محمود سراجی
ای وای دلم که رفته از دست دلم
هرکس که بدل نشست بشکست دلم
دیوانه دلم اگر کمی عاقل بود
افسار گسسته دل نمی بست دلم
******
ای وای دلم، وای دلم، وای دلم
دیوانه نشسته در قفس جای دلم
زیبائی دلبرم گنه کرد ولی
آخر همه را نوشت بر پای دلم
******
ای وای مرا کشت دلم کشت دلم
خنجر زده بر حیاتم از پشت دلم
عمریست که بازیچه خود کرده مرا
رقصانده مرا با سر انگشت دلم
******
یک عمر پی امر محال است دلم
با زلف نگار در قتال است دلم
صد ها دل چون منی به موئی بسته
بیچاره دلم چه خوش خیال است دلم
******
دردا که دلم همیشه تنگ است دلم
با غیر تو روز و شب به جنگ است دلم
با دشمن و دوست دائما در جنگ است
این دل نبود شیر و پلنگ است دلم
******
غیر از تو ندارم بجهان همنفسی
چون دل نرود بسوی هر خار و خسی
در دل شرری بود که می گوید فاش
یا جای تو اینجاست ویا هیچ کسی
******
از گرمی عشق تو دلم گردد چاک
از شعله آه من بسوزد افلاک
با اینهمه عشق اگر مرا خاک کنند
از آتش دل سبزه نروید بر خاک
******
دلدار بدام عشق انداخت مرا
از هر چه بجز عشق بری ساخت مرا
غیر از غم عشق او غم جانم بود
تا پاک شوم در آتش انداخت مرا
******
گفتم به دلت که با من از جنگ نگو
از عشق بجز به بربط و چنگ نگو
چشمت به کرشمه گفت ای عاشق زار
بشنو و حدیث عشق با سنگ نگو
******
دل گفت که عشق عقل مرا زایل کرد
بر کفر سر زلف بتی مایل کرد
از روز ازل نبود عقلی بسرش
دیوانه چرا تصوری باطل کرد؟
******
یک موی تو بر هزار جان می ارزد
گیسوی تو بر هردو جهان می ارزد
آبروی تو در پس صف مژگانت
بر صید دلم به صد کمان می ارزد
******