آنکه برهم زن جمعیت ما شد یارب – تو پریشان تر از آن زلف پریشانش کن . «ناشناس»

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

با درود پرسشهای شخصی بنام «امیرحسین آمویی» و پاسخهای« ابوالحسن بنی صدر» مرا واداشت که در ان بحث بعنوان کسی با زبان نامفهوم بنی صدر مشکل داشته و دارم شرکت کنم و حق را بجانب «امیرحسین آمویی»بدهم. نامه ای به بنی صدر در مورد سایت انقلاب اسلامی«امیرحسین آمویی» بنده در حد توان خودم، هرجا که توانسته‌ام از منویات پاک جنابعالی دفاع کرده‌ام. ا- در مورد زبان و کلماتی که شما در تحلیل‌ها و تفسیرهای خود به کار برده و می‌برید: ٢ – در باره ی اهداف سایت: پاراگراف اول از اهداف بسیار گنگ و آلوده به لغات قدیمی و عربی است و به مفاهیمی توسل جسته است که درک آن‌ها برای “جمهور مردم” ایران ساده و فهمیدنی نیست. گفتن این که هدف ما “انقلاب در اسلام [است] بقصد بازگرداندن اسلام از خود بیگانه در بیان قدرت، به بیان آزادی” باعث می‌شود که بسیاری تصور کنند «سایت انقلاب اسلامی» در پی “یک انقلاب سیاسی- اجتماعی اسلامی” دوم است! قسمتهایی از جواب ابوالحسن بنی صدر به امیرحسین آمویی «۲ – در باب زبان، زبان مصرف یک زبان است و زبان تولید یک زبان دیگر است. تازه درآنچه به زبان مصرف مربوط می شود نیز، مردمی که بخواهند، از راه ابتکار و ابداع و خلق، فرهنگ خویش را غنی بخشند، می باید بجد به خلق کلمه بپردازند.» «۲/۱. زبان تولید یکسره دیگر است. لغت کهنه و نو نمی شناسد. کلمه ها می باید توانائی تبیین اثری که خلق می شود را داشته باشند. وقتی هم که مخترعی اختراعی می کند، به دنبال کلمه هائی می شود که اختراع او را تا ممکن است شفاف بیان کنند. پس زبان در گرو اثر است: هرگاه اثر را خود خلق کرده باشم، کلمه ها به آن اثر متعلق هستند» «۲.۲. وچون زبان تولید غیر از زبان مصرف است. ممکن نیست بتوان تولید را در زبان مصرف بیان کرد. مشکل این جا است که مصرف محوری، اعتیاد به مصرف اندیشه را نیز بوجود آورده و سبب شده است که اندیشه وقتی تولید است در زبان مصرف ترجمه شود. و این فاجعه از عوامل عمده فقر زبان تولید و گنگ شدن اندیشه های ترجمه شده به فارسی است.» «۳ – اما زبان قدرت بکار بیان قدرت می آید. بیان استقلال و آزادی را نمی توان با زبان قدرت، باز شناساند. از دید خود، طی نیم قرن کوشیده ام زبان آزادی را باز یابم و پیشنهاد کنم.» «در اخر هم همانطور که میبینیم به پیروی از سنت نبوی مصادره به مطلوب کردن همه چیز و بعد تهی کردن ان از معنی و محتوا و جایگزینی ان با تعاریف عجیب غریب«اسلامی» که برای قرنها حقوق انسانی ساکنان مناطق تحت نفوذ «اسلام عزیز» را پایمال کرده و می کند٬ فجایعی که باعث شرمساری انسانیت بوده و هست.پس نظریه پردازان مسلمانی مثل ابوالحسن بنی صدر چون در حال حاضر در رابطه با مسائلی مثل«جدایی دین از دولت و یا دمکراسی و حقوق شهروندی٬زنان و… جوابی ندارند و تائید و یا تکذیب این حقوق دردسر ساز است پس باید فرار بجلو کرد. به نقل قول زیر از بنی صدر دقیق شوید و عمق ناراستی او را شاهد باشید. «بدین قرار، ما خود را به جدائی دین و مرام از دولت قانع ندانسته ایم. برآن هستیم که بنیادهای جامعه قدرت محور، از جمله بنیاد دین، تغییر کنند و استقلال و آزادی محور بگردند و بعنوان وسیله و نه ارباب، در اختیار انسان قرار بگیرند و خدمتگزار او باشند». (هموطنی شیطان را بخواب دید و از او پرسید که ایا فلانی شاگرد شماست شیطان گفت نه نه اوستاد است ان عالیجناب). حال ببینیم چرا« ابوالحسن بنی صدر»با زبانی که تنها برای همکیشان ایشان قابل فهم است و برای اکثریت مردم ایران و ازجمله «امیرحسین آمویی»گنگ و نامفهوم است سخن می گوید و می نویسد!!! با توجه به خاستگاه«ابوالحسن بنصدر» یعنی همدان من به ایننتیجه رسیده ام که ایشان با کارگیری زبان زرگری دو فایده را مد نظر دارند اول فرار از جوابگویی صریح به تناقضات موجود در قوانین اسلامی و در تضاد بودن ان با دنیای امروز و دوم داشتن راه فرار برای توجیح گفتار و نوشته های خودش. حال نظری بیندازیم به اطلاعات موجود راجع به زبان عامیانه و غیر ادبی «زرگری » دکتر هاینریش بروگش در سفرنامه جامع و انتقادی خود که در سالهای ۱۸۵۹-۱۸۶۰ میلادی درباره اوضاع اجتماعی-سیاسی ایران در زمان ناصرالدین شاه قاجار تألیف نموده‌است، راجع به زبان زرگری چنین توضیح می‌دهد: در کوشک موقعیت خوبی را که آرزو می‌کردم نصیبم شد و آن آشنائی با مردی از طایفه زرگرها بود که قبلأ از اروپائیان مقیم تهران در وصف آنها داستان‌های باور نکردنی بسیار شنیده بودم. بارها برای من تعریف کرده بودند که زرگرها به اصل و نصب خود که گویا از نواده گان اسکندر گجستک هستند افتخار می‌کنند و زبان آنها گرچه فارسی است ولی بسیاری از اصطلاحات یونانی را مخصوصأ در شمارش اعداد حفظ نموده‌اند. من نه تنها چنین ادعای سستی را به هیچ وجه و در هیچ یک از موارد، مستند و قابل اعتماد نیافتم بلکه پی بردم که در این زبان با تلاشی نافرجام سعی می‌شود زبان فارسی را به طرز خودسرانه‌ای دولا پهنا ادا کند. مرد زرگر را که در کوشک ملاقات کردیم از اهالی و متولد « همدان» بود. کلمات فارسی زیر نمونه‌ای از بیانات آن مرد با لهجه خودش است: فارسی ——- لهجه زرگری یک —————— یزه کیزه دو —————— دوزو تازه سه —————— سه زه تازه بیست —————— بیزیستازه صد —————— صزد تازه هزار —————— هزارتازه د ِه —————— د ِزه بزرگ —————— بزرگه زه «منبع ویکی پدیا زبان زرگری» حال فقط یکبار دیگر به ادعای عجیب بنی صدر نظری بفکنید و خود قضاوت کنید. «بدین قرار، ما خود را به جدائی دین و مرام از دولت قانع ندانسته ایم. برآن هستیم که بنیادهای جامعه قدرت محور، از جمله بنیاد دین، تغییر کنند و استقلال و آزادی محور بگردند و بعنوان وسیله و نه ارباب، در اختیار انسان قرار بگیرند و خدمتگزار او باشند». در پایان میل دارم پرسشی را با«امیرحسین آمویی»در میان نهم در ابتدای پرسشهایش می گوید: «بنده »!!! در حد توان خودم، هرجا که توانسته‌ام از «منویات پاک» جنابعالی دفاع کرده‌ام. اول ببینم معنی «بنده» در فرهنگ دهخدا چیست؟ بنده . فتی . عبد. ولید. اسیر. (ترجمان القرآن ). برده و عبد و عبید و غلام و چاکر و لاچین و زرخرید و خانه زاد. (ناظم الاطباء). برده . عبد. عبید. غلام زرخرید (در مورد مرد). (فرهنگ فارسی معین ) بنده کی گردد آنکه باشد حر // کی توان کرد ظرف پر را پر.«سنایی»

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.