من مرگ را سرودی کرده ام «شاملو»

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

«ما، عشق‌مان، همانا میراب کینه بود ما، کینه کاشتیم و تا کِشت‌مان ببار نشیند از خون خویش و مردم رودی کردیم. ما، خام سوختگان ز آن آتش نهفته که در سینه داشتیم در چشم خویش و دشمن دودی کردیم ما، آرمان‌هامان را معنای واقعیت پنداشتیم ما، بوده را نبوده گرفتیم و از نبوده – البته در قلمرو پندار خویش – بودی کردیم ما، کینه کاشتیم ما، کینه کاشتیم و خرمن خرمن مرگ برداشتیم ما، نفرین به ما! ما، مرگ را سرودی کردیم…» آیندگان / بر ما مبخشایید هر یاد و یادبود از ما را / به گور بی‌نشان فراموشی بسپارید و از ما اگر به یاد می‌آرید هرگز / مگر به ننگ و به بیزاری از ما به یاد میارید] «اسماعیل جان خوئی» آه اگر ذره‌ای از این‌همه شهامت در انتقاد از خویش را سیاست‌پیشگان ما، نه آنان که سواره‌اند، که پیادگان، می‌داشتند چه روزگار دیگری می‌داشتیم!

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.