بهرام رحمانی
روز بیست و ششم بهمن ۱۳۵۷، روز اعلام موجودیت علنی کومه له، روز ارج گذاری به یک جریان انقلابی است که پرچم دار استراتژی کمونیستی در جنبش کردستان است و کارنامه درخشان و پرافتخاری نیز در عرصه مبارزه سیاسی و اجتماعی دارد. روز کومه له، روز گرامی داشت یاد هزاران مبارز انقلابی و کمونیست است که در سنگرهای جنبش انقلابی کردستان، در راه آزادی و آرمان های کارگری کمونیستی با سربلندی جان باختند.
کومه له، در سال ۱۳۴۸ در خفقان و دیکتاتوری حکومت سلطنتی تشکیل شد. این سازمان، از همان آغاز تاسیس خود، افق و چشم انداز انترناسیونالیستی را در مقابل خود قرار داد و هیچ گاه مبارزه خود را به کردستان محدود نکرد و خود را بخشی از جنبش کارگری سراسری جامعه ایران نامید و در عمل نیز این روحیه انترناسیولیستی خود را به اثبات رساند.
انقلاب ۱۳۵۷ مردم ایران، تاریخ کاملا جدیدی را در مقابل جامعه و طبقات و نیروهای سیاسی سراسر کشور گشود. رهبری کومه له نیز با صداقت و شهامت بی نظیری به این دوره جدید گام گذاشت و فعالیت علنی خود را در روز بیست و ششم بهمن ۱۳۵۷، با مبارزه پیگیر از موضع منافع کارگران و محرومان در سرنگونی حکومت سلطنتی به جامعه اعلام کرد.
در مقطع سرنگونی حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، در حالی که نیروهای به اصطلاح چپ آن روزگار، یا هنوز مشغول تحلیل موقعیت طبقاتی حکومت اسلامی بودند و یا حزب توده که در مقطع انقلاب ۵۷، به اصطلاح بزرگ ترین و با سابقه ترین حزب چپ ایران بود در کنار حکومت اسلامی قرار گرفت. این حزب در همکاری با حکومت اسلامی تا جایی پیش رفت که انشعاب بزرگی در سازمان فدائیان خلق ایران به وجود آورد و اکثریت آن سازمان را در ادامه همکاری اش با حکومت اسلامی، با خود همراه کرد. هنگامی که نیروهای ارتجاعی حکومت اسلامی شهرها و روستاهای را از زمین و هوا و توپ و تانک و خمپاره می کوبیدند یکی از شعارهای حزب توده و فدائیان اکثریت این بود که «سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کنید!»، بر سرکوب و کشتار هر چه بیش تر مخالفان حکومت اسلامی تاکید می ورزیدند. از آن تاریخ تاکنون طیف توده ای – اکثریتی هرگز نتوانسته اند بندناف سیاسی خود را از حکومت باز کنند و همواره حامی یک جناح آن هستند.
کومه له، از موضع یک سازمان سوسیالیستی، یک جنبش قدرت مندی را در مقابل تهاجمات وحشیانه حکومت اسلامی به کردستان سازمان داد و رهبری کرد. بر این اساس، به شهادت تاریخ، کومه له تنها سازمان چپ ایرانی بود که نه تنها هرگز حکومت اسلامی را به رسمیت نشناخت، بلکه یک مقاومت سیاسی، اجتماعی و مسلحانه را نیز در مقابل تهاجم وحشیانه حکومت اسلامی به کردستان سازمان داد.
کومه له، در تشکیل حزب کموینست ایران گام های بلندی و ماندگاری برداشت و از سال ۶۲ با تشکیل حزب کمونیست ایران تا به امروز نیز به عنوان سازمان کردستان حزب کمونیست ایران با شعار محوری «آزادی، برابری، حکومت کارگری»، در اتحاد و همبستگی با کارگران و ستم دیدگان سراسر ایران در جهت سرنگونی کلیت حکومت اسلامی مبارزه می کند.
اکنون از تاریخ اعلام موجودیت کومه له، ۳۳ سال می گذرد، کارنامه همه نیروهای سیاسی در مقابل جامعه قرار دارد. کومه له، در تمام این دوره¬ها، نه تنها در مقابل هجوم وحشیانه حکومت اسلامی به دستاوردهای انقلاب ۵۷، و به ویژه در مقابل تحمیل یک جنگ تمام عیار نابرابر و ناعادلانه به مردم انقلابی کردستان، ذره ای کوتاه نیامد و با افتخار و سرافرازی جنگ مقاومت توده ای را سازمان داد، بلکه گام به گام نیز مواضع طبقاتی و کمونیستی خود را شفاف تر کرد و در پروسه تشکیل حزب کمونیست ایران که یک دستاورد تاریخی طبقاتی محسوب می¬شود، فعالانه شرکت کرد.
کومه له، در این بیش از سه دهه مبارزه مخفی و علنی خود، به دلیل این که از یک سو سعی کرده اهداف و سیاست های خود را با استراتژی کارگری کمونیستی منطبق سازد و از سوی دیگر، چون یک پای اصلی مبارزه با ستم ملی نیز هست، همواره با چالش های مختلفی از درون و بیرون به خصوص با گرایشات ناسیونالیستی و انشعابات متعدد دست و پنجه نرم کرده است. به همین دلایل نیز کمبودها و اشکالات خاص خود را دارد. اما آن چه که مهم تر از همه با نگاهی ساده در رابطه با کومه له می توان گفت برخورد صادقانه آن با مسایل کارگران و توده های محروم و ستم دیده کردستان و هم چنین عدم شرکتش در بده و بستان ها نهان و آشکار سیاسی ست که هم اکنون نیز یکی از ویژگی های جرنایات ناسیونالیستی در کردستان است.
کومه له، با اتکا به نیروی خود و پایگاه مردمی اش حتی در مقابل سیاست های جنگى و ارتجاعى و ناسیونالیستی نیروهای تفرقه انداز محلی نیز با قاطعیت ایستاد و آگاهگرى و سازمان یابى طبقه کارگر و نیروهای آزادی خواه را در کردستان تثبیت کرد و اجازه نداد حقوق اولیه مردم تحت ستم و فعالیت آزادانه احزاب و نیروهاى سیاسى سراسری کشور در کردستان، مورد تعرض ناسیونالیست ها و نیروهای ارتجاعی محلی قرار گیرند. کومه له، هم چنین بنا به مصالح جنبش انقلابى مردم کردستان در مقابله با حکومت اسلامى، بده و بستان های سیاسی و معاملات آشکار و نهان نیروهای ناسیونالیستی و ارتجاعی محلی با حکومت اسلامی را نقش بر آب کرد؛ و مطالبات دمکراتیک توده هاى مردم را شفافیت داد و به عنوان یک سازمان معتبر مبارزاتى خود را تثبیت کرد.
اکنون جنبش وال استریت را اشغال کنید و بهار عربی در منطقه، یک برآمد توده ای و خیزش انقلابی در ایران را نیز اجتناب ناپذیر کرده است. جامعه ایران، که خود ۳۳ سال پیش یک انقلاب عظیم آخر قرن گذشته را از سر گذرانده و خیزش مردمی سال ۸۸ را تجربه کرده روشن است که هم از این تجارب مستقیم خود و هم از تجارب غیرمستقیم جنبش ها و تحولات انقلابی موجود در سطح جهانی و منطقه ای بهره جوید و به سرنگونی کلیت حکومت اسلامی نه با دخالت کشورهای جنگ طلب و خشونت طلب جهانی و نیروهای راست ایرانی موافق استراتژی آن ها، بلکه به نیروی طبقاتی کارگران در اتحاد و همبستگی با جنبش های اجتماعی در جامعه تاکید نماید. آن هم در شرایط بسیار حساسی که پرونده اتمی حکومت اسلامی ایران، به یک کشمکش و رقابت و ماجراجویی های خطرناک بین حکومت اسلامی، آمریکا، اسرائیل و اتحادیه اروپا و غیره تبدیل شده است. شکی نیست که همه طرفین اصلی این کشمکش ها، یعنی دولت آمریکا و و متحدانش و هم چنین حکومت اسلامی و متحدانش هر کدام به دنبال منافع اقتصادی و سیاسی و نظامی و حاکمیت خود هستند به همین دلیل، رقابت آن ها، کم ترین ربطی به منافع و مصالح کارگران و دیگر جنبش های اجتماعی ایران ندارد. از این رو، هر کسی و هر جریانی که چه به جناح های حکومت اسلامی و چه به دول رقیب حکومت اسلامی نزدیک شود در مقابل جنبش های آزادی خواهانه و عدالت جویانه مردم ایران قرار می گیرد و آب در آسیاب جنگ طلبان و خشونت طلبان و دشمان انقلاب و آزادی می ریزد.
با وجود این سال هاست که ما شاهد، صفی از احزاب و سازمان های ناسیونالیست کرد، آذری، بلوچ، خوزستانی، سلطنت طلب، فدائیان اکثریت، حزب توده، جمهوری خواهان، لیبرال ها همراه با جناح سبز و اصلاح طلب حکومت اسلامی، از راهروهای کنگره آمریکا تا سمینارهای مخفی و نیمه مخفی در فرانس، هلند، آلمان، ایتالیا، سوئد و…، پای سخنان نمایندگان سابق و فعلی دولت های غربی می نشینند؛ تمرین دمکراسی می کنند؛ در رابطه با تاثیرات محاصره اقتصادی ایران و از حمله نظامی احتمالی به ایران دفاع سخن می گویند؛ بر رفراندوم آزاد در چارچوب حکومت اسلامی تاکید می ورزند و غیره. در حقیقت از هر سو به اهداف و سیاست های این بخش از اپوزیسیون ناسیونالیست و شوینیست، جمهوری خواه و لیبرال، طرفدار جناح سبز حکومت اسلامی و شخصیت های سیاسی، روشنفکری و آکادمیک طرفدار آن ها، نگاهی بیندازیم به سادگی می بینیم که آن ها در مقابل همه نیروهای آزادی خواه، چپ و کمونیست قرار دارند. بنابراین، این بخش از اپوزیسیون راست ایرانی، هم به تغییرات جزئی در چارچوب حکومت اسلامی و هم به فشارهایی که دولت های غربی بر حکومت اسلامی می آورند امید بسته اند و الگوی این ها، شبیه همان الگوی شورای انتقالی لیبی و یا این که در حال حاضر زیر نظر مستقیم دولت ترکیه در این کشور علیه سوریه شکل گرفته است، می باشد.
به این ترتیب، یکی از تفاوت های خصلت نما و برجسته این دوره از تاریخ مبارزاتی نیروهای آزادی خواه و چپ و جبنش کارگری کمونیستی و نیروهای وابسته به اپوزیسیون راست و لیبرال و ناسیونالیست های مناطق مختلف ایران، در این است که نیروهای چپ، عموما مخالف تحریم اقتصادی ایران و حمله نظامی کشورهای قدرتند به این کشور و یا هر کشور دیگری هستند و بر سرنگونی کلیت حکومت اسلامی با اتکا به قدرت مردمی تاکید می ورزند. اما بر عکس بخشی از نیروهای راست اپوزیسیون ایرانی، همه چنان این جملات سران کاخ سفید را تکرار می کند که «همه گزینه ها»، از «تحریم اقتصادی تا حملات نظامی به ایران» بر روی میز است. الگوی این بخش از اپوزیسیون راست ایران، همان روندهای غیرانسانی و وحشیانه ای است که در دهه اخیر با جنگ و کشتار و تروریسم دولتی و غیردولتی در عراق و افغانستان و لیبی طی شده است. اپوزیسیونی که پایگاه اجتماعی چندانی در جامعه ندارد و شانس به قدرت رسیدن خود را در گرو حمایت های همه جانبه دولت های قدرت مند می بیند.
به علاوه، صرفا شعار سرنگونی حکومت اسلامی نیز خود به خود مرز نیروهای راست و چپ را تعیین نمی کند. آن چه که در این میان تعیین کننده است این است که از هم اکنون بر مطالبات و خواسته هایی نظیر جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش و دستگاه قضایی، لغو تمام قوانین تبعیض آمیز و نابرابر، لغو آپارتاید جنسی، لغو هرگونه شکنجه روحی و جسمی زندانیان و لغو اعدام، برچیدن زندانی های سیاسی، لغو کار کودکان، لغو سانسور، لغو هرگونه نابرابری جنسی، ملی، اقتصادی و… تاکید شود. هر نیرویی که ادعا آزادی خواهی و انسان دوستی دارد بدون اما و اگری این مطالبات حداقل را بپذیرد و تبلیغ کند.
در چنین اوضاع و احوالی، نقش سرنوشت ساز کومه له در جنبش کردستان، نقش بسیار مهم و حساسی است به ویژه که جامعه کردستان، با صف بندی های تازه ناسیونالیستی و همراهی آن ها با سیاست های جاری آمریکا در تحولات منطقه روبرو است. این نیروهای ناسیونالیست قدیم و جدید در سال های اخیر تلاش های زیادی به خرج داده اند تا اهداف و سیاست های خود را با استراتژی دولت های غربی و در راس همه دولت آمریکا منطبق کنند تا بتوانند از حمایت های مادی و معنوی آن ها در تحولات ایران برخوردار گردند. در این میان، اولویت دادن به سازمان دهی مبارزه طبقه کارگر کردستان و مردم انقلابی در جهت سرنگونی کلیت حکومت اسلامی، امر بسیار سرنوشت ساز است. امری که وظیفه آگاهانه کومه له در جنبش انقلابی کردستان است. انتظاری طبیعی از یک جریان انقلابی سوسیالیستی و مسئول و دل سوز توده های کارگر و محرومان جامعه است.
تاکنون در اثر محاصره اقتصادی ایران، تورم و گرانی و بی کاری به طور سرسام آوری بالا رفته است. اکنون بریخ از مقامات و رسانه های ایران، به آثار روانی و عملی بسیار فراتر از مواد قطعنامه های تحریم شورای امنیت و تحریم های یک طرفه اقرار می کنند. هم اکنون بحث از قحطی و گرسنگی و کمبود مواد غذایی و دارو و غیره در چند ماه آینده به ویژه با آغاز تحریم نفت ایران، در جریان است. در چنین روندی حکومت اسلامی نیز بقای خود را تنها در تشدید سانسور و اختناق، سرکوب های وحشیانه جنبش های اجتماعی و دستگیری فعالین جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانش جویی، محیط زیست و غیره می بیند.
در چنین وضعیتی، اصلی ترین وظیفه کمونیست ها و همه نیروهای مدافع طبقه کارگر و محرومان جامعه، اولویت دادن به سازمان دهی جنبش های اجتماعی و در پیشاپیش همه جنبش کارگری کمونیستی و سازمان دهی یک انقلاب سیاسی – اجتماعی با هدف سرنگونی کلیت حکومت اسلامی و برقراری یک جامعه آزاد و برابر و مرفه و انسانی است. این استراتژی کارگری کمونیستی، هم می تواند استراتژی دولت های غربی و هم فکران ایرانی آن ها را در تشدید محاصره اقتصادی ایران و احتمال حمله نظامی به این کشور را خنثی کند و هم کلیت حکومت اسلامی را از اریکه قدرت پایین بکشد.
در پایان بار دیگر بیست و ششم بهمن، روز اعلام موجودیت علنی کومه له را به کارگران و کمونیست ها و مردم انقلابی و برابری طلب کردستان و سراسر ایران، به ویژه رفقایم در صفوف کومه ¬له و حزب کمونیست ایران، صمیمانه تبریک می گویم.
بیست و ششم بهمن ۱۳۹۰ – پانزدهم فوریه ۲۰۱۲