رضا طالبی
راننده کامیونی وارد رستوران شد. دقایی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد، سه جوان موتورسیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند. بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن، اولی سیگارش را دراستکان چای راننده خاموش کرد. راننده به او چیزی نگفت. دومی شیشه نوشابه راروی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد. وقتی راننده بلند شد تاصورتحساب رستوران را پرداخت کند، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد، ولی باز هم ساکت ماند. دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوانها به صاحب رستوران گفت: چه آدم بی خاصیتی بود، نه غذا خوردن بلد بود، نه حرف زدن و نه دعوا! رستورانچی جواب داد: از همه بدتر رانندگی بلد نبود، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب، ۳ تا موتور نازنین را له کرد و رفت!!!
حکایت مردم و طیفهای بی مدعای آذربایجانی هم حکایت همان راننده است٬ اگر ساکت هست و حرفی نمی زند٬ روزی آرام ٬آلتهای عصیانی دشمنانش را از هم خواهد پاشید.
صبح شنبه در پراگ کنفرانسی به دنبال کنفرانس استکهلم برگزار شد شورو هیجان گفتگو و درد دل و برش نقشه های خیالی ٬ببخشید واقعی برای فضای سیاسی اجتماعی ایران٬برگزار شد حرفها و سخنان جالبی که بازهم تکراری بودند در این نشست مطرح شد٬ سخنانی از مساله ملی تا تشکیل اتاق فکر٬ولیکن از کنفرانسهای قبلی تا بدین امروز کماکان پیشرفت نمایان نبود و سخنان تکراری که اصلا مخاطب خود را جامعه داخل فرض نکرده و با نقض پلورالیسم فکری که شامل تمامی اقشار سیاسی و فکری جامعه باید باشد ٬به حرف پراکنی و تولد یک کودک از پیش مرده دست زدند. این کنفرانس امید را باز برای اتحاد جهت مبارزه با رژیم اسلامی نابود کرد٬ و شاید این لفظ بنده را نیز ناشی از نیروهای رژیم و غیره و اخوندی بدانند٬حال اینکه تشکیل چنین کنفرانسهایی بدون حضور تمامی اقشار خواسته حکومت اسلامیست و شروعش جز آسودگی برای رژیم آخوندی چیزی ندارد.در این اجلاس نمایندگان هیچ ملیتی نبودند! بلی درست خواندید. نه عبدالله مهتدی و نه براتی نماینده مشروع ملت کرد نیستند و نه آقای ماشالله سلیمی نماینده آذربایجان نیست٬بلکه کنفرانس بیشتر شبیه مذاکره فی مابین کمونیست ها٬سبزها وسلطنت طلبهای ملی مذهبی شده بود.ولیکنگفتگوهای شرفی بازهم منظقی تر از هردوی آقابن براتی و مهتدی بود. دراین نشست سخنان عبدالله مهتدی ٬مهران براتی٬ماشالله سلیمی برایم جالب بود٬ شاید هم خود را قانع میکنم و واژه جالب را بکارمیبرم٬ولیکن میتوان واژه بهتری یعنی مشمئز کننده را بکاربرد.از رضا حسین بر نماینده بلوچ هم که بنده شخصا موضع راسخ و عملی ندیدم و یا بهتر بگویم اطلاع کافی پیدا نکردم که نقص از برگزارکنندگان هست که منابع اطلاعاتی را محدود کرده اند و وقایع را کامل ارائه نمی دهند. کنفرانس پراگ ٌنشستی که دنباله رو شکستهای پی در پی کنفرانسهای گذر به دموکراسی از اولاف پالمه و بروکسل و واشنگتن تا پراگ بود٬شاید این کنفرانسهای قسمت بعدی شوی خود را در عراق یا دفترآقای بارزانی برگزارکنند٬ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!اشاره ای کوتاه به این مساله دارم که عبدالله مهتدی به هیچ عنوان نماینده مردم کرد نیست و با تفاسیر ذیل که همه از طریق دوستان وی نوشته شده است٬وی هیچ وقت نماینده خلق کرد نبوده است و از همه مهمتر مهران براتی ای که در پارادوکس جمهوری خواهی تا حق تعیین سرنوشت عینک آستیگمات میزند! عبدالله مهتدی سخنانش را کمی دموکراتیک تر از مهران براتی آغاز کرد و سعی کردم بعضا با پارادوکس آذری و ترک روند سخنان را ادامه داد. جناب مهتدی گرانقدر با اشاره به این که حق تعیین سرنوشت حقی است که ما به آن دامن نمی زنیم٬ به نوعی با گذر از توافق نامه دو حزب دموکرات و کومله سعی در به کرسی نشاندن حقوق ملتی که نماینده آنهاست پرداخت و با پروبال دادن به مساله برخی قومیتها سعی در خرید آبرویی که بهتر بود آن را گذر از سلاح به دموکراسی مینامید طی میکرد. عبدالله مهتدی عزیزی که سالها تفکرات کمونیستی را در ذهن خود پرورانده و حتی دبیر محترم حزب کمونیست ایران بوده است٬ به یکباره در بیانیه کردها و جنبش سبز خود را طرفدار اصلاحات میداند و بعد ازآن با امضای توافقنامه فی مابین دموکراتها و کومله ها مساله را به حق ملیتی میکشاند٬تناقض و پارادوکس در رفتار مهتدی چیزی غریبی نیست که به یکباره به ما آذری گوید و یا ترک و بار دیگر از حقوق ملیتها سخن بگوید و در سکانس بعدی صحنه فدرالیزم و زیبایی رخسارش را به تصویر بکشد.لذا به آقای مهتدی توصیه برادرانه ای دارم که حزب خویش را سرو سامان دهد که تاکنون هفت بار انشعاب داشته باشد که دردنیا چنین انشعاباتی بی نظیر است. شما را به دورویی متهم میکنم٬روی یکم را دربیانیه فی مابین دموکراتها دیدیم و روی دیگر را دراین کنفرانس که به دولت غیر متمرکز و حقوق ملیتها اشاره میکنید٬ کدام را باورکنیم دم خروس یا قسم حضرت عباس را!!! حال چطور است که جناب مهتدی که هنوز خطوط توافق نامه با بسمله مورچه خورده اش خشک نشده است٬ توسط جناح سلطنت طلب و برخی عوامل حکومت اسلامی به کنفرانس پراگ دعوت میشود ولی کوچکترین اثری از رهبران حرکت ملی آزربایجان نمی بینیم و اگر کسانی هم هستند نماینده مردم آذربایجان نیستند و وابستگی ها عقیدتی به جناحهای مرکزگرا دارند. نشریه کوردستان به شماره ۴۳۲ و تارنمای این حزب در آن زمان می نویسد : آقای هجری در سخنرانی خود در کنفرانس استقلال کرد، رسما اعلام کرد : “حزب دموکرات کردستان ایران هیچگاه استقلال کردستان را به عنوان یکی از اشکال حق تعیین سرنوشت نه تنها رد نکرده بلکه از آن به عنوان حق مسلم و مشروع ملت کرد در همه بخشهای کردستان یاد کردهاست.” دو ماه پس از سخنرانی مصطفی هجری ، رامبد لطفی پور یکی از اعضای بلندپایه حزب در کردستان دراظهاراتی ؛ از منطقه بزرگی از استان آذربایجان غربی و کرد بودن آن دیار سخن گفت!! حال با این اظهارات مهتدی و هم پیمانش مصطفی هجری٬مشاهده میکنیم که در هر کنفرانسی حضوردارند ٬از کنفرانس پاریس که مدحی عامل رژیم ترتیب داده بود تا استکهلم ٬ ولیکن بازهم جای احزاب آذربایجانی و عرب و نمایندگان واقعی مردم کرد خالی است و این بزرگترین ننگ این کنفرانس می باشد٬ که به رغم اعلام دموکراسی خود منافی دموکراسی می باشد.عبدالرحمن حاجی احمدی در گفتگو با مولود آفند از مجله سویل(اقلیم کردستان) بیاناتی را راجع به شما ایراد کرده است٬ چرا من به این مطالب اشاره میکنم٬قرار بر ارتداد یا غسل تعمید شما نیست٬ برای اینکه میخواهم به این مطلب اشاره کنم که حضور حضرتعالی با این توصیفات حتی از لحاظ مردم و احزاب کردستان نیز مشروعیت ندارد چه برسد که بخواهید درمورد برخی مساسل کلان نظر بدهید. در مدت زمان اخیر، یک شاخه دیگر نیز از کومله دچار انشعاب و جدایی شد . آیا آن شاخه جدا شده کومله، با شما ارتباطی برقرار کرده یا نه؟ و آیا اگر بوده از شما خواسته اند تا در کنار خودتان و در کوههای قندیل،به آنها جا و مکان بدهید؟ {حاجی احمدی}: تا الان چند درخواست، این چنینی از ما و از جانب شاخه های بریده کومله شده است. اگر به این شیوه ،این انشعاب ها ادامه پیدا کند، مبارزه سیاسی و مسلحانه این حزب و جریانهای کردستان ایران، دچار خسارت بزرگی می شوند و نمی توانند آن پلاتفرم سیاسی، که سالهاست از آن سخن می گویند، را تشکیل دهند. و دیگر مردم با این همه انشعاب های مکرر در کومله و حزب دمکرات اعتمادی به آنها ندارند. کومله مهتدی خصوصا وقتی نمی تواند بحرانهای داخلی خودش را مدیریت و حل و فصل کند،چگونه ادعای حکومت در کردستان ایران را می کند؟؟!!! یا دمکرات هر دو شاخه اش به خون یکدیگر تشنه هستند پس چگونه دم از فدرالیزم و خودمختاری در کردستان می زنند؟ عبدالله مهتدی به خون شهیدان کومله و کرد خیانت کرده او با جنبش سبز مرده ایران همکاری دارد و حامی آنهاست. بالاخره بخواهیم و نخواهیم مخالفین حکومت در ایران بر سر یک اصل اتفاق نظر دارند که رژیم سرنگون نمی شود و آن هم اصل ولایت فقیه است. مهتدی کورکورانه در دام اطلاعاتی ایران افتاده و چندین بار با اطلاعات ایران در سلیمانیه نشست و گفتگو داشته است مگر می شود به این مردک اعتماد کرد؟ یا حزب دمکرات چند نوبت با سرکنسول ایران در اربیل(هولیر)ملاقات داشته و از ایران خواسته تا اجاز دهد به عنوان یک حزب به ایران برگردند و بدون سلاح دفتر داشته باشند! عدم مشروعیت شما از سوی احزاب دیگر کردستان و دوستان دیرینتان نمی دانم چرا سبب مشروعیت از جانب ترتیب دهندگان کنفرانسهای این چنینی میشود. من به صحت و یا گفته های حاجی احمدی کاری ندارم٬ لیک سخنان وی اشاره به عدم محبوبیت و سابفه نادرست مهتدی در بین ملت خود دارد چه برسد که برای سایر ملتها خط مش تعیین کند. اما اگر به رفیق دیگر یعنی جناب آقای براتی برسیم٬قضیه مشروح تر میشود٬ایشان بدون اطلاع تاریخی سعی دارد به جای القای شوونیسم پارسی٬ شوونیزم ترکی را در مقابل خود قراردهد که اتحاد را در مقابل مردم مظلوم آذربایجان منسجم تر کند.ایشان اشاره به شوشونیزم ترکی یعنی حکومت سلسله های مدت دار خاقانان ترک بر کشور اشاره دارند و در دنباله آن کردها را وارث این سرزمین میدانند. ترکان در کتیبه های آشوری (۱۴۰۰ قبل از میلاد ) به نام توروک خوانده شده اند و در کتیبه های اورارتویی (۱۵۰۰ ق. م)با نام توریخ امده است و از همسایگی انها با این اقوام سخن به میان امده است .همسایگی آنها آذربایجان بوده است . در کتیبه سارگن دوم از محلی به نام( اوش قایا )به ترکی یعنی سه کوه یا سه تپه نام برده شده با توجه به توضیحاتش دقیقا اسکوی کنونی است . پرفسور خودیف در کتاب زبان ادبی آذربایجان بارها به وجود اقوام ترک بومی در سرزمین آذربایجان تاکید کرده است . دیاکونوف روسی در کتاب تاریخ ماد نوشته که محققین به این نتیجه رسیدند که اقوام آلتای –پرو ترک در هزاره های ۳-۱پیش از میلاد در اطراف دریاچه ی ارومیه سکونت داشته اند. قدیمیترین ساکنان بابل یعنی سومریها غیر سامی بوده و ریشه ی ( ترکی ) داشته اند . از کتاب تاریخ حقوق از انتشارات دانشکاه همیلتون ص ۹۶ ژ –اوپر( ۱۸۲۵ – ۱۹۰۵م) زبان سومری جزء زبانهای آلتای (ترکی) است . فریتز هومل (۱۸۵۴-۱۹۳۶ م) سومرشناس آلمانی ثابت کرد سومریان و ترکان قومهای مشترک هستند . و با برابر هم نهادن ۳۵۰ واژه سومری و ترکی آنها را به راحتی معنی کرد . پروفسور ارگین .گفته وقتی دیوان لغات کاشغری را در یک طرف و کتیبه های سومری را در یک طرف قرار دادم در کتیبه ها ی سومری غیر از زبان ترکی ندیدم. روایت وهب ابن منبه در کتاب التیجان چاپ حیدر آباد چنین است که روزی معاویه قبل از لشکر کشی به آذربایجان از مشاورش عبید بن ساریه پرسید که “آذربایجان چیست؟ ” عبید در پاسخ گفت که اینجا از قدیم کشور ترکان است . موسی کالانکایئو در کتاب خود گفته که کشیش مسیحی برای تبلیغ دین خود در قرن ششم میلادی در آران آذربایجان به ترکی صحبت میکرد. آیا شوونیزم ترک در طی این سالیان به سرزمینهای کردان تجاوز کرده است٬که آذربایجان شاهد زخم های گذاشته شده توسط شیخ عبیدالله شمزینی و اسماعیل سیمیتقو شد٬ آیا حوادث قارنا و فجایع سولدوز را فراموش کرده اید که بالحنی غیر مستقیم و به نقل قول شهرهای کرکوک و سولدوز و اورمیه و میاندوآب(قوشاچای) را شهرهای کرد مینامید٬براساس چه منطق و آماری٬آیا شرکت در این کنفرانس را نمیتوان به تکه و پارچه کردن آذربایجان فی مابین شما و عده ای کمونیست نامید.شما در مصاحبه خود با چراغ آزادی از کثرت گرایی و آزادیخواهی به عنوان خطوط قرمز خود یاد میکنید ولیکن ظزفی در مقابل شما وجود ندارد تا از کثرت گرایی شما حمایت کند٬حتی در کنار این بسیار متاسف هستم که نامی از ملت عرب برده نشد و یا نماینده آنها به سخنرانی نپرداخت و یا اینکه ما کور بودیم و شما هوشیار! قرباین این موارد شما بودید یا مردم منطقه! با تمام این موارد یاد شده٬ فعالین آذربایجانی و ترک٬هیچ زمان به دنبال حفظ و جنایت و سلاح و کشتار و تفرقه نبودندبلکه خواهان حقوق حقه خود بودند.براستی جناب براتی اگر بی محابا و دور از انتظار ما هم سنندج را شهری ترک نشین معرفی کنیم و یا کرمانشاه را باز هم ادعای تشکیل کنفدراسیون متشکل از ایلام تا اورمیه را پیشنهاد میدهید. سخنان تحریک آمیز شما و آقای مهتدی که هنوز تشویش ایدئولوژیک دارد و نمی داند کمونیست هست و یا سوسیال دموکرات چه چیزی را میتواند درمان کند! همانطور که آقای ماشالله سلیمی را نماینده حرکت ملی نمی دانم٬ شما ها رانیز نماینده مردم کرد نمی دانم.آقای شریعتمداری را هم که با یک افسوس به پایانش میبرم.در پایان انتقاداتی که برای کنفرانس واشنگتن کرده بودم را با ویرایش دوباره مطرح میکنم زیرا با این گونه اجلاسها و عدم طرحهایی که براندازی نظام را صلاح نمی بیند٬جز همان خواسته حکومت نشینان تهران چیز دیگری نیست. ۱-عدم وجود نمایندگان واقعی تمامی گروهها بویژه تشکیلاتهای وابسته به ملل ترک و عرب و بلوچ که نماینده بیش ازنیمی از مردم می باشند ۲- عدم دعوت از تمامی و یا عدم شرکت نمایندگان خود باصطلاح اپوزیسون ۳-تکرار مکررات پروژه های مقطعی و اکادمیک فاقد درک واقعی خواستهای ملل در ایران ۴-تاکید بر حفظ ساختار جمهوری اسلامی و به نوعی مبادله با رژیم جهت پوست اندازی متقابل دوست و دشمن ۵-تلاش برای احیای پروژه شکست خورده اصلاحات ۶-پارادوکس محسوس اصلاح طلبی و انقلابی گری در سخنان تمام شرکت کنندگان ۷عدم تضمین به ملل تحت ستم که اگر ما آمدیم همانند قبل نوشتد با توجه به اینکه ملل تحت ستم همیشه قربانی این تفکرات تکصدایی اپوزیسون بوده اند ۸-عدم قبول و طرح حق تعیین سرنوشت ملل ۹-عدم بحث براندازی و تکیه بر انتقال قدرت با نیم نگاهی به شوراهای انتقالی ناشی از بهار عربی که با جامعه ناهژمون ایران قابل قیاسنیست ۱۰-کهولت گرایی اپوزیسیون نا محسوس با ایران و جوانگرایی اپوزیسون مدافع نافرمانی مدنی بدون انقلاب و ایجاد شکاف ساختاری عمیق ۱۱-مدیریت فکری فضای کنفرانس بر اساس ایدلوژی کنترل از راه دور اکبر گنجی ۱۲-روپوش گذاشتن بر وابستگی برخی اعضای اپوزیسون به قدرتهای سیاه و شکست کنفرانس اولاف پالمه و استکهلم ۱۳-پارادوکس در نظریات موج سوم هانتینگتون و انقلابات مخملی و ساختن معجونی که اصلا مناسب وضعیت فعلی نبود ۱۴- عدم توجه به مسایل و مشکلات اقتصادی و نابسامانیها رفتاری سیستم فرهنگی شوونیستی حاکم بر فضای ایران ۱۵-نا محسوس بودن اقتدار طرحها با عنصر خارجی و عدم شرکت دادن شعورملی در مباحث ۱۶-تبدیل کنفرانس به گفتمان اصلاح طلبی و میهمانان بی خاصیت برانداز خواه پوچ رفتار ۱۷-تلاش برای آلترناتیو سازی دولت در تبعید در خارج با پشتوانه اپوزیسونی و مشابه سازی رفتاری با مجاهدین و رجویون ۱۸-کوشش برای وجهه سازی برای محاصره مدنی با تکیه بر نظم اجتماعی تجزیه شده در داخل ایران ۱۹-تعمیم مبارزاتی رای من کو؟ به رای من کو در دولت باصطلاح در تبعید فاقد پلورالیسم ۲۰-بروز ضعف ساختاری اپوزیسون و حفظ بقا با تفاهم اسلامی جهت چراغ سبز حکومت ۲۱-تاکید بر انقلابهای کمونیستی همانند مدل بلشویکی با اذعان بر واکنشگری ملی در ایران ۲۲-حذف عامدانه حرکات آذربایجان و خوزستان و بلوچستان ۲۳-عدم گنجاندن تحولان منطقه ای و خواستهای قدرتهای تاثیرگذار و روند سیاسی منطقه ای ۲۴-تلاش برای ایجاد دوآلیسم در قدرت برای حفظ حاکمیت و انتقال قدرت بدون در نظر گرفتن واکنشهای حکومت اسلامی ۲۵-عدم توجه به فضای مذهبی جامعه و وابستگی بخش وسیعی از جامعه به حکومت چه از لحاظ سیاسی و چه اقتصادی ۲۶-تکاپوی اصلاح طلبان برا ی انحصار قراردادن اپوزیسون پیرو منحط ۲۷-طرح انتخابات ازاد با عدم تکیه بر فضاسازی آزاد با درنظرقرار گرفتن تمامی عقاید ۲۸-تاکید مستمر بر حاکمیت تک بافت و حکومت متمرکز و سطح نگری بر امر فدرالیسم و ملیت گرایی و هویت خواهی ملل ۲۹- با وقوف بر پتانسیل های اقتصادی مناطق ملیتی و توجیه عدم توجه به آنها ۳۰-کوچک انگاری حاکمیت و نشان دادن حکومت رژیم جمهوری اسلامی و بزرگ انگاری پتانسیل انقلابی یک پارچه ۳۱-هضم جریان های قبل از خرداد ۸۸ به صورت عاجزانه در جریان سبز بدون داشتن مانیفست و عقیده مستحکم ۳۲-عدم مخالفت با جمهوری اسلامی و عدم توافق بر سر رفتن آن و مخالفت با عقاید درونی خود ۳۳-عیان شدن اختلاف فاحش و قدرت طلبی در اپوزیسیون تک ملیت انگار که تنها بر محوریت ملیت فارس است و آخر اینکه تلاش برای یکسان سازی عقاید با توجه به تحولات منطقه و عراق و بهارهای عربی و پایمال کردن حقوق ملیت های غالب درجامعه کثیرالمله ایران و عدم تعاریف درست از وازه های ملت و فدرالیسم با توجه به واقعیت های جامعه و تلاش برای حفظ ساختار جمهوریاسلامی با طرح پروژ ه های اصلاحاتی به جای دموکراتیزه کردن فضای ملی و انقلاب گری و عقب نشینی اپوزیسون در مقابل حکومت باحفظ واقعیت های موجود و تعمیم فضاهای نا هژمون ایران بر فضاهای انقلابات بهار عربی با پشتوانه مخفی غربی.
با امید به انتخاب راه درست٬نه راهایی عکس العملی که فقط واکنش خبری رژیم را برانگیزد و بازهم سکوت پس از یک کنفرانس و نشستی که حرف و حرف و کلام در برداست و نتیجه اش تک صدایی و غلبه فکری اداره کنندگان بود٬دیدن آذربایجان کار سختی نیست٬امتحانش کنید!
مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند
قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند
لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها
قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند
عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت مارها شدند
مارها باز گشتند و همپای لک لک ها شروع به خوردن قورباغه ها کردند
حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند که برای خورده شدن به دنیا می آیند
تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است
اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان