ایلان پپ
ایلان پپ مورخ مشهور اسرائیلی که والدیناش در دهه ۱۹۳۰ از خطر تعقیب و آزار رژیم نازی آلمان فرار کردند، کتابی نوشته است که در آن توضیح میدهد چگونه رهبران صهیونیست جهت تسهیل تشکیل کشور اسرائیل، برنامهی قتلعام مردم فلسطین را طراحی کردند. نویسنده کتاب به طور خیلی صریح اعلام میدارد؛ «تصفیه قومی مردم فلسطین به مثابه یک جنایت برعلیه بشریت محسوب میگردد. رهبران صهیونیست منکر جنایتهایشان میشوند و میخواهند که مردم وقوع وقایع و علت آن را به فراموشی بسپارند.»
پپ در اثرش به نام «تصفیههای قومی خلق فلسطین» که براساس اسناد ارتش اسرائیل نوشته شده است، توضیح میدهد؛ هدف همیشگی و اصلی پایهگذاران صهیونیسم، ایجاد سرزمینی بوده است که ترکیب اکثریت وسیع جمعیت آن از مردم قوم یهود باشد.
پپ در نهایت دقت و تا حد وسواس سعی داشته است توضیح دهد که چگونه رهبران صهیونیست در طول دهها سال با دقت کامل و حساب شده و به طور خیلی مخفی، برنامه اخراج فلسطینیها را پس از ترک ارتش انگلیس در سال ۱۹۴۸ طراحی کردند. نویسنده اضافه میکند؛ همان دولتهای غرب که خیلی سریع و عجولانه تصفیههای قومی را در «دارفور»، «کوزو- وو» و «بوسنی» محکوم کردند، حاضر نشدند که جنایتهای یهودیان را بر علیه مردم فلسطین در طول شصت سال تا به امروز را – که بدون وقفه ادامه داشته – قبول کنند.
دروغ و واقعیت
دولت اسرائیل از سال ۱۹۴۸ تاکنون به طور رسمی بارها منکر شده است که فلسطینیها از سرزمین اجدادیشان به وسیله مهاجرین جدید یهودی اخراج شدهاند. مقامات اسرائیل در پاسخ به این سئوال پس چرا صدها هزار از مردم فلسطین در این سال از سرزمین اجدادیشان به کشورهای همسایه عربی مهاجرت کردند، پاسخ میدهند که فلسطینیهای عرب در آن زمان به طور «داوطلبانه» سرزمینشان را ترک کردند، تا ارتشهای کشورهای عربی در طول حملاتشان به فلسطین قادر باشند که بدون موانع و تبعیض در یک فضای کاملا باز، دست به «هولوکاست دوم» برعلیه یهودیان بزنند.
مورخین و محقیقین فلسطین مانند ولید خالیدی و سلیم تاماری بارها مطالبی براساس اسناد و منابع موثق که حکایت از جنایتهای رژیم صهیونیستی اسرائیل برعلیه فلسطینیها در سال ۱۹۴۸ و تاکنون میباشد، انتشار دادهاند.
مراجع اطلاعات آنها اسناد و پروندههای ثبت شده تاریخی و شهادت و اظهارات پناهندگان فلسطینی بوده است.
پپ تمام تحقیقاتاش از منابع موثق مانند آرشیوهای غیرمحرمانه شدهی ارتش اسرائیل، و خاطرات یا زندگینامه شخصی «پدران مؤسس» اسرائیل تهیه کرده است. او با این اقدام ثابت نموده است که ادعای مقامات دولتی اسرائیل درباره رخدادهای گذشته و حال در فلسطین تا چه حد دروغ و در تضاد با مضمون خاطرات، دست نویسهای «پدران مؤسس» و آرشیوهای ارتش اسرائیل میباشد. مضمون این منابع جای کمترین شکی باقی نمیگذارد، که چگونه دهها سال قبل از سال ۱۹۴۸، رهبران صهیونیست توطئه اخراج مردم فلسطین را از سرزمین مادریشان به طور مخفیانه طراحی مینمودند. نویسنده به طور مشروع تعریف میکند، که چگونه این «قهرمانان ملی» اسرائیل، برنامههایشان را از ماه دسامبر ۴۷ تا ماه مارس ۴۹ قدم به قدم هدایت و پیاده کردند.
کشتار فردی و دستجمعی فلسطینیها، تجاوز به زنان و دختران، انفجار خانههای مسکونی با سرنشینانش، تخلیههای اجباری روال روزانه برنامههای نیروهای تروریست اسرائیل بوده است.
افشاء جنایتهای اسرائیل به وسیله نویسنده، در واقع، «همان متنی است که مردم فلسطین طی شصت سال کوشش داشتهاند که به گوش ناشنوای مردم غرب برسانند.
پپ خود را متعلق به مکتب تجدیدنظرطلبان تاریخی که پیشگام آن مورخ مشهور اسرائیلی به نام بنی موریس Benny Morris میباشد، میداند. یکی از آثار بنی موریس به نام «ریشههای مشکلات پناهندگان فلسطینی ۱۹۴۹ – ۱۹۴۷» نام دارد. این نویسنده همچنین برای تحقیقاتاش از آرشیوهای غیرمحرمانه شدهی ارتش اسرائیل استفاده کرده است.
موریس هنگام مطالعه و تحقیق پی میبرد که رهبری صهیونیست و جنگجویان غیرنظامی (Militia) وابسته به آنها در طول جنگ ۱۹۴۸ بر علیه فلسطینیها، مرتکب برخی جنایت شدهاند. او اضافه میکند که جنگ و جنایت اسرائیل باعث تخلیه و فرار فلسطینیها از سرزمینشان شد. اما موریس براین عقیده است که جنایتهای اسرائیلیها برای فرار دادن و اخراج فلسطینیها از قبل طراحی نشده بود. و در خاتمه اضافه میکند که وقوع وقایع بد در تمام جنگها یک امر اجتنابناپذیر است.
برنامه «انتقال»
پپ پس از مراجعه و تحقیق مضمون همان اسنادی که موریس از آنها در کتاباش به طور مشخص نام برده بود، متوجه میشود که موریس عامدانه مطالب و اطلاعات داخل آرشیوها را بدلخواه و سلیقه خود دستچینی کرده است و از مضمون بسیاری از وقایع مثبت شده در آرشیو چشمپوشی کرده است. در حالی که در اسناد مزبور به طور صریح و واضح توضیح داده شده بود که چگونه هر یک از عملیات ذکر شده از قبل طراحی شده بودند.
پپ ادامه میدهد، که اخراج کامل فلسطینیها از سرزمین فلسطین از قدیم تا امروز در رأس برنامههای پنهانی پایهگزاران صهیونیسم مانند تئودور هرزل تا بن گوریون بوده است.
برای مثال، بن گوریون نخستوزیر اسرائیل در سالهای ۵۳-۱۹۴۸ و ۶۳-۱۹۵۵، در سال ۱۹۳۷ به هیئت اجرائیه «سازمان یهودیان مسئول حفاظت و آماده کردن زمینهای تحت اشغال برای مهاجرین جدید یهودی» تأکید میکند؛ «من خواهان اخراج و انتقال اجباری تمام فلسطینیها از سرزمین فلسطین هستم. فکر نمیکنم که چنین درخواستی غیراخلاقی تلقی شود».
ده سال بعد بین گوریون از تصمیم سازمان ملل بر سر تقسیم کردن سرزمین فلسطین بدو قسمت عرب و یهودینشین به شدت انتقاد و اعلام مخالفت میکند. او به تصمیم سازمان ملل اعتراض داشت که چرا بیشتر زمینها را به یهودیان واگذار نکرده است.
پپ همچنین تصمیم تعیین حدود سازمان ملل را برای فلسطینیها یک تصمیم غیرعادلانه میداند، مردم عرب فلسطین دو سوم جمعیت سرزمین فلسطین را تشکیل میداند. اما فقط ۴۲ درصد زمین به آنها واگذار شده بود.
در تصمیم سازمان ملل متحد ۵۶ درصد سرزمین فلسطین به یهودیان تازه مهاجر خارجی که کمتر از یک سوم جمعیت فلسطین را تشکیل میدادند واگذار شده بود علیرغم تمام بیعدالتیها برعلیه مردم بومی این سرزمین، «پدران مؤسس» اسرائیل، هم چنان بر سر کسب لقمههای بیشتر و چربتر پافشاری میکردند.
بن گوریون، طی یک سخنرانی در حزب خودش Mapai در سوم دسامبر ۱۹۴۷ اظهار داشت «در قسمت زمینهای داده شده به ما ۴۰ درصد ساکنیناش غیریهودی هستند. این یک ترکیب محکم و مناسب برای تشکیل بناء یک جامعه یهودیان نمیباشد، ما کشوری میخواهیم که ۸۰ درصد جمعیت آن از یهودیان تشکیل شود.»
رهبران صهیونیست در این مقطع از زمان مطمئن شده بودند که با تعداد یهودیان مهاجر از اروپا هرگز قادر به تشکیل کشوری که اکثریت وسیع جمعیت آن از یهودیان باشد نخواهند شد. جای تعجب نیست که اکثریت یهودیان که از واقعه هولوکوست رژیم نازی آلمان جان سالم بدر برده بودند، ترجیح میدادند به جای مهاجرت به فلسطین در یکی از کشورهای اروپای غربی یا در امریکای شمالی برای ادامه زندگیشان مستقر شوند.
با توجه به عدم استقبال یهودیان اروپا برای مهاجرت به فلسطین، رهبری صهیونیست خود را با مشکل لاینحلی در این رابطه روبرو میبیند. پس از مشاوره و مذاکره مابین خودشان برای یافتن یک راه حل، بالاخره بر سر یک راه حل به توافق میرسند. اقدام به تصفیه قومی و نژادی مردم بومی فلسطین.
تدارک تصفیه قومی
از اوائل دهه ۱۹۳۰، «پدران مؤسس» خیلی سخت و جدی برای ایجاد یک کشور مستقل و خاص به نام اسرائیل فعالیتشان را آغاز کردند. در اسرائیل آیندهی آنها، تقریبا تمام جمعیتاش قرار بود از یهودیان تشکیل شود. در این رابطه تصمیم گرفتند که قبل از همه با کمکهای همه جانبه، مؤسسات اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی جامعه حاضر یهودیان را در فلسطین کاملاً مستحکم سازند، چون وجود ساختار محکم جامعه حاضر یهودیان، میتواند یک شالوده محکم زیربنایی برای اسرائیل آینده باشد. در طول چند دههای (۱۹۴۸-۱۹۱۷) که سرزمین فلسطین، تحتالحمایه دولت انگلیس بود، مقامات محلی انگلیس به طور عامدانه محیط را برای فعالیتهای سیاسی یهویان کاملا آزاد و بدون محدودیت گذاشتند. رهبران صهیونیست با استفاده از محیط آزادی که مقامات دولت انگلیس برایشان فراهم نموده بودند، سعی کردند که مقدمات برنامههای تروریستیشان را آماده و به مرحله اجراء در آورند. در این جا لازم است که اضافه شود؛ در طول قیام یا انقلاب ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ اعراب فلسطینی بر علیه ارتش اشغالگر انگلیس، یهودیان دوش بدوش ارتش انگلیس در سرکوب انقلاب مردم فلسطین جنگیدند. در طول این جنگ طولانی، آنها موفق شدند که بیشتر تشکلهای سیاسی و نظامی جنبش انقلابی اعراب را متلاشی کنند.
سالها قبل از این رهبران صهیونیست، کمیتهای پنهانی از مورخین یهودی و مورخین عربشناس (Arabists) تشکیل داده بودند، که مأموریت آنها به طور مشخص تهیه یک نقشه جغرافیائی جامع و دقیق از هر شهر و دهکده عرب نشین در سراسر سرزمین فلسطین بودهاست. به آنها مأموریت داده شده بود که به طور خیلی دقیق، از تمام اماکن، موقعیتهای ارضی و طبیعی دهکدهها، درجه حاصلخیزی زمینهای کشاورزی، موجودی آب، تعداد ساکنین و اسامی افراد مردان هر دهکده و شهر، تعداد و اسامی افراد محافظ و نوع سلاح، اسامی شهرداران، با مشخصات محیط کار و محل سکونتشان، تعداد و اسامی افرادی که در انقلاب ۱۹۳۶ – ۱۹۳۹ شرکت مستقیم و یا از انقلاب طرفداری کردند، تهیه کنند.
بن گوریون (Ben-Gurion)، گلدا مایر (Golda Meir) و Moshe Allon هر دو هفته یکبار در خانهای به نام «خانه سرخ» در شهر تلآویو یکدیگر را ملاقات میکردند.
در طی نشستهای متوالی طرحی ریختند که چگونه دموگرافی سرزمین فلسطین را از اساس تغییر دهند. طبق این طرح، جمعیت یهودیان از اقلیت کوچک به اکثریت بزرگ تبدیل میشد. تنها راه نائل شدن به این هدف، انتقال دادن فلسطینیها به ماورای مرزهای سرزمین باستانی فلسطین بود. این سه نفر برای رسیدن به هدفشان، ضرورت اجراء مو به مو طرح پائین را در جهت انتقال و اخراج فلسطینیها از سراسر سرزمین فلسطین لازم و ضروری تشخیص دادند.
نکات عمده طرح:
۱ـ ترور کردن تمام رهبران سیاسی فلسطین
۲ـ ترور کردن حامیان مالی و مبلغین و محرکین سیاسی
۳ـ منهدم کردم سیستم حمل و نقل
۴ـ تخریب و آلوده کردن چاههای آب، کارگاهها و کارخانهها
۵ـ حمله به کلوبها، قهوهخانهها و مراکز تجمع
هنوز چند ساعتی از تصویب قطعنامه ۱۸۱ سازمان ملل در ماه نوامبر ۱۹۴۷ نگذشته بود، که جنگجویان غیرنظامی صهیونیست حملاتشان را به فلسطینیها در روستاها و شهرها آغاز کردند. قیصریه (Qisarya)، اولین هدف حمله باندهای ترور به دهکده قیصریه بود. این حمله به مدت چندین ساعت طول کشید. تمام ساکنین دهکده را با تهدید به قتل وادار به تخلیه خانههایشان کردند. در همین روز ۱۵ فوریه ۱۹۴۸، به چهار دهکده دیگر حمله کردند. پس از هر حمله یکیک خانههای روستائیان را به طور کامل خراب میکردند. تمام این عملیات در زیر نگاه سربازان و افسران ارتش انگلیس که در پادگانهای محل، مشغول به خدمت بودند انجام میشد.
مردم دهکده ساساء (SASA) یکی دیگر از قربانیان اولیه گروههای صهیونیست بودهاند. در نیمه شب ۱۵ فوریه ۱۹۴۸ جنگجویان غیرنظامی پالماچ Palmach Militia (دارای بیشترین تعداد جنگجویان و مبارزین غیرنظامی) «پس از کنترل و اشغال خیابان عمده دهکده، یکیک خانههای روستائیان را در حالی که افراد خانوادهها در خواب بودند، منفجر کردند.» موشه کالمان (Moshe Kalman) افسر یهودی فرمانده عملیات گوئی که از توصیف کردن صحنههای عملیات لذت میبرد. صحنه عملیات را چنین توصیف میکند. «هم زمان با خاتمه عملیات ما، روشنائی صبح در آسمان نمودار شد. ما ۳۵ خانه را کاملا خراب کرده بودیم.
تقریبا یک سوم از مجموع خانههای دهکده ساساء. بین ۶۰ تا ۸۰ نفر از مردم دهکده را کشته بودیم. در میان کشته شدگان تعدادی اطفال دیده میشد.»
در آرشیوهای غیرمحرمانه شدهی ارتش اسرائیل، ۳۷ مورد مختلف قتلعام بزرگ فلسطینیها به وسیله مبارزین غیرنظامی صهیونیستها تأیید شده است. بدترین نوع قتلعام و تجاوز به زنان و دختران در دهکده دیریاسین Deir Yassin در روز ۹ آوریل ۱۹۴۸ رخ داد. فهیم زیدان، یک بازمانده فلسطینی رفتار سربازان یهودی را در یک صحنه چنین تعریف میکند:
«یک یک ما را پس از بازداشت در گوشهای جمع کردند. بدون هیچ گونه دلیلی به یک مرد خیلی مسنی که در میان ما بود شلیک کردند و او کشتند. یکی از دختراناش را نیز که از کشتهشدن پدرش به شدت میگریست، با شلیک گلوله کشتند. بعد برادرم محمد را به اسم صدا زدند، بدون درنگ برادرم را در مقابل ما کشتند.
مادرم بروی زمین خم شد تا جسد برادرم را در بغل بگیرد. به او هم در حالی که جسد برادرم را در بغل گرفته بود، شلیک کردند و کشتند. مادرم در طول این واقعه، در حال شیردادن از پستانش به خواهر خیلی کوچولوام هدرا Hudra بود.»
خبر واقعه وحشتناک کشتار روستائیان دهکده دیریاسین چون سرعت برق در سراسر سرزمین فلسطین پخش شد. خبر رسید که جنگجویان و مبارزین غیرنظامی یهودیان به یکیک روستاها وارد میشوند. پس از وارد شدن ناگهانی، مردم دهکده را تهدید به قتل میکنند تا هرچه سریع خانهها و دهکدهشان را ترک کنند. در صورت عدم اطاعت از دستور، به همان سرنوشت مردم دهکده دیریاسین و دهکدههای دیگر دچار خواهند شد. تعداد واقعی قربانیان دیریاسین بنا به گزارش درست ۱۷۰ نفر بوده است. اما بلندگوهای تبلیغات صهیونیستها تعداد تلفات را بیش از ۳۰۰ نفر به مردم گزارش میدادند. به حساب آنها تعداد قربانیان و حجم خسارات هرچه بیشتر و بزرگتر نشان داده شود، مردم دهکدهها بیشتر دچار ترس و وحشت خواهند شد. در نتیجه هرچه سریعتر دهکدهشان ترک خواهند کرد.
در همین سال، در روز ۲۸ اکتبر ۱۹۴۸ گروه تروریست باند پالماچ، مرتکب قتلعام بزرگتر و وحشیانهتر در دهکده Dawaman شدند.
به گفته پپ درجه حجم جنایت در این دهکده خیلی بیشتر و وحشتناکتر حتی از جنایتشان در دیریاسین بوده است. اول تمام دهکده را محاصره و اشغال نمودند. سپس به طور سیستماتیک کشتار عمومی و خراب کردن خانههای مردم را آغاز کردند. در طول چند ساعت یکیک خانههای دهقانان را منفجر کردند. ۴۵۵ نفر را اعدام کردند. ۱۷۵ نفر از آنها زنان و اطفال بودند. ۶ هزار جمعیت باقیمانده را با تهدید به مرگ از دهکده اخراج کردند. در آرشیوهای ارتش اسرائیل از سربازانی که در عملیات دهکده دوامان Dawaman شرکت داشتند چنین نقل قول شده است: «شکافتن جمجمه سر اطفال، تجاوز به زنان و دختران، سوزاندن مردم به طور زنده، کشتن مردم با ضربههای کارد و چاقو . . .»
ترسیم مشروع مناطق روستائی به وسیله منطقهشناسان از قبل، نقش مهمی در موفقیت و سهولت عملیات یهودیان داشت. مهاجمان یهودی از طریق مزدوران و جاسوسان، عناصر متمرد و مقاومتگرا را پس از شناسائی دستچین و بلافاصله در همان محل اعدام میکردند.
تا خاتمه جنگ، نیروهای صهیونیست بیش از ۴۲۰ دهکده را در سراسر فلسطین کاملا خراب کرده بودند. تمام اهالی را از دهکدههاشان اخراج نموده بودند. حملات یهودیان فقط محدود به روستاها نمیشد. بلکه هم زمان نیز به دهکدهها و شهرها حمله میکردند. ماهیت شیوههای حملاتشان به شهرها همان شیوهی خشونت، بیرحمی و تجاوزاتشان به روستاها بود.
روز ۲۱ آوریل که اولین روز عید فصیح (Passover) یهودیان به شمار میرود، در این روز حملات وسیع و سراسریشان را به شهرها آغاز کردند. اسم عملیاتشان را به شهرها، «عملیات قیچی» نامگذاری کرده بودند. اخراج و تصفیه کامل فلسطینیها از شهر بندری حیفا یکی از برنامههای عمده «عملیات قیچی» را تشکیل میداد. اکثریت وسیع جمعیت این شهر از فلسطینیها تشکیل میشد. تعداد جمعیتشان در این شهر بیش از ۵۰ هزار نفر بود. اکثر آنها در ناحیه شمالی شهر حیفا سکونت داشتند. باندهای یهودیان، قبل از حمله به این شهر بزرگ، مدتها مشغول به تهیه امکانات و تدارکات بودند. یکی از عملیاتشان غلت دادن بشکههای حامل مواد منفجره از ارتفاع بالای مناطق تپهای شهر به سوی پائین که اماکن و خیابانهای شهر قرار داشت، بود. هنگام انفجارات و آتشسوزی، باندهای مسلح یهودیان از بالای تپهها بسوی مردم که در اثر انفجارات و آتشسوزی فرار میکردند. شلیک میکردند. در این میان بلندگوها از چند سو با صدای خیلی بلند مردم را تهدید میکرد که هرچه سریعتر خانهها و محل کسبشان را ترک کنند و در صورت عدم اطاعت فوری در محل اعدام خواهند شد. هزاران نفر از مردم بدون اراده در حالت وحشت و دستپاچگی به سوی ساحل میدویدند. باندهای مسلح صهیونیست بدون تبعیض از پشت به سوی مردم که در حال فرار بسوی بندر بودند، شلیک میکردند. برخی که مورد هدف تیر واقع میشدند، به زمین میافتادند. مردم از ترس اینکه مورد اصابت گلوله قرار نگیرند، پس از رسیدن به ساحل خود را به داخل دریا پرت میکردند، یا اینکه بهسمت قایقهای ماهیگیری که در ساحل بندر پارک شده بودند، هجوم میآوردند. برخی از قایقها چون چند برابر ظرفیتاش مردم سوار آن شده بودند، یا به علت آویزان شدن مردم به بدنه بیرونی قایقها، واژگون و با تمام سرنشیناناش غرق میشدند. برخی مادران و پدران هنگام فرار، کنترل اطفالشان را که یا دستشان را در دست داشتند و یا در بغلشان بودند، به علت فشار ازدحام جمعیت از دست میدادند و اغلب این کودکان در زیر پای جمعیت در حال فرار، لگدمال و کشته میشدند.
عجیب این جا است که تمام این وقایع در حضور نیروهای ارتش انگلیس که در پادگانهای مختلف شهر در حالت پاسداری بودند، اتفاق افتاد. در حالی که مقامات ارتش انگلیس قبلاً رسماً تعهد داده بودند که از اهالی فلسطین کاملا حفاظت کنند.
نمونه دیگر از قتلعام مردم شهرها که نویسنده آن را Urbicide (قتلعام مردم شهرنشین) مینامد، کشتار عمومی فلسطینیها در دو شهر Acre و Baysan بوده است. روز ۶ ماه مه ۱۹۴۸، یهودیان این دو شهر را پس از محاصره کامل برای یک مدت طولانی به شدت از چند طرف بمباران کردند. در حین بمباران با بلندگوها به مردم اخطار میدادند، «تسلیم یا خودکشی، ما تا آخرین نفر شما را خواهیم کشت».
بنا به اظهار دکترهای انگلیسی بیمارستان لبنانی صلیب سرخ در شهر، سربازان یهودی با آلوده نمودن آب مصرفی شهر باعث شیوع بیماری اسهال و تیفوئید در میان فلسطینیها و حتی قوای نظامی انگلیس شدند. این جرمها در مؤسسه علمی کشت جنگهای میکروبی پرورانده شده بود. این مؤسسه به ابتکار شخص بن گوریون در دهه ۱۹۴۰ بنا شده بود.
فلسطینیها، در مقابله با مشکلات، مانند گرسنگی، بیماری، فرسودگی و بمباران، چارهای جز تسلیم شدن به التیماتوم ارتش تروریست یهودیان نداشتند. چند روز پس از تسلیم شدن، یهودیان آنها را با تهدید مرگ سوار کامیونها کردند، و به کمپهای دور افتاده مخصوص پناهندگان عازم کردند. تا پایان جنگ، اغلب شهرهای مهم فلسطینیها را، به طور کامل یا تقریبا به طور کامل، از جمعیت عرب فلسطینی خالی کرده بودند.
تا بهار سال ۱۹۴۹ اسرائیل موفق شد تا ۸۰ درصد سرزمین تاریخی فلسطین را به اشغال خود در آورد. ۸۰۰ هزار از مردم فلسطین که ۷۵ درصد جمعیت بومی عرب را تشکیل میدادند از سرزمین اجدادیشان بیخانمان و اخراج کردند. از آن پس فلسطین به صورت آوارگان در کمپهای مختلف کشورهای عربی دربدر شدند، «پدران مؤسس» اسرائیل همان طور که برنامهریزی کرده بودند بالاخره موفق شدند کشوری که اکثریت جمعیت آن از یهودیان باشد، برای یهودیان برقرار کنند. پس از تصفیههای خونین قومی و نژادی، جمعیت یهودیان در این زمان به چهار برابر جمعیت فلسطینیها رسیده بود. آنهائی که باقی مانده بودند، حاضر نشدند که علیرغم تمام فشارهای همه جانبه، سرزمین اجدادیشان را ترک کنند. امروز کل جمعیت مردم عرب فلسطین ۶ میلیون نفر است. اکثریت آنها در کشورهای مختلف عربی به صورت پناهنده بسر میبرند.
پپ معتقد است که ادعای بنی موریس درباره تاریخ اخراج فلسطین اشتباه است. موریس در اثرش تاریخ اخراج فلسطینیها را پس از وارد شدن ارتشهای کشورهای عربی در ۱۵ ماه مه ۱۹۴۸ گزارش داده است. در حالی که پپ به نقل از همان صفحات آرشیوهای غیرمحرمانه ارتش که موریس از آنها نقل کرده است، شروع تاریخ کشتار و اخراج فلسطینیها را از دسامبر ۱۹۴۷ ذکر کرده است.
بهای سنگین ـ آینده
تمام اسرائیلیها که شجاعانه حقایق را به گوش مردم میرسانند، در نهایت به سرنوشت پپ در اسرائیل دچار میشوند. او را از مقام یک استاد برجسته در دانشگاه حیفا معزول کردند. بارها او را تهدید به مرگ نمودند. در نهایت، محیط زیستاش را با تبلیغات زهرآگین چنان برای او مشکل کردند، که ناچار به ترک اسرائیل میشود.
او پیشنهاد استخدام دانشگاه اکستر در انگلستان را قبول میکند. هم چنان به فعالیتهایش در افشاء واقعیتهای گذشته و حال در اسرائیل ادامه میدهد. او معتقد است که دولت اسرائیل برای کمک به ایجاد یک محیط صلح و آشتی به جنایتهایش در گذشته اعتراف کند. پپ هم چنین معتقد است که کشور اسرائیل یک سیستم کاملا و عمیقا راسیست است. باید به طور کامل دموکراتیزه و از تنفر پاکسازی شود. اولین قدم برای امر تصفیه از تنفر و دموکراتیزه شدن، حذف کامل مشخصه یهودی (Jewish Character) این کشور است. سپس اجازه برگشت تمام فلسطینیهای اخراجی و برقراری یک سیستم مساوات کامل برای اعراب و یهودیان در فلسطین آینده است. نویسنده کاملا مطمئن و امیدوار است که مبارزات آزادیخواهانه مردم فلسطین، روزی نه چندان دور موفق به استقرار فلسطین آزاد برای همه خواهد شد.
نویسنده، مقاومت مردم فلسطین را به درختهای زیتون فلسطینیها تشبیه میکند. او درخت زیتون را به مثابه سمبل غرورهای فلسطینیها میشناسد و میگوید: اسرائیلیها بارها سعی کردند روی خرابههای درخت زیتون درخت کاج بکارند، اما هر بار به جای درخت کاج، درخت زیتون سر از زمین در میآورد.
——————–
نویسنده: ایلان پپ
نقد: مصطفی عمر
مترجم: علی ساسان
Ilan Pappe
Mostafa Omar
منبع : شهرگان