سالار ایرانپرست
ریچارد نلسون فرای ( Richard Nelson Frye) (زادهٔ ۱۰ ژانویه ۱۹۲۰) ویژه کار برجستهٔ ایران شناسی و استاد بازنشستهٔ دانشگاه هاروارد است. او به زبانهای پارسی، تازی و روسی و آلمانی، فرانسوی، پشتو، ازبک و ترکی مسلط است و با زبانهای اوستایی و پهلوی و سغدی آشنایی کامل دارد.
او در وصیتش خواسته تا پس از مرگش در اصفهان و در کنار رودخانه زاینده رود نزدیک آرامگاه پروفسور آرتور پوپ خاور شناس نامی به خاک سپرده شود. تلاشهای او منجر به ایجاد کرسی آموزش خوانشهای ایرانی در دانشگاه کلمبیا شد و او به عنوان نخستین استاد کرسی خوانشهای ایرانی منصوب شد. سپس آنجا را به آهنگ هاروارد ترک کرد و این سمت پس از او به احسان یارشاطر پژوهشگر ایرانی واگذار شد. در دانشگاه هاروارد صدرالدین آقاخان دانشجوی فرای در رشته تاریخ ایران بود. فرای نامهای به پدر او که رهبر بزرگ فرقه اسماعیلیه بود، نوشت و آقاخان در پاسخ همداستانی کرد هزینه یک کرسی آموزش خوانشهای ایرانی در هاروارد را بپردازد.
همچنین یکی از برجسته ترین کارهای فرای در هاروارد بنیاد «مرکز خوانشهای خاورمیانه» بود. او یکی از بنیادگذاران «مرکز خوانشهای خاورمیانه» در تهران نیز بود و مدتی هم مشاور کتابخانه پهلوی بود و نخستین مدرسه تابستانی خوانشهای ایرانی را در دانشگاه شیراز سازمان داد. وی سالها در ایران در سازماندهی کنگرههای ایران شناسی سهیم بود و در بیرون از ایران نیز با دانشگاههایی که دلبسته به خوانشهای ایران و آموزش زبان پارسی بودند همکاری داشته است.
دهخدا به سبب دلبستگی وی به امر ایرانیشناسی، او را «ایراندوست» مینامید که فرای در دستینه خود این فرنام را میافزاید. نلسون فرای از سال ٢٠٠١ تا ٢٠١٠ اندام افتخاری سازمان پرشین گلف آنلاین بود و همواره با ارسال نامه به تحریف کنندگان از نام خلیج فارس پدافند نمود. فرای همواره یکی از مدافعان نام خلیج فارس بوده است.از میان مهمترین گفتارهای وی در زمینه تمدن ایران میتوان به سه گفتار اشاره کرد. گفتار «فر کیانی در ایران باستان» که به باور ریشهدار در شاهان ایران باستان به حمایت ایزدی و تائید الهی، اشاره میکند و گفتارٔ کوتاهی که در آن با استناد بر نقاشی جیمز موریه از ویرانهای را که پنداشته میشد آتشکده بیشابور بوده، ثابت کرد این بنا دارای سقف بوده است و آتشکده روباز نبوده است در این نقاشی در بالای دیوارهای بنا پنجرههای وجود داشت که اکنون باقی نمانده است. و گفتاری دیگر که «سنگنبشته آرامی گور کوروش بزرگ» نام داشت. فرای با بررسی تلاشهای پیشین برای خواندن این کتیبه، اثبات کرد که این متنی است به زبان پارسی باستان و خط آرامی که به فرمان یکی از آخرین پادشاهان هخامنشی تهیه شده است.
بیانات پروفسور فرای: من فهمیدم که در دیرین دو مملکت پر از فرهنگ وجود داشته است. یکی ایران و دیگری چین. که رخنه چین به سوی ژاپن و کره و آن سوی بوده، اما ایران در همه آسیای مرکزی رخنه داشته است. میشود گفت که ایران از فرهنگ خود به همه آسیای مرکزی پیشکش داده است. ایران از نگر فرهنگ ، هنر و ادبیات بسیار مایه دار است. من کتابی به نام «ایران بزرگ» نوشته ام و در آن تاجیکستان، افغانستان و ایران امروز همه را (( ایران میدانم )). همه چیز این کشورها درباره ایران بود چه پیش و چه پس از اسلام.
من همیشه کوشش کردم که مردم افغانستان، تاجیکستان و ایران با هم روابط برقرار کنند، چرا که میدانید اینها پیش از این به شوند سلطه دولت های بیگانه با هم روابط نداشتند. مردم افغانستان به هند، مردم تاجیکستان به مسکو، و مردم ایران به پاریس و لندن چشم داشتند که پس از بیدار شدن ناسیونالیست ایرانی(بر آمدن رضا شاه) در تمام این کشورهای تازه بنیاد و مرزهای ساختگی به دست بیگانگان، آنها(ملت ایران بزرگ) هر روز به همدیگر نزدیکتر میشوند تا روزی که دوباره در کنار یکدیگر بازگردند و ایران بزرگ را برپا دارند .که پیش از ان(بیدار شدن ناسیونالیست ایرانی و بر آمدن رضا شاه) ایران روابطی با افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان نداشت.
هخامنشیان در تاریخ کاری کردند که به نگر من فراآیین اهمیت داشت. آنها برای نخستین بار یک سلسله قانون های میانکشوری درست کردند. پیش از آن قانونها در خاورمیانه تعلق به دین و مذهب داشتند و به چهره منطقه ای و برزنی بودند. نمونه وار در بابل یک خدای بابل بود به نام خدای ماردوک که ماردوک قانون برزنی بابل بود. در مصر فرعونها بودند. اما ایرانیان به چبود بزرگی ناچار بودند که یک زنجیره قانونهای میانکشوری از یونان تا هند و از آسیای مرکزی تا سودان امروز داشته باشند که این قانونها خصلتی سکولار داشت. نام این قانون میانکشوری ”داد“ بود.
دادگستری امروز از آن گرفته شده است. تا امروز در زبان ارمنی ”داد“ به معنای قانون است و همینطور در زبان سوریانی که از ایرانیان گرفتند. هرآینه امپراتوری هخامنشی فرمان داد که بابل و مصر و اسرائیل باید قانون برزنی و مذهبی گرد آوری کنند که به نگر من این قانونهای برزنی و مذهبی اساس قانونهای رومی بود. به نگر من رومیها از ایران تقلید کردند. این را در کتابهای تاریخ نمینویسند. اما برای تاریخ بشر خیلی اهمیت دارد که برای نخستین بار یک زنجیره قانون سکولار که به مذهب و دین تعلق نداشت، درست شد. از آن زمان در ایران همیشه دین و دولت از هم جدا بودند.
میدانید که در پندنامه انوشیروان، در قابوسنامه، در سیاستنامه نظام الملک و نصیحت الملوک غزالی همه نوشته اند و نصیحت داده اند که دین و دولت همیشه جدا است و ماننده خواهر و برادر. اما در بین برزنی های میانرودان و زبانهای عبری و تازی این نگر بود که دین و دولت باید یکی باشند. نمونه وار خلیفه بنی عباس یا بنی امیه هم شاه و رئیس دولت بود و هم رئیس مذهب، اما در ایران اینطور نبود. چند سال پیش یک استاد سعودی که میدانست من ایرانشناسم به من گفت شما میدانید که ایرانیان از ما اسلام را دزدیدند.
من شگفت زده شدم. اندیشیدم و اینطور پاسخش را دادم که معنای سخن شما این است که در سالهای پیش از دوم، سوم، چهارم و پنجم هجری این دین اسلام تنها برای اعراب بود و تنها اعراب مسلمان بودند. یعنی هنگامیکه کسی اسلام می پذیرفت و مسلم میشد، تازی هم میشد. اما ایرانیان از این دین کرانه دار، یک دین میانکشوری و فرهنگ میانکشوری ساختند. استاد از حرف من خشمگین شد. به او گفتم این اندیشه من نیست، باور کنید این اندیشه یک عرب به نام ابن خلدون است که در تونس زندگی میکرده است و «پیشگفتار»اش نامی است. در کشورهای جهان نمونه وار مجسمه ناپلئون را بزرگ می سازند. چرا؟ چون در جنگ پیروز شده. اسکندر کبیر چرا کبیر است؟ به این علت که مردم را کشت و زمینهای بسیاری را گرفت. یعنی ما طرفدار نیرو هستیم اما ایرانیان مجسمه را برای حافظ، سعدی، فردوسی، خیام میسازند و نه آغا محمدخان قاجار. ایرانیان پرستنده نیرو نیستند، پرستنده فرهنگ و تمدن هستند. و آخرین سخن پرفسور فرای که در لینک تصویری زیر هم میتوانید مشاهده کنید بدین شرح است: اینها(بیگانگان) فراموش کرده اند که ایران و ایرانیان همیشه بوده اند از دوران پیش از تاریخ تا به امروز .