فرهمند علیپور
اسرائیلی ها تا چند هفته دیگر شصت و چهارمین سالگرد برپایی کشور خود را جشن می گیرند، اما برای بسیاری از همسایگان آنها در خاورمیانه پذیرش کشوری به نام اسرائیل هنوز پرسشی است زنده با پاسخی نهان در هزار توی تاریخ معاصر. این روزها اخوان المسلمین و دیگر وارثان انقلاب سال گذشته مصر در این اندیشه هستند که چگونه می توانند با اتخاذ موضعی روشن در قبال واقعیت وجودی کشور اسرائیل، هم افکار عمومی مصر را قانع کنند و هم منافع ملی کشور خود را تأمین نمایند.
در میان ایرانیان و در دنیای مجازی هم اخیرا بحثهای داغی پیرامون نوع مواجهه و پذیرش اسرائیل به عنوان یک کشور، به راه افتاده است.
بحث های اخیر میان ایرانیان در این مورد، از دعوت یک شهروند معمولی اسرائیلی در فیس بوک آغاز شد. این شهروند اسرائیلی با ایجاد صحفه ای در فیس بوک، پیامی ساده حاوی عشق به ایران و بیزاری از جنگ برای ایرانیان فرستاد. صحفه ای که به سرعت مورد استقبال گسترده شهروندان دو کشور قرار گرفت و ده ها هزار نفر عضو این صحفه شدند.
علت این استقبال را می توان در نگرانی عمیق آنها از وقوع جنگ احتمالی میان دو کشور دانست. در طی ماههای اخیر انتشار خبرها و گمانه زنیهایی در خصوص حمله اسرائیل به ایران و واکنش احتمالی ایران به چنین حملهای، در صدر اخبار جهان است.در میان پاسخ هایی که ایرانیان به کمپین دوستی شهروند اسرائیلی دادند، مخالفت با یک رویارویی نظامی مورد استقبال قرار گرفت، اما نحوه پاسخ دادن برخی فعالان اجتماعی و سیاسی ایرانی، موجب بروز بحثهای پر تنش و دامنه داری شد که به مطرح شدن دیدگاه های متفاوت ایرانیان و مرور تاریخ معاصر انجامید.
چپ اسرائیلی – راست ایرانی
در اسرائیل نهادها و گروههای فعال صلح طلب زیادی وجود دارند که برخی از آنها در سطح جهانی شناخته شده هستند. «صلح اکنون» و «شکست سکوت»، دو گروه اسرائیلی شناخته شده فعال در عرصه صلح میان اسرائیل و فلسطینی ها هستند. این گروه ها در ماههای اخیر توسط دولت راست گرای حاکم بر اسرائیل و به خصوص حزب «اسرائیل بیتنا» به دبیرکلی آویدگور لیبرمن، وزیر امورخارجه کنونی اسرائیل بارها مورد حملههای لفظی به بهانه نادیده گرفتن حقوق ملی کشور قرار گرفته اند.
حزب دست راستی و افراطی “اسرائیل بینا” که برای مدتی طرحی را برای اعمال محدودیتهای قانونی برای فعالیت این گروهها دنبال میکرد، اهدافی چون عدم پیگیری صلح با فلسطینیان، گسترش شهرک سازیها در سرزمینهای فلسطینی، تلاش برای اخراج عرب های شهروند اسرائیل و همچنین حملات تند به گروههای غیردولتی و فعالان چپ را فعالانه و بیوفقه دنبال میکند. این موارد جملگی در تضاد با تلاش های صلح طلبان برای برقراری یک صلح عادلانه و پایدار است.
با این وجود خطر بروز یک جنگ میان ایران و اسرائیل، که به قول «گیدئون لوی»، روزنامه نگار برجسته اسرائیلی میتواند به هیولای جنگ های تاریخ اسرائیل بدل شود، بسیاریها را به تکاپو انداخته است.
اولین محصول کمپین صلح و دوستی میان ایرانیان و اسرائیلیها، راه اندازی کمپینهای جداگانه از سوی بخشی از فعالان سیاسی – اجتماعی و شهروندان عادی ایرانی و برگزاری تظاهرات صلح چند صد نفره در یکی از خیابانهای تل آویو بود. در میان کمپین های فیس بوکی ایرانی، کمپینی که بیش از همه بحث برانگیز شد را هواداران اندیشه لیبرالیسم و راست گرایان به راه انداختند در حالی که تظاهرات خیابانی صلح تل آویو را صلح دوستان و چپ گرایان پرچمداری کردند.
نحوه واکنش کمپین ایرانی راست گرا در برابر درخواست صلح شهروندان اسرائیلی، موجب واکنشهای زیادی در شبکههای اجتماعی به ویژه فیس بوک و راه اندازی صحفهها و کمپینهای تازه شد.
کمپین لیبرالها شعارهای دوستی با اسرائیلیها، دمکراسی و حقوق بشر برای ایران، مخالفت با جنگ و بمب هستهای و همچنین مخالفت با حمایت ایران از گروههای تروریستی را در صدر پیامهای خود قرار داد. موضوعاتی که مخالفتهایی را برانگیخت. مخالفان، «بمب هستهای» را ادعای اسرائیل برای آغاز یک جنگ علیه ایران میدانند که لااقل تاکنون واقعیت خارجی نداشته است. آنها همچنین اسرائیل را به عنوان تنها دارنده زرادخانه اتمی در منطقه سرزنش میکنند. مخالفان معتقدند که فرض بمب اتم برای ایران، پذیرش اتهام و توجیه بهانه حمله احتمالی اسرائیل به ایران است.
منتقدان همچنین گردانندگان این کمپین را به یکسویه نگری و فراموش کردن رنج و حقوق فلسطینیان متهم میکنند و حمایت از گروه های فلسطینی برای داشتن خانه و کشور مستقل خود را حمایت از حق مالکیت و نه حمایت از تروریسم میدانند.
گردانندگان کمپین راستگرایان اما مسئله فلسطین را موضوعی متفاوت و خارج از بحث دوستی ایرانیان و اسرائیلی ها میخوانند و آنرا موضوعی نمی دانند که تامین کننده منافع ایران و ایرانیان باشد. آنها همچنین با اشاره به شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» که در روز قدس سال ۸۸ توسط معترضان سر داده شد، نتیجه میگیرند که مردم ایران نیز در این موضوع با آنها هم نظر هستند.
مخالفان اما این شعار را تنها بیانگر چیزی همانند ضرب المثل «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» میپندارند. ضرب المثلی که بیانگر اولویت هاست و نه مخالفت با اساس مسجد و در برابر، شعار «ایران شده فلسطین مردم چرا نشستین» را به عنوان سندی در درک شرایط فلسطینیان از سوی معترضان در تظاهرات ۱۸ تیر و جریان جنبش سبز بیان میکنند.
از خاکستری ذهن تا دهلیزهای قلب
فارغ از تفاوتها و تضادهایی که در میان این مباحث دیده میشود، اغلب شرکت کنندگان در این مباحث به نوعی واقعیت وجودی اسرائیل را لااقل اگر نه در قلب خود که در ذهن خود پذیرفتهاند و کسی از لزوم نابودی اسرائیل و ادامه پیکارها حمایتی نمی کند. این یکی دیگر از تمایزهای مخالفان دولت و فعالان ایرانی با نظام حاکم بر ایران است.
ایران در واقع از ابتدای شکل گیری مناقشه دیرپای خاورمیانه در این منازعه دخیل بوده و از آن زمان تاکنون، روابط پر فراز و نشیبی را با اسرائیل تجربه کرده است.
اردیبهشت ۱۳۲۶ سازمان ملل کمیسیونی را جهت بررسی و یافتن راه حلی برای جدال های خونین یهودیان و عرب ها در فلسطین تشکیل داد. ایران یکی از یازده کشور و تنها کشور خاورمیانهای عضو این کمیسیون بود. چهار هفته بعد کمیسیون رای خود را مبنی بر تقسیم فلسطین ارائه داد. ایران، هند و یوگسلاوی کشورهای مخالف تقسیم فلسطین بودند و راه حل را در یک دولت فدرال مرکب از یهودیان و عربها میدیدند. نهایتا در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۲۷ بیانیه استقلال اسرائیل توسط بن گوریون قرائت شد و این کشور بر روی نقشه خاورمیانه ظاهر شد.
ایران تقریبا با یک فاصله دو ساله از زمان تاسیس اسرائیل و پس از ترکیه، دولت اسرائیل را در زمان دولت ساعد به صورت دوفاکتو شناسایی کرد. در دوران دولت دکتر محمد مصدق روابط تهران – تل آویو قطع و سرانجام پس از قدرت گیری دوباره شاه روابط دو کشور احیا شد. در آن سالها سه کشور ایران، ترکیه و اسرائیل مورد اعتماد اردوگاه غرب بودند و این خود زمینه همگرایی و همکاری نزدیک این سه کشور را فراهم می کرد. در حالی که اکثر کشورهای عربی همچون مصر، عراق و سوریه در اردوگاه مخالف غرب و دارای روابط نزدیکی با شوروی بودند. در آن سالها هواداران اندیشه ناسیونالیسم عربی که در زمان جمال عبد الناصر، رهبر فقید مصر به اوج خود رسیده بود، شاه ایران را «آلت دست آمریکا» معرفی می کردند.
با وقوع انقلاب در ایران در همان روز ۲۲ بهمن سفارت اسرائیل در تهران اشغال و چندی بعد به دستور دولت ایران تمامی روابط دو کشور قطع و سفارت فلسطین در ساختمان سابق سفارت اسرائیل مستقر شد.
در طی سالهای پس از انقلاب، حکومت ایران و کشورهای عربی یکبار دیگر راهی متفاوت را در مواجهه با اسرائیل طی کردند. در حالی که کشورهای عربی به سمت شناسایی و برقراری ارتباط با اسرائیل گام برمی داشتند ایران همواره بر تلاشهایش برای تضعیف هر چه بیشتر اسرائیل و پروسه صلح خاورمیانه پافشاری کرد و این بار نوبت رهبران ایران بود تا حاکمان کشورهای عربی را «آلت دست آمریکا» معرفی کنند.
اکنون بیش از بیست سال است که فلسطینیان کشور اسرائیل را به رسمیت شناختهاند. ده سال پیش نیز اتحادیه عرب در نشست سران در بیروت «طرح صلح عربی» را ارائه کرد. طرحی که برمبنای آن در صورت بازگشت اسرئیل به مرزهای ۱۹۶۷ کشورهای عربی به طور یکپارچه اسرائیل را به رسمیت خواهند شناخت و با تل آویو رابطه برقرار خواهند کرد. امری که تاکنون اسرائیل حاضر به پذیرش آن نشده است.
با وقوع بهارعربی، از یکسو جنبش حماس به ائتلاف با دولت محمود عباس پیوست و پذیرفت که تشکیلات فتح همچنان مسئول مذاکره با اسرائیل باشد و به نوعی موید عملی گفتگوها با اسرائیل شد و از سوی دیگر با کوچکترین اصطکاکها سفرای اسرائیل از قاهره و آنکارا اخراج شدند و اکنون اردن تنها کشور خاورمیانهای است که میزبان سفیر اسرائیل است. این موضوع یادآور جایگاه لرزان مشروعیت اسرائیل در میان کشورهای همسایه و اهمیت دست یابی به صلحی عادلانه و شکل گیری کشور مستقل فلسطینی است.
گویی تا آن هنگام بخش عمدهای از مشروعیت دولت اسرائیل در منطقه، همچنان در دست فلسطینیها باقی خواهد ماند.
محمود درویش شاعر بلند آوازه و فقید فلسطینی میگوید: «با آغاز روند صلح، اسرائیل در منطق عرب ها جای گرفت و اگر این صلح به درستی پیش میرفت، شاید دل عرب ها نیز اسرائیل را میپذیرفت. پس در آن صورت، چرا اسرائیل صلح نمیکند؟»
منبع : بی بی سی