mosaddegh 06

قیام سی تیر۱۳۳۱مصدق، شاه، قوام

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

mosaddegh 06

mosaddegh 06جمال درودی

در گذرگاه تاریخ روزهایی پدید می آید که چون ستارگان میدرخشند وهرگز گردو غبار حوادث و گذشت ایام نمی تواند حجابی بر روشنایی آن بکشد. در مبارزات یک قرن اخیر ملت ایران بحق باید گفت که پس از انقلاب مشروطیت قیام سی تیر دومین خیزش مردمی بر علیه استبداد و استعمار بود. سی ام تیر مکتبی را بنیان گذاشت که درآن درس استقامت،آزادیخواهی، مبارزه، شکست فرهنگ زبونی و خود آگاهی و اتحاد و همبستگی راآموخت و تنها هدف آن استقلال حاکمیت ملی و اعتلای نام ایران بود.

در حماسه سی تیر جوانان غیور ایران توانستند با دستانی خالی و مشتهای گره کرده و اراده آهنی در برابر سر نیزه و تاکن و توپ و مسلسل بایستند و با اهدای خون پاک خود، خون تازه ای در برگهای استبدادو استعمار زده این مرز و بوم جاری سازند. فرزندان رشید ملت در غروب روز سی تیر خسته و خون آلود چون سر بازانی که از جبهه نبرد باز می گردند در روی آسفالتهای داغ و خونین تهران دست در دست هم سرود پیروزی سر دادند. ملت بزرگ ایران درروز سی تیر به دو موفقیت بزرگ یعنی شکست استعمار و استبداد دست یافت. در پایان آن روز دیوان داوری لاهه حقانیت ایران را برسمیت شناخت. آری پایان غم انگیز غروب سی تیرآغاز جشن و سرور و پیروزی ملت ایران بود.

از قیام سی تیر ۱۳۳۱ شصت سال می گذرد در رابطه با آن کتابها و مقالات و اظهار نظرهاو تفسیر های گوناگون از دیدگاههای مختلف نوشته و انتشار یافته است. میدانم عده ای بر من خرده خواهند گرفت که چرا به جای آنکه به مسائل روز بپردازم تاریخ گذشته را کالبد شکافی می کنم و خواهند گفت مصدق و شاه و قوام هر چه بودند و هر چه کردند به ابدیت پیوستند و تاریخ درباره آنها قضاوت خواهد کرد یادآوری گذشته جز ملال خاطر ثمره ای نخواهد داشت ولی در مقابل این نظریه من بر این اعتقادم که گذشته چراغ راه آینده است و تاریخ تکرار می شود.جوانان اگر از تاریخ درس نیاموخته و همچنان بی اطلاع باشند خیلی زود تحت تاثیر تبلیغات گمراه کننده در دام فریب کاران قرار می گیرند و در همان گردابی فرو خواهند رفت که پدرانشان فرو رفته اند.

تاریخ چون نور افکنی است که در تاریکی ها راه را به ما نشان می دهد . نسل جوان امروز باید بداند و تجسس کند که چرا انقلاب مشروطیت به بیراهه کشانده شد؟ و چرا از درون آن استبداد زاده شد؟و چرا نهضت ملی ایران به شکست انجامید ؟ و چرا استعمار و استبداد توانستند با هماهنگی یکدیگر بر ما حاکم شوند؟ و صدها از این نوع چرا ها. متاسفانه امروز همگان شاهدآنیم که اعقاب همان دستهای به خون آلوده و فاشیستی از لانه ها سر در آورده اند و با نقابی بر چهره برای ملت فهیم ایران راه کار ارائه میدهند. بنابر این باید تاریخ گذشته را بارها و بارها باز خوانی کنیم تا به علل نارسائیها و شکستها پی ببریم. و با تجربیاتی از گذشته ایرانمان را دوباره بسازیم. در رویداد های سی تیر خیلی از مسائل هنوز در پرده ابهام قرار دارد. این وظیفه پژوهشگران است که با بررسی اسناد و مدارک و شاهدان عینی که هنوز حیات دارند روشن سازند “مصدق، شاه، قوام” هر یک چه نقشی و ارتباطی با وقایع سی تیر داشته اند.

بیاید با هم مرور ی گذرا داشته باشیم بر رویدادهای آن پنج روز به امید آنکه به نتیجه ای آگاهانه برسیم”

مصدق در روز ۲۵ تیر ۱۳۳۱ در ملاقات با شاه ضمن اشاره به تحریکات درباریان و ارتش علیه دولت از او می خواهد که پست وزارت جنگ را طبق قانون اساسی خود بر عهده گیرد. مصدق در کتاب خاطرات و تالمات به این دیدار اشاره ای دارد.

…. نظر خود را به عرض ملوکانه رساندم. فرمودند خوب است اول من چمدان خودم را ببندم و بروم بعد شما اینکار را تقبل کنید. به عرض رسید وقتی اعلیحضرت اعتماد دارند که من در راس دولت باشم چگونه اعتماد ندارند که وزارت جنگ را که جزیی از دولت است تصدی نمایم….

مصدق در ساعت هشت بعد از ظهر همان روز استعفای خود را به دربار می فرستد.

پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی

چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب می کند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصا عهده دار شود و اینکار مورد تصویب شاهانه واقع نشد. البته بهتر است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند با وضع فعالی ممکن نیست مبارزه ای را که ملت ایران شروع کرده است پیروز مندانه خاتمه داد.

“فدوی دکتر مصدق ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱”

پس از استعفا دکتر مصدق در خانه ی خود را بر روی همه بست و حاضر نشد پیامی داده و یا مصاحبه ای انجام دهد و حتا با طرفداران خود در جبهه ملی تماسی نگرفت. جز ناگهانی و غیر انتظاری .استعفای دکتر مصدق مثل بمب در سراسر مملکت صدا کرد. و یک هیجان توام با ناباوری در مردم ایجاد کرد. از صبح روز ۲۶ تیر تهران تبدیل شده بودبه یک شهر تسخیر شده توسط قوای نظامی . تانکها در کنار کامیون های ارتشی شهر را کاملا در تصرف خود قرار داده بودند . مجلس در محاصره نظامیان قرار گرفته و ارتباط مردم با نمایندگانش قطع شده بود. مجلس بدون حضور نمایندگان طرفدار مصدق تشکیل شد و در ساعت ۸ بعد از ظهر مجلس رای تمایل به نخست وزیری قوام داد البته با توصیه شاه. روز جمعه ۲۷ تیر ماه فرمان نخست وزیری قوام با او ابلاغ شد انتشار این خبر احساسات و خشم و نفرت مردم را بر انگیخت و از آنجا بود که این شعار بر سر زبانها افتاد ” یا مرگ یا مصدق”

قوای انتظامی نیز شدت عمل بخرج داد و در نتیجه درگیریهایی در سطح شهر ایجاد شد. در اینجا می خواهم اشاره داشته باشم به یاد داشتهای یکی از مهره های وابسته رژیم حسن ارسنجانی. او یار وفادار و همیشه در کنار قوام بود. این یادداشتها از خیلی مسائل پرده بر میدارد. او وضع جسمانی قوام را درآن ایام چنین توصیف می کند:

….قوام السلطنه امروز قوام السلطنه پنچ سال پیش نیست. علاوه بر کبر سن دو عمل جراحی روی بدن او کرده اند، قلب او خوب کار نمی کند یک مرتبه سکته هم کرده یک فشار شدید به او وارد شود حتما خواهد مرد ..در این چند روزه قوام در یک حالت رخوت و بیمار گونه بسر می برد و گاهی چشمانش باز نمی شود…. با وجود این شرایط جسمانی او را وادار کرده بودند که نخست وزیری درآن شرایط بحرانی را بپذیرد. ارسنجانی به عنوان اعتراض به قوام می گوید.. گفتم که مصلحت آقا نیست خودتان را وارد این بازیها نکنید.. طرف حمله و فحش و تهمت واقع خواهید شد.. ناگهان قوام السلطنه گفت: بنده تصمیم دارم وارد میدان شوم همه میدانستیم که قوام السلطنه نسنجیده حرفی نمیزند . فکر کردیم شاید زمینه کار را روبراه میبند…

ارسنجانی در ادامه می گوید در منزل قوام السلطنه بود که بدون اطلاع ما اطلاعیه دولت از رادیو خوانده شد که درآن آمده بود :

….وای به حال کسانیکه در اقدامات مصلحانه من اخلال نماید و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشد… دست به تشکیل محاکم انقلابی زده روزی صدها تبه کار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بی شفقت قانون قرین تیره روزی سازم…دوره عصیان سپری شده و روز اطا عت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است. کشتی بان را سیاستی دیگرآمده …

انتشار این اعلامیه نه تنها باعث رعب و ترس وحشت مردم نشد بلکه هیجان و احساسات ضد حکومتی را بر انگیخت.

ارسنجانی در ادامه ی خاطرات خود در رابطه با اعلامیه چنین اظهار نظر می کند:

..گفتم آقا معنی این اعلامیه اینست که از این ساعت جنابعالی با تمام قدرت روی صندلی نشسته اید و می توانید هر کاری بکنید در صورتیکه به هیچ وجه اینطور نیست. این اعلامیه بسیار بد تنظیم شده و به عقیده من تو طئه ای در کار بوده و خواسته اند شما را بزمین بزنند….محکمه انقلابی چه معنی دارد .

قوام السلطنه با اوقات تلخ گفت خیلی هم خوب بود….گفتم حالا ممکن است بفرمایید چه کسی متن اعلامیه را تنظیم کرده است؟ گفت خودم نوشته ام . گفتم شما که فرصت نداشتید، دیشب ساعت یک بعد از نیمه شب به رختخواب رفتید و صبح هم که از ساعت شش بیدار بودید و مشغول پذیرایی. نکند کسی شاهکاری زده است. گفت نه خیر خودم نوشتم و حالا که خوانده شد شما هم بگویید خوب است. گفتم خودتان بدانید که کار بسیار بدی بود و چنین اشتباهی را در تمام عمرتان مرتکب نشده بودید…

البته در همان روز شایع شد که این اعلامیه در دربار تهیه و مستقیما به اداره رادیو فرستاده شده است و در نتیجه قوام در برابر یک عمل انجام شده قرار گرفته. زیر قوام به خوبی میدانست در شرایطی که پشتوانه مردمی ندارد. درآن شرایط ارتش در اختیارش نیست و به نمایندگان مجلس نمی تواند اعتماد کند بنابراین چه مفهمومی می تواند دشته باشد در همان روز فرماندار نظامی اعلامیه شدید الحنی انتشار دادو درآن از فراکسیون نهضت ملی خواست که مردم را به آرامش دعوت کنند.

ارسنجانی بشدت باین اعلامیه اعتراض داشت و می گوید:

.. به علوی مقدم گفتم معنای آن چیست دولت برای حفظ آرامش از مخالفین خود استمداد می کند؟ با انتشار این اعلامیه ثابت می شود که اساسا مملکت در دست جبهه ملی است و همه مردم مطیع و فرمانبردار آنها هستند…..

ارسنجانی در پایان یا دداشتها میگوید:

.. روز سی تیر باتفاق قوام به سفارت آلمان در پل رومی رفتیم. در ساعت پنج و نیم قوام بطرف سعد آباد به حرکت درآمد ولی چند دقیقه پس از حرکت که اطمینان دارم هنوز به سعدآباد نرسیده بود خبر استعفای او از رادیو پخش شد….”

این بود ظاهر نقش قوام درآن وقایع(قوام در سی تیر ۱۳۳۲ در سن ۷۲ سالگی فوت کرد)

از طرف مقابل مردم و جبهه ملی و نمایندگان فراکسیون طرفدار مصدق در مجلس عملا وارد مبارزه شدند و با اعلامیه هاو راه پیمایی و تظاهرات خیابانی از حکومت مصدق پشتیبانی کردند . فراکسیون نهضت ملی اعلامیه ای منتشر کرد و درآن اعلامیه از مردم خواسته شد که با استقامت به راه خود ادامه دهند.و روز سی تیر را در سراسر کشورتعطیل عمومی اعلام کردند و در اعلامیه آمده بود که“…. با نهایت آرامش و متانت در این جنبش ملی شرکت نمایند…”

ولی در روز سی تیر قوای انتظامی بکمک ارتش راه پیمایی مردم را طبق دستور بخون کشیدند . ولی مردم در روز سی تیر حماسه ها آفریدند که در تاریخ مبارزات ملت ایران ثبت گردید و موفق شدند توطئه ایکه سفارت انگلیس و دربار برای بر اندازی حکومت مصدق و اعاده قدرت بدست شاه دیده بودند بشکست منجر شود.

این چیکده ای بود از رخداد های پنج روزه پایانی تیر ماه ۱۳۳۱ . حال پرسش اینست هر یک از این سه تن ” مصدق، شاه، قوام” در این قیام مردمی چه بوده است. دست چه کسی بخون ملت آغشته شده ؟مصدق پس از استعفا خود را در خانه محبوس کرد و کوچکترین ارتباطی با خارج نداشت . قوام السلطنه با تمام کیاست و سیاستی که داشت بعلت کهولت و عدم درک موقیعت زمانی در باتلاقی قرار گرفت که لحظه به لحظه درآن بیشتر فرو رفت. در نتیجه گرگ یوسف ندریده و دهان آلوده شد.

ولی شاه که هیچگاه تمایلی به حکومت مصدق نداشت و اگر مدت زمانی مجبور به تحمل آن شده تنها بعلت فشار افکار عمومی و پشتیبانی ملت از دکتر مصدق بود. شاه از استعفای مصدق خواست نهایت بهره برداری را بنفع خود بکند و سناریویی تنظیم کرد وآن را به اجرا درآورد.او قوام السلطنه را که یک چهره شناخته شده بود در مقابل مصدق قرار داد و خود در پشت آن قرار گرفت . در حالیکه کارگردان اصلی کلیه وقایع آن پنج روز شخص شاه بود . به دستور مستقیم او ارتش خصمانه وارد صحنه شده و به کشتار مردم پرداخت . شاه بر این باور بود که با ایجاد رعب وحشت مردم را به خانه باز خواهد گرداند و مجلس را منحل کرده و به دست قوام مسئله نفت را بنفع انگلستان حل خواهد نمود. مصدق این خطر را احساس کرده و در خاطرات خود باآن اشاره دارد….

“…چناچه قوام السلطنه آن اعلامیه کذایی اش را نمی داد و با مخالف صریح مردم مواجه نمی شد و دولت خود را تشکیل میداد و قبل ازآنکه دادگاه اعلام رای کند دولتین ایران و انگلیس روی این نظر که اختلاف در مصالح دولتین نیست دعوی خود را از دیوان لاهه پس می گرفتند و کار به نفع دولت انگلیس تمام میشد…. و سپس قوام برای همیشه از گردونه سیاسی ایران خارج میشد و شاه با همیاری سیاستهای خارجی یکه تاز میدان میشد و حکومت استبدادی خود را مستحکم می کرد. آنچه در سناریو گنجانده نشده بود قدرت و نیروی ملت بود.”

عزیزان بیاید بار دیگر تاریخ گذشته ایران را با ز خوانی کنیم تا بتوانیم پردهارا کنار زده و به حقایق دست یابیم . مسلما به این نتیجه خواهیم رسید که دیگر ملت ایران به گذشته باز نخواهند گشت و هر تلاشی از وارثان دیکتاتوری پهلوی همچو آب در هاون کوبیدن است و ملت ایران آگاه تر ازآنی هستند که عده ای بتوانند بار دگرآنان را فریفته ی شعار ها و وعده های دروغین خویش نمایند.

پاینده ایران

جمال درودی

عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران

۳۰ تیر ماه ۱۳۹۱

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.