقای ادیب برومند باقیمانده اعضای شورای مرکزی که در ایران بودند گردهم آمده و فعالیت علنی شورا را آغاز کردند و هیئت اجرائیه شش نفره مرکب از آقایان ادیب برومند، علی اردلان، حسین شاه حسینی، حسن لباسچی، دکتر حسین موسویان و دکتر پرویز ورجاوند اداره امور جبهه ملی را عهده دار شدند. دوره جدید نشریه پیام جبهه ملی به صورت نشریه داخلی مجددا شروع شد و سازمانهای ۱۶ گانه نیز به صورت گسترده تر از دهه شصت شکل گرفت. در آبانماه ۱۳۸۲ پلنوم جبهه ملی تحت نام پلنوم الهیار صالح تشکیل گردید و شورای مرکزی جبهه ملی را که همین شورای فعلی است برگزید. در طی این مدت علیرغم تنگناها و خطرات صدها بیانیه از طرف جبهه ملی صادر شده و راجع به تمام مسائل مهم سیاسی کشور موضع گیری لازم انجام گرفته و بعلاوه ۱۸۳ شماره نشریه داخلی پیام جبهه ملی بعنوان نشریه تئوریک و بیان کننده اصول عقاید جبهه ملی در هر زمینه ای منتشر گردیده است.
اکثر سازمانهای شانزده گانه پیش بینی شده در اساسنامه نیز تشکیل شده اند. البته جبهه ملی در شرایطی برای تحقق آزادی و حاکمیت ملی تلاش کرده و میکند که از اولیه ترین ملزومات فعالیت سیاسی محروم است. ما محل تشکیلات که مردم بتوانند به ما مراجعه کنند نداریم، روزنامه ای علنی که افکار و اصول اعتقادی ما را به اطلاع مردم برساند نداریم، امکان تجمع و دعوت از مردم برای استحضار یافتن از مواضع جبهه ملی را نداریم و بطور کلی حاکمیت میکوشد که ارتباط ما را با جامعه قطع نماید با اینحال جبهه ملی از حمایت عظیم و بالقوه مردم ایران برخوردار است و اگر موانع در سر راه ما نباشد حمایت های مردم بالفعل خواهد گردید و بدلیل همین موقعیت مردمی است که جبهه ملی مورد خشم و غضب حاکمیت و هم چنین قدرتهایی که برنامه های خود را برای این کشور طراحی کرده اند قرار دارد و برای متوقف کردن و هتک حیثیت آن از ضربه زدن از درون و فشار و مضیقه روز افزون از بیرون استفاده میکنند. اخیرا نامه سرگشاده ای به شدت موهن و با لحنی سخیف از طرف فردی به ظاهر از جبهه ملی به آقای ادیب برومند رئیس شورای مرکزی در یک سایت اینترنتی منتشر گردید و بعدا نامه دیگری در همان مضامین با ادعای اینکه از طرف ۱۲ نفر عضو شورای مرکزی است در همان سایت منعکس شد و سرانجام نامه ای با امضای شورای عالی جبهه ملی در اروپا به شورای مرکزی جبهه ملی ایران منتشرشد.
درباره نامه آن فرد بهتر است حرفی نزنم چون مطلبی که یک فرد روان پریشان و آلت فعل دیگران نوشته و جز دروغ و فحاشی نکته ای در آن وجود ندارد ارزشی برای طرح شدن ندارد اما در مورد نامه ای که تحت عنوان نامه ی سرگشاده ۱۲ نفر از اعضای شورای مرکزی به رئیس شورا، آقای ادیب برومند منتشر شده باید بگویم که این نامه فاقد هرگونه ارزش تشکیلاتی و سیاسی و حقوقی است زیرا که افراد شورای مرکزی دارای نام و نشان هستند ولی در زیر این نامه هیچ امضائی وجود ندارد. بنده بعید میدانم که ۱۲ نفر از اعضای شورای مرکزی حاضر باشند زیر آن نامه امضاء بگذارند و مسئولیت ملی و سیاسی امضای خود را بپذیرند. در این نامه ۱۲ نفره بدون امضاء مواردی مطرح شده که بر خلاف تاکیدی که درآن بر اساسنامه جبهه ملی کرده اند بکلی با اساسنامه منافات دارد. در این نامه تمام تاکید روی اینست که طبق ماده یازده اساسنامه مدت اعتبار شورای مرکزی چهار سال است و زمان اعتبار این شورا که توسط پلنوم در سال ۸۲ انتخاب شده، منقضی گشته و غیرقانونی است. یک فرد دیگر هم گفته است که چون مدت شورا منقضی شده پس هیئت رئیسه شورا و هیئت رهبری و هیئت اجرائیه نیز حق ادامه فعالیت ندارند و نشریاتی هم که منتشر میشود غیرقانونی است. یعنی به فتوای این جناب شورای مرکزی جبهه ملی که ایشان عضویت آنرا همواره یدک میکشند باید پی کار خود برود و انتشارات هم باید متوقف شود و تشکیلات جبهه ملی هم انحلال یابد. آیا این خواسته ها مطلوب چه کسی به جز حاکمیت و دشمنان جبهه ملی میتواند باشد؟
در شصت و دو سال که از بنیانگذاری جبهه ملی گذشته، فقط دوبار انتخابات شورای مرکزی یک بار در کنگره ۱۳۴۱ و یک بار در پلنوم ۱۳۸۲ صورت گرفته است آیا در سایر سالهای بیش از شش دهه گذشته، شورای مرکزی جبهه ملی غیر قانونی بوده؟ یا به دلایل شرایط حاکم بر ایران بر طبق اساسنامه باید به وظایف خود ادامه می داده است؟
در حالیکه ماده یازده اساسنامه که مورد استناد قرار گرفته بهیچ وجه شورا را پایان یافته تلقی نکرده است و برای روشن شدن موضوع ماده یازده اساسنامه و تبصره های آن را عینا نقل میکنم:
«ماده یازده – کنگره جبهه ملی بزرگترین گردهمایی منتخبان اعضاء سازمانهای تهران و شهرستانها و خارج از کشور است که در شرایط عادی و مناسب هر چهار سال یکبار برای تعیین یا اصلاح برنامه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و خط مشی کلی جبهه ملی در آینده و بررسی فعالیتهای جبهه ملی در دوره قبل و انتخابات اعضای شورای مرکزی و در صورت لزوم اصلاح اساسنامه تشکیل میشود تنظیم آئین نامه تشکیل و دستور کار کنگره در صلاحیت شورای مرکزی جبهه ملی میباشد که با تصویب اکثریت مطلق اعضاء حاضر در جلسه اتخاذ تصمیم خواهد نمود.
تبصره اول – چنانچه تشکیل کنگره قبل از موعد مقرر به نظر شورای مرکز ی ضروری تشخیص داده شود شورا میتواند به ترتیب مقرر در این ماده اقدام نماید.
تبصره دوم – در صورت عدم امکان برپایی کنگره مجمع مسئولان سازمانها عهده دار وظایف کنگره خواهد بود و در صورتیکه تشکیل مسئولان سازمانها نیز مقدور نباشد شورای مرکزی تا رفع موانع به وظایف خود ادامه خواهد داد.»
همانگونه که ملاحظه میکنید در ماده یازده اساسنامه تشکیل کنگره را در شرایط عادی و مناسب هر چهار سال یکبار در نظر گرفته نه در شرایط و مضایقی که ما در آن به سر میبریم و دستگاه حاکمه رسما اعلام میکند که با تشکیل کنگره یا پلنوم برخورد خواهد کرد و در تبصره دوم نیز به صراحت میگوید «در صورتیکه تشکیل مجمع مسئولان مقدور نباشد شورای مرکزی تا رفع موانع به وظایف خود ادامه خواهد داد». و بنابراین غیرقانونی بودن شورا حرفی به کلی بی اساس و یک دروغ پردازی بیش نیست.
در نامه سرگشاده به افزودن چهار نفر به اعضای شورا در سال گذشته تاکید نموده و آنرا خلاف اساسنامه قلمداد کرده اند. در مورد افزودن چهار نفر به شورای مرکزی در سال گذشته نیز رئیس شورا کاملا مطابق اساسنامه عمل کرده است زیرا این چهار نفر شامل دو نفر نمایندگان حزب مردم ایران و دو نفر نمایندگان حزب ایران هستند. دو نفر نمایندگان حزب ایران بجای دو فرد متوفی از این حزب یعنی شادروانان مهندس نظام الدین موحد و غلامرضا رحیم بر طبق اساسنامه توسط رئیس شورا دعوت شده اند و دو نفر نمایندگان حزب مردم ایران نیز بدلیل نبودن نماینده از حزب مردم ایران پس از شروع بیماری شادروان حسین راضی و نیامدن ایشان به جلسات از طرف حزب مردم ایران به شورای مرکزی معرفی شده اند.
نامه های احزاب ایران و مردم ایران در معرفی این نمایندگان در شورای مرکزی قرائت شده و مورد تایید قرار گرفته است. و هیچ مخالفتی از طرف هیچکس نسبت به پذیرش آنان بعمل نیامده است.
اینک ماده سیزده اساسنامه و فقط دو بند ۷ و ۸ از ۱۴ بند این ماده که استناد ورود این چهار نفر به شورا بوده است را عینا نقل میکنم:
«ماده سیزدهم – شورای مرکزی جبهه ملی بعد از کنگره عالی ترین مرجع تصمیم گیری جبهه ملی بوده و وظایف و اختیارات آن به شرح زیر است:
بند ۷ – انتخاب جانشینان اعضاء مستعفی یا متوفی یا اخراج شده شورا و در اینگونه موارد شورا بدون توجه به نتیجه انتخابات کنگره در انتخاب اعضاء جانشین آزاد است.
بند ۸ – تعیین عده نمایندگانی که احزاب و گروه ها و سازمانهای تشکیلاتی جبهه ملی در شورا خواهند داشت با توجه به کیفیت و کمیت آنان و حد نصاب اعضای شورا.»
بطوریکه در بند ۷ و ۸ ماده سیزدهم ملاحظه فرمودید دعوت از این چهار نفر توسط ریاست شورا کاملا بر طبق اساسنامه بوده و در شورا هم در یکسال گذشته هیچکس نسبت به ورود آنان نه شفاها و نه کتبا اعتراضی نداشته تا در شورا مورد رسیدگی قرار بگیرد. در شورای مرکزی جبهه ملی دموکراسی کامل برقرار است و پس از هر پیشنهاد و مطلبی با مراجعه به رای، تکلیف هر مسئله ای روشن میشود.
مورد دیگری که در نامه سرگشاده بدون امضاء مطرح گردیده تصمیم شورا به افزودن ۱۵ نفر عضو جدید به شورای مرکزی است که این کار را خلاف اساسنامه وانمود کرده اند درحالیکه مواد ۱۴، ۱۵ و ۱۶ اساسنامه به صراحت این موضوع را تایید و روال آنرا معین مینماید. من هر سه ماده را عینا نقل میکنم:
«ماده چهاردهم – عده اعضای شورای مرکزی ۵۰ تن خواهد بود.
ماده پانزدهم – اعضاء شورای مرکزی باید دارای وجه ملی و سوابق آزادی خواهی و خدمت گذاری به ملت و حق طلبی و ثبات قدم و پاکدامنی باشند و طوری برگزیده شوند که ترکیب عمومی شورا حتی المقدور معرف نیروهای ملی و طبقات و قشرهای اجتماعی باشد.
ماده شانزدهم – ۳۵ تن از اعضاء شورای مرکزی از طرف کنگره جبهه ملی با رای مخفی و اکثریت اعضاء حاضر در جلسه انتخاب میشوند. ۱۵ تن دیگر با توجه به قسمت آخر ماده پانزدهم و رعایت مواد اساسنامه در صورت مقتضی از طرف شورای مرکزی انتخاب خواهند شد.
تبصره اول- انتخاب اعضاء جدید بنا بر پیشنهاد مشترک هیئت رهبری و هیئت اجرائی از طرف شورا با رای مخفی و اکثریت دو سوم حاضران در جلسه خواهد بود.
تبصره دوم – در انتخاب اعضاء جدید شورا باید افرادیکه سابقه عضویت و فعالیت آنها در سازمانهای جبهه ملی محرز است و واجد صلاحیت عضویت شورا هستند حتی الامکان مقدم شمرده شوند.
تبصره سوم- با اخراج یا خروج هر حزب یا گروه نمایندگان آن حزب یا گروه نیز عضویت خود را در شورا از دست خواهند داد.
تبصره چهارم – در صورتیکه احزاب و یا سازمانهای صنفی سیاسی وابسته به جبهه ملی در بین انتخاب شدگان در کنگره حداقل یک نماینده در شورای مرکزی نداشته باشند میتوانند از شورای مرکزی درخواست فرستادن نماینده حزب یا سازمان خود را بنمایند که در صورت موافقت و تصویب شورای مرکزی از حزب یا سازمان مزبور خواسته خواهد شد که نماینده خود را انتخاب و به شورا معرفی نماید.»
با این توضیحات معلوم میشود که آقای ادیب برومند و شورای مرکزی کاملا طبق اساسنامه عمل کرده اند پس انتقادات آن شخص و این نامه سرگشاده به چه منظور است و چه هدفی را دنبال میکنند؟ به گمان من تنها یک فرد خود محور و خود شیفته و مبتلا به خود بزرگ بینی تا حد جنون در شورا حضور دارد که چون در این شورا زمینه ای برای ارضای خود خواهی ها و اهداف خود نمیبیند چنین میپندارد که برای دسترسی به اهداف خود باید به هر طریق ممکن این شورا را به بن بست بکشاند تا شاید بتواند در شورای بعد وضع بهتری برای خود فراهم کند و این تحریکات و نامه پراکنی ها هم کار اوست در حالیکه در شورا تمام مسائل به صورت کاملا دموکراتیک قابل طرح و بررسی است و در نهایت رای اکثریت شورا تعیین کننده خواهد بود و اگر شخصی بخواهد از رای اکثریت تمکین نکند و با هوچیگری و جار و جنجال با شورا برخورد کند نه به دموکراسی اعتقاد دارد و نه قواعد کار سیاسی دست جمعی را آموخته است.
در نامه سرگشاده از حضور ۷ نفر ازیک حزب مخصوص درشورا ذکر کرده اند که منظورشان حزب ایران است. حزب ایران از ابتدای تشکیل جبهه ملی در سال ۱۳۲۸ در حکم ستون فقرات جبهه ملی بوده و شخصیت های برجسته ای مانند الهیار صالح – دکتر کریم سنجابی- مهندس کاظم حسیبی- مهندس احمد زیرک زاده – مهندس جهانگیر حق شناس – اصغر پارسا – دکتر شاپور بختیار – ابوالفضل قاسمی- مهندس نظام الدین موحد – غلامرضا رحیم از این حزب در رهبری جبهه ملی شرکت داشته اند و در حال حاضر شخصیت های ارزشمندی چون آقایان ادیب برومند – حسن شهیدی- منوچهر ملک قاسمی- دکتر باقر قدیری اصلی- دکتر خسرو سعیدی- سرلشگر بازنشسته ناصر فربد – ابراهیم منتصری و فرهاد امیر ابراهیمی در شورای مرکزی جبهه ملی حضور دارند.
در نامه سرگشاده باز هم از باند ۴ نفری که بر شورای مرکزی سیطره دارد اسم میبرند اصطلاح «باند» یا «باندخنجی» از سال ۴۱-۱۳۴۰ در جبهه ملی مطرح گردیده است. دکتر محمد علی خنجی مردی محجوب، سخنور، دانشمند و فرهیخته بود او در اقتصاد و حقوق دکترا داشت و با چندین زبان زنده جهان مانند انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی و عربی کاملا آشنا بود. دکتر خنجی همراه خلیل ملکی و دکتر مسعود حجازی و عده ای از شخصیت های دیگر در زمان دولت ملی مصدق حزب نیروی سوم را رهبری میکردند. دکتر خنجی در آستانه کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ بر سر تایید مواضع دکتر مصدق بویژه در مورد برگزاری رفراندوم برای انحلال مجلس هفدهم و برخی مسائل دیگر با خلیل ملکی اختلاف پیدا کرد که بررسی این اختلاف، بحث ها و گفتگو های زیادی را می طلبد.
به هر حال با این اختلاف نظرها حزب نیروی سوم به دو گروه بنام جامعه سوسیالیستها به دبیر کلی خلیل ملکی و حزب سوسیالیست به رهبری دکتر خنجی و دکتر حجازی تقسیم شد در این انشعاب اکثر کادرهای فعال حزب با دکتر خنجی و دکتر حجازی و حزب سوسیالیست همراه شدند و وقتی بلافاصله بعد از کودتای ۲۸ مرداد نهضت مقاومت ملی برای مقابله با کودتا تشکیل شد، با مطالعات و بررسی هایی که بنیان گذاران نهضت انجام دادند دکتر خنجی و دکتر حجازی و حزب سوسیالیست را به نهضت مقاومت ملی دعوت کردند و گروه دیگر را خیر. در نهضت مقاومت ملی تهیه نشریه راه مصدق و بیانیه های نهضت و بخش عمده ای از فعالیت های تشکیلاتی نهضت به عهده دکتر خنجی و مسعود حجازی بود. در سال ۱۳۳۹ با تشکیل مجدد جبهه ملی از بین آن دو گروه باز هم حزب دکتر خنجی به شورای مرکزی جبهه ملی دعوت شد.
در آغاز فعالیت جبهه ملی دوم دکتر خنجی و دکتر حجازی و سایر کادرهای حزب سوسیالیست، حزب خود را به نفع تشکیلات جبهه ملی منحل نموده و افراد حزب را در اختیار سازمانهای جبهه ملی قرار دادند که این امر خوشایند برخی احزاب دیگر جبهه ملی که خواهان حفظ تشکیلات حزبی خود بودند نبود و تا حدودی ناخرسندی و مخالفت آنها را در پی داشت مضافا بر این، دانش سیاسی و اقتصادی دکتر خنجی و بهره گیری او از کتب و نشریات به زبانهای مختلف از او شخصیتی جامع و تئوریسینی توانا و کم نظیر ساخته بود که بسیاری از کادرهای جبهه ملی را مجذوب میساخت و این امر مورد حسادت بسیاری از افراد دیگر بودوخصومت آنها را نسبت به اوبر می انگیخت.
تمام نشریات تعلیماتی و بسیاری از اعلامیه های مهم جبهه ملی دوم به قلم دکتر خنجی بود و هم او بود که در تنظیم اساسنامه و منشور جبهه ملی در کنگره ۱۳۴۱ نقش اساسی داشت. اما اولین کسانیکه اصطلاح «باند خنجی» را برای دکتر خنجی و دوستانش ابداع کردند عده ای از اعضای نفوذی حزب توده در داخل جبهه ملی دوم بودند که در داخل جبهه ملی برای خود شبکه مخفی داشتند و علی التحقیق با پیشرفت و تعالی جبهه ملی مخالف بودند. تحرکات این گروه توسط دکتر خنجی که در کمیسیون تعلیمات، اداره کننده مسائل تعلیماتی و کلاس های گویندگی جبهه ملی بود و دکتر حجازی که مسئول سازمان جوانان بود شناخته شده و از کارشکنی آنان جلوگیری بعمل می آمد.
بسیاری از اعضای اصیل و معتقد جبهه ملی از همان زمان به تحرکات و عملکرد این افراد مشکوک بودند و کار آنها را در جهت اهداف رژیم شاه و ساواک ارزیابی میکردند و بعدها روشن شد که شک و تردید اعضای جبهه ملی به این شبکه بجا و صحیح بوده و معلوم شد که متاسفانه شخصی به نام عباسعلی شهریاری، یک مامور کارکشته ساواک به حزب توده نفوذکرده و خود را به رهبری این شبکه رسانده بود. افراد فریب خورده این گروه بعدها که متوجه فریب خوردن خود شدند بسیار متاسف و متاثر شدند. یکی از آنها در زندان قزل قلعه با آگاه شدن از این موضوع چنان سر خود را به دیوار کوبید که فرقش شکافته شد و راهی بیمارستان گردید. و برخی از این گروه که بعدا هسته های اولیه فدائیان خلق را بوجود آوردند عباسعلی شهریاری را بعنوان مجازات و انتقام گیری ترور نمودند.
اصطلاح «باند خنجی» که بوسیله این گروه فریب خورده ابداع گردید متاسفانه بوسیله برخی از افراد دیگر جبهه ملی نیز که نسبت به دکتر خنجی حسادت و یا رقابت داشتند نیز بکار رفت. دکتر خنجی در سال ۱۳۵۰ در سن ۴۶ سالگی چشم از جهان فروبست و یاور همیشگی او دکتر حجازی نیز سالهاست که به رحمت ایزدی پیوسته است ولی دشمنان جبهه ملی هنوز هم اصطلاح «باند خنجی» را رها نکرده اند و افراد فداکار و موثر و معتقد به جبهه ملی را باند خنجی مینامند.
بنده شخصا از لحاظ عدم اقتضای سنی افتخار عضویت در حزب سوسیالیست دکترخنجی نصیبم نگردید و گمان نمیکنم هیچیک از همراهان حزبی او هم در شورای مرکزی فعلی جبهه ملی باقی مانده باشند ولی بنده که در سالهای ۳۹ به بعد در جبهه ملی دوم شاهد دانش و درک سیاسی فوق العاده و شجاعت مبارزاتی آقایان دکتر خنجی و دکتر حجازی بودم و در دوران بعد از انقلاب هم در شورای مرکزی و هیئت اجرائیه از نزدیک ناظر تلاشها و ایثارگریهای دکتر مسعود حجازی قرار داشتم همواره به روان پاک هر دو بزرگوار درود میفرستم و بسیاری از اعضای صدیق و قدیمی جبهه ملی در مقابل خدمات آقایان دکتر خنجی و دکتر حجازی به راه مصدق و نهضت ملی ایران سر تعظیم فرود می آورند.
بنده به یاد دارم و بسیاری از اعضای قدیمی جبهه ملی نیز میدانند که آقایان الهیار صالح، دکتر غلامحسین صدیقی و دکتر کریم سنجابی وقتی با همان افراد نفوذی وانتقادات آن ها از«باند» روبرو میشدند پاسخ میدادند که اگر اینها «باند» هستند ما هم عضو همین باندیم. و نیز به خاطر میآورم که درسال ۱۳۴۰ وقتی بعنوان یک دانشجوی فعال جبهه ملی در جشن عروسی دکتر حجازی دعوت شده بودم چگونه چک دو هزار تومانی کادوی مصدق رهبر نهضت ملی با امضای او که از احمدآباد برای دکتر مسعود حجازی فرستاده بود مورد تماشا و خوشحالی میهمانان قرارگرفته بود.
ماجرای تشکیل پلنوم و همچنین انتخابات غیر حضوری شورای مرکزی که بسیار مورد بحث قرار گرفته نیز احتیاج به توضیح دارد. در شورای مرکزی جبهه ملی هیچکس باتشکیل پلنوم مخالف نیست و همه از تشکیل پلنوم و انتخابات شورای مرکزی استقبال میکنند. تنها مخالف باتشکیل اجلاس پلنوم حکومت جمهوری اسلامی است که آزادی های اساسی ملت را نادیده میگیرد.
ازجمله آزادی احزاب و اجتماعات را منتفی کرده است. ازحدود دو سال قبل انتخابات در سازمان های جبهه ملی برای گزینش نمایندگان جهت شرکت در پلنوم شروع شدنمایندگان شهرستان ها و نمایندگان احزاب نیز معرفی شدند و در سال گذشته هنگامی که قرار بود تدارکات لازم برای برپائی اجلاس پلنوم فراهم شود حاکمیت به رئیس شورای مرکزی اخطار نمود که باتشکیل جلسه پلنوم برخورد خواهد نمود که موضوع این اخطار با صدور اعلامیه ای به آگاهی همگان رسید. دلیل برخورد حاکمیت با تشکیل این جلسه روشن است. چون دستگاه حاکمه نمیخواهد با انتخاب شدن یک شورای مرکزی جدید از طرف یک پلنوم صحیح، شورای جبهه ملی تقویت شده و به این رجز خوانی ها و شانتاژهای داخلی پایان داده شود.
بالاخره موضوع در شورای مرکزی مورد بررسی قرار گرفت. در آنجا پیشنهاد شد که انتخابات شورای مرکزی بصورت غیرحضوری و فرستادن کاغذ رای نویسی توسط کمیسیون برگزار کننده برای شرکت کنندگان در پلنوم صورت بگیرد.
در ابتدا کسی با این پیشنهاد مخالفتی ننمود ولی هنگامیکه این پیشنهاد رای گیری غیر حضوری وارد مراحل اجرائی میشد نامه هائی با تعداد زیاد امضا از سازمان های مختلف جبهه ملی به شورای مرکزی رسید که همگی اینگونه رای گیری برای انتخاب اعضای شورای مرکزی را مورد انتقاد قرار داده و آن را خلاف اساسنامه و دون شان جبهه ملی دانستند و برخی از شهرستان ها هم گفتند در چنین حالت غیر حضوری در رای دادن شرکت نمیکنند همچنین حرکاتی ناپسند مثل افزودن نام برخی افراد به لیست کاندیداهای عضویت شورای مرکزی بعنوان نماینده برخی از شهرستانها و بعضی سازمان های نوظهور که در آنها انتخاباتی صورت نگرفته بود توسط یکی دو نفر از اعضای کمیسیون برگزار کننده پلنوم بدون اطلاع سایر اعضاء درلیست ارسالی برای انتخاب کنندگان صورت گرفت در ضمن محل ارسال آراء را که قرار بود منزل رئیس شورا باشد به جای دیگری تغییر دادند و اوراق رای را که قراربود با امضای اعضای کمیسیون برگزار کننده و مهر جبهه ملی در پشت آنها مستند گردد بدون مهر و امضاء ارسال داشتند که مجموع همه اینها انتخاب غیر حضوری را زیر سئوال برد و به همین دلایل شورای مرکزی انتخابات غیر حضوری و موارد پیش آمده را مورد بحث ورسیدگی قرار داد و سپس موضوع را به رای گذاشت واجرای آن گونه رای گیری غیر حضوری و بدون اجلاس پلنوم از طرف اکثریت شورای مرکزی مردود شد و ملغی گردید. و همه حاضران درجلسه رای اکثریت را پذیرفتند.
ولی تعدادی از کسانی که در آن رای گیری حضور داشته و نظرشان مورد تصویب قرار نگرفت (البته نه همه آنها) قواعد دموکراسی درون تشکیلاتی و تمکین از رای اکثریت را زیر پا گذاشته و تخطئه شورای مرکزی را آغاز کردند و متنی تحت عنوان «تفاهم نامه» با امضای هیئت رهبری به شورای مرکزی ارائه نمودند که اکثریت شورا بسیاری از مواد آن را خلاف اساسنامه دانستند و اینطور تصویب کردند که اگر این متن در تطبیق با اساسنامه قرار بگیرد میتواند قابلیت اجرا پیدا نماید.
ولی بدنبال این مصوبه شورا یک اقلیت به تحریک همان فرد خود بزرگ بین درجلسات بعدی شورا حاضر نشدند و خواستند که شورا را از اکثریت بیندازند. ولی اینگونه نشد و اکثریت دو سوم نصاب شورا برای هرگونه تصمیم گیری احراز گردید از جمله تصمیم گرفته شد که برای تقویت شورا بر طبق ماده شانزدهم اساسنامه عمل شود و پانزده نفر از افراد ذیصلاح و واجد شرایط به شورا افزوده شوند. و بر طبق اساسنامه هیئت رهبری و هیئت اجرائیه موظف شدند که در جلسه مشترک خود لیستی از واجدین شرایط را فراهم و برای بررسی و تصویب به شورای مرکزی ارائه نمایند. که به همین گونه اقدام گردید. و دو نفر از چهارنفر عضو هیئت رهبری همراه کلیه اعضای هیئت اجرائیه در یک جلسه مشترک یک لیست پانزده نفری را مورد تایید و تصویب قرار داده و به شورا معرفی نمودند.
البته عضویت این افراد هنوز به تصویب شورای مرکزی نرسیده است. و چه بهتر که این کار با حضور همه اعضای شورای مرکزی و غائبین چند جلسه اخیر صورت پذیرد. اما بدیهیست که در اولین فرصت ممکن باید پلنوم رسمی و واقعی تشکیل شده و انتخاب کلیه اعضای شورای مرکزی را طبق اساسنامه به انجام برساند.
اخیرا پس از مصاحبه آقای ادیب برومند با یکی از سایت های اینترنتی، حملات ناجوانمردانه ای از طرف همان نویسنده نامه سرگشاده و پس از آن هم نامه ای با امضای شورای عالی جبهه ملی اروپا منتشر گردید که نسبت به گفته آقای ادیب برومند دایر بر گفتگوی ایشان با عوامل حکومت جمهوری اسلامی بشدت برآشفته بودند. و از هیچ اسائه ادبی نسبت به ایشان خودداری ننمودند. اینکه دستگاه های نظامی امنیتی رژیم شخصیتی مانند آقای ادیب برومند را احضار وبا ایشان گفتگو کنند و پاسخ ایشان را بشنوند امری نیست که شخص مغرضی آنرا مستمسک اهانت به آقای ادیب برومند و اتهام زدن به ایشان و جبهه ملی ایران قرار دهد.
اینگونه اتهامات را ازاول انقلاب عوامل رژیم فاسد و دیکتاتوری گذشته نیز به جبهه ملی وارد ساخته و میسازند. نفس مذاکره رئیس شورای مرکزی و هیئت رهبری جبهه ملی با مقامات رژیم حاکم همراه با دفاع از مواضع سازمان و اصول اعتقادی آن و تاکید بر خواسته های آزادیخواهانه جبهه ملی و اطلاع دادن مفاد گفتگوها به سایر اعضای رهبری و اجرائی و شورای مرکزی چه اتهامی نسبت به آقای ادیب برومند میتواند باشد؟ مگر مذاکرات آقایان الهیار صالح و دکتر آذر با نمایندگان شاه در سال ۴۰ و مذاکرات کلیه اعضای شورای مرکزی در زندان قزل قلعه بافرستادگان شاه در سال ۴۱ اتهامی برای آنان تلقی شد؟ از آن فرد مغرض وبازیچه دست این وآن انتظار نمیرود که جز آنچه گفته است چیزی بگوید ولی کسانیکه نام شورای عالی جبهه ملی اروپا را برخود نهاده اند چگونه با طناب پوسیده آن شخص به چاه رفته وعینا سخنان اورا تکرار میکنند؟
حداقل این آقایان باید بدانند که در همین جنبش های خونین آزادیخواهانه ای که در منطقه خاورمیانه در جریانست رهبران جنبش ها از مذاکره و گفتگو با حکام دیکتاتور خودداری نمیکنند و باید بدانند که در تمام سالهای جنگ ویتنام در حالیکه ویت گونگ ها و آمریکائیان آتش بر سر هم میباریدند و ویت گونگ ها پوست از سر سربازان آمریکائی میکندند هیئت های نمایندگی ویت گونگ و آمریکا دائم در ژنو در پشت میز مذاکره روبروی هم مینشستند آیا این دلیل وابستگی ویت گونگ ها به آمریکا بود؟ شورای عالی جبهه ملی اروپا در نامه خود اعلام کرده است که ارتباط تشکیلاتی خود را با جبهه ملی ایران بحالت تعلیق در میآورد. این در حالیست که جبهه ملی ایران با هیچیک از سازمان هائی که تحت نام جبهه ملی در خارج از ایران فعالیت میکنند هیچگونه ارتباط تشکیلاتی نداشته و ندارد که اکنون بخواهد تعلیق شود.
جبهه ملی ایران در درون کشور در اوضاع و شرایطی که همگان از چگونگی آن را مطلعند و در زیر سایه شمشیر داموکلس ارتداد برای بدست آوردن آزادی و حاکمیت ملی و در پیروی از راه مصدق تلاش میکند و فعالین صدیق جبهه ملی با به خطر انداختن جان و هستی خود برای تحقق آرمان های جبهه ملی میکوشند و آن آقایان در حریم امن هلند و با خط گرفتن از آن فرد خودشیفته و خودبزرگ بین و بر اساس نوشته پوچ و بی پایه شاگرد نابخردش برای ما نامه سرگشاده آنچنانی آنهم در رسانه های همگانی مینویسند و رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران را با تصوری واهی مورد هتک حرمت قرار میدهند.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
من بر این باورم که این تهاجمات همزمان و زنجیره ای به جبهه ملی ایران برای درگیر کردن و در نتیجه فلج کردن و بی اثر نمودن این سازمان صورت میگیرد. وقتی این تهاجمات به جبهه ملی در این زمان و در شرایط فعلی منطقه خاورمیانه و در اوضاع و احوال فعلی کشور که جمهوری اسلامی با بحران سیاست خارجی بر سر انرژی هسته ای و چالش اقتصادی و اختلافات درونی و بحران مشروعیت روبروست به وقوع میپیوندد بسیار تامل برانگیزتر میشود. به ویژه وقتی پروژه آلترناتیو سازی در تورنتو و جمع کردن گروه های تجزیه طلب در واشنگتن همزمان میگردد، تهاجم برای خنثی کردن جبهه ملی ایران بسیار پر معنی تر به نظر میرسد.
لذا جبهه ملی ایران وظیفه دارد بدون توجه به این تهاجمات نوشتاری، در دامی که برای مشغول کردن و زمین گیر کردن این سازمان میگسترانند وارد نشده و بر طبق اساسنامه درخشان خود موقعیت سازمانیش را تحکیم بخشد و به حرکت خود برای استقرار حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی هوشیارانه ادامه دهد.