رضا پرچیزاده
*این مقاله ترجمهای است از «Severe Violation of Freedom of Expression by Balatarin»
آزادی بیان در ایران تقریبا وجود خارجی ندارد. بر اساس «شاخصآزادیمطبوعاتدرسال۲۰۱۳»که توسط «گزارشگران بدون مرز» منتشر شده، در میان ۱۷۹ کشوری که از نظر آزادی بیان یا نبود آن مورد ارزیابی قرار گرفتهاند، ایران جایگاه ۱۷۴ – ششم از آخر – را به خود اختصاص داده است. به همین دلیل است که «آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد» ایران را «بزرگترین زندان روزنامهنگاران در خاورمیانه» نامیدهاست.
در نبود آزادی بیان در ایران، قدرت در دستان جمهوری اسلامی و ماموران و کارگزارانش تمرکز یافته، که انحصار رسانهای شدیدی برقرار ساختهاند. بدین ترتیب، آنان به دیگران اجازه نمیدهند که آزادانه دیدگاههای خود را در زمینه مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، محیط زیستی و… بیان کنند. این انحصار رسانهای به شکل گستردهای باعث ایجاد حکومتی تکصدایی و متصلب در ایران شده است.این شرایط به نوبه خود بسیاری از نویسندگان، روزنامهنگاران، منتقدان و مخالفان رژیم را مجبور ساخته تا آزادی بیان را در جایی دیگر و معمولا به بهای سنگین جستجو کنند، که آنها را با مشکلات بسیار و حتی خطر از دست دادن جانشان مواجه ساخته است. در واقع میتوان گفت که تقریبا تمام تریبونهای همگانی که به نحوی از انحاء مخالف یا منتقد رژیمِ حاکم بر ایران هستند، در خارج از ایران، به ویژه در اروپا و آمریکای شمالی، پایهگذاری شدهاند.
در میان این تریبونها، وبسایتهای اشتراک لینک، با توجه به اینکه به کاربران امکان انتخاب محتوای وبسایت را میدهند – ویژگی «دموکراتیکی» که به طور عمده از جریان اصلی رسانهای ایران غایب است – بسیار محبوبیت دارند. یکی از موفقترینِ این وبسایتها «بالاترین» است. بر اساس صفحهویکیپدیایاینوبسایت، «بالاترین یک وبسایت فارسیزبانِ اجتماعی و سیاسیِ اشتراکِ لینک است که برای مخاطبان ایرانی طراحی شده است. بالاترین خودش محتوا تولید نمیکند، بلکه فضایی را فراهم میسازد تا کاربران بتوانند لینکهای خود را به انتخاب خودشان به این وبسایت ارسال کنند، و بر اساس تمایل یا اهمیتگذاریِ مورد نظرشان به لینکها رای بدهند یا نظرات خود را منتشر سازند.»هرچند بالاترینخیلی پیشتر تاسیس شده بود، اما درخشش آن پس از انتخابات تقلبآمیز ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در ایران بود؛ یعنی زمانی که کاربران مستقل آن، شهروندان و روزنامهنگارانی که کاربران این وبسایت بودند، اخبارِدرگیریها را در آن به اشتراک میگذاشتند و برای تظاهرات علیه نتایج انتخابات اطلاعیه میدادند.
با این وجود، به موازات جذب کاربران فراوان و جلب توجه بسیار، بالاترین خود شروع به نشان دادن گرایشهای سرکوبگرانه کرد. در موجهایی از تصفیه، حسابِ کاربران مشهور و معتبر (یا «آیدی»ها)، به این بهانه که مرامنامه بالاترین را نقض کردهاند، تعلیق شد؛ و بالاترین عموما گرایشی محافظهکارانه در قبالِ هر نوع محتوای اعتراضی که در مخالفت با جمهوری اسلامی بود در پیش گرفت؛ به طوری که حتی یک بارمدیریتِبالاترینلینکی که محتوایشرانسبت به رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای، توهینآمیز تشخیص داده بود،بدون توجه به این واقعیت که کاربران به آن لینکرای بالایی داده بودند، از روی وبسایت حذف کرد.
اعتراض کاربرانِ بالاترین به حذفِ لینکی که در آن با رهبر جمهوری اسلامی شوخی شده بود
صادق رحیمی، یکی از کاربران معتبرِ بالاترین – که پزشک و وبلاگنویسی ایرانی-کانادایی است، به مورخه۱۸ دسامبر ۲۰۱۰ (۲۷ آذر ۱۳۸۹) با انتشار مطلبی تحت عنوان «کودتا در بالاترین» در وبلاگِ خود، منطق فرهنگی، به شیوهای دراماتیک یکی از بهیادماندنیترین تصفیههای مداومدر بالاترین را مستند ساخته است. بر اساس گزارش صادق رحیمی، «دقایقی پیش مسئولان «بالاترین» در یک حمله گسترده و بیسابقه نه تنها تعداد زیادی از لینکها را حذف کردند، بلکه به آن هم اکتفا نکرده، حسابهای تعداد زیادی از کاربران را نیز بستهاند [متاسفانه، مثل اعدامهای جمهوری اسلامی، هیچ مکانیسمی برای پیدا کردن تعداد دقیق قربانیان بالاترین وجود ندارد، اما فهرست برخی از حذفشدگان را میتوانید پائینتر ببینید]…. گفتنی است مسئولان بالاترین همچنین دقایقی پیش امکان فرستادن دعوتنامه را نیز از تمامی کاربران گرفتهاند. به عبارت دیگر، امروز یک کودتای تمام و کمال در بالاترین انجام گرفته است. افراد حذفشده اغلب، کاربرانی پرطرفدار هستند که با ارسال لینکهای مختلف، دست به اعتراض به سیاستهای اخیر مبتنی بر سانسور و حذف در بالاترین زده بودند.»رحیمی سپس فهرستی از۳۰۲ کاربر که مدیریتِ بالاترین حسابشان را بسته بودارائه میکند. وی همچنین تلاش کرد کاربران و دیگر افراد و گروههای نگرانِ این مساله را تشویق کند تا شکایتنامهای علیه بالاترین خطاب به «گزارشگران بدون مرز» تنظیم کنند، که گویا به جایی نرسید.
برگی ازوبلاگ صادق رحیمی: «کودتا در بالاترین»
پس از این سرکوب، بالاترین بیانیهای منتشر و در آن اعلام کرد که از آنجایی که بالاترین یک جامعه واقعی نیست، نمیتوان آن را بر اساس اصول یک جامعه واقعی، یعنی از طریق دموکراسی، اداره کرد. به همچنین در این بیانیه سرکوبِ کاربرانِ بالاترین به تدابیرِ پیشگیرانهی معلمی در برابرِشاگردانِشیطانی که مزاحمِ دانشآموزانِحرفشنومیشوند تعبیرشد. بر اساس این بیانیه، اخراج دو شاگردِشیطان از کلاس، هرچند «عادلانه» نیست، اما تدبیری «منطقی» برای بالا بردن بازده دانشآموزان حرفشنو است. با این وجود، برخی شاگردانِ شیطان، یعنی کاربران معترض به سانسور، پس از «توبهنامه» نوشتن و اظهار ندامت کردن از رفتار ناشایستشان، اجازه یافتند مجددابه «بالاترین» بازگردند. رحیمی در وبلاگ خود صراحتا قضیهی توبهنامه را ذکر کرده و لینکیرا منتشر ساخته که در آن مدیریتِ بالاترین کاربران را به ارائه «توبهنامه» رهنمون شده بود. از کاربران خوسته شده بود یک «ایمیل خالی» به مدیریت بالاترین ارسال کنند، کهمطابقِ توصیفِ مدیریتِ بالاترین، به معنای آن است که «من آرام شدم و میخوام در آرامش در کنار شما باشم.»
راهنمای نوشتن «توبهنامه». میترا به عنوانِ خواهرِ مهدی یحیینژاد (بنیانگذار و مدیرِ بالاترین) شناخته میشود، و ظاهرا در بالاترین جایگاه مدیریتی دارد. کاربران گاهی اوقات وی را با عنوان «بالایار» خطاب میکنند، که به این معناست که او از مدیرانِ ارشدِ وبسایت است. لینکی که حاویِ این گفتههای میترا بود از بالاترین حذف شده، اما من پیشتر آن را به پیدیاف تبدیل کرده بودم.
با این وجود، بسیاری از کاربران در سکوت فرو رفتند یا برای همیشه از فعالیت در بالاترین کنار کشیدند. و این تنها یکی از مواردِ سرکوب دستهجمعی توسط بالاترین بود که تعداد زیادی از کاربرانِ معتبر و اندیشمندی که بالاترین را به یک کانونِ ایجادِ تغییراتِ سیاسی تبدیل کرده بودنداز خود راند. اکنون، با نگاهی به گذشته، میتوان دیدکه سرکوب مداوم کاربران مستقل توسط بالاترین یکی از عواملی بود که مستقیما به افولِ وبلاگنویسیِ فارسی انجامید، و بدین ترتیب راه را برای بازگشت گفتمان رژیم و تسلط آن بر فضای مجازیباز کرد؛چرا که وبلاگنویسانِ منتقد و مستقلی که با انتشار نوشتارهای خود در بالاترین به آن رشد و رونقیداده بودند، پس از هر سرکوب، یک تریبونِ عمومیِ مهم را از دست دادند. در نتیجه، برخی از بهترین وبلاگهای منتقد رژیم بهتدریج از رونق افتادند و در نهایت خاموش شدند. حدودشش ماه پس از اولین سرکوب گسترده، یکی از کاربران قدیمی بالاترین به نام «اندیشه»، در سوگنامهای طولانی تصویری بسیار تراژیک از بالاترین و سپهر وبلاگنویسیِ فارسی ترسیم کرد، که خود میتواند موضوع نوشتاری جداگانه باشد.
بدین ترتیب، این روزها لینکهایی با محتوای انتقادیِ «قابل توجه» بر ضد رژیم به ندرت در بالاترین پست میشود، و حتی اگر پست شود بهسختی این امکان را مییابد که در وبسایت دیده شود؛ علتِ این مساله هم بهکارگیریِ فرایندی گزینشی توسط مدیریت بالاترین است، که عموما به لینکهایی اجازه عبور میدهد که یا انتقادی به رژیم ندارند یا کمترین انتقاد را به رژیم وارد میکنند، و یا حداکثر اینکه اگر انتقادی دارند حاوی تهدیدی اساسی برای رژیم نیستند. در عوض، اکنون عملا حجم انبوهی از محتوای بالاترین به حمایت از «اصلاحطلبان»یتخصیص دادهشده که مدتِمدیدی است از طریقِ مهاجرتِ گسترده به کشورهای غربی در رسانههای مغربزمین نفوذ کردهاند.
در واقع تعداد بیشماری از کاربران بالاترین دیرزمانی است که نسبت به سانسور شدید و انتشار جهتدارِ محتوا به سود اصلاحطلبان– حتی از طریق نقض قوانین داخلی خود بالاترین – شکایت دارند. اصلاحطلبانِ مذکور به طور عمده حامیان و پیروان دو رئیسجمهور پیشین جمهوری اسلامی، یعنی هاشمی رفسنجانی و خاتمی، هستند.اینها کسانی هستند که گرچه از برخی جهاتبا رهبرِ جمهوری اسلامیزاویه دارند، اما همچنان از دوام و استمرارِ همان ساختار حکومتی در ایران، یعنی بدون هیچگونه تغییر بنیادین به سوی دموکراسی، پشتیبانی میکنند. میتوان گفت که رئیسجمهور کنونی، حسن روحانی، که هم مورد حمایتِ هاشمی رفسنجانی و هم خاتمی است، به شیوهای محافظهکارانهتر همان گفتمانِ اصلاحطلبان را ادامه میدهد.
در نتیجه، کاربران بالاترین و بسیاری دیگر تاکنون بارها ادعا کردهاند که این وبسایت، هرچند از طرفِ موسساتِ بینالمللیِ مدافع آزادی بیان و دموکراسی مورد حمایتهای عمده قرار میگیرد؛ و هرچند از خدماتگوگل ظاهرا به منظور حفاظت از خود در برابر حملات سایبریِجمهوری اسلامی بهره میبرد، اما در واقع در زمینِ جمهوری اسلامی (یا حداقل جناحی از آن) بازی میکند. و این حقیقتی کنایهآمیز است، چرا که بالاترین در ابتدا به هوای مخالفت با جمهوری اسلامی بود که به شهرت رسیده بود.
اخیرا یکی از کاربران قدیمی و از فعالان سیاسی شناختهشده به نام عباس خسروی فارسانی ادعا کرده که بالاترین اطلاعات کاربری او را فروخته یا به روشی در اختیار جمهوری اسلامی قرار داده است. او مدعی شده که در واقع این فعالیتهای او با هویت ناشناس در بالاترین بوده که باعث دستگیریاش توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در سالیانگذشته شده است.فارسانی که در آن زمان دانشجوی ممتازِ دوره دکتری رشته فلسفه غرب در دانشگاه اصفهان بود، وبلاگنویسی شاخص و فعالی سیاسی بود که به صورت ناشناس فعالیت میکرد و از آیدی غیرواقعی اما شناختهشده استفاده میکرد. او بعدا، در حالی که نزدیک بود حکم سنگینی در دادگاه دریافت کند، مجبور شد از ایران فرار کند، و از آن زمان به عنوان پناهنده سیاسی درخارجازکشورزندگی میکند. به گفته او، هنگامی که ماموران وزارت اطلاعات به خانهاش ریختند، حتی آیپی (پروتکل اینترنتی) او را با خودشان داشتند و همانجا آیپی را به او نشان دادند.
به گفته فارسانی، از آنجایی که بالاترین تنها وبسایتی بود که – به خاطر ویژگی اجباریاش– به آیپی وی دسترسی داشت؛ و باز از آنجایی که به نظر میرسد برخی آیدیهایی که در آن زمان با او ارتباطِ نزدیک داشتند، امروزبا گرایشهای شدید به سمتِ جمهوری اسلامی مسئولیتهای مدیریتی در «بالاترین» داشته باشند، فارسانی ادعا میکند که مطمئن است این بالاترین بوده که اطلاعات او را به وزارت اطلاعات فروخته، و اینکه این حق مسلم اوست که در زمان مناسب و در یک دادگاه عادلانه علیه بالاترین اقامه دعوی کند.
عباس خسروی فارسانی بالاترین را به همکاری با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی متهم میکند
حقیقتا این نخستین بار نیست که بالاترین و برخی کاربران آن به ارتباط با وزارت اطلاعات متهم میشوند. در یکی از مهمترین موارد، چهار سال پیش، هنگامی کهشور و هیجانِ پس از انتخاباتِ متقلبانهی ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در حالِفروکش کردن بود، برخی از کاربران مشهور بالاترین مشغول گفتگویی روزمرهدرباره یک لینک سرگرمی بودند که بهیکباره بحثی داغ و جنجالی درباره آن وقایع شکل میگیرد. در وسطِ بحث، یکی از کاربران به اسم «فاکس»، که ظاهرا از دست کاربر دیگری به نام «ساشتیانی» عصبانی شده بوده، رازی را درباره او آشکار میسازد که به گفته ساشتیانی تنها یک «مامور»میتوانسته از آن آگاهی داشته باشد. کاربر دیگری به نام «گمنامیان» این افشاگری را به اطلاع دیگر کاربران رساند. بخشی از بحثِ پیش آمده چنین است:
فاکس[خطاب به ساشتیانی]: «یه سوالی ازت میپرسم راستش رو بگو. البته اگه نگی هم فرقی نمیکنه. چون نیازی به جوابت نیست. ترکیه که اومده بودی موقتا به دست پلیس ترکیه بازداشت نشدی؟»
ساشتیانی [خطاب به فاکس]: «من وقتی که میگم تو مزدور وزارت اطلاعات هستی، یه چیزی میدونم. من ترکیه که بودم به جرم تلاش برای شعارنویسی رو دیوار سفارت جمهوری اسلامی تو آنکارا دستگیر شده و با دخالت سفارت هلند دوباره آزاد شدم. تنها کارمندان سفارت و وکیل من از این داستان خبر داشتن. حتی نزدیکترین دوستان من هم از این داستان اطلاعی نداشتن، پس نتیجه میگیریم که تو عامل جمهوری اسلامی هستی. این رو من بارها به دوستان تذکر داده بودم و خوشحالم که اینجا خودت رو لو دادی.
در ادامهی این بحث، گمنامیان هم کامنتِ مهمی میگذارد. به گفته گمنامیان، فاکس در واقع همان کاربری بوده که پشتِ قضیهیکذاییِ سرکوبِ دستهجمعیِسیصد و اندی کاربروبلاگنویسِ مستقلِ بالاترین بوده است. ظاهرا غائلهای که او پیشتر به راه انداخته بوده در نهایت به ایجاد شکاف میانِ مدیریت و کاربران منجر میشود، و بعد میشود آنچه که شد. به گفتهی گمنامیان، مدیریتِ بالاترین در آن ماجرا از موضع فاکس پشتیبانیِ شدید کرده بوده است. لازم به ذکر است که گمنامیان بعدها هویت خود را آشکار ساخت. او وبلاگنویسی ایرانی است که در انگلستان زندگی میکند و خود را به نام «یاشار پارسا» معرفی کرده است.
بحث جنجالیِ درگرفته میان فاکس و ساشتیانی، که گمنامیان در دو کامنت جداگانه زیر دو لینک مجزا به آن پرداخته است. هر دو لینک از بالاترین حذف شدهاند، اما من پیشتر آنها را به پیدیاف تبدیل کرده بودم.
در پایان، گفتنی است که مثالهایی که در این نوشتار مورد ارجاع قرار گرفتند، تنها مشت نمونه خرواری از نوشتارهایی هستند که ادعا میکنند وبسایت بالاترین به سودِ جمهوری اسلامی به شدت به نقضِ آزادی بیان میپردازد؛ و این هدف را یا از طریقِ سرکوبِمداوم و تصفیهی گاه به گاهِ کاربران منتقد، و یا عموما اجازه انتشار دادن به مطالبی که خطرِچندانی برای رژیم ایجاد نمیکند پیش میبرد. علاوه بر مواردی که پیشتر ذکر شد، میتوان به موارد زیر نیز اشاره کرد:
- تحریم«بالاترین»توسطجمعیازکاربران
- معجزاتبالاترینی:آیانهادهایمدافعدموکراسیدرواشینگتن،ازروندتغییراتدربالاترینمطلعهستند؟
- سانسوردربالاترین: اینبارموضوعداغدربارهبخشفارسیصدایآمریکا
- امامیحیینژاد(یح)وحذف۷موضوعداغبخشفارسیصدایآمریکادر«بالاترین»
- جنبش “لینکمنکو؟” – یکداستانتخیلیولیجدی
- تسخیربالاترینبالینکهای 18+
- عکسهایجنیفرلوپزولیندسیلوهانمهمترندیامطالبخودنویس؟!
- اورولنبودیببینی – بالاترینو۱۹۸۴
- سایت بالاترین در چنگال وزارت بدنام اطلاعات
- نسبت به تبلیغات دروغ و مسموم رژیم و ارتش سایبریاش هشیار باشیم!
- فتوایتحریمبالاترین
- بالاترین،ولینکهاییکهدیگر«داغ»نیستند
- پیشنهادبرایایجادوطراحیسایتیبهترازبالاترین
با همه این حرفها، مدیریتِ بالاترین، گرچه مسئولِ تریبونی همگانی است که از کمکهای انسانی و حقوق بشری برای ترویج آزادی بیان و دموکراسی استفاده میکند، هیچگاه کوچکترین نشانهای از مسئولیتپذیریِ اجتماعی در پاسخگویی به اتهامهایی که به صورت عمومی و رسمی نسبت به این وبسایت مطرح شده از خود نشان نداده است. در نتیجه، این نوشتار به این منظور انتشار مییابد تا هشداری باشد برای همه کسانی که در هر کجای جهان، بهویژه در ایران، نگران و دلمشغول آزادی بیان هستند؛ و همچنین برای اینکه نشان دهد که چگونه سرمایههای عمومی که برای اهدافِ خوب در نظر گرفته شدهاند، هنگامی که نظارتِ آگاهانه و مسئولانه بر مصرف آنها وجود نداشته باشد، میتوانند جهتِ دستیابی به اهداف مشکوک و نامناسب مورد بهرهبرداری قرار گیرند.
———————————————————
پینوشت:
نسخه خلاصهترِ این نوشتار ابتدا در تاریخ ۷ آوریل ۲۰۱۵ (۱۸ فروردین ۱۳۹۴) (به انگلیسی) در وبسایت «ایرانیان» منتشر شد. پیشتر، نوشتاری که دربردارندهی ادعاهای آقای فارسانی بود مورد توجه بسیار قرار گرفته بود و بحثهای زیادی را موجب شده بود. با انتشارِ نسخه کوتاهِ مقالهی من، بار دیگر نگاهها به موضوع جلب شد، و بحثها در سطحی داغتر ادامه یافت. با این وجود، به محضِ انتشارِ نوشتار من در فضای مجازی، مقالهای که در آن ادعاهای آقای فارسانی مطرح شده بود ناپدید شد، نخست از وبسایت «خودنویس» که ابتدا در آنجا منتشر شده بود، و سپس از بالاترین که لینکش درآنجا به اشتراک گذاشته شده بود.
اندکی بعد، نیکآهنگ کوثر، سردبیر وبسایت خودنویس، بیانیهای منتشر کرد که در آن علتِ حذف مقاله را «فقدان مدرک کافی» دانسته بود، و شگفت اینکه با این وجود باز هم اجازه داده بود مقاله حدود دو ماه روی وبسایت بماند. گفتنی است که نیکآهنگ کوثر خود بارها بالاترین را به سانسور متهم کرده بود. ترجمهای فارسی از مقاله من نیز بدون سروصدا – یعنی بدون اطلاع دادن به من – از رویوبسایت «ایرانگلوبال» حذف شد؛ و نسخه پیدیافی که از مقالهی حاوی ادعاهای آقای فارسانی در وبسایت خودنویس تهیه کرده بودم و در وبسایت «مدیافایر» آپلود کرده بودم نیز به دنبالِشکایت بالاترین حذف شد. فراتر از همه اینها، مقاله اصلی من به انگلیسی در تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۱۵ (۲۸ فروردین ۱۳۹۴) از وبسایت ایرانیانحذف شد.
به تازگی، فارسانی نامه اعتراضیِ سرگشادهای خطاب به نیکآهنگ کوثر و مهدی یحیینژاد، مدیران خودنویس و بالاترین، نوشته و آنها را به توطئه علیه آزادی بیان متهم کرده است. در آن نامه فارسانی آشکار ساخته که دلیل واقعی حذف آن مقاله از خودنویس و نیز چرخشِصد و هشتاد درجهایِ نیکآهنگ کوثر، تماسِ تهدیدآمیز مهدی یحیینژاد با او بوده است. به گفته فارسانی، یحیینژاد حتی تلاش کرده بوده با خودِوی نیز به طور خصوصی تماس بگیرد، اما فارسانی این درخواست را رد کرده و پاسخ داده که یحیینژاد بهتر است هر حرفی که دارد در ملا عام بزند.
لازم به ذکر است که مقالهی که پیشِ رویتانمیباشد پس از بازبینیهای بسیار منتشر شده است. در حین نگارش آن، چند مورد از منابعِ درجه اول به طرز شگفتانگیزی از اینترنت ناپدید شدند. البته من همیشه یک گام جلوتر از حذفکنندهها بودم، و نسخههایی از منابع آماده کردهام و آنها را به امانت در اختیار چند نفر از دوستانگذاشتهام. برخی از آنها در این نوشتار مورد استفاده قرار گرفتند و بسیاری دیگر نیز برای زمانی که ارجاع به آنها ضرورتِ مطلق پیدا کند کنار گذاشته شدهاند.
—————————————————
*پینوشتِ دوم: برخی منابعِ آنلاین«چشمک» میزنند. بعضی وقتها هستند و بعضی وقتها نیستند.امیدوارم که برای خیرِ خودشان هم که شده بالاخره بتوانند بر شک و تردیدشانفائق آیند و یک طرف راانتخاب کنند.