بهرام رحمانی
روحانیون، برای تحکیم موقعیت خود و جلوگیری از افشای حقایق، کسانی را که از طریق تحقیقات علمی به کشف مسایل مجهول می رسیدند یا با استدلالی محکم، بطلان نظریات پیشینیان را ثابت می کردند، با حربه تکفیر و حبس کیفر می دادند و فرد حقیقت یاب را به دستور رهبران دین مسیح به وضعی فجیع محکوم به مرگ می ساختند.
انکیزاسیون (Inquisition، دستگاه تفتیش عقاید)
انکیزاسیون، در زبان لاتین به معنای «دادگاه» (بررسی) است و در سده های پایانی میانه به ارگانی اطلاق می شد که از سوی کلیسای کاتولیک برپا شده بود. وظیفه آن در وهله نخست، رسیدگی به کاستی ها و تخلفات در چارچوب ساختارهای کلیسایی بود. علت ایجاد آن، رشد گرایش های نواندیشانه در درون جامعه مسیحی از اوایل سده سیزدهم بود که از سوی کلیسا، «بدعت گذاران» نامیده می شدند.
مردان و زنانی که با چنین اتهامی روبرو می شدند زیر فشار قرار می گرفتند تا مجبور به اعتراف شوند. گاهی این فشار جنبه روانی داشت، اما در بسیاری موارد شکنجه شدید جسمانی بود. برخی از این فشارها جان به در می بردند و آزاد می شدند و برخی زندانی می شدند یا برای اعدام به مقامات کشوری تحویل داده می شدند.
بسیاری از زندانیان، هنگامی که از سوی دادگاه تفتیش عقاید به «بدعت گذاری» محکوم می شدند، اعدام می شدند. نگهبانان، بدعت گذاران محکوم شده را به مرکز شهر می بردند تا در چوبه مرگ سوزانده شوند.
دستگاه تفتیش عقاید در قرن سیزدهم در فرانسه پا گرفت و در قرون وسطای پسین در سرتاسر اروپا گسترش یافت. دستگاه تفتیش عقاید اسپانیا که از همه بدنام تر بود چندین قرن دوام آورد. اما دیگر دستگاه های تفتیش عقاید در دوره های کوتاه تری بقا پیدا کردند.
از قرن پانزدهم به بعد، پادشاهان اروپا از دستگاه تفتیش عقاید برای خلاص کردن خود از شر مخالفانی نظیر ژاندارک، که نمی توانستند آن ها را از راه جنگ و غیره خنثی سازند، استفاده کردند، هر چند که تفتیش عقاید در سرتاسر تاریخش از سیاست های ارتجاعی مهم و هولناک سرکوب مخالفین کلیسای کاتولیک بود. فروپاشی تدریجی کلیسا، از نیمه سده شانزدهم شروع شد، اما «اداره مقدس» در زیر اقتدار پاپ در رم باقی ماند.
در پایان قرن دوازدهم، کلیسای کاتولیک، به رهبری پاپ که در رم اقامت داشت، مهم ترین ارگان در اروپا بود. این کلیسا، از بسیاری جهات وارث امپراتوری روم شمرده می شد. «کاتولیک» از واژه ای یونانی به معنای «همگانی» مشتق می شود. یعنی تمام مردم متولد اروپا، اعضای کلیسای کاتولیک نامیده می شدند. کلیسا، در لوای یک سلسله پاپ های مقتدر که در دوره پاپی اینوکنتیوس سوم به اوج رسید، به استقرار نوعی پادشاهی پاپی که بر زندگی سیاسی و معنوی اروپای غربی تسلط داشت، نزدیک شد.
در جوامع قرون وسطایی، ساختمان کلیسا مهم ترین بنا بود. اهالی از صدای ناقوس کلیسا زیاد فاصله نمی گرفتند و تقریبا فعالیت ها از درون کلیسا اداره می شد. مردم در کلیسا غسل تعمید داده می شدند، در سرتاسر زندگی خود با شعایر دینی احاطه شده بودند و حتی در زمین ها وقفی کلیسا نیز دفن می شدند.
مسائل حقوقی نیز، به ویژه وصیت نامه ها که مستلزم انتقال مالکیت زمین بود، از طریق کلیسا حل و فصل می شد. اکثر فرصت های آموزشی از طریق کلیسا ارائه می شد، چون بنا بر قاعده روحانیان عملا تنها کسانی بودند که می توانستند بخوانند و بنویسند.
با این وجود قدرت کلیسا، در اوج اقتدارش، مورد تهدید قرار گرفت. در بخش هایی از اروپا، کاتولیک ها شروع به فاصله گرفتن از آموزه های سنتی دینی کردند. مردم معمولی ثروت و دنیا طلبی بسیاری از اعضای سلسله مراتب کلیسایی- مثلا اسقف ها و کاردینال ها- را محکوم می کردند.
بعدها پیگرد «ملحدان» و محاکمه و محکومیت آنان در بیرون از دستگاه کلیسا نیز در دستور کار قرار گرفت. معمولا در راس دستگاه تفتیش عقاید، یک روحانی بلندپایه مسیحی جای داشت که به او «انکیزاتور» می گفتند. هدف او، حفظ «ایمان راستین» و «درست باوری» در برابر هجوم و تعرض «کژباوری» و «دگرباوری» تعریف شده بود. (۱)
دستگاه تفتیش عقاید، به مرور به ابزاری برای برپایی محاکماتی با معیارهای کاملا خودویژه تبدیل شد. در حالی که این ارگان، در آغاز عمدتا برای مبارزه با «الحاد» و «بدعت» شکل گرفته بود، بعدها همه گونه تخطی از «راست کیشی» یا «درست باوری» را تحت عنوان «کفر»، «ارتداد»، «جادوگری»، «اخلاق ستیزی» و «تبه کاری جنسی» و… تحت پیگرد قرار می داد.
به این ترتیب، تفتیش عقاید (یعنی بازرسی و تفحص در باورهای افراد)، از دوران قرون وسطی به یادگار مانده است و مخالف آزادی بیان و آزادی عقیده یا آزادی اندیشه است. این عمل توسط دستگاه کلیسا انجام می شد و متهمان بسیاری در دادگاه های تفتیش عقاید متهم به ارتداد، شرک و جادوگری می شدند. این افراد ابتدا محکوم به تحمل شکنجه (به صورت های بسیار غیرانسانی) و در نهایت، اعدام می گشتند. (۲)
قدیس آگوستین، یزدان شناس سده پنجم، خود زمانی در آفریقا در محاکمه یکی از جداشدگان از کلیسای رومی شرکت کرده بود. او، هم چنین در آثار گوناگونی خواستار شدت عمل در برابر «بدعت گذاران» شده و قدرت دولتی را فراخوانده بود که به آنان رحم نکند. توماس آکوین نیز با برخی دیدگاه های خود، شالوده ای برای پی ریزی دستگاه تفتیش عقاید فراهم ساخته بود. کلیسا همواره به این سخن او استناد میکرد که: «پذیرش ایمان داوطلبانه است، ولی حفظ آن اجباری.»
پس از آن که مسیحیت با دولت در هم آمیخت و به دین دولتی فرارویید، «ملحدان» و «بدعت گذاران» نیز به گونه ای قانون مند به دشمنان دولت تبدیل شدند. تلفیق ایده دین و دولت واحد باعث شد که هرگونه تخطی از آموزه های دینی، به عنوان تلاشی مشکوک برای زیر پرسش بردن اقتدار دولت نیز ارزیابی شود. بدین سان، پیگرد و محاکمه و مجازات دگراندیشان دینی، از جمله با پشتیبانی نهادهای دولت انجام می گرفت و «بدعت گذاران» را «آشوب گران» و «فتنه انگیزان» نیز می نامیدند.
کلیسای کاتولیک، دستگاه تفتیش عقاید را با استناد به متون کتاب مقدس و نیز اقتدار و مرجعیت پاپ مشروعیت می بخشید. افزون بر آن، از اقتدار معنوی یزدان شناسان معروف مسیحی نیز برای توجیه این نهاد سود می برد. (۳)
دستگاه تفتیش عقاید، از نظر حقوقی قادر بود متهمان را به احکام سنگین تا مرگ محکوم کند، ولی اجرای این احکام به ارگان های دولت واگذار می شد. از سلب مالکیت و خلع مقام اجتماعی گرفته تا بریدن زبان و سوزاندن در آتش، مجازات هایی بود که در انتظار محکومان بود.
با تشدید پیکار علیه «ملحدان»، اقدامات سخت تری در دستور کار قرار گرفت. هرکس «ملحدی» را پناه می داد شریک جرم شمرده می شد. خانه ای را که در آن «ملحدی» را یافته بودند ویران می کردند. بعدها پاپ اینوزنس چهارم دستور داد که در جریان بازجویی از متهمان، در صورت لزوم برای یافتن «حقیقت» می توان از زور و فشار استفاده کرد. این فرمان، به شکنجه در سیاهچال های سده های میانه عمومیت بخشید. البته پاپ در فرمان خود «بزرگوارانه؟» تاکید کرده بود که شکنجه ها نباید به نقص عضو متهمان بینجامند.
شکنجه های قرون وسطایی، از نظر میزان خشونت و سبعیتی که اعمال می شد معروف و خوفناک است. روایت کرده اند که متهمی تنها با دیدن ابزار و ادوات شکنجه فریاد کشید: «اگر آزارم ندهید حتا حاضرم اعتراف کنم که عیسی مسیح را شخصا به صلیب کشیده ام!»
جریان بازجویی از متهمان با گفتگوهای اقناعی و هم زمان تهدید پیش می رفت. اگر متهم از دیدگاه های خود دست می شست و توبه می کرد، معمولا به مجازات های سبکی محکوم می شد. برای نمونه ناچار بود در انظار عمومی برای مدتی بر روی ردا یا خرقه خود صلیب زرد یا آبی رنگی حمل کند که نشانه گذشته «الحادی» او و بازگشتش به «راه راست» بود.
اما اگر شخصی توبه نمی کرد، زندان های خوفناک و فرساینده و سرانجام شکنجه های سنگین در انتظار او بود. اگر شکنجه نیز کارگر نمی افتاد، متهم را زنده در آتش می سوزاندند تا به گفته کلیسا گرفتار آتش جهنم نشود.
با برآمد دوران جدید، سیمای دستگاه تفتیش عقاید دگرگون شد. رشد پروتستانیسم، کلیسا را در برابر چالشی قرار داده بود که دیگر نمی توانست با نهاد انکیزاسیون بر آن چیره گردد. مفهوم «بدعت» دیگر نمی توانست پاسخ گوی تداوم قدرت کلیسا باشد. در عصر جدید، محاکمات انکیزاسیون از کشورهایی چون فرانسه، آلمان، اتریش و لهستان رخت بربست و به روم، اسپانیا و پرتغال منتقل شد. (۴)
اما در اواخر قرون وسطی، در نتیجه تغییر شرایط مادی، رواج نسبی بازار صنعت و تجارت، پیدایش مانوفاکتورها و موسسات صنعتی کوچک دستی، ایجاد شهرها و وسایل حمل و نقل جدید، تامین راه های ارتباطی، آمیزش اقوام و ملل مختلف با یکدیگر و ترجمه و انتشار آثار فکری، علمی و فلسفی یونانیان و ملل دیگر در اروپا، نه تنها در ظاهر تمدن و حیات مادی اروپائیان تغییراتی روی داد، بلکه به موازات این تحولات مادی در اصول عقاید و افکار مردم نیز تغییراتی عمیق پدید آمد. این تغییرات عقاید و افکار با مخالفت شدید کلیسا که منطق آن بر تبعیت کورکورانه و تقلید استوار بود مواجه گردید. سران کلیسا می گفتند که انسان باید از تجسس و تحقیق دست بکشد و به حقارت و ضعف خویش در مقابل ایمان و عقیده و در برابر الهامات و معجزات اعتراف نماید و به آیین مسیح چشم بسته ایمان بیاورد؛ و چون مندرجات کتاب مقدس با حقایق علمی سازگار نبود و علم و عقل بطلان آن ها را ثابت می کرد، کلیسا به ناچار می کوشید که عقل و علم را در خدمت ایمان و مسیحیت درآورد.
روحانیون، برای تحکیم موقعیت خود و جلوگیری از افشای حقایق، کسانی را که از طریق تحقیقات علمی به کشف مسایل مجهول می رسیدند یا با استدلالی محکم، بطلان نظریات پیشینیان را ثابت می کردند، با حربه تکفیر و حبس کیفر می دادند و فرد حقیقت یاب را به دستور رهبران دین مسیح به وضعی فجیع محکوم به مرگ می ساختند.
به طور کلی سازمان تفتیش عقیده در کلیسای کاتولیک رومی، چنان که اشاره شد، برای برافکندن «فساد عقیده» و «بدعت» در دین مسیح تاسیس گردید. علاوه بر این، ارگان های جدید نیز به وجود آوردند تا حاکمیت خود هم چون گذشته حفظ کنند.
دیوان تفتیش عقاید، مدتی متمادی در جنوب فرانسه در جریان بود تا ریشه ارتداد را برافکند و در ایتالیا نیز مدت ها دوام آورد. اما در آلمان، هرچند یک بار ایجاد می شد و باز لغو می گردید. از میان روحانیون، جمعی با تفتیش عقاید سخت مخالف بودند، مخصوصا اعضای فرقه «سن فرانسوا»؛ چنان که یکی از آن ها نوشته است: «اگر پطروس و پولس نیز به این دیوان احضار می شدند، برائت نامه حاصل نمی کردند.»
اما دستگاه تفتیش افکار در اسپانیا، از تفتیش افکار قرون وسطایی مستقل بود و در ۱۴۷۸ به وسیله «فردیناند پنجم» و «ایزابل» با تصویب پاپ دایر گردید و اولین رییس آن «توماس دتورکوماذا» بود. از آغاز به کلی تحت نظر شاهان اسپانیا قرار گرفت و مداخله پاپ منحصر به انتصاب مفتش کل بود؛ اما پاپ ها هیچ گاه به این سازمان خوشبین نبودند و تاسیس آن را طغیانی در برابر قدرت پاپ می شمردند. شدت عمل این دستگاه و آزادی آن در صدور حکم اعدام، بسیار بیش از تفتیش افکار قرون وسطایی سازمانش بود. این سازمان در آغاز برای جاسوسی در میان «مسلمانان» و «یهودیانی» که تازه به مسیحیت گرویده بودند، تاسیس شد؛ ولی به زودی کارش به جایی رسید که هیچ اسپانیایی از آن در امان نبود و حتی تنی چند از قدیسان را به عنوان بدعت در دین، تفتیش کرد و در کار سانسور نشریات کارش به جایی رسید که گاهی کتبی که به تصحیح پاپ رسیده بود، محکوم می کرد!
دولت اسپانیا کوشید که تفتیش افکار را در همه متصرفات خود برقرار کند؛ اما در برخی مناطق، مامورین محلی از همکاری امتناع کردند و در ناپل مفتشین اخراج شدند. (ظاهرا با هم دستی پاپ در سال ۱۵۱۰ م). برای نخستین بار در سال ۱۸۰۸، این سازمان توسط ناپلئون اول منحل شد ولی «فردیناند هفتم» آن را در سال ۱۸۱۴ دوباره برپا ساخت. و در نهایت در سال ۱۸۳۴ برای همیشه منحل گردید.
در سال ۱۵۴۲،«پاپ پاولوس سوم»، تفتیش افکار قرون وسطایی را به اداره ای موسوم به مجمع تفتیش افکار یا «اداره مقدس» محول کرد. امروزه در کلیسای کاتولیک رومی، دستگاهی به نام تفتیش افکار وجود ندارد، اما مجمع دربار مقدس «دربار پاپ» درباره مسایل ایمانی و اخلاقی، بدعت و بعضی از امور مربوط به ازدواج تصمیم می گیرد و کتاب ها را سانسور می کند.
ابزارهای شکنجه در قرون وسطی
شکنجه در تمامی ادیان الهی، مغایر اصل بدیهی کرامت انسانی است. در اروپای قرون وسطی: «بر زخم هایش، سرکه و نمک بریزید»، «او را در دیگ بجوشانید.»؛ «سیخ را بیاورید»؛ «سرب را در حلقش بریزید»؛ «او را جلوی توپ ببندید»؛ تاریخ پر است از این جور دستورهای هولناک.
در یونان، روی زخم ها نمک می پاشیدند. در اسپانیا، ریختن سرب داغ در حلق و گوش و بینی عادی بود. از همه حشن تر، در انگلیس بود که مجرم بدبخت را تحویل کارآموزان دانشگاه جراحی می دادند. دانش جوها، طرف را زنده زنده پاره پاره می کردند. آخر سر هم جلو چشم های طرف، دل و روده اش را می دادند سگ بخورد!
چرخ کاترین (چرخ شکننده)
احتمالا قدمت این روش شکنجه به همان اوایل اختراع چرخ به وسیله بشر می رسد. در این روش، طرف را به یک چرخ درشکه می بستند، سپس چرخ درشکه مورد نظر را به حرکت درآورده و فرد را خوب قل می دادند. بعد هم که چرخ دور گرفت، سعی می کردند با چوب سرعت چرخ را بگیرند. این وسیله در انگلیس و روسیه خیلی طرفدار داشته است.
چهار میخ
روی این شبه تخت، ۴ دست و پا را می بستند و با ۴ اهرم که هر کدام دو به دو و به صورت ضربدری به یک سمت حرکت می کردند، آن ها را می کشیدند.
میزان کشیدگی این اهرم ها بیش تر و بیش تر می شد تا بالاخره از یک جایی، بدن طرف شروع به شکاف و پارگی کند. اسم خاص این دستگاه Rack است که به معنی شدت کشیدن و عذاب دادن است.
این سیستم شکنجه از ابزار شکنجه های کششی در اروپای ۵۰۰ سال قبل بود و آدم های معروفی به قتل رسیدند. روش شکنجه کفار در صدر اسلام هم نسخه بدوی همین چهار میخ بود.
صندلی یهودا
نوع دیگری از روش های شکنجه، «صندلی تفتیش عقاید» است. نحوه کار آن به این شکل بوده که فقط گردن، دست ها و پاهای متهم را با طناب به سقف می بستند. این صندلی در آلمان و اسپانیا کاربرد داشت. برخی ها به آن «اسب چوبی» هم می گفته اند.
چکمه آهنی
این سیستم خوراک ترکاندن و خرد کردن استخوان های پاست. این روش به خاطر این که در اسپانیا طرفدار داشت به چکمه اسپانیایی هم معروف بود.
جفت پای طرف را تا زانو در یک چکمه آهنی که با پیچ قابلیت تنظیم داشت، می کردند و از بالا هم با تخته های چوب گوه شکل بین زانوها فاصله می انداختند، بعد هم زمان چوب ها را با چکش از بالا بین زانوها می چسباندند و از پایین هم چکمه را سفت می کردند. این طوری زانوها خرد شده و مچ و انگشت های پا هم بر اثر فشار درب و داغان می شد.
پنجه گربه
به این وسیله، «قلقلک اسپانیایی» (Spanish tickler) هم می گویند. این دستگاه فلزی که در اسپانیای قرون وسطی طرفدار داشته، چنگال های تیز و بلندی داشت و ابعاد و فاصله سر چنگال ها از هم طوری بود که شکنجه گر برای کندن ماهیچه ها و پوست زیاد اذیت نشود و البته استخوان ها و رگ های اصلی را هم با آن ها نکند تا قربانی برای فازهای بعدی شکنجه جان داشته باشد.
گاروت
در این روش، فرد را به دستگاهی می بستند و قلاده را به گردنش می انداختند، سپس هر روز با هر چند ساعت یک بار با اهرمی که پشت گاروت هست، قلاده را سفت تر و سخت تر می کردند.
صندلی تفتیش عقاید
این صندلی میخ دار، از وسایل کلیسا در دوران قرون وسطی بود. آن دوره مرسوم بود هر کس که عقاید مخالف کلیسا اعم از نظرات علمی، سیاسی، اقتصادی و هنری داشت، روی این صندلی نشانده می شد تا عقاید ضاله و مخربش از سوراخ میخ ها بیرون بزند. کسی که دچار تفتیش می شد، روی صندلی پیچ می شد، میخ ها قابل تنظیم بودند تا جلو و عقب بروند. برخی مواقع میخ ها را حرارت می دادند تا عمق اندرونش گرم شود. این آبکش حرارتی در ایتالیا و اسپانیا تا ۳۰۰ سال قبل و در آلمان و مرکز اروپا تا ۲۰۰ سال پیش به کار گرفته می شد.
آب
به غیر از نادر شاه که بعد از کور کردن پسرش قات زد و با تلمبه، آب به شکم بیش تر از ۱۰ نفر بست و آن ها را ترکاند، فرو کردن کله در آب، سر و ته آویزان کردن در بشکه آب و با میله زدن به بشکه، از نمونه های متداول شکنجه هستند. اما جدیدترین نمونه که نیروهای آمریکایی در گوانتانامو و عراق به کار بردند، این است که با شلنگ در حلق قربانی آب بریزید تا بعد از سیراب شدن به حرف بیاید.
باکره نورمبرگ
این تابوت میخ دار، ابتکار تازه شکنجه گرهای آلمانی در نورنبرگ بود. آدم را ایستاده داخل تابوت می چپاندند و بعد با پیچاندن دستگیره هایی که مجموعه میخ ها را جلو می برد آرام آرام میخ ها در اعضای بدن قربانی فرو می رفت.
اره
در این روش، دزد را از پا به سقف یا درخت آویزان می کردند و شروع می کردند به بریدن اعضای بدن او از دست و پا و…
نگال کفار
این دستگاه، فک فرد را صاف می کرد. دو چنگال فلزی که روبروی هم بسته شده بودند، یکی سمت زیر چانه و یکی هم روی سینه قرار می گرفت و فرد هر چقدر مقاومت می کرد، شکنجه گر با پیچاندن پیچ متصل کننده این دو چنگال به هم، باعث می شد تا چنگال بیش تر فرو برود. دست های طرف هنگام استفاده ار سیستم از پشت بسته می شد و برای این که چنگال ها هم در نروند سیستم را با قلاده به گردن محکم می کردند. این دستگاه اختراع شکنجه گران ایتالیایی بود.
مبارزه اندیشمندان و فیلسوفان با ارتجاع مذهبی و دستگاه تفتیش عقاید
«ولتر» که خود یک خداشناس طبیعی و مخالف کلیسا بود در رساله فرهنگ فلسفی می نویسد: «پوچ ترین، تحقیرآمیزترین و کشنده ترین نوع استبداد برای سرشت آدمیزاد، از آن کشیشان و کلیسا است و سلطه کشیشان مسیحی به انحاء کلام جنایت آمیزترین سلطه هاست.»
«منتسکیو»، در رساله های متعدد خود پیرامون تعصب پاپ ها و خرافات مذهبی مسیحیت، به تفصیل باب سخن را باز کرده و آن را مورد نکوهش قرار داد.» (۵)
«تفتیش عقائد و سانسور وسیع که قبلا زیر سلطه کاتولیک ها معمول شده بود، کم کم در سرزمین هایی پروتستان نشین نیز به اجرا نهاده شد؛ و «یوهان»، برگزیننده «ساکس»، به تقاضای «لوتر» و «ملانشتون»، طبع و فروش و مطالعه نشریات پیروان «تسوینگلی» و «آناباتیست ها» و تعلیم و تبلیغ عقاید آنان را ممنوع کرد (۱۵۲۸م)، و اعلام داشت: هرکس در صورت برخورد به کسانی، اعم از خودی یا بیگانه که از این دستور تخلف کند، موظف است مراتب را به مقامات محلی اطلاع دهد تا متخلفان به موقع دستگیر و مجازات شوند… کسانی که این متخلفان را بشناسند و به مقامات محلی معرفی نکنند، اموال شان مصادره و خودشان اعدام خواهند شد.»
پروتستان ها، تکفیر منتقدان را نیز چون تفتیش و سانسور از کاتولیک ها و پاپ آموختند. اعتراف نامه «آوگسبورگ» (۱۵۳۰م) به کلیسای لوتری اجازه داد تا هر فردی را که یکی از عقاید پروتستانی را انکار کند از خود براند. لوتر تکفیر را این گونه توجیه می کرد: «گرچه پاپ ها به شیوه شرم آوری از تکفیر سوء استفاده کرده و مردم را به ستوه آورده اند، ولی ما باید همان گونه که مسیح فرمان داده است از آن به نحو شایسته ای استفاده کنیم.» (۶)
این خشونت و سرکوب و تکفیر، مخصوص قرون وسطی نبود، بلکه این رفتارهای کلیسا و پاپ ها، گاه تا دوره معاصر نیز ادامه یافته است: «تفتیش عقاید از طریق کارکردی مشهور به «فهرست پاپی» – فهرست رسمی آثار ممنوعه از نظر رم – حتی در قرن بیستم نیز وجود داشت.
فهرست پاپی، در اصل فهرست مطالب خواندنی ممیزی شده بود که در سال ۱۵۵۹ م، در رم تهیه شد. در آن سال، پاپ «لئوی دهم» اعلام کرد که در تمام زمان هایی که می آید هیچ کس نباید کتاب یا نوشته دیگری را چه در رم و چه در هر شهر یا اسقف نشین دیگر، چاپ کند یا سبب چاپ آن شود، مگر نخست به تصویب و تایید قائم مقام پاپ و رییس کاخ مقدس در رم، یا اسقف ها و اسقف نشین های دیگر، رسیده باشد. کتاب ها یا نوشته های در نظر گرفته شده برای چاپ باید از سوی اسقف یا نماینده ی او، و از سوی مامور تفتیش انحراف بدعت گذارانه، در شهر یا اسقف نشینی که قرار است به چاپ سپرده شود، مورد بررسی دقیق قرار گیرد و با امضا و دستخط خودشان مورد تصویب واقع شود، و بدون حق الزحمه، تحویل داده شود.
فهرست پاپی که در سال ۱۵۵۹ م، از سوی پاپ لئوی دهم انتشار یافت، از سوی کلیسا برای کنترل افکار تا قرن بیستم، به کار رفت.
تفتیش عقاید و شکنجه مقدس: ابزار پاپ
دستگاه تفتیش عقاید در رم، یا «اداره مقدس»، دستگاه سانسورچی ها را به وجود آورد. در سال ۱۵۷۱م، پاپ «پیوس پنجم»، «مجمع فهرست» را به وجود آورد، که اداره ی جداگانه ای برای نظارت بر فهرست بود. دستگاه تفتیش عقاید قرن ها فعّال بوده، و گرچه در قرن اخیر ضعیف شد، اما هم چنان به نحوی ادامه یافته است.
هزاران کتاب در فهرست پاپی قرار داده شد. آثار مولفانی چون «اراسموس»، «ساوونارولا»، و «بوکاچیو» ممنوع شد. بخش هایی از آثار مولفان دیگری چون «دانته» به ویژه سانسور شد، و بعضی قسمت های مشکل آفرین می بایست پیش از انتشار حذف می شد، آثار علمی به ویژه گرفتار سانسور بود. بیش تر آثار مردان بزرگی چون «کوپرنیک»، «کپلر» و «گالیله» از طرف کلیسا محکوم شد و برای سال ها اجازه انتشار نیافت.
تفتیش بر عقاید به صورت بسیار جدی ادامه پیدا کرد. دیگر کشورهای کاتولیک را که افراطی تر بوده و از به اصطلاح ملایمت و مدارای «فهرست پاپی!!« ناخرسند بودند، فهرست های شدیدتر خودشان را از کتاب های ممنوعه تهیه کردند. مثلا در اسپانیا این فهرست بسیار طولانی تر و گستره موضوع هایش بسیار وسیع تر از فهرست تهیه شده در رم بود.
«ادوارد برمان»، تاری خدان برجسته می نویسد: «اگر دستگاه تفتیش عقاید در موقعیتی بود که بتواند در سرتاسر اروپا، سانسوری را برقرار کند که به اندازه سانسور تحمیلی در اسپانیا خشن باشد، نابودی کتاب چنان قابل ملاحظه می بود که بین ادبیات قرن های مختلف گسست جدی ایجاد می شد.» (۷)
فرمان مقدس کتاب سوزی و دانشمندسوزی
«دادگاه های تفتیش عقاید پاپ در هر جایی، علاوه بر سانسور و تکفیر و اعدام نویسندگان، فهرستی نیز تنظیم نمود که خواندن و داشتن کتاب های مندرج در آن، بر مسیحیان ممنوع بود. اساس این رفتار، در قرون اولیه مسیحیت بنا شده بود. کلیسا، هر نوشته ای را که با تعالیم کلیسایی منافات داشت، محکوم به آتش کرد و برای تثبیت این دستورالعمل، منشورهایی از طرف امپراطورها صادر شد. این شیوه در همه قرون وسطی، هم چنان برقرار بود و در اواخر قرن پانزدهم میلادی، دانشگاه «کالونی» مقرر نمود که کلیه ی کتاب ها، پیش از چاپ، کاملا سانسور شوند. اقدام این دانشگاه توسط پاپ «سیکستوس چهارم» و «پاپ اینوسان» سوم مورد ستایش قرار گرفت. در دوره پاپ «الکساندر ششم»، پیشنهاد این دانشگاه در مجلس «لاترن» مطرح شد و در نهایت مقرر شد که اگر ناشری بدون کسب اجازه از دستگاه پاپ، کتابی چاپ کند، مجازات شود. فهرست کتاب های ممنوعه پاپ «پل چهارم»، برای نخستین بار در سال ۱۵۵۷ میلادی به چاپ رسید. این فهرست که نخستین کتاب های ممنوعه به شمار می آمد و در روم منتشر می شد، از سه فصل تشکیل شده بود. فصل اول مشتمل بر اسامی نویسندگانی بود که کتاب هایشان مورد سوء ظن کلیسا قرار گرفته بود. فصل دوم شامل عناوین این کتاب ها بود، و فصل سوم بدون نام نویسنده مشخصا به کتاب هایی اشاره کرده بود که در ممنوع بودن مطالعه آن ها هیچ شکی نبود. این فهرست با تغییراتی اندک در سال ۱۵۶۱ میلادی دوباره به چاپ رسید و پس از آن نیز بارها تجدید چاپ شد.» (۸)
عوامل شکل گیری تفتیش عقاید در کلیسای کاتولیک
در قرن یازدهم میلادی، کلیسای ارتودوکس شرقی، با جدایی از کلیسای کاتولیک روم، ضربهای مهلک بر اقتدار این کلیسا وارد نمود. البته مساله به اینجا ختم نشد و به مرور، گروه ها و فرقه¬ های مختلفی به انتقاد از کلیسای کاتولیک پرداختند.
تشکیل فرقه¬های متعدد، تشویش خاطر رهبران کلیسایی را به دنبال داشت. یکی از این گروه ها، کاتارها در جنوب فرانسه بودند که خود را مسیحیان راستین می ¬دانستند. ظهور این گروه، نگرانی عمیقی را برای دستگاه پاپی به وجود آورد چه این که این فرقه، توانست از محبوبیت قابل توجهی برخوردار شود و میان اقشار ستم دیده و مستضعف، پیروانی را گرد خود آورد. (۹)
تاسیس فرقه¬ های جدید و تشتت در میان پیروان کلیسای کاتولیک، از یک سو پادشاهان و از دیگر سو، رهبران کلیسایی را دچار واهمه نمود چه اینکه تفرقه میان کلیسا، هرج و مرج و نزاع را به دنبال می ¬آورد. از همین رو، پادشاهان کشورهای مسیحی¬ نشین همراه و هم سو با رهبران کلیسایی به فکر چاره¬ای برای برون¬رفت از این وضعیت افتادند که نتیجه آن تشکیل دادگاه های تفتیش عقاید بود.
پاپ لوکیوس سوم در سال ۱۱۸۴ میلادی، طی دستورالعملی اسقفان را موظف نمود تا در حوزه نظارتی خویش به تفتیش عقاید پرداخته و از رشد و توسعه بدعت ها جلوگیری نمایند. (۱۰)
تشکیل رسمی دادگاه های تفتیش عقاید در دوره پاپ گریگوری نهم محقق گردید. در زمان وی، ژاک اول، پادشاه آراگون (۱۱)، در سال ۱۲۲۶ میلادی، ورود ملحدان و کفار را به قلمرو پادشاهی خویش ممنوع ساخت و به دنبال این اقدام، از پاپ گریگوری نهم درخواست نمود تا دادگاهی را تحت عنوان «دادگاه تفتیش عقاید» بر پا سازد. این پیشنهاد پادشاه، مورد موافقت پاپ قرار گرفت و از این زمان، دادگاه های تفتیش عقاید، به صورت رسمی آغاز به کار نمود. (۱۲)
این دادگاه ها گسترش قابل توجهی یافت و در مناطق مختلف مسیحی¬ نشین بر پا گردید. اسپانیا، پرتغال، هلند، فرانسه و… همگی دارای دادگاه هایی معروف بوده ¬اند که نام شان در صفحات تاریک قرون وسطی رقم خورده است.
در واقع تفتیش عقاید، صرف نظر از ایتالیا که تحت رهبری مستقیم پاپ قرار داشت، در مناطق مختلف اروپا هم تشکیل شده بود. در این بخش و به خاطر اختصار، تنها به دو محکمه دیگر معروف تفتیش عقاید در اروپای قرون وسطی اشاره می¬کنیم:
اسپانیا: اسپانیا، از جمله کشورهایی بود که تفتیش عقاید در آن دیرتر از سایر مناطق، به وقوع پیوست اما بیش از دیگر کشورها دوام آورد و قرن های متمادی، مردم این کشور، زیر تیغ تفتیش ¬گران قرار داشتند. دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا را می ¬توان در خشونت، بی¬ همتا دانست. (۱۳)
هلند: دستگاه تفتیش عقاید، در کشور هلند نیز، دست کمی از اسپانیا نداشت، شهرت این دادگاه در خشونت تا بدان جا بود که این محکمه را «شورای مرگ» می ¬نامیدند. این دادگاه، نسبت به پروتستان ها بسیار سخت ¬گیر بود و از نگاه دادگاه تفتیش عقاید این کشور، تمام پروتستان ها بدعت گزار به حساب می ¬آمدند.
خشونت بی ¬حد و حصر دادگاه تفتیش در این کشور، مثال زدنی است. آنان گاهی اقدام به سوزاندن زبان متهمان می¬کردند. هدف از این کار آن بود که در حال فریادزدن متهم نگون¬بخت، شاید از وی صدایی جالب صادر شود و بر سرگرمی و تفریح رهگذران افزوده شود. (۱۴)
دادگاه های تفتیش عقاید موطف بودند هرگونه تخلف از تعالیم کلیسای کاتولیک را مورد بررسی قرار داده و متهمان را به توبه وا می¬ داشتند. البته در بسیاری از موارد، توبه نیز کافی نبود و شخص گناهکار باید متحمل مجازات های مقرر می ¬گردید. در یکی از فهرست های منتشره که در قرن پانزدهم میلادی در اسپانیا مورد استفاده مقامات دادگاه های تفتیش بود، گناهان ذیل به عنوان مواردی که باید مرتکبان آن تحت تعقیب قرار گیرند بر شمرده شده بود:
۱- خدعه و دروغ و نسبت¬ دادن صفات نادرست به خداوند و سایر اولیاء الهی؛
۲- سحر، جادوگری و غیب گویی در مراسم و آیین های دینی
۳- کمک گرفتن از اجنه و شیاطین؛
۴- اصرار بر گناهانی که برای آن ها مجازات در نظر گرفته شده بود؛
۵- انکار برتری رم و سر باز زدن از اطاعت پاپ؛
۶- پناه دادن به بدعت ¬گزاران؛
۷- مخالفت با نظام تفتیش عقاید؛
۸- کفن و دفن ملحدان و کسانی که به جرم بدعت¬ گزاری از سوی دادگاه ها محکوم شده¬اند؛
۹- خودداری کردن از ادای سوگند در دادگاه ها در صورتی که از آنان خواسته شود؛
و … (۱۵)
شیوه¬های مجازات در این دادگاه ها، بسیار متنوع و وحشیانه بود. نوع، میزان و شدت شکنجه ¬ها در مناطق مختلف و در برهه¬ های مختلف زمانی کاملا متفاوت بود. پاپ لئوی نهم، با هرگونه آزار و اذیت بدعت¬ گزاران مخالف بود و در مقام مجازات، به تکفیر آنان بسنده می ¬نمود. (۱۶) اما این شیوه، دوام چندانی نیاورد و از آن پس، شکنجه متهمان به عنوان اصل جدایی ¬ناپذیر دادگاه ها، تلقی گردید. البته در اوایل فعالیت این دادگاه ها، شکنجه و آزار متهمان، تنها در صورتی مجاز شمرده می شد که سبب خون¬ ریزی و یا جراحت دائمی نشود ولی این رویه نیز به زودی تغییر شکل داد و در سال ۱۲۵۶م، پاپ الکساندر چهارم، این قانون سخت¬ گیرانه را لغو نمود. (۱۷)
دستگاه تفتیش عقاید، در اعمال شیوه ¬های اعتراف ¬گیری از متهمان، ابتدا از آن ها می ¬خواستند که به جرم خود اعتراف کند. در صورتی که وی از اعتراف، خودداری می¬ نمود دستور شکنجه وی صادر می¬ گردید. ماموران تفتیش، پیش از شکنجه به وی یادآور می ¬شدند که در صورت ایجاد جراحت، شکستگی اعضاء و یا حتی مرگ، تنها خود متهم، مسئول خواهد بود چه این که از اعتراف به گناه خویش، سر باز زده است. (۱۸)
انواع شکنجه¬ ها اعمال می شد. خوراندن مقدار زیادی آب از طریق قیفی که در دهان متهم قرار می دادند، سوزاندن پاها، کشیدن بدن به حدی که اعضاء و مفاصل پاره شود، نشاندن بر روی چهارپایه¬ های فلزی داغ، کندن گوشت بدن با انبر داغ و شکستن استخوان با استفاده از گیره ¬های آهنی بخشی از مجازات های رایج این دادگاه ها بود. (۱۹)
تصور عمومی، آن بود که اعتراف متهمان در زیر شکنجه، معتبر نخواهد بود. برای حل این مشکل، آنان ابتدا متهم را شکنجه می¬ کردند و سپس به مدت سه ساعت او را به حال خویش رها می¬کردند و آن گاه از او می ¬خواستند تا به گناه خود اعتراف کند. در صورتی که از اعتراف خودداری می¬ کرد دوباره وی را شکنجه می¬ نمودند و باز پس از گذشت سه ساعت از وی می ¬خواستند تا به گناه خود اعتراف کند. ماموران از این طریق، می توانستند به نتیجه دل خواه خویش دست یابند و از متهمان در حالت عادی! اعتراف بگیرند. (۲۰)
در خصوص گناهانی که مجازات مرگ، برای متهم پیش¬ بینی شده بود، گناهکار را به جلاد می¬ سپردند. در این موارد رسم بر آن بود که اگر متهم به گناه خویش اعتراف می¬ نمود، در حق وی لطف می¬ گردید. در این حالت ابتدا متهم را خفه کرده و سپس جسد بی¬ جان او را می ¬سوزاندند. اما در صورتی که متهم، از اعتراف به گناه خویش و ابراز پشیمانی خودداری می¬ کرد، او را زنده می ¬سوزاندند. (۲۱)
در مورد دفن اجساد متهمان نیز رویکردهای متفاوتی وجود داشت. در برخی موارد، اجازه دفن بدن آنان داده نمی -شد. در این صورت اگر کسی از اقدام به دفن جسد فرد گناهکار می¬نمود، تکفیر می ¬گردید و تنها راه رهایی از بخشایش، آن بود که مرده را از قبر در آورده و بدنش را دور می¬ انداخت. (۲۲)
در مورد تعداد قربانیان این دادگاه ها، آمار معتبر و دقیقی در دست نیست. گفته شده است که در طول فعالیت محکمه¬های تفتیش عقاید، ۳۴۰ هزار نفر متحمل انواع شکنجه ¬ها گردیدند و ۳۲ هزار نفر نیز زنده در آتش سوختند. (۲۳)
در این مدت، افراد مشهوری از سوی این دادگاه ها محکوم به مرگ گردیدند. برخی از شخصیت های مشهور که توسط دستگاه تفتیش عقاید کشته شدند از جمله عبارتند از:
* جان هاس، رهبری جنبش اصلاح دینی در چکسلواکی را بر عهده داشت. مقامات کلیسایی از وی دعوت کردند تا در شورای کنتانس (۱۴۱۴ – ۱۴۱۸م) شرکت کند اما پس از حضور وی، او را دستگیر و زنده ¬زنده در آتش سوزاندند. (۲۴)
* ویلیام تیندل، در اقدامی شجاعانه، اقدام به ترجمه کتاب مقدس به زبان انگلیسی نمود. او به زودی دریافت که انگلستان مکان امنی برای فعالیت های وی نیست و به همین دلیل به آلمان رفت، اما در سال ۱۵۳۵م توسط مقامات شهر آنتورپ دستگیر شد و یک سال بعد، در آتش سوزانده شد. (۲۵)
* ژاندارک، دختری از طبقه پایین جامعه و فرزند کشاورزی فرانسوی بود. او در قرن پانزدهم، رهبری لشکر فرانسوی را در مقابله با سپاه انگلستان بر عهده گرفت.زمانی که انگلیسی ¬ها می ¬خواستند شهر اورلئان را به تسخیر خویش در آورند، وی با شجاعتی به نظیر، در مقابل آنان ایستادگی نمود و موفقیت قابل توجهی نیز کسب نمود.
او ادعا نموده بود که صدای میکائیل، فرشته مقرب الهی را شنیده که از او خواسته است، رهبری فرانسویان را در مبارزه با سپاه دشمن یعنی انگلیسی¬ ها بر عهده گیرد. همین ادعا سبب آن شد که انگلیسی ¬ها او را جادوگر خوانده و سوگند خوردند که به هر شکل ممکن او را دستگیر و مجازات نمایند. آنان نهایتا با استفاده از رشوه توانستند ژاندارک را گرفته و به محاکمه بکشانند. به زودی، ژاندارک در دادگاه تفتیش عقاید، به جادوگری متهم گردید و در مقابل دیدگان مردم سوزانده شد. (۲۶)
* جوردانو برانو، دانشمندی برجسته بود که در علم فلسفه، ریاضیات و ستاره شناسی، دارای شهرت بود. او، در آثار خود، موضوع حرکت زمین به دور خورشید را مطرح نمود و به همین دلیل دستگیر گردید. دادگاه از وی خواست تا این نظریه را که با تعالیم کتاب مقدس ناسازگار تلقی می ¬شد، باز پس گیرد اما «برانو» امتناع ورزید. دادگاه تفتیش عقاید نیز او را به خاطر بدعت ¬گزاری محکوم و به آتش سوزاند. (۲۷)
* فلیکس مانز، از سران باپتیست ها بود در سال ۱۵۲۷م دستگیر شد و در آب خفه گردید. (۲۸)
* مایکل ستلر نیز از رهبران باپتیست ها به شمار می¬ آمد، در همان سال دستگیر و محکوم به اعدام گردید. دادگاه او را به سخت ¬ترین شکل شکنجه نمود. حکمی که دادگاه تفتیش عقاید در مورد وی صادر نمود، چنین بود:
«مایکل ستلر به جلاد سپرده شود تا او را به محل اعدام ببرد و زبانش را ببرد، آن گاه او را به گاری ببندد و با انبر تفتیده دو بار بخش هایی از بدنش را بکند، پس از این که او به بیرون از دروازه برده شد پنج بار دیگر به همین شیوه بدنش دریده شود». پس از انجام این شکنجه¬ ها، جسد نیمه¬ جان ستلر را به عنوان یک بدعت کار، سوزاندند. (۲۹)
* گالیله، دانشمند بزرگ قرن هفدهم میلادی، به تبعیت از نگاه کوپرنیکی، اظهار داشت که نظریه زمین¬ محوری صحیح نیست و این زمین است که به دور خورشید می¬ گردد. این دیدگاه گالیله که مخالف با تعالیم کتاب مقدس دانسته می شد، خشم مقامات کلیسا را بر انگیخت. دادگاه تفتیش عقاید او را مجبور نمود تا برای نجات از مجازات، نظریه خود را پس بگیرد. گالیله نیز که برای رهایی خویش، راه دیگری را نمی¬ دید مجبور گردید، نظریه خویش را پس گرفته و هم سو با تعالیم کلیسایی، اعلام دارد: این خورشید است که به دور زمین می گردد. (۳۰)
اما با افول قدرت کلیسای کاتولیک، به مرور زمان، این دادگاه ها برچیده شد و شاید بتوان آخرین کشتارهای این محکمه ¬ها را به قرن ۱۸ میلادی باز گرداند. (۳۱) چه این که پس از این تاریخ، دیگر کلیساها قدرت پیشین را نداشتند و استفاده ابزاری کلیساها از شکنجه متوقف گردید.
گرچه با کاهش قدرت کلیسای کاتولیک، دادگاه های تفتیش عقاید نیز در اکثر کشورهای دنیا برچیده شد اما کلیسای کاتولیک، هم چنان این دادگاه را بر پا داشته است.
این دادگاه که نام آن یادآور فجایع قرون وسطی بود در چند برهه تغییر نام داده است و نام کنونی آن «مجمع دفاع از دکترین ایمان» است. عنوان جدید، در سال ۱۹۶۵م، توسط پاپ پل ششم انتخاب گردید.
«مجمع دفاع از دکترین ایمان»، امروزه از تنها حربه باقی ¬مانده یعنی تکفیر، هم چنان استفاده می¬ کند. بر اساس قوانین مصوب، این دادگاه، در مواردی چند، می ¬تواند حکم به تکفیر افراد خاطی نماید. برخی از گناهانی که موجب تکفیر از سوی این دادگاه می ¬شود عبارتند از:
۱- احضار یک اسقف (و به خصوص اسقف خود) به دادگاه غیرروحانی؛
۲- پرخاش نسبت به اسقف اعظم و یا اسقف؛
۳- هرگونه مانع شدن در اعمال قدرت یا داوری مجامع کلیسایی؛
ریاست این مجمع، تا مدت ها بر عهده شخص پاپ بود اما امروزه، معمولا ریاست این مجمع بر عهده یکی از کاردینال های برجسته واتیکان نهاده می ¬شود. (۳۲)
با تمام این اقدامات وحشیانه و سیاست های ارتجاعی، تاریخ به سیر تکاملی خود ادامه داد و کلیسا و پادشاهان نتوانستد مانع از رشد فکر و اندیشه های نو شوند و هم چنان جلو پیشروی دانش بشری را بگیرند.
دوشنبه چهاردهم آذر ۱۳۹۰ – پنجم دسامبر ۲۰۱۱
منابع:
۱- بهرام محیی، دستگاه تفتیش عقاید با ماشین سرکوب دگراندیشی، سایت فارسی دویچه وله (صدای آلمان)؛
۲- تفتیش عقاید، ویکی پدیا، دانشنامه آزاد؛
۳- دستگاه تفتیش عقاید با ماشین سرکوب دگراندیشی؛
۴- همان منبع؛
۵- «واتیکان (کلیسای جهانی کاتولیک)«، مجتبی عبدخدایی، ص ۵۲؛
۶- «تاریخ تمدن ویل دورانت، اصلاح دینی»، صص ۵۰۳- ۵۰۲؛
۷- «تفتیش عقاید»، دبورابکراش، مهدی حقیقت خواه، صص ۱۳۶ – ۱۳۳؛
۸- «تاریخچه کشمکش عقل و دین»، توفیق الطویل، علی فتحی لقمان، صص ۱۶۷ – ۱۶۶؛
۹- بکراش، دبورا، تفتیش عقاید، ترجمه مهدی حقیقت¬ خواه، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴ش، چاپ دوم، ص ۲۰؛
۱۰- بکراش، دبورا؛ پیشین؛ ص ۲۱؛
۱۱- Aragon؛
۱۲- مارتینلی، فرانکو؛ تاریخ تفتیش عقاید؛ ترجمه ابراهیم صدقیانی، تهران، انتشارات جهان رایانه امین، ۱۳۷۸ش، چاپ اول، ص ۱۲؛
۱۳- بکراش، دبورا؛ پیشین؛ ص ۵۱ – ۵۲؛
۱۴- بکراش، دبورا؛ پیشین؛ ص ۸۹ – ۹۱؛
۱۵- مارتینلی، فرانکو؛ پیشین؛ ص ۱۳۸ – ۱۳۹؛
۱۶- دورانت، ویل؛ تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمی و دیگران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ ه ش. چاپ ششم، ج ۴، ص ۱۰۴۴؛
۱۷- بکراش، دبورا؛ پیشین؛ ص ۴۴؛
۱۸- مارتینلی، فرانکو؛ پیشین؛ ص ۹۵؛
۱۹- ولف، کری؛ درباره مفهوم انجیل ها؛ ترجمه محمد قاضی، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۴۸هش، ص ۱۶۱ و بکراش، دبورا؛ پیشین؛ ص ۴۵ – ۵۰ و مارتینلی، فرانکو؛ پیشین؛ ص ۹۳ – ۹۷؛
۲۰- دورانت، ویل؛ پیشین؛ ص ۱۰۵۱؛
۲۱- ولف، کری؛ پیشین؛ ص ۱۶۱ – ۱۶۲؛
۲۲- دورانت، ویل؛ پیشین؛ ص ۱۰۴۸ – ۱۰۴۹؛
۲۳- ولف، کری؛ پیشین؛ ص ۱۶۵؛
۲۴- لین، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی؛ ترجمه روبرت آسریان، انتشارات فرزان، ۱۳۸۰هش، چاپ اول، ص ۲۳۰
۲۵- لین، تونی؛ پیشین؛ ص ۳۱۶ – ۳۱۹؛
۲۶- دورانت، ویل؛ پیشین؛ ج ۶، ص ۹۷ – ۱۰۴؛
۲۷- بکراش، دبورا؛ پیشین؛ ص ۱۲۲ – ۱۲۳؛
۲۸- لین، تونی؛ پیشین؛ ص ۳۰۹ – ۳۱۰؛
۲۹- وان وورست، رابرت ای؛ مسیحیت از لابلای متون؛ ترجمه جواد باغبانی و عباس رسول زاده، انتشارات موسسه امام خمینی، ۱۳۸۴ ه ش، چاپ اول، ص ۳۲۱؛
۳۰- دورانت، ویل؛ پیشین؛ ج ۷، ص ۷۱۲ – ۷۱۳ و بکراش، دبورا؛ پیشین؛ ص ۱۲۴ – ۱۲۶؛
۳۱- مارتینلی، فرانکو؛ پیشین؛ ص ۳۹۰؛
۳۲- عبدخدایی، مجتبی؛ واتیکان (کلیسای جهانی کاتولیک)؛ تهران، انتشارات بین ¬المللی الهدی، ۱۳۸۲ش، چاپ اول، ص ۹۶ – ۹۹.
ادامه دارد