esmail nooriala 01

سلطنت علیه پاد شاهی؟

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

esmail nooriala 01

esmail nooriala 01اسماعیل نوری علا

به میدان آمدن اخیر آقای پهلوی، بصورتی ضمنی، همچون یک «کاتالیزور» عمل کرده و ما را با انکشاف جالبی مواجه ساخته است که تأمل بر آن می تواند در شناخت تفاوت های «سلطنت طلبی» با «پادشاهی خواهی پارلمانی» پند آموز باشد. بخصوص که در ارتباط با این دو مفهوم در طی ماه های اخیر نظرات گوناگونی ارائه شده که، از یکسو در همهء آنها پاره هائی از واقعیت نهفته است و، از سوی دیگر، صورت بندی کلی آنها می تواند منظره ای رنگارنگ را در برابر ما بگستراند.

چند هفته ای ست شاهد آنیم که شاهزاده رضا پهلوی، بعنوان یک شهروند ایرانی و نه یک مدعی تاج و تخت پدران اش، با تشخیص موقعیت حساس و خطرناک وطن اش، پا به میدان نهاده و همگان را دعوت به ائتلافی در راستای ایجاد تشکلی در برابر حکومت اسلامی کرده است. نفس این اقدام، با وجود همهء ایرادها و مشکلاتی که پیش از این به تفصیل از آنها یاد کرده ام(1)، کاری مهم و قابل تقدیر است و، در عین حال، نوع برخورد آقای پهلوی با انتقادات وارده بر نحوهء اجرای کار هم این احتمال را تقویت کرده است که مشکلات و ایرادات مزبور رفع نشدنی نیستند؛ جز البته ارتباط برخی از نیروهای مشکوک وابسته به داخل کشور یا بیگانه و یا تجزیه طلب با کمیتهء موقتی که می خواهد برای ایجاد «شورای ملی» اقدام کند و متآسفانه هنوز نقشهء راهی ندارد.

اما، در کنار همهء این نکات مثبت و منفی، می خواهم به این نکته نیز اشاره کرده باشم که به میدان آمدن اخیر آقای پهلوی، بصورتی ضمنی، همچون یک «کاتالیزور» عمل کرده و ما را با انکشاف جالبی مواجه ساخته است که تأمل بر آن می تواند در شناخت تفاوت های «سلطنت طلبی» با «پادشاهی خواهی پارلمانی» آموزنده باشد. بخصوص که، طی ماه های اخیر، و در ارتباط با این دو مفهوم، نظرات گوناگونی ارائه شده که از یکسو در همهء آنها پاره هائی از واقعیت نهفته است و، از سوی دیگر، صورت بندی کلی آنها می تواند منظره ای رنگارنگ را در برابر ما بگستراند:

1. پادشاهی خواهی دروغی بیش نیست و مآلاً به بازسازی استبداد سلطنتی می انجامد.

2. پادشاهی پارلمانی ربطی به سلطنت ندارد چرا که قانون اساسی هیچ اختیاری در امر کشورداری را به پادشاه نمی دهد، او را فرمانده کل قوا نمی کند، اختیار دخالت در امور را از او سلب می کند و او را همچون یک «نماد وحدت ملی» (به هر معنا که این عبارت گرفته شود) موقعیتی استثنائی اما تشریفاتی می بخشد.

3. پادشاهی پارلمانی خلاف حقوق بشر است چرا که یک نفر و یک خاندان را سمتی دائمی می بخشد و از «گردش نخبگان» جلوگیری می کند و در شرایطی همچون کشور ما همین دائمی بودن یک سمت آن را تبدیل به زایشگاه استبداد بعدی می کند.

4. کشور و جامعهء ما مستبد پرور است و لذا باید از همان ابتدا از مطرح کردن گزینهء پادشاهی پارلمانی خودداری کرده و حکومت آینده را «جمهوری مدت دار» قلمداد نمود تا جلوی بازتولید استبداد گرفته شود.

5…

چنانچه مشاهده می شود، کلیهء این احتجاجات بر دو پرسش پایه ای استوارند:

یکم: آیا سلطنت با پادشاهی پارلمانی فرق دارد؟

دوم: آیا پادشاهی پارلمانی می تواند به سلطنت استبدادی تطور پیدا کند؟

بنظر من، این پرسش های نظری ربطی به حضور یا غیاب آقای رضا پهلوی ندارند و باید بصورت مستقل مورد بررسی قرار گیرند؛ یعنی آنها را می توان جدا از این پرسش مورد مطالعه قرار داد که «آیا آقای رضا پهلوی می تواند سلطان یا پادشاه آیندهء ایران باشد یا نه؟»

علت این جداسازی روشن است و من قبلاً هم در این مورد نوشته ام(2): ایشان به موجب قانون اساسی مشروطه و متمم های آن حق سلطنت دارند و با ابطال آن قانون چنین حقی از ایشان سلب می شود. بنابراین، برای فراهم ساختن امکان تحقق سلطنت یا پادشاهی برای شخص ایشان، علاقمندان باید خواستار «بازگشت به قانون اساسی قبلی و متمم های آن» شوند. اما من جز از دو سه تنی که بر این «واقعیت» توجه داشته و «خواستار» این بازگشت شده اند، هیچ کس، و از جمله خود آقای پهلوی، را خواستار چنین «بازگشت»ی ندیده ام. اکثریت علاقمندان، و نیز خود ایشان، همواره خواستار رسیدن به یک «قانون اساسی جدید» هستند که دارای صفاتی همچون سکولار، دموکرات و مبتنی بر اعلامیهء جهانی حقوق باشد.

بر همین سیاق، اگر بحث ایجاد پادشاهی پارلمانی در ایران آینده هم در میان باشد، این بحث ربط مستقیمی به ایشان ندارد؛ به همین دلیل هم هست که، مثلاً، حزب مشروطهء ایران، در عین حالی که خود را طرفدار «پادشاهی پارلمانی» می داند، آقای رضا پهلوی را صرفاً بعنوان «کاندیدا»ی خود برای این سمت معرفی می کند. مفهوم «کاندیدا» آشکارا به وجود گزینه های مختلف دیگر و نیز حق انتخاب مردم از میان آن گزینه ها اشاره دارد. بعبارت دیگر، دوگانهء پادشاهی پارلمانی یا جمهوری ربطی به ایشان ندارد و در فردای ایران هم باید بدون توجه به حضور ایشان حل و فصل شود.

باری، بر این مبنا است که می توان به بحث تفاوت ها و ارتباط های دو صورت «سلطنت» و «پادشاهی پارلمانی» بازگشت و نتایج فعال شدن اخیر آقای پهلوی را در این مورد مطالعه کرد.

نخست به تفاوت ها بپردازم:

«سلطنت» که، از لحاظ معنا و ریشه، از «سلطه» و «تسلط» می آید، از حکومت استبدادی فرد یا خاندان و یا حتی گروهی مشخص، بر مردمان (عوام و رعایا)، و بدون در نظر گرفتن رأی آنان، حکایت می کند. به همین دلیل هم هست که در تذکره هائی که در دوران اسلامی برای سلاطین مختلف نوشته شده، قبل از هرچیز، بر «قوت شمشیر سلطان» تأکید شده است. سلطان، «حقانیت حکمروائی ِ» خویش را از «شمشیر» می گیرد که نماد نیروهای نظامی و سرکوبگر است. البته، آنگاه که زور شمشیر در جامعه ای مستقر شد، دینکاران درباری به توجیه «مشیت الهی» و «ظل الله بودن سلطان» می پردازند و بر تن او جامه ای از «اقتدار قدسی» می پوشانند. بدینسان، سلطنت یک پدیدهء ماقبل مدرنیته محسوب می شود و در دوران مدرن ـ که حکومت از آن مردم به حساب آمده و حاکمان حقوق بگیران و مستخدمین مردم محسوب می شود ـ جائی ندارد.

دوران نوین تمدن بشری بر اساس «انسان مداری» و «حقوق طبیعی مردمان» و «برابری آنان در برابر قانون» ساخته شده  و همهء این عناصر در مفهوم «جمهوریت» گرد آمده اند. «جمهور» در زبان عربی به معنی تودهء مردم بکار می رود و «جمهوریت» نیز به معنای «حکومت مردم» است که ترجمهء دقیق «دمو ـ کراسی» است «بعبارت دیگر، «جمهوریت» یعنی «حکومت دموکراتیک». در قلمروی جمهوریت است که حکومت به مردم (ملت) تعلق می یابد و آنها منتخبین خود را برای کشورداری برگزیده و به استخدام خویش در می آورند.

در عین حال، تنها در این مرحله است که به پدیدهء «پادشاهی پارلمانی» می رسیم؛ بعنوان صورتی از حاکمیت که در ماهیت خود همچنان از شرایط جمهوریت برخوردار است اما، بنا بر تشخیص ملت، منصبی ویژه را نیز با خود دارد که ناقض جمهوریت حکومت نیست و اگر برای وجودش کارکرد و فایده ای وجود نداشته باشد قابل حذف است؛ اما حذفی که باز از طریق رعایت اصول جمهوریت امکان پذیر می شود. یعنی این مردم اند که، بر حسب نیازها و تشخیص های خود، می گویند چنین منصب ویژه ای را لازم دارند یا ندارند. بدینسان می توان گفت که «سلطنت امری پیش از استقرار جمهوریت است، و پادشاهی پارلمانی صورتی است برآمده از مقتضیات پس از جمهوریت».

در اینجا فرصت آن نیست که به دلایل طرفداران پادشاهی پارلمانی بپردازم. خوشبختانه آنان نیز با پذیرش «ماهیت جمهوریتی ِ حکومت» به این قانع اند که در فردای فروپاشی حکومت اسلامی بتوانند دلایل خود را در مورد مزایای پادشاهی پارلمانی به مردم عرضه بدارند و پس از آن منتظر اعلام رأی مردم باشند.

حال می توان به این پرسش بازگشت که «آیا پادشاهی پارلمانی قابل تبدیل شدن به سلطنت هست؟» پاسخ البته که «آری» است. کافی است که به صد سال اخیر کشورمان بنگریم. انقلاب مشروطه با این حکم که «شاه حکومت نمی کند و دارای مقامی تشریفاتی و غیر مسئوول است» ما را از دوران ماقبل مدرن خارج ساخت اما، بجای استقرار جمهوری و بی آنکه اجازه دهد تا ملت دوران جمهوریت را آزمایش و تجربه کند و خود به این نتیجه رسد که پادشاهی پارلمانی را می خواهد یا به جمهوریت ناب تمایل دارد، او را به پذیرش صورتی مابعد مدرن دعوت کرد. بعبارت دیگر، ما هرگز نتوانستیم معنای جمهوریت را، در طول و عرض اش، درک کنیم و تنها خواستیم که یک صورت ماقبل جمهوریت را بصورتی متعلق به دوران مابعد استقرار لوازم جمهوریت تبدیل کنیم.

معنای این سخن چیست؟ به نظر من، این سخن بدان معنا است که تنها ایجاد و پیدایش  و نهادینه شدن مفاهیم و ارزش های جمهوریت است که می تواند از تبدیل پادشاهی پارلمانی به سلطنت جلوگیری کند. یعنی، وقتی مجلس و دولت و قوهء قضائیه به استقلال خود وفادار نباشند و به انتخابات قلابی تن دهند و پادشاه بی اختیار پارلمانی فرمانده کل قوا (شمشیر سابق!) محسوب شده و اختیار منحل کردن مجلس و تعیین نخست وزیر را داشته، و قادر باشد با عبور از این همهء این سد و مانع خود را به منزلگاه قادر مطلق برساند آنگاه است که سلطنت بازتولید می شود. نیز آشکار است که پادشاهی تبدیل شونده به سلطان خود نمی تواند این کار را به تنهائی انجام نمی دهد، بلکه همهء نهادهای برآمده از جمهوریت، بخاطر بی اعتقادی به جمهوریت، او را در این راه کمک می کنند و خود از اختیار و مسئولیت استعفاء می دهند.از نظر من، همین مسئولانند که در ظاهر تن به پادشاهی پارلمانی داده اما در باطن همچنان «سلطنت طلب» مانده اند.

همینجا بگویم که خود من اعتقادی به ایجاد نهاد پادشاهی پارلمانی ندارم، اما تصمیم گیری را از آن جمهور مردم و خرد جمعی آنان می دانم و، لذا، از این بابت، در این لحظهء خطیر از تاریخ کشورمان، بعنوان یک جمهوری خواه، با کمال میل آماده بوده و هستم تا در کنار همه ی شیفتگان آزادی و دموکراسی به مبارزه با حکومت اسلامی ادامه دهم.

اما، در ابتدای این مقاله، گفتم که پا به میدان نهادن اخیر آقای رضا پهلوی از یک واقعیت مکتوم پرده برداشته و اثرات وجودی آن را جلوی دیدگان ما قرار داده است و آن اینکه بسیاری از مدعیان پادشاهی خواهی، در کوران این اتفاق، سلطنت طلب از آب در آمده و چهرهء واقعی خود را نشان داده اند! در نتیجه، اکنون در پرتوی این واقعه توانا شده ایم تا پادشاهی خواه راستین را از سلطنت طلب واقعی تمییز دهیم.

چندی پیش سفری به یکی از شهرهای امریکا داشتم و در چند مجلس با ایرانیان مقیم آن شهر ساعاتی را به گفتگو گذراندم. اغلب آنها خود را پادشاهی خواه معرفی می کردند، اما هرچه بر مدت معاشرت مان افزوده شد و هر چه در چند و چون راه و کار مبارزه و ساختارهای ایران فردا با یکدیگر سخن گفتیم، بر من روشن تر شد که قسمت اعظم این پادشاهی خواهان در واقعیت امر سلطنت طلبانی دو آتشه اند. یکی شان می گفت ما به شاهی احتیاج داریم که هیبت اش همه را بترساند و کارها بدون اشکال پیش بروند. دیگری می گفت پادشاه باید مشت آهنین داشته باشد و دمار از هرچه چپ و تجزیه طلب است در آورد.

آن دیگری می گفت من رضا پهلوی را همیشه شهریار ایران و اعلیحضرت خود می دانم. ایشان به قرآن قسم خورده اند که حافظ قانون اساسی باشند و پس پادشاه ایران هستند. پرسیدم: کدام قانون اساسی؟ و پاسخ شنیدم که: همان قانون اساسی مشروطه. گفتم: همانکه در سال 57 باطل اعلام شد؟ گفت: بیخود! ما هنوز همان را قبول داریم. گفتم: اما آقای پهلوی می گوید که باید یک قانون اساسی «جدید» نوشته شود که سکولار باشد (یعنی مذهب رسمی نداشته باشد) و بر مبنای حقوق بشر شکل بگیرد. گفت: ایشان بیخود این حرف ها را می زنند. گفتم: اگر بر این حرف ها اصرار داشتند چی؟ گفت: می رویم یکی دیگر را پیدا می کنیم. قحطی آدم که نیست!(3)

آری، سال ها بود که سلطنت طلبان (که نه به قانون احترام می گذارند، نه جمهوریت حکومت مدرن را قبول دارند، و نه به تشریفاتی بودن مقام پادشاه غیرمسئوول اعتنا می کنند) خود را در زیر پوشش پادشاهی خواهی پنهان کرده بودند؛ اما اکنون که آقای رضا پهلوی به میدان آمده است آنها بسرعت فعال شده و، در ظاهر طرفداران سرسخت ایشان، مشغول لجن پراکنی به هر آن کسی شده اند که دم از جمهوریت می زند و یا خواستار پادشاهی پارلمانی واقعی است.

در این میان، ایجاد «شورای ملی»، که با نام شاهزاده رضا پهلوی همراه شده و امضای ایشان و خانواده شان را بعنوان «هواخواه» با خود دارد، و نیز رخنهء اینگونه عناصر سلطنت طلب در آن، موجب شده که اکنون شاهد آن باشیم که سلطنت طلبان دو آتشه، از این تریبون نیز به جان جمهوریخواهان که هیچ، به جان پادشاهی خواهان نیز افتاده و آنها را به خیانت و خباثت متهم کنند. یکی شان را دیدم که در برنامه ای تلویزیونی «حزب مشروطه ایران» را، که نخستین سازمان متشکل و دموکرات ِ خواهان استقرار پادشاهی پارلمانی در ایران محسوب می شود، به خیانت متهم می کرد، چرا که رهبران اش از مشارکت در کمیتهء موقت برای ایجاد شورای ملی امتناع کرده اند.

حال پرسش آن است که آیا آقای پهلوی در این میانه مسئولیتی ندارند؟ در گذشته دیده ایم که ایشان گاه مجبور به دادن اعلامیه شده و ارتباط خود را با فلان عربده کش سلطنت طلب تکذیب کرده اند. اما اکنون همینگونه اشخاص نیز، بهمراهی عناصری مشکوک و ناسالم، بداخل شورائی که به نام ایشان عمل می کند راه پیدا کرده و از تریبون آن مشغول عربده کشی و فحاشی شده اند. ایشان اگر بخواهند نقشی در آیندهء مبارزه علیه حکومت اسلامی، و نیز ایران ِ پس از فروپاشی آن، داشته باشند از هم اکنون موظفند که ابتدا خانهء خود را از لوث این آلودگی ها پاک کنند و بگذارند جریان ائتلافی که ایشان آرزومند بوجود آوردن اش هستند جریانی پاک و زلال، و بر اساس حقوق واقعی انسان امروز، باقی بماند و آنچه که ایشان بارها «جمهوریت مبارزه و حکومت» نام نهاده اند بصورتی سالم، کارا و مؤثر تحقق یابد.


1. نگاه کنید به مقالهء «شورای ملی» در ترازوی سنجش در پیوند زیر:

http://www.newsecularism.com/2012/09/21.Friday/092112.Esmail-Nooriala-Examining-the-National-Council.htm

2. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2012/051112.EN-PU-Why-we-shouldnt-be-affraid-of-PR.htm

3. برای نمونه نگاه کنید به مطلبی به نام «مردم ایران شاه می خواهند» که از طریق ای میل پخش شده و در پیوند زیر قابل ذسترسی است:

http://www.newsecularism.com/2012/10/05.Friday/100512.Bawandian-Iranians-look-for-a-shah.htm

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.