iran 01

ملاحظاتی در باره حق جدائی طلبی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

iran 01

iran 01حسین زاهدی

رفتار دولت مرکزی است که مردمی را اجبارا به رفتار های تند و جدا شدن از هموطنانشان می کشاند.
اعلامیه دوحزب کردستان، بحث های فراوانی را در باره حق جدائی طلبی از یکطرف، و تعهد و التزم دولت و ملت به حفظ تمامیت ارضی و ارجحیت آن بر سایر مسائل را، از طرف دیگرموجب گردید.

نگارنده نکاتی چند در این مورد را قابل توجه و تامل می داند:

۱- وقتی می گوئیم حق جدا طلبی، بدون تردید، تحقق این امربر اساس ومبانی و شرایط و شیوه دموکراتیک مورد نظر می باشد . زیرا با اِعمال زور و خشونت، حق معنا و کار بردش را از دست می دهد، به گونه ای که هر یک از طرفین، دولت مرکزی یا بخش جدائی خواه، زورشان بیشتر باشد، طرف دیگر را مجبور به پذیرش می کنند و قدرت دولت مرکزی در بیشتر موارد زیاد تر است . علاوه برآن، باید توجه داشت که به غیر از کشور های اروپای غربی و دو/سه کشور دیگر، که همگی نظام های دموکراتیک دارند، نزد بقیه دولت ها، نوعا اِعمال قدرت دولت مرکزی در حفظ یک پارچگی کشور مسلم و مرجح می باشد.

۲- تمامی سرزمین یک کشور، قاعدتا به گونه یکسان متعلق به همه اهالی آن کشورمی باشد، مالکیت خصوصی بر زمین در این ملک مشاع ، نظام و قوانین مورد قبول مردم را دارد و خدشه ای به مالکیت مشاع وارد نمی کند. به همین دلیل است که هریک از آحاد ملت در هر زمانی که خواست به نقطه دیگری از کشورنقل مکان کند، نیازی به کسب اجازه ازاهالی آن محل ندارد و با اختیار کامل می تواند به محل دلخواه نقل مکان کرده و به کسب و کار قانونی بپردازد. برهمین اساس است که می بینیم مثلا چند میلیون آذربایجانی به تهران مهاجرت کرده و به کار پرداخته اند، زیرا تهران همانقدر به تهرانی ها تعلق دارد که به اهالی کردستا ن، آذربایجان، فارس و سایر مردم ایران، همین وضع در مورد کردستان، آذربایجان وسایراستانها صادق است و می بینیم بسیاری از ساکنین استانهای دیگر به همین گونه در شهر های مختلف کشور، به غیر از شهر والدین خود به زندگی و کار وکسب مشغول اند. چنین شرایطی، یکی از وجوه شکل گیری یک کشوراست که سبب رشد اقتصادی و همبستگی ملی می گردد. با توجه به این اصول جاری و حاکم، نمی توان پذیرفت تمایل گروهی از مردم یک ناحیه به جدا شدن، به تنهائی مجوزی مشروع برای جدائی باشد.

۳- همبستگی ملی اهالی یک کشور با همبستگی اتحادیه هائی بین چند کشور سرشتی بسیار متفاوت دارد. در اتحادیه های بین چند کشور، حتی نظیر اتحادیه اروپا که بسیار فراگیرمی باشد، اگر دولتی تصمیم بگیرد از اتحادیه جدا شود مشکل آفرین نیست. اما همبستگی یک کشور، به ویژه با قدمت حدود سه هزار سا له، که حتی در دوره های ضعف حکومت مرکزی متحد مانده و در طول قرون متمادی مشترکا از هستی و حدود و ثغورمملکت، تا حدی که در توان داشته اند، دفاع کرده اند امر بسیار متفاوتی است. نظیر دوران هزار ساله حکومت های اشکا نیان و ساسانیان، که به دفعات آنگاه که نواحی غربی وشمال غربی، از جمله کردستان و آذربایجان مورد تجاوز رومی ها قرار می گرفت، همه ملت، حتی اهالی شرق ایران با تمام توان در مقابل این تجاوز ها به دفاع و عقب راندن مهاجمین می پرداختند. همین وضع در مقابل تهاجماتی که به ویژه از ناحیه اقوام شمال شرقی صورت می گرفت وجود داشت و متقابلا مردم نواحی غرب و شمال غربی ( اذربایجان و کردستان و سایر مردم) با فداکاری کشوررا حفظ می کردند.

هویت ملی افراد، که نقش مهم در شخصیت هر فرد دارد، در ارتباطی ناگسستنی با هویت فردی است. تار و پود و بافت مردم ایران به هم تنیده تر از آنست که اگر در گوشه ای چند قدرت طلب، بخشی از مردم ناحیه ای را که تحت ستم قرار گرفته اند تحریک به جدا طلبی کنند، بتوان بدون مطالعه و سنجیدن همه جوانب آنانرا محق شناخت.

ما شاهدیم که قدرت طلبان چگونه از احساسات مردم و شرایط نا مناسب کشور یا منطقه ای به آسانی سوء استفاده کرده و با کشیدن تعدادی از ستمدیدگان خشمگین به خیابان ها و وعده های نوعا غیر قابل انجام، آنها را به تظاهرات جدائی طلبی می کشانند وآنرا خواسته “همه مردم یا همه اهالی”می شمارند، در حالیکه تلاش های شخصی قدرت طلبانه شان جز بدبختی چیزی برای مردم به ارمغان نمی آورد. بنابراین شایسته است همگان با پرهیز از خشونت و تحکم ، کوشش کنند زوایای مختلف این امررا با دقت و بی طرفانه بررسی وروشن نمایند و مردم را متوجه ابعاد مختلف مسئله و نتایجی که به بار می آورد بنما یند.

نگارنده به یاد دارد که در سال ۱۹۷۷/۷۸ مردم اسکاتلند طی تظاهراتی خواهان استقلال از انگلستان شدند. این تظاهرات کم کم گسترش یافت و مردم بسیار زیادی را به خیابان ها کشاند. آقای کالاهان نخست وزیر وقت انگلستان اعلام کرد اگر فقط ۴۰٪ مردم موافق رفراندوم باشند. در چند ماه آینده اقدام به نظر خواهی در اسکاتلند کرده و متعاقبا رفراندم جدائی را انجام خواهد داد، که البته حد نصاب بالاتری را طلب می کرد. نظر خواهی برای رفراندم جدائی در موعد مقرر انجام شد ولی بیش ازحدود ۲۳ درصد رای نیآورد و به این ترتیب موضوع جدائی به کلی منتفی شد. .اندکی بعد در یک برنامه مصاحبه تلویزیونی با برخی جدائی طلبان در پاسخ به این پرسش که چه شد بر خلاف ادعاها فقط تعداد کمی موافق جدائی بودند ؟ پاسخ این بود که مردم وقتی دیدند حکومت مرکزی تا این حد منصف است ورعایت می کند دلیلی برای جدائی که بهر حال مشکلاتی دارد ، ندیدند . این جریان به من این درس را آموخت که اولا عمده چنین جریاناتی تحریکات چند نفر قدرتگرا و ماجراجو ی افراطی است و ثانیا رفتار دولت مرکزی است که مردمی را اجبارا به رفتار های تند و جدا شدن از هموطنانشان می کشاند در حالیکه باطنا چندان مایل نیستند ویا حد اقل در بهتر شدن تردید دارند .

۴- در کشورهای سنتی نوعا توسعه نیافته با حکومت های استبدادی، استقلال و حفظ تمامیت ارضی برای مردم آنقدر مهم است که آزادی خود را به آسانی فدای حفظ استقلال، به معنای حفظ تمامیت ارضی می کنند وبا رغبت به پشتیبانی حکومت استبدادی موجود می پردازند. اگر به آنها گفته شود شما در حقیقت استقلال ندارید و استقلال واقعی یک ملت حاکمیت بر سرنوشت خود و رها از زیر سلطه است، پاسخ می دهند مشروط و مقید بودن استقلال به آزادی، خطر نفوذ و سلطه خارجی را پیش می آورد. دولت ها نیز برای تداوم سلطه و حفظ خویش در مسند قدرت تلاش می کنند به انحاء مختلف به تقویت این فهم نادرست و احساسات زیان بخش دامن بزنند. چنین درک نادرستی از استقلال، میراث ذهنیت دوران استعماردر قرون گذشته است.

متاسفانه بخش بزرگی از نخبگان و روشنفکران نیز در این مورد همچون مردم عادی فکر می کنند. جالب آن که آنها، در حالیکه چنین احساس و تفکری دارند، در عین حال متجاوز از صد سال است که در تلاش دستیابی به دموکراسی و آزادی می باشند! حال در نظر بگیرید در چنین کشوری که حکومت حتی انتقاد مخالفین را بر نمی تابد، مردمی آهنگ جداطلبی سازکنند، آیا حتی پنج در صد هم شانسی وجود دارد که دولت منصفانه به گفتگو و رسیدگی به درخواست آنها بپردازد که چنین تفکری چقدر منطقی است و چه مقدار طرفدار دارد و به توافقی مسالمت آمیز با آنها برسد ؟ ظاهرا محال است دولت چنین روشی در پیش بگیرد، زیرا می داند این شیوه سبب خواهد شد هر روز در گوشه ای از مملکت با جریان های مشابه روبروشده و شیرازه حکومتش از هم گسیخته گردد. بنابراین حکومت خود را موظف به سرکوب خواهد دیده و مردم نیز به علت حساسیتی که نسبت به تما میت ارضی دارند، دولت را علیرغم اختلافات، حمایت خواهند نمود .

۵- جدائی طلبی در شرایطی خاص حق مسلم مردمی است که در آن شرایط قراربگیرند، مشرط بر آن که لوازم آن رعایت گردد تا موجب بهبود شرایط زندگی در آن سرزمین گردد.

از جمله این لوازم اینست که درآن کشور حد اقل سی /چهل سال دموکراسی حاکم و جاری باشد و روحیه و منش دموکراتیک در آن سرزمین تا حدی جا افتاده ودولت ها در تمام این سی/چهل سال به روش دموکراتیک بر سر کار آمده ویا کناررفته باشند و هیچ تبعیض و تفاوتی بین شهروندان کشور اعمال نشده باشد. در چنین شرایطی است که خواست واقعی وراه درست ومنصفانه برای خود مردم روشن می گردد. اگر بخشی مطالبه جدائی کرد، امکان رسیدگی و نیز گفتگو مابین جدائی خواهان و حکومت یعنی بقیه مردم فراهم می گردد و چه بسا به سازش هائی برسند و مسئله جدائی منتفی شود. اگر جدائی هم پیش آید، صلح جویانه و بر پایه نیاز های واقعی مردم خواهد بود و زیان کمتری خواهد داشت.

در چنین صورتی لازم است زمان کافی برای رای گیری قائل شده و در این مدت بقیه مردم بتوانند از طریق رسانه ها نظر خودشان را برای آن هموطنان جدائی خواه تشریح و راه های مختلف را پیشنهاد نمایند و اگر برای بخش جدائی خواه زیانهائی را پیش بینی می کند، در کمال آزادی مردم را مطلع گرداند. رای گیری باید با نظارت مقامات بین المللی بی طرف باشد وحد اقل هشتاد در صد کل جمعیت آن ناحیه به جدائی رای مثبت بدهد. نمی توان با اکثریت نظیر ۵۵ یا ۶۰ در صد تصمیم به جدائی گرفت و بقیه مردمی را که نمی خواهند جدا شوند، اسیر اکثریت کرد. به نظر می رسد جمعیت هموطنان کرد کمترازده در صد جمعیت ۷۵ ملیونی ایران باشند. اگرآنها با چنین درصدی حق داشته باشند جدا شوند، چرا بقیه آنها که مخالف جدائی هستند، نتوانند در پیوند با بقیه هموطنان که ریشه های تاریخی دارند باقی بمانند؟ لذا تقسیم استان پیش خواهد آمد. در جدائی، حتی اگر ۸۰ در صد هم رای حاصل شود، باید شرایط مناسبی برای۲۰ درصدی که مایل به جدائی نیستند تامین شود.

۶- پرسشی را مطرح می کنیم و سپس به مسائل مربوط به کردستان می پردازیم:

بعد از پایان جنگ جهانی دوم، دولت انگلیس بنا به قولی که داده بود، در صدد ترک هندوستان و دادن استقلال به آنها بر آمد. مسلمانان که اقلیت بزرگی بودند، به رهبری “محمد علی جناح” به استناد دین متفاوت، خواهان تقسیم کشورمیان مسلمانان وهندوها و بقیه شدند. نزاع طرفین به خشونت ها و تلفات فراوان رسید ، تلاش گاندی برای سازش بین طرفین در اثر انعطاف ناپذیری محمد علی جناح ناکام ماند و هندوستان تقسیم شد. پاکستان در دو بخش هند؛ یکی در شرق که هم اکنون نیز باقی است ودیگر در غرب قاره هند، که امروز بنگلادش نامیده می شود، تاسیس شد. عده ای از هندی های مسلمان که تصور می کنم بین چهل یا پنجاه میلیون بودند، در همان هندوستان باقی ماندند و بقیه نقل مکان کردند و تبعه پاکستان شدند. هندوستان کشوری دموکراتیک گردید و امروز در شرف خروج از جرگه کشور های توسعه نیافته است.

امروز صاحب نظران هند را بیش از چین قدرت پیشرفته و بزرگ آینده ارزیابی می کنند. به هر حال، وضع هندوستان به مراتب بهتر از پاکستان است ومسلمانان هند نیز وضع بهتری از پاکستانی ها دارند. آیا این جدائی که بسیاری حق آنها می دانستند، به نفع جدا ئی طلب ها انجامید؟ یا اگر جدائی پیش نیامده بود و امروز با هندوستان یکپارچه بودند بهتر بود؟ دین یا قومیت را ایدئولوژی کردن و با تکیه بر آن خود را از پیوندهای دیگر جدا کردن و به استقلال خود بالیدن سراب پیشرفت و رفاه و …است و گرفتاری های جدائی زود چهره تلخ خود را نشان خواهد داد. آنانکه از حکومت ایران عصبانی هستند و اسلام را عامل عقب افتادگی می شمرند، باید بدانند در هر دوقسمت پاکستان حکومت سکولارحاکم بود و دلائل عقب ماندگی پاکستان هیچ ارتباطی به دین آنها ندارد و معلول عوامل دیگری است که توضیح آن از این نوشته خارج است .

در اقلیت بودن نیز الزاما موجب عقب ماندگی و محرومیت نمی شود. درهندوستان، پارس های زرتشی اقلیتی کوچک اما بسیار پیشرفته و مرفه، چه در دوران تسلط انگلیس ها و چه بعد از استقلال بوده وهستند. یهودیان نیز در جامعه آمریکا اقلیتی نزدیک به دو درصد ی هستند و سالها درتبعیض قرار داشتن، اما با تلاش بسیار موفق شدند پیشرفت کنند و امروز جزو نخبگان جامعه آمریکا هستند، به گونه ای که اگر با کاندیدائی مخالف باشند، آن کاندیدا بعید است بتواند انتخاب شود. یعنی این اقلیت کوچک توانسته اند درجامعه سیصد ملیونی آمریکا حکومت ساز شوند. آیا بیش از این پیشرفت و موفقیت ممکن است؟

ظاهرا هموطنان کرد با توسل به قومیت، یعنی تمایز خونی و تکیه بر تبعیض و محرومیت و عدم پیشرفت اقتصادی منطقه کردستان، مطالبه جدائی و استقلال از ایران را دارند. می توان بررسی نمود که هریک از موارد فوق تا چه حد اعتبار دارند و معلول اجحاف و تجاوز حکومت مرکزی و یا سایر هموطنان می باشد ؟

تکیه به قومیت یا خون از دو جهت برای هموطنان کرد ایرانی نمی تواند اعتبار داشته باشد؛ اول آنکه ما ایرانی ها تماما از تبار آریائی هائی هستیم که درهزاره دوم و اول پیش از میلاد به ایران آمدند، بنابراین همخون هستیم، در حالیکه وضع کردهای عراق و سوریه وحتی ترکیه به کلی متفاوت است و آنان هیچ پیوندی با اعراب وترکها ندارند.

دوم آنکه تکیه برخون و جدا سازی بر این اساس، منطق دوران قبل از مدرنیته است. امروزه جهان با سرعت به طرف حرمت گذاری به انسان، به حکم انسان بودن، نه مذهب یا رنگ پوست و تبارخونی رفته و می رود و جداسازی های این نوع را ناپسند می داند. زبان و فرهنگ تنها می توانند وجه تمایزی باشند. بنا براین موضوع قومیت، که اینروزها در بحث های جدائی طلبی مطرح می شود، در حقیقت برگشت به دوران قبیلگی است و بعید است امروزه اعتباری به آن داده شود.

در مورد تبعیض و محرومیت و عدم پیشرفت اقتصادی نیزنکات قابل توجهی وجود دارد. تردیدی نیست که هموطنان کرد در بیرون از استان کردستان به شدت مورد تبعیض مذهبی قرار دارند. به نظر نگارنده، این تبعیض بیش از آنچه از جانب حکومت باشد، از جانب برخی رهبران مذهبی شیعه می باشد که همیشه وحشت دارند مبادا غیراز متون و مناسک عبادی شیعه، سخن دیگر یا شیوه دیگری به گوش شیعیان بخورد واز تعداد پیروانشان کاسته گردد. حکومت ها نیز از ترس اعتراض این حضرات، ناچاراند چنین محدودیت و تبعیض ناروا و ظالمانه ای را اجرا کنند.

شاید دولتمردان بعد از انقلاب بر اساس میل و عقیده خود همراه رهبران مذهبی بوده باشند، اما در دورانهای قبل، مطلب همان بود که گفته شد. درمورد محرومیت، حقیقت اینست که صرف نظر از دوران اخیر یعنی از سال ۱۳۵۴ که در آمد نفتی چندین برابر شد، در همه دوران ها، دولت اگر اقدام عمرانی و پولی صرف می کرد، عمدتا در تهران و به سخن درست تر در پایتخت بود. اصولا محرومیت استانها منحصر به کردستان نیست و تفاوت سطح پیشرفت ها و رشد اقتصادی در استانها ی مختلف قسمتی مربوط به شرایط اقلیمی هر استانی است، که بعضی ازآنها ازمواهب طبیعی بیشتری برخوردارند و ثروت بیشتری می سازند و بعضی کمتر. کردستان منطقه ای کوهستانی است و کار روی زمین نیز مشکل است. از طرف دیگر، طبیعت خلقی مردم بخش های مختلف یک کشور نیز عاملی بس موثر در اقتصاد آن بخش می باشد. مثلا مردم یزد با وجود آن که از نظر آب وهوا شرایط چندان مطلوبی ندارند، در عوض مردمانی سخت کوش و تجارت پیشه و صنعت دوست هستند و از زمان قدیم به جای اینکه تسلیم شرایط نا مناسب اقلیمی شوند، دست به ایجاد صنایع دستی زدند و حتی تاسالهای دهه ۱۳۲۰ با محصولات ماشینی مدرن می توانستند تاحدی رقابت کنند، کاشان و… به همین گونه اند. چنین تفاوت هائی منحصر به سرزمین ما ایران نیست، در همین آمریکا نیز تفاوت های قابل ملاحظه ای بین ایالات مختلف از جهت رشد اقتصادی و صنعتی و تولید ثروت وجود دارد.

هموطنان کرد بیشتر دلبسته طبیعت اند و صفای کار در دامن طبیعت را با همه سختی هائی که داراست، به زندگی صنعتی شهرنشینی و سرو صدای گوش آزار ماشین های صنعتی ترجیح داده اند. بدیهی است با آن شیوه کار و زندگی، هر چند امتیازات خود را دارد، نمی توان در این دوران تولید ثروت قابل توجه نمود. افراد خلاق و کار آفرینی هم که پیدا می شوند، فوری راه پایتخت را در پیش می گیرند و زندگی در آنجا را ترجیح می دهند. چنین مشکلاتی در یک جامعه از طریق جدائی حل نمی شود، باید تمرکز زدائی کرد و همه این راه ها در گرو غلبه بر غول استبداد و بر قراری مردمسالاری است که وابسته به تلاش همه مردم ایران است. شک نیست که وظیفه دولت مرکزی است که توجه بیشتری به آن نواحی که مشکلات اقلیمی دارند بنماید و با برنامه ریزی منا سب و سرمایه گذاری کافی راه پیشرفت را برای آن مردم باز نماید. اما متاسفانه کمتر دولت ها به فکر مردم شهرستان ها و ایالات بوده و فقط به توسعه پایتخت می اندیشیده اند . مشکل اصلی استبداد، تمرکز همه امورنزد فرمانروای مستبداست و با دستاورد چنین حکومت هائی، جدائی برای هیچ یک از طرفین حلال مشکلات به نظر نمی رسد.

۷- مردم ایران طی قرن اخیر، مانند بخشی از مردم جهان، به دفعات تلاش کردند استبداد چند هزار ساله را از بنیاد تغییر دهند و آزادی و نظام دموکراسی را بر کشورشان حاکم کنند، اما گرفتار مستبدین دیگری شدند که به آنها وعده آزادی و حاکمیت بر سرنوشت داده بودند. امروزه نیز همچنان مهمترین مشکل و مسئله ای که جامعه ایران با آن درگیر است، دفع استبداد و مستبدین و گذار به دموکراسی است. مردم ایران، به غیر ازطبقه حاکمه، همگی از حاکمیت برسرنوشت خود محروم و اسیر طبقه حاکم می باشند و به شدت برای کسب آزادی و حاکمیت بر سرنوشت خویش با حکومت در حال منازعه سخت و جانکاه می باشند. اگر در چنین شرایطی هموطنان کرد، که خالص ترین ایرانی ها هستند، درخود توانی می بینند، به جای ستیز برای جدائی، آیا عاقلانه تر و مفید تر، حتی برای خودشان و آرمان هایشان نیست که آن نیرو را در همراهی با بقیه هموطنان، درتلاش برای تحقق مردم سالاری و نجات از استبداد و حکومت های استبدادی برای کل مردم ایران صرف نمایند؟ تا هم امور مملکت بهتر اداره شود و هم حرمت دین مورد علاقه مردم حفظ گردد و هم آزادی برای همه مردم فراهم شود تا بهترین و منصافانه ترین راه حل ها بتواند در پرتو عقل جمعی انتخاب و به کار گرفته شود. در چنین صورتی بدون تردید هموطنان کرد نیز چون مشارکت جدی در دستیابی به دموکراسی دارند، همانند هموطنان آذربایجانی، به تناسب شایستگی در دولت ها سهم قابل توجهی خواهند داشت. اما اگر راه جدائی طلبی با اِعمال خشونت را پیش گرفتند و به خیا ل خود خواستند گلیم خویش را به دربرند، علاوه بر آنکه اخلاقا درست و منصفانه نیست، پشت کردن به همرهانی چند هزار ساله است و مسئول عواقب مصیبت باری که برای همه ایرانیان پیش خواهد آمد نیز خواهند بود.

۸- می توان پیش بینی کرد که اگر کردستان اقدام به جدا شدن کند و موفق شود، آثار و تبعات آن به نواحی دیگر ایران سرایت خواهد کرد. چنین روندی، حتی در ترکیه تاثیر گذار خواهد بود و سامان آن کشور را نیز به هم خواهد ریخت و منطقه دچار آشفتگی و جدال و خون ریزی خواهد شد. به نظر نمی رسد که غرب، یعنی اروپا و آمریکای شمالی خواهان چنین وضعی باشند، بلکه برعکس طرفدار ثبات و امنیت درمنطقه هستند. روسیه به دلائلی می تواند منافعی در آشفتگی منطقه برای خود ببیند وبیش از روسیه، دولت اسرائیل، به ویژه راست گرایانی نظیر آقای ناتانیاهو احتمالا، اگر بتوانند به چنین روندی کمک نمایند، با جدیت از چنین وضعی استقبال خواهند کرد، البته اسرائیل با ایرانیان دشمنی ذاتی ندارد و می توان گفت وجود اسرائیل، اگر روابط دوستانه با ایران داشته باشد، به نفع ایران می باشد، هدف اسرائیل بیشترممالک عربی است، اما برای رسیدن به این هدف که ممانعت از شکل گیری دولت مستقل فلسطین است، ممکن است تن به تجزیه ایران نیز بدهد تا به هدف خویش برسد. اگر دو سه کشور مستقل از دل ایران درآید، طبیعتا چند کشور دیگر از دل ترکیه و عراق و سوریه و… نیزبه در خواهد آمد وخاور میانه به اصلاح همین را کم دارد! و جنگ و خونریزی حد اقل چهل پنجاه سال این منطقه را فرا می گیرد، میلیون ها کشته و ویرانی و فقر کمترین پیامدهای آنست دراینصورت مسئول چنین فاجعه انسانی دردناک آنهائی هستند که قدم در راه جدائی طلبی در شرایطی بر می دارند که ملت ایران و ملت های منطقه درتلاش برای رسیدن به مردمسالاری می باشند و واضح است که جدائی طلبی با عکس العمل سرکوب و کشتار مواجه خواهد شد و آسیب شدید به حرکت های دموکراسی خواهیخواهد زد. آنانکه جدائی طلبی ها را آغاز و یا تشویق و حمایت کنند، مسئولیت چنین فاجعه ای را بر دوش خواهند داشت .

ما تجربه انقلاب را پیش رو داریم و دیدیم که تلاش عجولانه برخی فعالین سیاسی در تشویق اقوام به شتاب در قیام و تشکیل جمهوری های خود مختار خلق در کردستان و ترکمن صحرا و یا اقدام های شتاب آمیز در به هم ریختن همه نهاد ها و سازمانهای رژیم قبل و برقراری نهادهای انقلابی چگونه همه چیزرا از هم گسیخت و نزاع ها ی قدرت و وحذف رقبا، موجب خشونت و کشتار شد. انقلاب به کجراهه رفت و نیرو های تند رو مذهبی یا مدعیان مذهبی قدرت را قبضه کردند و دیگران را به شدت پس زدند. هیچ کس به حرف دکتر مصطفی رحیمی که به مرحوم آیت الله خمینی نامه نوشت و با ده ها دلیل از نامبرده خواست که در جو التهابی انقلاب از تدوین قانون اساسی خود داری شود، ترتیب اثر نداد و به تاکید های مرحوم مهندس بازرگان که اصرار داشت قانون اساسی منهای فصل سلطنت باهمه قوانین جزائی و مدنی به قوت خود باقی باشد، تا در شرایط مناسب قانون اساسی نظام جدید با دقت نوشته شود توجهی نکرد بلکه با اتهام سازشکاری به ایشان پاسخ داده شد و به هشدار مکرر او که نظام موجود را برای نظامی که نمی دانیم چیست، به هم نریزید، گوش نکردند. همه یقین داشتند راه انقلابی و جمهوریهای خود مختار، ایران را بهشت می کند، اما نتیجه آن ندانم کاریهای ماجراجویانه جهنمی درست کرد که همه حتی نسل بعدی در آن سوختند. آیا کسی می تواند تردید داشته باشد که اگر شاه، صرف نظر از بد وخوبش، بر سرکار بود و خلاء قدرت در ایران آن دوران ایجاد نشده بود، نه جنگ ایران عراق پیش می آمد، و نه عراق جرئت می کرد به کویت حمله کند و پای ناوگان های آمریکائی را به خلیج فارس بگشاید و در پیامد های آن حضو، جنگ دیگری با عراق پیش آید که خلیج فارس را عرصه جولانگاه ناوگانهای بی شمار آمریکا قرار دهد. اکنون نیز در گیری بر سر جدائی طلبی، مشابه این پیامد ها را به وجود خواهد آورد. به نظر می رسد لازم است همگان در مرحله فعلی، تمام نیرویشان را در دفع دیکتاتوری و برقراری یک نظام مردم سالار ملی ملتزم به رعایت حقوق بشربکار برند تا بعد از گذراندن این مراحل ببینیم چه کارهائی لازم است انجام گیرد، آنرا در نهایت آزادی و با روشهای دموکراتیک تعین و انجام دهیم تا به خیر مردم بیانجامد، نه به قدرت رساندن چند دیوانه جاه طلب.

 

۹- تنش ها و نزاع های دنیا، نوعا معلول تضاد منافع کشورهاست. طبیعتا هرچه تعداد کشورها بیشتر شود، رقابت برسر منافع زیادتر می گردد. کشورهای اروپائی که در دوران مدرن خود بنیانگذار ناسیونالیسم افراطی آن دوران بوده و مرزهای کنترل شده ای داشتند، بیش ازهمه به نزاع بایکدیگر پرداختند. آنان امروز به این نتیجه رسیده ا ند که باید با ایجاد وحدت درمنافع، از تضاد و برخورد شدیددوری کرد. بنابراین بعد از جنگ جهانی دوم، در قدم اول با ایجاد نهاد سازمان ملل متحد، که تکامل یافته جامعه مللی بود که بعد از جنگ جهانی اول ایجاد شد، مرجع مشترکی برای رسیدگی به اختلافات به وجود آوردند و سپس بازار مشترک اروپا را به عنوان اولین قدم ها درایجاد اشتراک در منافع اقتصادی و به تبع تا حدی سیاسی برداشتند که تدریجا به شکل گیری اتحادیه اروپا برای وحدت اقتصادی، سیاسی و… انجامید. تکنولوژی های جدید عملا خارج از قرارداد های سیاسی دول، دنیا را به طرف جهانی شدن سوق می دهد و دولتمردان ناچارمی شوند در این مسیر حرکت کنند. می بینیم که احتما ل وحدت جهان و تشکیل دولت جهانی واحدی که به رقابت ها و نزاع های بین ملت ها پایان دهد، روز به روز بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و تحقق آن دیگر امر محالی نیست بلکه یک احتمال و امید انجام پذیراست. پس حرکت به طرف تجزیه یک کشور به دو یا چند کشورکوچک، با روند حاکم بر جهان درتضاد است. اگر در منطقه غرب آسیا، ایران تجزیه شود و به دنبال آن در کشورهای همسایه نیز چنین شود این منطقه دهها سال نمی تواند آرام بگیرد و همراه جهان پیش برود. این موضوعی است که باید شدیدا مورد توجه آنهائی قرار گیرد که فکر می کنند از تجزیه طلبی خیر و آسایشی برای مردم حاصل می شود. آنهائی که برای به قدرت رسیدن خویش دنبال تجزیه هستند، کاری به خیر و خوشبختی مردم ندارند.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.