فرشین کاظمی نیا
نگاه علم ذات باورانه ی امروزی هر آن چیزی که در چارچوب پوزیتیویسم نگنجد را « خرافات » می نامد . هر چیزی را که را که نتوان با درک امروزی سنجید ، لاجرم ، در این نگاه « خرافه » است و این اطلاق همیشه همراه با بار منفی است .
واژه ی «Superstition» ( خرافات ) ، در زبان انگلیسی، برای اولینبار در قرن پانزدهم (حدود ۱۴۲۰) میلادی بهکار رفت، پیش از آن این واژه در زبان فرانسه کاربرد داشت. البته واژهی فرانسوی «Superstition»، همراه با اشکال ایتالیایی «Superstizione»، اسپانیایی «Supersticion» و پرتغالی «Superstição» برگرفته از واژهی لاتین کلاسیک «Superstitio» است که در قرن اول پیش از میلاد، در معنای تحقیرآمیز ترس بیش از حد از خدایان و یا ترس غیر معقول از خدایان، استعمال میشد. وازۀ «Superstition»، نیز مانند ریشهی لاتین آن از فعل قدیمی «Superstitare» گرفته شده که از دو جز «super» و «stare» تشکیل شده که در واقع، نشاندهندهی جذب حمایت خدایان بوده است . فارغ از این اطلاق ها ، در دنیای امروزی ، گزاره های بدون پشتوانه ی علمی و آن چه که « عقلا » نپذیرند را « خرافات » می گویند . اخیرا ، بعد از این آخرالزمان گرائی جدید ، که حتی کار را به ناسا کشانید ، به این فکرمی کردم که خرافات چه قدر جالب هستند ! می توان خرافات را با علاقه دنبال کرد و حتی نقل کرد ، و در روایت های جدید ، خلاقانه « چیزکی » به آن افزود و نگران واتاب های آن هم نبود ، چون اساسا ، مسئولیت اخلاقی و اجتماعی خرافات بر عهده ی « باورمندان » است نه سازندگان آن ها . بدیهی است که این مقوله در مولفه های روان شناسی اجتماعی و شاید سوسیوبیولوژی بگنجد ولی ارزش گذاری مطلق « عقلا » ، به سبک «پل فیرابند» فقید ، در من انگیزه های آنارشیک « ضد روش » مدارانه را برمی انگیزد ! این که « علم » و « عقل » چه طور و با چه معیارهایی تعریف می شوند ، بسیار می تواند محل مداقه و مناقشه باشد . برخی علوم خاستگاه خرافی / اساطیری داشته اند . پزشکی ، ستاره شناسی و شیمی تا اواخر قرون وسطی ، در اروپا آمیزه ای از جادوگری و خرافات و علوم تجربی بوده است . ارسطو به شدت باورهای خرافی داشت ( حتی در موارد ساده ای مانند این که باور داشت تعداد دندان های زنان کم تر از مردان است ! – نقل قول از راسل – ) . البته باید گفت بسیاری از موارد « خرافی » دیروز نیز ، امروز درست از آب درآمده اند ! راه مواجهه ی خوب با خرافات به عقیده ی من « نرمالیزه کردن » آن است ( منظورم فقط « عادی سازی » نیست بکه کارکردهای گسترده تری از آن ، مشتمل بر لذت بردن و فرهنگی کردن و قابل پذیرش ساختن « نا داوری » در « حقیقت » و تمرین پرهیز از « مطلق » ها است ) . با هر نگاهی ، خرافات آئینه ی خوبی برای دیدن سیر تمدن عینی بشر است . در اواسط قرن ششم میلادی ، در اروپا ، مرسوم بود که مردم به کسانی که عطسه و یا سرفه میکردند، تبریک بگویند؛ زیرا معتقد بودند با این کار، شیطان از بدن آنها خارج شده است! بعدها وقتی طاعون عظیمی در اروپا شایع شد و مردم شروع به عطسه و سرفه کردند، پاپ قانونی وضع و مردم را ملزم کرد که اگر کسی سرفه یا عطسه کرد، برای او طلب آمرزش کنند؛ زیرا سرفه نشانه مردن از بیماری طاعون است ! امروز ، تبریک یا « آرزوی نیک » بعد از عطسه بدل به کارکردی اجتماعی شده است که آن را مدلولی برای « نرمالیزاسیون » می توان برشمرد . البته می دانم که انواع دیگر خرافات ( مانند خرافات مذهبی یا خرافات طبی و غذائی ) به این سادگی قدرت انطباق ندارند ولی با گسترده شدن تجرد و تفرد آدمی در اشکال اجتماعی و ذهنی و گستردگی جریان « مجازیت » به تدریج خرافات کهن رنگ می بازند ولی باید اذعان داشت که خرافات جدید رخ خواهند نمایاند .
مورد اخیر – پایان جهان در تاریخ ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ – ، که یکی از قدیمی ترین بقایای خرافات کهن است ، خیلی جذاب می نمایاند . متاسفانه خیلی زود ، [بدون نیاز به نهادی که چنین عنوان مرعوب کننده ای دارد : انستیتوی تکنولوژی کالیفرنیا – آزمایشگاه پیشرانۀ جت – سازمان ملی هوانوردی و فضایی امریکا(ناسا)] به تناقض رسید و آن این که پنج هزار و صد و بیست و شش سال قبل چگونه کرونومتر زده شده است ؟ … به هر روی به نظرم ، خرافات بیشتر از این ها قابل تامل هستند . مایلم بگویم که آن چه که من از « خرافه » مستفاد می کنم بیشتر بر بار اسطوره ای و تاریخی آن موکد است و ناظر به مغالطات و موهومات نیست .
خرافات جدید ، بیشتر برپایه ی مغالطات منطقی (معمولا بر پایه ی مغالطه ی « همبستگی و «علت دانستن متقدم » Post hoc ergo propter hoc ساخته می شوند که بحثی جداست ( . ویدئوی پیوست شده ی این متن ، توضیحی است که ناسا درباره ی آپوکالیپتوی ۲۱ دسامبر منتشر کرده است که بهانه ی ذهن مشغولی روزهای اخیر من شد .
خانم ها ، آقایان !
بفرمائید « خرافات » ! جای ترس ندارد ! برای تغییر ذائقه بد نیست ! در اولین ساعت ۲۱ دسامبر می توان به سلامتی « پایان جهان » جرعه ای نوشید و اندیشید که چه کسانی واقعا – بی آن که حتی در رسانه ها این حرف ها را شنیده باشند – مایل بودند که هم اکنون جهان به پایان می رسید ؟ چه دلرباست « پایان جهان » … چه فرقی دارد سوشیانس و عیسی و مهدی بیایند یا به سبک فیلم های هالیوودی فضائی ها حمله کنند یا زرادخانه های اتمی دنیا بترکد ؟ مهم این است که « وضع موجود » به هم خواهد خورد و اگر این اعتقاد – مانند سایر اعتقادات این چنینی – تسلائی است برای تحمل بهتر جهان ( و البته نه تحمیق و تحمیل طبقه ای بر دیگران ) چرا آن را برنتابیم ؟ حس می کنم جهان بدون خرافات چیزی کم داشت ! اسطوره ها ، دین ها ، خرافات ، پندارها و … به نظرم در مرز استدراک و شهود آدمی گسترده شده اند و جزئی از تلواسه های آدمی اند . حیات مادی بشر از این ها زهر زدایی کرده است و بقایایشان هم زدوده خواهد شد . اسطوره و خرافه ی بدون افسون ، زیبائی شناسی سوررئال و خاص خود را دارد . این گونه « خیال پردازی های بی ضرر » به آن چه که آن پیرمرد بد یهودی گفت ، یعنی « روح جهان بی روح » به راستی نزدیک تر است …
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش / بنماند هیچش الا ، هوس قمار دیگر
……………………………….
این نوشته تقدیم است به : رامین قربانی
فرشین کاظمی نیا
۹ دسامبر ۲۰۱۲ – پاریس