«ما، عشقمان، همانا میراب کینه بود ما، کینه کاشتیم و تا کِشتمان ببار نشیند از خون خویش و مردم رودی کردیم. ما، خام سوختگان ز آن آتش نهفته که در سینه داشتیم در چشم خویش و دشمن دودی کردیم ما، آرمانهامان را معنای واقعیت پنداشتیم ما، بوده را نبوده گرفتیم و از نبوده – البته در قلمرو پندار خویش – بودی کردیم ما، کینه کاشتیم ما، کینه کاشتیم و خرمن خرمن مرگ برداشتیم ما، نفرین به ما! ما، مرگ را سرودی کردیم…» آیندگان / بر ما مبخشایید هر یاد و یادبود از ما را / به گور بینشان فراموشی بسپارید و از ما اگر به یاد میآرید هرگز / مگر به ننگ و به بیزاری از ما به یاد میارید] «اسماعیل جان خوئی» آه اگر ذرهای از اینهمه شهامت در انتقاد از خویش را سیاستپیشگان ما، نه آنان که سوارهاند، که پیادگان، میداشتند چه روزگار دیگری میداشتیم!
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو