آرمان نجم
مردم ایران آخرین انتخابات نمایشی حکومت را به جنبشی آزادیخواهانه تبدیل کردند که صدای آن به گوش مردم دربند خاور میانه و دنیا رسید. در این جنبش مسالمت آمیز ابتدا عبارت «رأی من کو ؟» در شعارها وخواسته های آنها مطرح شد. البته می دانید که این شعارها، علیرغم تلاش اصلاح طلبان حکومتی برای مهارشان، خیلی زود رادیکالیزه شده و کل حکومت اسلامی و رهبرش را در بر گرفتند.
اجزاء این عبارت برای من از مفهوم گسترده ای برخوردار بودند که بدون تردید فراتر از انتخابات قلابی حکومت اسلامی، که در سراسر عمر خود آن را بارها برگزار کرده بود، قرار داشت. واژهء “رأی” جامعه ای را تداعی می کرد که شهروندان آن با پذیرش مسئولیت و با اتکا به عقل و خرد جمعی خود، خواستار بدست گرفتن سرنوشت خویش بودند. و واژه “من” از اصالت فردیتی سخن می گفت که آزادی انتخاب را برای خود حق می دانست. این دو مفهوم چشم اندازی جدید از زندگی را فراروی انسان ایرانی قرار می داد. بدینسان، حرکت جامعه و جنبش برخواسته از ان بر اساس سه اصل مهم فردیت، عقل و آزادی به پیش رفت.
آرمان نجم
۱۰ آگوست ۲۰۱۲
طرح انتخابات ازاد و حاکمیت صندوق رای که از سوی اصلاح طلبان حکومتی رانده شده از مال و منال و اریکه قدرت، و نیروهای سیاسی همسو با انها در خارج از کشور مطرح میشود، تقابلی اشکار در برابر خواسته های تاریخی و دمکراتیک مردم ایران است. بی شک تجربه سه دهه حکومت شریعتمداران اسلامی و بویژه جنبش ازادیخواهانه و خونبار خرداد ۸۸ ثابت کرده است، برگذاری چنین انتخاباتی در زمان حاکمیت اسلامی توهمی باطل است.
برگذاری یک انتخابات ازاد به ابزاری مادی و معنوی نیازمند است تا بتواند به فعل در اید.نه قانون اساسی تبعیض امیز حکومت اسلامی با تمام ظرفیتهای خود و نه دست اندرکاران و سیاستمداران فاسد و متحجر ان قادر خواهند بود چنین امری را به انجام رسانند.به هر حال واقعیت این است که حکومت اسلامی از یکسو در این سه دهه توسط عوامل و نمایندگان خود در خارج کشور و یا توسط اصلاح طلبان حکومتی برای موازی سازی طرح هایی را که هدفی جز بوجود آوردن عدم اعتماد و پراکندگی در میان نیروهای اپوزیسیون واقعی ندارد ، برای تداوم حکومت خود مطرح کرده است.و از سوی دیگر جلوگیری از ایجاد شورایی ملی و سکولار و برنداز در برون مرز را در دستور کار خود داشته است.
بسیاری از این نیروها و شخصیت های سیاسی در امتداد و روند انقلابی که سه دهه پیش اتفاق افتاد و در امتحانی تاریخی و نهایی که در مقابل خود داشتند رفوزه شدند و افکار عمومی در داخل و خارج ایران آنها را از حق تدریس و برنامه ریزی برای جامعه منع کرد.
در درون و برون مرز این رفوزه شدگان سیاسی که به نسل های گذشته تعلق دارند و خود را نیز گهگاهی با پسوندهای مختلف، “دمکرات” می نامند، واقف نیستند که خود سدی در مقابل نسل های جدید ایجاد کرده اند و مانع به حرکت در آمدن و مطرح شدن خواسته های بر حق آنها هستند. رفتار سیاسی آنها، علیرغم اینکه خواهان حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش هستند و خود را جمهوریخواه می نامند، اما بیشر شبیه به پادشاهان ، با تمام معانی استبدادی که این مفهوم می تواند در خود داشته باشد هستند. این چهره ها و شخصیت های سیاسی هرگز شجاعت اخلاقی سکوت کردن و کناره گیری از سیاست را ندارند. گویا منافع ملی ما با جذبه آنها گره خورده است.
خاورمیانهء دیکتاتور زده به ما می آموزد که سکولاریسم شرط لازم برای رسیدن به آزادی و دمکراسی است، اما شرط کافی نیست. حکومت مصر، یمن، لیبی، سوریه و تونس حکومت هائی سکولار بودند یا هستند اما به منشور اعلامیه جهانی حقوق بشر پایبند نبوده اند. سکولاریسم هم بدون پایبندی به حقوق بشر و آزادی های آن ره به جایی نخواهد برد. به عبارتی، سکولاریسم و حقوق بشر دو روی دیگر سکه آزادی و دمکراسی در ایران هستند.
مردم ایران اخرین انتخابات نمایشی حکومت را به جنبشی ازادیخواهانه تبدیل کردند که صدای ان به گوش مردم دربند خاور میانه و دنیا رسید.در این جنبش مسالمت امیز ابتدا عبارت «رأی من کو ؟» در شعارها وخواسته های انها
مطرح شد. البته می دانید که این شعارها، علیرغم تلاش اصلاح طلبان حکومتی برای مهارشان، خیلی زود رادیکالیزه شده و کل حکومت اسلامی و رهبرش را در بر گرفتند.
اجزاء این عبارت برای من از مفهوم گسترده ای برخوردار بودند که بدون تردید فراتر از انتخابات قلابی حکومت اسلامی، که در سراسر عمر خود آن را بارها برگزار کرده بود،قرار داشت. واژهء “رأی” جامعه ای را تداعی می کرد که شهروندان آن با پذیرش مسئولیت و با اتکا به عقل و خرد جمعی خود، خواستار بدست گرفتن سرنوشت خویش بودند. و واژه “من” از اصالت فردیتی سخن می گفت که آزادی انتخاب را برای خود حق می دانست. این دو مفهوم چشم اندازی جدید از زندگی را فراروی انسان ایرانی قرار می داد. بدینسان، حرکت جامعه و جنبش برخواسته از ان بر اساس سه اصل مهم فردیت، عقل و آزادی به پیش رفت.
این سه عنصر مهم اجتماعی که پایه واساس تحولات اخیر در ایران بوده است ، همراه با پدیده های فرهنگ ایرانی، در ضمیر ناخوداگاه مردم ، از شعور و بینش سیاسی سکولار انها، پادزهری را ساخته است، که در مقابل ان حکومت اسلامی پس از سه دهه سرکوب و جنایت هنوز ترس از محفوظ ماندن روزگار خود و انقلابش را دارد.
ماهیت حکومت اسلامی در تضاد و در تقابل با این عناصراجتماعی و فرهنگ ایرانی است. شریعتمداران دینکار، حق حاکمیت ملی را با ارعاب و کشتار از مردم ایران سلب کرده اند. بدون بازستانی این حق مسلم مردم ، دفاع ازمنافع ملی ایران و حقوق ملی مردم برای مشارکت در حق انتخاب سرنوشت خویش ، امکان پذیر نخواهد بود.
حاکمیت ملی وحق انتخاب زمانی به وقوع میپیوندد که این حکومت ضد ایرانی برچیده شده باشد ،ومردم به منظور انتخاب نمایندگان خود در مجلس موسسان جهت تدوین قانون اساسی نوین ایران و تعیین نظام سیاسی اینده و برگزاری همه پرسی برای تصویب ان شرکت کنند.