جلال ایجادی
یکی از سیاست های ویرانگر جمهوری اسلامی، ایجاد سدهای گوناگون در سراسر کشور است. این فعالیت که فاقد توجیه اقتصادی برای ایران است، یک حربه نیرومند در اختیار سپاه پاسداران و شرکتهای وابسته به آن، جهت چپاول و سودجوئی و فساد مالی میباشد. درباره بسیاری از این سدهامیتوان گفت که راندمان و بهره گیری برای تولید برق بشدت پائین بوده و از نظر اقتصادی بهیچوجه قابل تائید نیست واز سوی دیگر این نوع پروژه ها جز ویرانی محیط زیست و بی خانمانی روستائیان نتیجه دیگری ندارد. یکی از نمونه های این ویرانگری، ساختن سدی به نام سد گتوند علیا، در شمال استان خوزستان، شهرستان لالی است. این پروژه از ابتدا بدون بررسی لازم در زمینه خاک شناسی و زمین شناسی و بدون در نظر گرفتن تمام آثار باستانی پیرامون آن ونیز بی توجه به نتایج زیانبار زیست محیطی و انسانی و اجتماعی صورت گرفت. بعنوان نمونه در نزدیکی منطقه آبگیری رگه های معادن نمک وجوددارد که بناگزیر با بالا آمدن سطح آب وزیر آب رفتن 100 هکتار از زمین های مرغوب ، آب کارون را شور خواهد کرد.
در باره گتوند علیا باید گفت که مطالعات اولیه توسط شرکت های مشانیر و کایتک چین در سال ۱۳۷۶ پایان پذیرفت و توسط شرکت لامایر مورد بازنگری قرار گرفت. در سال ۱۳۸۲ شرکت مهندسی مشاور “مهاب قدس” سپاه، به عنوان مشاور طرح جهت کامل کردن بررسی های مرحله دوم و نظارت بر فعالیت های اجرایی انتخاب شد. این سد به گفته کارشناسان از پرهزینه ترین سدهای ساخته شده در ایران است، ساخت سد گتوند تاکنون حدود دومیلیارد دلار هزینه در برداشته است.
روشن بود که محصول این سد زیرآب رفتن 35 روستا همراه با آوارگی و بیخانمانی و بیکاری 40 هزار روستایی و از بین رفتن تمدن چند هزار ساله ایران است. دهها روستا زیر آب میرود، زمین های روستائیان نابود میشود، تا اقتصاد مافیائی بچرخد. زیر آب رفتن بخش مهمی از سرزمینهای کوه دشتی استان خوزستان، به همراه شمار بیشماری از درختان (کنارستان) و گونه های جانوری و گیاهی، همچنین کشتزارهای گسترده دیم مورد استفاده کشاورزان و چراگاههای سرسبز از نتایج دیگر بود. برخی از کارشناسان میراث فرهنگی و فعالان فرهنگی معتقدند ساخت این سد تنها تخریب کننده آثار تاریخی و زیست محیطی بوده است. براساس بررسی ها در این منطقه روستاهایی با ارزش تاریخی وباستانی مانند، تپه باستانی، شیرسنگی، گور دخمه و مقبره بزرگان بختیاری قرار دارد که با آبگیری این سدبزرگ تمام این آثار در زیر آب دفن خواهند شد.
به منظور آبگیری این سد، تا کنون تعداد 13 روستای این منطقه، در بستر آبگیری قرار گرفته و به زیر آب رفتهاند. روستاهای باقیمانده که در اطراف این سد هستند قرار است به زودی زیر آب فرو روند. تخلیه اجباری آنها در دستور کار است. این تخیله با وضعیت اسف باربی خانمانی، بیآبی، بی برقی و شرایط سخت زندگی مردمان همراه است. در حال حاضرمردم رانده شده ویا تهدید شده باید پول بدهند تا آب آشامیدنی داشته باشند؛ در درجه حرارتی که تا 45 درجه بالا میرود، مردم از شرایط بهداشتی برخوردار نیستند وبعلاوه دولت با تصرف زمین ها، قیمت نازلی بآنها قراراست بدهد که به هیچوجه مطابق ارزش واقعی زمین وخانه و کاشانه آنها نیست. قرار است بابت هرهکتار زمین روستائیان مبلغ 30000 تومان پرداخت شود که بروشنی این قیمت وحشتناک نازل بوده ومردم هرگز نمی توانند مکانی برای خود تهیه کنند. این فروش اجباری فقط یک دزدی دولتی بوده و نتیجه آن فقر و فلاکت بیشتر روستائیان را به همراه دارد. برای اجرای این طرح، بدستور دولت وزارت نیرو، برق روستاها را قطع کرد ووزارت آموزش وپرورش، کودکان روستائیان را از مدرسه محروم کرد تا خانواده ها مجبور بشوند هرچه زودتر از منطقه بگریزند. فاشیسم اسلامی با خشونت خانواده را میراند وکوچ میدهد، تا دزدان بتوانند از ساختن سد استفاده لازم را ببرند. خشونت دولتی در مورد روستائیان حیرت انگیز است؛ استالین نیز با کوچ اجباری بخاطر اهداف سیاسی اش جمعیت بیشماری را جابجا کرد. در اینجا هدف اقتصادی وفساد مالی است و کارگزاران نظم سوداگرایانه رژیم و سرمایه داری بنیادی پاسداران، با اعمال شیوه جنایتکارانه مردم را محروم میکنند واینان که از سیستم دفاعی و قانونی عادی برخوردار نیستند، بازنده گان این جدال هستند. حکومتگران رحمت الهی را با خوددارند و دوزخ زمینی نصیب مردم میشود. سد گتوند بیانگر فساد و ستمگری این نظام ولایت فقیهی علیه تاریخ تمدن ایران، محیط زیست و زحمتکشان روستاهای پیرامون آن میباشد.
در اینجا خوبست حرفهای یک شاهد را بشنویم. فاطمه ظاهری بیرگانی، روزنامه نگار، در گزارشی درباره این فاجعه، گزارش گونه ای منتشر ساخته که در اینجا بخش هائی از این گزارش را میاوریم. او چنین مینویسد:
“حال ما کجا به دنبال مسئول این سد بگردیم، به که بگوییم که ای مسئولین به دلیل ساخت سد گتوند علیا، مردم روستاهای همجوار این سد بیش از 90 روز است که برقشان قطع شده است و آبرسانی به این روستاها صورت نگرفته است و آرامش و آسایش و راحتی در زندگی آنها مبدل به دردهایی همچون گذاشتن طفلشان در آب تشت برای رهایی از گرما، گذاشتن قرصهای کودک دیابتی زیر مشک آب برای ممانعت از فاسد شدن، مجبور شدن به فروختن خانه آبا و اجدادی، تن دادن به سکوت وهم انگیز خیالی که میگوید ای پیرمرد روستایی، دیگر صدای گردن آویز گوسفندانت که عمری بدان عادت کرده بودی را نخواهی شنید.”
در جای دیگر مینویسد:
“هان ای پیرمرد روستایی که گفتهای “در این روستا میمانی تا اتفاقی بیفتد که در تاریخ بماند” موهای سفیدت چه خوب دوران را درنوردیده است که یافتهای این حقیقت را که “خیلیها تا کارد به استخوان هشدار نزدیکی ندهد دلشان به حال کسی نمی سوزد!”، “هان ای مردم روستایی، ای حقایق زنده بی آلایشی و سادگی، فکر می کنید آن آدم ها که مطالبات و خواستههای شما را نادیده گرفتند و خودشان بریدند و دوختند و به تن شما کردند دلیلشان چه بوده است؟”، “آن درختانی که کاشتید و بزرگ کردید و میوههایشان را برای امرار معاش میفروختید چرا فقط با بهای حساب کردن هیزم آن میخواهند آن را از شما بخرند؟ و نفسهای پرغرور سالیانه این درختان را به شلاقهای امواج آب سد گتوند علیا و به خفقان نیستی بسپارند؟”، “آن وقت که پشت میزنشینان مسئول پای برگههای تصمیمگیری برای روستاهایتان را امضا میکردند آیا به ذهنشان نمیرسید که برای آن همه حیواناتی که زیر زمین لانه کرده بودند کاری بکنند؟ که شاهد فرار شبانه و وحشت آور آنها و لاشههای به جا مانده آنها بعد از آبگیری سد نباشیم، که حال شما که آب آشامیدنی ندارید باید به سراغ آن آب آلوده بروید و جسم خسته و پردردتان به آلودگی و بیماریهای آن آب رضایت دهد.”، “آه که چه حال و وضعی داری روستایی همجوار سد گتوند علیا، ماندهای درمانده که چه کنی حالا که میخواهند تمام زندگیت را تنها با سرمایه ایده میلیونی بخرند میخواهی با عیال ده نفرهات با آن چه کنی؟ خانهای بخری؟ شغلی برهم بزنی؟ یا زندگی دختر و پسرت را سامان بدهی؟”، “میگویند تاریخ و هویت اجدادتان قرار است آبنمای تاریخ شود و تا ابد زیر آب بماند تو که بازماندهی این تاریخی، بمان. ما امید داریم که مسئول حالت را خوب بفهمد، دسترنج و زمین و خانهات را منصفانه ارج مادی بنهد و حال بچهی دیابتیات، گرمای خانهات و آب آلودهای که به اجبار مینوشی را درک کند و به دنبال موقعیتی تاریخی و بحرانی که توی پیرمرد روستایی میخواهی با ماندنت در روستا و منتظر هر حادثهای بودن آن را خلق کنی نباشد.”
این گزارش برخی جنبه های دردناک این درام اجتماعی و انسانی را بازگو میکند. روستائیانی که مقاومت میکنند تا توسط دستگاه سیاسی دینی موجود له نشوند وفراموش نگردند. یادمان باشد داستان سد گتوند، داستان واقعی انسانهای له شده، حیوانات قتل عام شده، درختان خفه شده و سرزمین تجاوز شده است.
جلال ایجادی
استاد دانشگاه در فرانسه
18 ژوئیه 2012
آبگیری سد “گتوند”
آب آلوده مصرفی
خانواده های رانده شده از کاشانه
فرزندان بدون مدرسه
روستائی که بزیر آب “گتوند” میرود
کودکان بیمار
درختان روستائیان زیر آب میرود
روستائیان با دام هایشان پراکنده میشوند
پریشانی انسانهای قربانی “گتوند” در جمهوری اسلامی