آن کس که نداند و نداند که نداند – در جهل مرکب ابدالدهر بماند . «ابن یمین»

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

ای شیخ منم گبر وشی ایرانی ….. خصم ستم و خرافه و ویرانی تازی نتوانست مسلمان کندم …… تو نیز به خشک زورقی میرانی اسلام اگرچه دین رحمت باشد …… با خصم نفرموده که رحم ات باشد با آیه ی اُقتلوا حسابش پاک است …… هر کو ما را مایه ی زحمت باشد «اسماعیل خویی» ——- با درود سخنانم را با افکار «اسماعیل خویی» می اغازم ای شیخ منم گبر وشی ایرانی ….. خصم ستم و خرافه و ویرانی تازی نتوانست مسلمان کندم …… تو نیز به خشک زورقی میرانی اسلام اگرچه دین رحمت باشد …… با خصم نفرموده که رحم ات باشد با آیه ی اُقتلوا حسابش پاک است …… هر کو ما را مایه ی زحمت باشد «اسماعیل خویی» سخنانم را با پرسشی ادامه می دهم ٬ راستی چرا حاج سید جوادی٬ بنی صدر و دیگر مذهبیان بی عمامه بعد از این همه فجایع که بر ما رفته و بی گفتگو ماحصل افکار کپک زدشان بوده و است باز دست بردار نیستند ؟ ببینید حاج سید جوادی قانون دان چطور تفاوت خودش و دوستان باورمند بحکومت اخوندیش و باورمندان سکولاریسم را هم کاسه میکند و با تردستی و عنوان کردن رژیم مطلقه شاه همکاری خودشان با خمینی را توجیه میکنند. بفرمائید ———- “به همین ترتیب بخشی از بشریّت راه حکومت و سیاست را از مذهب جدا می کند؛ و سفره مذهب و مذهبمداران و بنیادهای مذهبی و دینی را از بستر حکومت و سیاست برمی چیند و حمایت و دفاع از وجدان و عقیده انسانها را به قانون برخاسته از رأی مردم می سپارد. اما بخش دیگری از بشریّت به هدف رهائی از استبداد مطلقه شاه، در قانون اساسی خود به صغارت و نابالغی اجتماعی و سیاسی خود گردن می نهد و تمام حقوق خود را تخته بند ولایت مطلقه فقیه می کند.” ——- شاهد از غیب رسید٬ حاج سید جوادی ناخوداگاه چطور خود افشاگری میکند. ایشان می گوید: “شیرازه زندگی یک ملت در متن زمانه باید به فلسفه آزادی یک جامعه در ارزشها و حقوق مشترک آنها بسته شود. یعنی اشتراک در آزادی ی عقیده و بیان؛ در آزادی ی انتخاب و اجتماع؛ در آزادی ی برابری جنسی و نژادی و قومی. اما اگر مردمی در اکثریّت خود این ارزشهای مشترک را نشناسد و به ارزش حیاتی و دلبستگی به آنها و دفاع از آنها پی نبرده باشد، برآنها همان می رسد که اکنون بر مردم ایران رسیده است. در چنین جامعه ای به قول«ژرژ اورل»(۱۸۰۳- ۱۹۸۴) نویسنده آینده نگر انگلیسی در کتاب معروف «مزرعه حیوانات» همه با هم برابرند، اما بعضی ها برابرترند. مزرعه حیوانات بیان حال مردمی است که در جسم به زمان خود وابسته اند؛ اما با خرد خام خود در حاشیه و کرانه درجا می زنند. ” همانطور که می دانیم «مزرعه حیوانات» در سال ۱۹۴۵ میلادی در انگلستان منتشر شد یعنی ۱۳۲۴یا ۱۳۲۵ خورشیدی و من نمی دانم «علی اصغر حاج سید جوادی» کی و کجا موفق شده که کتاب «مزرعه حیوانات» را مطالعه کند؟ اگر در همان دوران بوده پس پشتیبانی شما از خمینی معنیش چیست؟ اگر در این دوره از وجود این کتاب اگاه شده اید که وامصیبتا . ——– من دلیل بکار بردن لفظ «راه خرانه» از جانب ایشان را درک نمی کنم! اما جلوتر که می رویم تازه درمیابیم که ایشان طبق حدیث «دوغ و دوشاب» باز نمی خواهداعتراف که ایشان خود یکی از رهروان و مبلغان و مروجان سینه چاک «راه خرانه دوره ۳۵ ساله امام و ولایت مطلقۀ فقیه بوده است. – *«برای آشنائی بیشتر با ریشه واقعیّت این دشمنی که چگونه مردم ایران از راه خرانه دوران 37 ساله سلطنت استبداد پهلوی، به راه خرانه دوره ۳۵ ساله ولایت مطلقۀ فقیه نقل مکان کردند و از کرانه زمانه در دوران پهلوی به آن سوی زمانه در دوران خمینی پرتاب شدند. بهتر آنست که به گفتار خمینی رجوع کنم که در سال ۱۳۴۸ خورشیدی در نجف و در تقریرات خود در باب ولایت عامه در فقه و نقش فقیه در حکومت بیان کرده است؛ با این عبارت:«.حکومت اسلامی نه مشروطه است و نه استبداد و نه جمهوری؛ و نه کسی می تواند در آن دخالت کند. برای رئیس و مرئوس حکم الهی متّبع و رأی اشخاص حتا رسول اکرم هم در آن دخالت ندارد؛ و همه تابع اراده الهی هستند.»* باز باید از «علی اصغر حاج سید جوادی» پرسید چه زمانی با این کتاب که نظرات خمینی است اشنا شده اید؟ قبل از افتضاح ۱۳۵۷ یا بعد از ان؟ در هر حال یا خائن بودید و یا ساده اندیش. لازم می دانم نظرتان را راجع به خمینی و اینده ایران به رهبری خمینی را دوباره بشما و دیگران یاداور شوم. جمعه هفتم بهمن ۱۳۵۷ برابر بیست و هفتم ژانویه ۱۹۷۹ میلادی «علی‌اصغر حاج سید جوادی به مناسبت بازگشت آخوند خمینی به کشور، متنی شعرگونه با عنوان «امام می‌آید» را در نشریه خود «جنبش» به تاریخ هفتم بهمن‌ماه نوشت: *«امام می‌آید، با صدای نوح، با طیلسان و تیشه ابراهیم، با عصای موسی، با هیأت صمیمی عیسی و با کتاب محمد و دشت‌های سرخ شقایق را می‌پیماید و خطبه رهایی انسان را فریاد می‌کند. وقتی امام بیاید دیگر کسی دروغ نمی‌گوید. دیگر کسی به در خانه خود قفل نمی‌زند، دیگر کسی به باجگزاران باجی نمی‌دهد، مردم برادر هم می‌شوند و نان شادی‌شان را با یکدیگر به عدل و صداقت تقسیم می‌کنند. دیگر صفی وجود نخواهد داشت، صف‌های نان و گوشت، صف‌های نفت و بنزین، صف‌های مالیات، صف‌های نام‌نویسی برای استعمار، و صبح بیداری و بهار آزادی لبخند می‌زند. باید امام بیاید تا حق به جای خودش بنشیند و باطل و خیانت و نفرت در روزگار نماند*.» ——- لطفا چند بار بخوانید تا بهتر ایشان را بشناسید. از قدیم گفته اند: «نرود میخ اهنین در سنگ» اگر باور ندارید این قسمت از باورهای «حاج سید جوادی» را بخوانید. واقعا چه باید گفت؟” حاج سید جوادی” حتا شهامت پوزش خواهی از مردم را ندارد. ببینید برای اینکه خیانت خود و هم مرامانش را توجیه کند٬ به همین بسنده می کند که رژیم پهلوی و حکومت ملایان همانند یکدیگرند و همانطور که شما مردم از رژیم خون و جنایت اخوندی بیزارید و خواهان سرنگونی ان هستید ما هم همین احساس و شرایط را داشتیم پس می بینید« من نبودم دستم بود٬ تقصیر سر دستم بود» ببینید چه گفته!! ” پرسش اصلی در این جاست که مردم ایران چه آن طیف قانون شناس و مسلمان و دانش آموخته ای که که اولین دولت موقت راپس از انقلاب ۱۳۵۷ به حکم «تکلیف شرعی» خمینی تشکیل دادند و چه میلیونها مردمی که در راه های مختلف اجتماعی به خاطر رهائی از استبداد و فساد سلطنت شاه به صف انقلاب پیوستند، نمی دانستند که شاه محافظه کار که خواهان ادامه وضع موجود در قدرت بود، هدفش با خمینی مرتجع طالب بازگشت به وضع خلافت در محور حکومت سیاسی و حاکمیّت مذهبی توامان بود؟” (شسته سرافکنده بی گفتگوی – ز شرم آستین را گرفته به روی « فردوسی») اقای« علی اصغر حاج سید جوادی» حکایت شما یاداور مثل معروف«خود گویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی» است. یک نکته را فراموش نکنید٬ عدم انتقاد از خود شما و همفکرانت در این ۳۵ سال گذشته و سعی در توجیه شراکت خودتان در بقدرت رساندن “اسلام عزیز” تنها باعث منزوی شدن بیشترتان یعنی از دست دادن “دنیا و اخرتتان”میشود. شما عده ای « بلغمی مزاج» بودید که نااگاهی تان را حمل بر همه چیز دان بودنتان می دانستید نادانی مگر شاخ و گوش دارد؟ ایا زمان ان نرسیده که بگویید (اگر سال ۵۷ مردم نادان و نااگاه بودند و بدنبال اخوند رفتند و منتظر ناجی بودند شمایان را چه بسر امده بود که برای استنشاق هوای ازاد بزیر عبای اخوندی متحجر بنام خمینی رفتید؟ مخصوصا شما را خطاب قرار می دهم زیرا بعد از ۳۵سال شما هنوز با کبر و نخوت خودتان را علامه دهر می دانید. مؤمن بگو ببینم وقتی اخبار « جنایاتی که بر مردم روا می دارند را می شنوی چه حالی داری؟ راستی چند نفر از اقوام شما فرزندانشان به اعتیاد و فحشا و زندان و کهریزک و اعزام برای خدمت به (شیخهای حاشیه خلیج فارس) دچار شده است؟ راستی (قیمت کلیه فروشی با گروه خونی 0) چنده؟ صیقه یک ساعته چه؟ اقای توانا لطفا کلاهت را بالاتر بگذار اداره بهزیستی امار داده که ۳۰٪ فواحش در تهران متاهل هستند و شوهرانشان هم اگاهی کامل دارند. باز بگو شاه شاه در پایان باز یاداور میشوم که شمایان یعنی”روشن دلان” حقوق ندان انتخاب بین *﴿رژیم متوسط شاه و بختیار خوب﴾* را داشتید و شمایان اگاهانه با بغض و نفرت به دامان شیطان پناه بردید. شما بختیار را برنتافتید زیرا از تمام شمایان سرتر بود٬ شهامت داشت مرد سختیها بود٬ یک متجدد بتمام معنی بود و شمایان برکشیدگان مکتب تکیه و هییتهای عزاداری و گریه و زاری سر قبراقا. آن کس که بداند و بداند که بداند – اسب خرد از گنبد گردون بجهاند آن کس که بداند و نداند که بداند – آگاه نمایید که بس خفته نماند آن کس که نداند و بداند که نداند – لنگان خرک خویش به منزل برساند آن کس که نداند و نداند که نداند – در جهل مرکب ابدالدهر بماند . «ابن یمین»

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.