kardavani 01

طرحِ گفتار کاظم کردوانی در سمینار جامعه مدنی در کلن

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

kardavani 01

kardavani 01 … جامعه ی امروز ایران به دلیل بسترهای فکری و فرهنگی موجود در ایران و به دلیل ساختار های اقتصادی و شکل گیری یک طبقه ی متوسط قوی و به دلیل وضعیت بین المللی و جهانی شدن بسیاری از فرایند های جامعه ها، بیش از هر زمانی برای شکل گیری یک جامعه ی مدنی قوی آمادگی دارد .

۱ – اهمیت موضوع و ضرورت بحث در باره ی جامعه و گفتمان سازی در این خصوص

با نگاه ها و زاویه های متفاوتی می شود به تاریخ دیر پای استبداد در ایران پرداخت و در باره ی آن چون و چرا کرد، اما به گمان من از یک نگاه، که بسیار هم اساسی است، می توان یکی از عامل های اساسی آن را در نبود یک جامعه ی مدنی قوی در ایران دانست . چه در ایران پیش از انقلاب مشروطیت و چه پس از آن تا به امروز . گرامشی، متفکر برجسته ی چپ ایتالیایی، در سال های ۱۹۳۱ و ۱۹۳۲ در یادداشت هایش در باره ی ماکیاولی ( با طرح حوادث سال های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ و شکست چپ های اروپایی ) می گوید که : « در شرق حکومت همه چیز بود [ کل موضوع حکومت بود ] و جامعه ی مدنی ابتدایی و ژله ای بود؛ در غرب، میان حکومت و جامعه ی مدنی، رابطه ی درستی وجود داشت و در حکومتی لرزان بلافاصله می شد یک جامعه ی مدنی تنومندی را کشف کرد » .

همین « جامعه مدنی ابتدایی و ژله ای »، یک معضل تاریخی ماست . ناگفته آشکار است که جامعه مدنی امروز ایران، بسیار پیش رفته تر از گذشته است و ما امروز شاهد حضور پررنگ یک گفمتان مدنی با نشاط و با دست آوردهای قابل اعتنایی هستیم . اما، بهررو ما کماکان با این مشکل تاریخی روبه رو هستیم و همین یک دلیل به خودی خودی اهمیت موضوع بحث و ضرورت جدی گفت و گو در باره ی آن و چاره اندیشی در این خصوص را آشکار

می کند

۲ – تعریف جامعه مدنی

در زمان درازی، بیش از دو هزار و سیصد سال، که اصطلاح جامعه ی مدنی مطرح شده است . دست کم از زمان ارستو ( ۳۲۲ تا ۳۸۴ پیش از میلاد ) تا به امروز، شاید در نگاهی بسیار کلی بتوان شش تعریف از جامعه مدنی را تفکیک کرد

نخست : تعریف ارستویی؛ دوم : تعریفِ هابز- لاک – روسو؛ سوم : تعریفِ هگل؛ چهارم : تعریفِ مارکس؛ پنجم : تعریفِ گرامشی؛ ششم : تعریفِ نظریه پردازان مدرن بر اساسِ ارزیابی از تجربه های ی توتالیتاریسم

در نگاهِ من، جامعه ی مدنی یک در برابر حکومت و بیرون از دایره ی آن مطرح می شود . و دیگر این که شامل کلیه ی نهاد ها و حرکت ها و جنبش های سندیکایی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی، ورزشی، محیط زیستی، حرفه ای، قومی، زبانی، جنسیتی، حزبی، رسانه های ارتباطی، بنگاه های انتشاراتی و نشریه ها ، و … می شود . طبیعتاً در باره ی مصداق های خاص می بایست به تحلیل معینِ آن پدیده پرداخت

۳ – چگونگی طرح مجدد مفهوم جامعه مدنی در سطح جهان

از دهه ی هشتاد میلادی مفهوم جامعه ی مدنی مجدداً در سطح جهان به گونه ای وسیع مطرح شد . دلایل آن : یک، فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم « واقعاً موجود » و پایان جنگ سرد . تغییر سیاست ها ی راهبردی حکومت ها و تغییر شکل کارکرد حکومت ها در دنیای غرب، امکان فعال شدن جامعه مدنی در این کشور ها را فراهم ساخت . دوم، بیزاری و دوری گزیدن قشرهای وسیعی از مردم از حزب های سنتی حاکم . سوم، این مفهوم در کشورهای شرق اروپا که زیر سلطه ی شوروی بودند، مطرح شد . به خصوص در سال های ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۳ از سوی روشنفکران چپ « لاییک » مخالف حزبی لهستانی مطرح شد و توانست به یک گفتمان تأثیر گذار تبدیل شود ( سابقه ی امر به مخالفت ها و کارهای نظری روشنفکران اروپای شرقی در سال های ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۸ برمی گردد ) .

طرح دو باره و وسیع این مفهوم در دهه ی هشتاد میلادی در غرب و اروپای شرقی، تأثیر فراوانی در ایران گذاشت . ایران ی که در همان سال ها با هم به لحاظ تغییراتی که در ساختار اقتصادی اش و هم به دلیل مشکلات و بن بست های که حکومت با آن رو به رو شده بود، از وضعیت مساعدی یا کم تر نامساعدی برای شکل گیری جامعه مدنی و پذیرفتن این مفهوم برخوردار بود .

۴ – جامعه مدنی در ایران در سه حکومت : قاجار، پهلوی، جمهوری حکومت اسلامی

با همه ی تفاوت ها چه در شکل و چه در ماهیت و چه در کارکرد این سه نوع حکومت، از منظر بررسی وضعیت جامعه مدنی در ایران، به چند عامل گفتمانی و کارکردی مشترک در هر سه حکومت می توان اشاره کرد : یک، وجود و حاکمیت گفتمان پاتریمونیالیستی در هر سه حکومت ( به رغم تفاوت هایی که می تواند در تبیین و شکل آن وجود داشته باشد )؛ دو، نظریه ی شاهی ایرانی ( هر چند به شکل نظریه ی خلافتی جمهوری اسلامی ) : فره ایزدی و بی پاسخ بودن حاکمیت در برابر مردم و تنها پاسخ گو بودن در برابر خدا؛ سه، تمرکز منابع قدرت و افزایش کنترل حکومت برمنابع قدرت ( چه منابع اجبار آمیز و چه منابع غیر اجبار آمیز ) و حاکمیت سلطه و بیزاری از مشارکت مردم در حیات سیاسی کشور و اداره ی زندگی اجتماعی-سیاسی خود . تفاوت ها و نوع کارکرد ها طبیعتاً در این بحث منظور شده است . هم چنین بار شدید و رسمی ایدئولوژیک حکومت در جمهوری حکومت اسلامی .

در این بخش از بحث به وضعیت جامعه مدنی در دوران نزدیک انقلاب مشروطیت و پس از آن تا برآمدن رضا شاه، دوران سال های ۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد، دو سال نخست پس از انقلاب ۵۷ اشاره خواهد شد

۵ – چهار مرحله از جمهوری حکومت اسلامی از منظر جامعه ی مدنی

یک : مرحله سال های دهه شصت تا پایان جنگ : دوره ی حاکمیت ایدئولوژی پوپولیستی و غیر ستیز . اتنقال کامل قدرت به گروه های اسلامی طرفدار ولایت فقیه و حذف کلیه ی گروه های غیر خودی و هویت ها و خود فهمی های غیر حکومتی .

در پایان جنگ، در برابر مشکلات و بحران ها و بن بست های حکومت و جامعه، تا به امروز سه بدیل از سوی دست اندرکاران و نخبگان حکومتی عرضه شده است

دو : دوران اواخر دهه ی شصت تا اوایل دهه ی هفتاد . ایدئولوژی معطوف به سازندگی همراه با برخی بازاندیشی ها در ایدئولوژی پوپولیستی . تغییرات مهم در حوزه ی سیاست های اقتصادی، ضرورت بازسازی کشور پس از جنگ، بهبود در روابط خارجی، نوعی گشایش در فضای سیاسی داخلی . در این دوران، تغییراتی مهمی در نگاه و خود فهمی یک بخش از نخبگان حکومتی به وجود آمد که یکی از علت های آن شکست در جنگ بود . هرچند که در کلیه ی این تغییرات، نمی باید فرایند جهانی شدن را از نظر دور داشت .

سه : دوران هشت ساله ی دولت خاتمی . در این دوران آقای خاتمی با طرح مفهوم جامعه مدنی – هرچند که نه خود و نه نطریه پردازانی دولتی درک روشنی از این مفهوم نداشتند – و گفت و گوی تمدن ها ، به حرکتی که در جامعه در حال شکل گیری بود، بعد بسیار وسیعی بخشید و گفتار ایدئولوژیک و جزم گرایی تعدیل شد . در این دوران ما شاهد گفت و گوی سیاسی در سطح رسانه ها ی همگانی و شکل گیری یک جنبش دموکراتیک اپوزیسیون چند وجهی و شکل گیری نهادهای مدنی که بعضاً با سیاست های تشویقی دولتی همراه بود، هستیم .

چهار : دورانی که با ریاست جمهوری احمدی نژاد شروع می شود . این دوران، از یک نگاه حاصل ترس شدید تمامیت خواهان حکومتی است که به این نتیجه رسیده اند که نظام حاکم یارای تحمل کشیدن بار انتقاد و دخالت های مردم را ندارد . در واقع تجربه ی دوره ی سازندگی از یک منظر و تجربه ی دوره ی سازندگی از منظری دیگر، آنان را به این نتیجه رسانده است که تنها با مشت آهنین و با بسته شدن جامعه می توانند در برابر « دشمن» داخلی و خارجی خود و نظام را حفظ کنند . گفتمان حاکم در این دوران که به نوعی بازگشت به دوران دهه ی شصت است، دست کم در نگاه تمامیت خواهان، وصله ناجوری است برای وضعیت امروز ایران .

۶ – امید ها و چشم انداز ها برای جامعه مدنی در ایران

جامعه ی امروز ایران به دلیل بسترهای فکری و فرهنگی موجود در ایران و به دلیل ساختار های اقتصادی و شکل گیری یک طبقه ی متوسط قوی و به دلیل وضعیت بین المللی و جهانی شدن بسیاری از فرایند های جامعه ها، بیش از هر زمانی برای شکل گیری یک جامعه ی مدنی قوی آمادگی دارد . از جمله می توان از این عامل های مساعد نام برد :

*رشد گفتمان های مدنی

*تعداد داشجویان و در صد دانشجویان دختر

*تحول ساختاری اساسی در خانواده ی ایرانی

* نشریا ت و کتاب های منتشر شده در ایران

*نقش موسیقی

*نقش جنبش های زنان و دانشجویان

* پوشش دختران و زنان و مبارزه ی روزانه آنان برای آزادی پوشش

*نقش سینما و تئاتر و هنرهای تجسمی

* تشکیل سازمان های غیر انتفاعی و همیاری در زمینه های گوناگون

* رشد پدیده هایی مانند گردشگری چه در داخل و چه توریسم خارج

* نقش اینترنت و رسانه های بین المللی و برون مرزی

۷ – اهمیت درک بحث جامعه مدنی و شکل گیری هر چه وسیع تر آن و غفلتی که میان بخشی از جریان ها و تشکل های سیاسی در این خصوص وجود دارد

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.