دوست عزیز و نادیده و نشناخته. بنده نسبت به هر انسانی حالا چه با گناه و چه بیگناه کشته شده باشد دادخواهی می کنم. اما واقعا باید گفت چپ ایران یکی از بچه گانه ترین چپهای جهان بوده و حالا هم هست. شما فقط بروید جریان سیاهکا و قتل فجیع چهارتا پاسبان دوهزار تومان حقوق در ماه را نگاه کنید بعد هم بروید سری به مقالات و مبارک باد و شادباشگویی خودشان به خودشان را به مناسبت بجود آوردن «نقطه ی عطف» در مبارزات مردم ایران را بخوانید. واقعیت این است که شاه سزاوار یک مبارزه ی مسلحانه نبود و مبارزه ی مسلحانه با حکومت شاه هرگز توجیه نشده و نخواهد شد. دلیلش هم دستاوردهای این مبازان مسلح است که ما را با هعمدستی و همداستانی با خمینی به این چنین سرگشته گی و اضمحلال تاریخی راه بردند. به نظر من قتل هر انسانی حتا جنایتکارترینها هم ناجوانمردانه است و قابل محکومیت. شما فقط ببینید کارگر و دهقان و برزگر و فدایی و مجاهد که با خمینی متحد شدند و در شعارهاشان هم موجود است چه هیولایی را به قدرت رساندند. من قتل بیژن جزنی را به همان اندازه محکوم میکنم و حتا بیشتر که پاسبانهای با ناجوانتمردی کشته شده در سیاهکل را. بیژن جزنی حتما آدم صادقی بوده اما شعور سیاسی و بینش سیاسی و درک زمان و زمینه را نداشته است. اگر داشت که با حکومت شاه مبارزه ی مسلحانه نمی کرد. شاه آدم بزدل و رئوفی بود که تا آخر عمر در عزای کشتن حسین فاطمی عزادار بود. البته بنده به هیچ وجه شاه پرست و سلطنت طلب و مشروطه چی و مشروطه خواه نیست و خواهان جمهوری ایران هستم نه یک حرف کم و نه یک حرف زیاد. اما شاه قابلیت و شزاواری مبارزه ی مسلحانه را نداشت. اصوصا ایران چنین چیزی را نمی پذیرد. کافی ست بر دریوزه گی و روسپی گری گروهی که تا صدام زنده بود نشانده ی او بودند و حالا همخواب دربانها نتن یاهو هستند نظری بیندازیم تا ببینیم که اصولا ایران مبارزه ی مسلحانه را نمی پذیرد و برنمیتابد.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو