گاسیورسگی ،محقق امریکایی
ترجمه فرزین پ و کورش اعتمادی
شبانگاه ۹ جولای ۱۹۸۰ چند یکان چترباز که ترکیبی از چتربازان حاضر در خدمت و بازنشسته می بودند، بسوی پایگاه نیروی هوائی نوژه که در نزدیکی شهر همدان قرار داشت به حرکت در میایند تا کودتایی را علیه رژیم نوبنیاد اسلامی تدارک ببینند. حکومت که از پیش از طرح کودتا آگاهی یافته بود موفّق میشود بسیاری از چتربازان را که به پایگاه رسیده بودند دستگیر و چند صدنفر دیگر از آنها را در روزهای بعد بازداشت کند. دستگیر شدگان بسرعت محاکمه و بسیاری از آنها به جوخه های اعدام سپرده میشوند. وحشت از اینکه واحدهای دیگر نظامی با کودتای نوژه در ارتباط باشند، رژیم را وامیدارد تا دست به تصفیه های گسترده در بین ارتشیان بزند. اگر چه این تصفیه ها وسیع بودند ولی در بین شرکت کنندگان در کودتای نوژه، افراد بسیاری بودند که هرگز هویت آنها فاش نشد، زنده ماندند تا در فرصتی دیگر به فعالیتهای خود علیه رژیم اسلامی ادامه دهند.(۱)
l در اکتبر ۱۹۷۹ رژیم اسلامی مطلع میشود عراق در تدارک یک حمله گسترده نظامی به خاک ایران است (۲). در سال ۱۹۸۰ تنش بین جمهوری اسلامی و عراق به واسطه سوءقصد یک عراقی ایرانی الاصل علیه جان طارق عزیزً نخست وزیر وقت عراق بالا میگیرد. بدنبال این حادثه دولت عراق دستور اعدام محمد باقر صدر که از بستگان خمینی و یکی از بزرگترین مراجع شیعه در عراق بود را صادر میکند. بحران موجب میشود تا دولت عراق اخراج دسته جمعی ده ها هزار شیعه عراقی به ایران را به مرحله اجراء بگذارد (۳). در ماههای بعد تصادمهای مرزی بطور مرتب در سرحدات دو کشور رخ میدهد و بسیاری از ناظرین وقوع جنگ را حتمی ارزیابی میکنند. جمهوری اسلامی ایالات متحده آمریکا را مسبّب این تنش میداند و دولت عراق را عروسک خمیه شب بازی دست آمریکا و اسرائیل معرفی میکند. وضعیت جنگی و تعمیق بحران بین ایران و عراق هرچه بیشتر موقعیت تندروها در حاکمیت را تحکیم میبخشد. گفته میشود در دسامبر ۱۹۷۹ هفتاد و پنج درصد از ۲۰ میلیون ایرانی واجد شرایط در انتخابات به قانون اساسی جدید رأی مثبت میدهند. کمی بیش از نصف این تعداد به کاندیدهای اسلامگرایان میانه رو و تندرو در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی در ژانویه و مارس ۱۹۸۰ رأی میدهند (۴). این وقایع نمایانگر این بود که رژیم اسلامی در بین اکثریت مردم مقبولیت خود را حفظ کرده، علیرغم اینکه طبقات متوسط جامعه، کردها و دیگر گروه های اقلیت نسبت به سیر حوادث ایران سخت بیمناک میبودند. از سویی دیگر نیروهای درون ارتش بواسطه شرایط موجود بشدت سرخورده میشوند.
در مارس ۱۹۸۰ تیمسار اویسی و تیمسار معین زاده به عراق میروند تا در مورد امکانات مادی که دولت عراق در اختیار آنها گذاشته مذاکره کنند. آنها کوشش میکنند شبکه ای در داخل ایران بوجود آورند تا با تصرف بخشی از مناطق مرزی ایران پایگاهی برای براه انداختن شورش در ایران بوجود آورند. آنها قصد دارند از طریق پخش پیامهای رمز رادیویی، زمان آغاز شورش علیه رژیم اسلامی را برنامه ریزی کنند. در ماه مه ۱۹۸۰ اعلام میشود این شبکه دارای ۷۰۰۰ کادر بازنشسته نظامی و نود هزار داوطلب آماده جهت اجرای عملیات نظامی علیه حکومت روحانیون میباشد، اگرچه میتوان تردید داشت که این شبکه پیش از چند صد عضو داشته باشد. شهرام شفیق، فرزند اشرف پهلوی، که یکی از افسران سابق نیروی دریائی ایران بود طرح حمله نظامی از راه زمین و دریا را تدوین میکند ولی او در دسامبر ۱۹۷۹ در پاریس به قتل میرسد.
بدنبال همه این تحولات تیمسارمصطفی پالیزبان با تیمسار اویسی تماس برقرار میکند. تیمسار پالیزبان موفق میشود در کنار دیگراقدامات امیران ارتش، گروه کوچکی از چریکهای کرد را گرد خود جمع آوری کند. تیمسار آریانا نیز سازمانی بنام ًآزادگان ً در مرز ایران و ترکیه بوجود میاورد تا در موقع مقتضی و هماهنگ با دیگر شبکه های نظامی وارد عملیات شوند. اسلامگرایان تندرو از همه این فعالیتها با خبر و بیمناک میشوند. در پاییز ۱۹۷۹ خمینی و دیگر سران حکومت اسلامی اغلب با اخطارهایی در خصوص دسیسه ها و توطئه ها علیه حکومت اسلامی هشدار میدهند و از آن در جهت مشروعیت بخشیدن به اعمال تندروانه و تشدید جو هیستریک که در حال شکل گیری بود سود می جویند. دانشجویان پیرو خط امام در نوامبر ۱۹۷۹ سفارت آمریکا در تهران را به اشغال خود درمیاورند. آنها از آن جهت مبادرت به این کار می کنند که بعضا ً باور داشتند که سازمان ً سیا ً قصد دارد نمونه کودتای ۲۸ مرداد در ۱۹۵۳ را در ایران براه بیاندازد. (۵)
در طول ماهها ی بعد، دانشجویان مستقردرسفارت آمریکا مدارکی دال بر طرح مشترک میانه روها و کارمندان سفارت مبنی بر اقداماتی علیه موجودیت نظام اسلامی در ایران را منتشر میکنند. در همین رابطه دوباره تعدادی دستگیر و دست کم دو تن اعدام میشوند. زمانیکه طرح کماندوهای آمریکایی در آوریل ۱۹۸۰ در طبس برای نجات گروگانها با شکست مواجه شد بسیاری باور داشتند سررشته این عملیات با همکاری برخی از نیروهای داخلی تنظیم شده بود. در ماههای بعد رهبران نظام با صدور اعلامیه ها و حتی تشکیل کمیته مخصوص بررسی و تحقیق در مورد حوادث اخیر به تشدید فضای
هیستریک حاکم بر کشور دامن میزدند. در همین ایام بسیاری از افراد مشکوک در ارتش دستگیر و تصفیه میشوند، اگر چه هیچ نقشی در عملیات ًنجات ً نداشتند .
در ماههای مه و ژوئن دو طرح کودتا مربوط به تیمسار اویسی کشف و خنثی میشود و تعدادی از پرسنل ارتش در همین رابطه دستگیر میشوند. اندکی پیش ازکودتای نوژه بنی صدر رئیس جمهور ادّعا میکند تا کنون شش طرح کودتا کشف شده است.(۶)
در چنین وضعیت بحرانی رهبران کودتای نوژه شروع به فعالیت میکنند. رئیس بخش نظامی طرح سرهنگ محمد باقر بنی عامری میباشد که در اوایل سال ۱۹۷۸ از ژاندرمری بازنشسته و از مخالفان سرسخت اسلامگرایان تندرو محسوب میشد که خواستار بازگشت نظام سلطنتی به ایران بود. پس از او دوست نزدیکش سرهنگ عطا الله احمدی، افسر سابق اطلاعات است که پس از انقلاب اسلامی در سال ۵۷ جهت انجام کودتایی علیه رژیم روحانیون با سرهنگ محمد باقر بنی عامری همکاری نزدیکی را آغاز میکند. آنها قصد داشتند از شاه تقاضای کمک کنند. بنابراین سرهنگ احمدی مخفیانه ایران را ترک میکند و عازم اروپا میشود تا با شاه تماس بگیرد. همزمان بنی عامری با تعدادی از افسران بازنشسته و شاغل جهت تدارک کودتا تماس میگیرد. او موفق میشود در همان آغاز گروهی متشکل از شش تا هشت تن را در تابستان ۱۹۷۹ گرد خود جمع آورد.
در بهار و تابستان ۱۹۷۹ سرهنگ احمدی به مصر، مراکش، باهاما و مکزیک سفر میکند تا با شاه ملاقاتی داشته باشد. اما همه این تلاش ها بی نتیجه میمانند. در اوت ۱۹۷۹ سرهنگ احمدی از طریق تیمسار فضل الله امیرفضلی ( تیمسار سابق نیروی هوائی ) مطلع میشود که شاپور بختیار برای مقابله با رژیم اسلامی در حال سازماندهی و بسیج نیرو است. احمدی با شاپوربختیار ملاقات میکند و درباره تلاشهای سرهنگ بنی عامری با او صحبت میکند. شاپور بختیار خواستار دیدار با بنی عامری میشود که در پی آن بنی عامری در سپتامبر ۱۹۷۹ به پاریس سفر میکند. بدنبال چند نشست شاپور بختیار و بنی عامری با یکدیگر توافق میکنند که بنی عامری مسئولیت سازماندهی نیروهای داخل کشور را بعهده گیرد و شاپور بختیار مسئول امور مالی و برقراری تماسهای لازم جهت دریافت کمک از دولتهای خارجی باشد. در همین رابطه شاپور بختیار پیش از بازگشت بنی عامری به ایران مقدمات تماس او با ابوالقاسم خادم رهبر حزب ایران و یکی از دوستان صمیمی اش را فراهم میاورد. خادم مبلغ ۳۰۰ هزارتومان (معادل ۳۰ هزار دلار) از جانب شاپور بختیار به بنی عامری میدهد تا او تشکیلات نظامی مخفی بنام ًنظامیان وطن پرست ً (نوپا) را سازمان دهد و خادم در خارج از کشور سازمانده یک شاخه غیر نظامی باشد. سرهنگ احمدی و تیمسار امیر فضلی بمثابه مشاوران نظامی شاپور بختیار و کانال ارتباطی با بنی عامری در پاریس باقی میمانند. جواد خادم، پسر ابوالقاسم خادم که از وزرای دولت شاپور بختیار بود در پاریس میماند تا با کمک شاپوربختیار شاخه غیر نظامی را متشکل کند. او ترتیبی میدهد که دوستش رضا مرزبان در داخل ایران به پدرش در سازماندهی شاخه غیر نظامی ًنهضت ً یاری کند.
در طول ماهها ی بعد تا مارس ۱۹۸۰ بنی عامری موفق میشود جهت پیشبرد طرح کودتا حدود ۳۰۰ تن را حول سازمان ًنوپا ً گردهم آورد. برای رعایت مسائل امنیتی بنی عامری و دیگر رهبران گروه ًنوپا ً از نام مستعار استفاده میکنند و به ًنوپا ً ساختاری متشکل از سلولهای منفک از یکدیگر میدهند، بگونه ایکه هر عضو تنها چند عضو سلول خود را میشناسد. در بین افراد جذب شده به گروه ًنوپا ً دوافسر شاغل اطلاعاتی وجود داشتند که به پرونده های پرسنل نظامی دسترسی داشتند و می توانستند سابقه افرادی را که مستعد همکاری و یا بر عکس از طرفداران انقلاب اسلامی و غیرقابل اعتماد بودند، بدانند.
l مصادف با این تلاشها دو غیر نظامی دیگر بنامهای سعید تیموری و پرویز شیبانی اقدام به فراهم آوردن امکانات نظامی علیه جمهوری اسلامی میکنند. تیموری یک شرکت بزرگ مهندسی را اداره میکرد و شیبانی نیز دیپلمات وزارت امورخارجه بود. هر دوی آنها پیش از انقلاب هرگز کار سیاسی نکرده بودند ولی پس از سقوط شاه هر دو به حزب ایران که پلاتفرمی سکولار و ملی- دمکراتیک داشت می پیوندند. آنها بمرور از افزایش قدرت اسلامگریان تندرو بیمناک شده و بسوی افراد فعال تر حزب ایران از جمله خادم جذب میشوند، اگرچه آنها هیچ اطلاعی از طرح کودتای بنی عامری و حزب ایران نداشتند.
l ابوالقاسم خادم و مرزبان (او رضا مرزبان روزنامه نگار برجسته نیست) که پیشرفت اندکی در سازماندهی شاخه غیر نظامی داشتند در فوریه و مارس ۱۹۸۰ دستگیر میشوند. همزمان شاپور بختیار به پرویز قادسی سرگرد سابق که بتازگی شبکه کوچکی بنام ًنجات قیام ایران بزرگ ً یا سازمان ًنقاب ً را تأسیس کرده بود نزدیک میشود. شاپور بختیار از قادسی میخواهد تا مسئولیت شاخه غیر نظامی را بعهده گیرد. سپس در اواخر مارس ۱۹۸۰ جواد خادم ترتیب ملاقاتی را بین قادسی و شیبانی فراهم میاورد و آنها تصمیم میگیرند تحت نام سازمان ًنقاب ً با یکدیگر همکاری کنند. شیبانی پیشنهاد پیوستن تیموری به سازمان ًنقاب ً را میدهد و قادسی این امر را می پذیرد. قادسی و تیموری سپس جزئیات طرح براندازی نظام اسلامی را تنظیم میکنند و به جستجوی افراد همفکر برای عضویت در ًنهضت ً میپردازند.
l شاخه نظامی ًنوپا ً توسط شورای نظامی تحت رهبری بنی عامری و ستوان رکنی، تیمسارهای بازنشسته نیروی هوائی عطاءالله محققی و سعید مهدیون، سرهنگ ارتش هادی ایزدی، سروان حسن گوهری، سرگرد بازنشسته کورش آذرتاش و یک فرمانده شهربانی که هویت او مخفی میماند اداره میشود.
شاخه غیر نظامی متشکل بود از کمیته ای برای جذب اعضای جدید برهبری تیموری و شیبانی و کمیته دیگری برای تهیه اطلاعات برهبری یحیی فیروزی. کمیته ای برای توزیع اطلاعات به رهبری ادیب و کمیته ای برای برقراری ارتباط با بعضی از رهبران ایلات و بازاریان برهبری قادسی بوجود میاید. سومین شاخه ًنقاب ً وظیفه تدارک امکانات مالی بانضمام خرید سلاح، ماشین و خانه های امن را بعهده میگیرد. این شاخه از سوی منوچهر قربانی فر که صاحب یک شرکت
کشتیرانی بود و شاپور بختیار او را به گروه ًنقاب ً معرفی میکند، هدایت میشد. بنی عامری و قادسی توسط تلفن با دفتر شاپور بختیار تماس داشتند. مقر ًنقاب ً در دفتر شرکت مهندسی تیموری قرار گرفته بود.
l در همین زمان شاپور بختیار با چندین دولت خارجی جهت دریافت کمک تماس میگیرد. اصلی ترین این تماسها با دولت عراق بود که تقریبا ً همه امور مالی، لجستکی و یا دیگر امکانات پشتیبانی جز سلاح را تأمین میکرد. شاپور بختیار همچنین تماس خود با ایالات متحده آمریکا را از طریق رابط
خود که عضو سازمان سیا بود حفظ کرده بود. هرگز او در باره کودتای نوژه، بواسطه ترس آمریکائیان از بخطر افتادن جان گروگان های آمریکایی در تهران، نکته ای را با آنها به میان نیاورد. با این وجود، در اوایل سال ۱۹۸۰ یکبار
شاپور بختیار از رابط خود پرسش میکند که آیا ممکن است آمریکائیان چند فروند هلیکوپتر در اختیارش بگذارند؟ او با پاسخ منفی روبرو میشود. اما بدنبال این تقاضا آمریکائیان متوجه می شوند که شاپور بختیار در اندیشه انجام کودتایی علیه جمهوری اسلامی است. شاپور بختیار هرگز در رابطه با کودتای نوژه کمک مالی از آمریکا دریافت نکرد ولی همیشه در عباراتی کلی به بنی عامری وانمود میکرد او پشتیبانی آمریکائیان در اقدامی نظامی علیه جمهوری اسلامی را دارد. به همین خاطر بنی عامری همیشه تصور میکرد آمریکا درحال تدارک پشتیبانی مالی از طرح کودتای نوژه هست و برای انجام عملیات چراغ سبز نشان داده است. همزمان شاپور بختیار تلاش کرده بود با دولتهای اسرائیل، بریتانیا و فرانسه تماسهایی را برقرار کند ولی هیچ مدرک مستندی دال بر حمایت این دولتها از طرح کودتای نوژه وجود ندارد.
بنی عامری پس از تأسیس سازمان ًنقاب ً به فرانسه سفر میکند تا نقشه کودتا را با شاپور بختیار، احمدی و امیرفضلی در میان بگذارد. شاپور بختیار نقشه را تأیید و موافقت میکند تا ۱۲ میلیون تومان (۱.۲ میلیون دلار) دیگر جهت تأمین هزینه های باقی مانده از جمله کمک مالی به خانواده های شرکت کننده در عملیات، مبالغی به روسای ایلات و یا خرید انواع خودروهای مورد نیاز پرداخت شود…
l شاخه نظامی ًنوپا ً توسط شورای نظامی تحت رهبری بنی عامری و ستوان رکنی، تیمسارهای بازنشسته نیروی هوائی عطاءالله محققی و سعید مهدیون، سرهنگ ارتش هادی ایزدی، سروان حسن گوهری، سرگرد بازنشسته کورش آذرتاش و یک فرمانده شهربانی که هویت او مخفی میماند اداره میشود.
شاخه غیر نظامی متشکل بود از کمیته ای برای جذب اعضای جدید برهبری تیموری و شیبانی و کمیته دیگری برای تهیه اطلاعات برهبری یحیی فیروزی. کمیته ای برای توزیع اطلاعات به رهبری ادیب و کمیته ای برای برقراری ارتباط با بعضی از رهبران ایلات و بازاریان برهبری قادسی بوجود میاید. سومین شاخه ًنقاب ً وظیفه تدارک امکانات مالی بانضمام خرید سلاح، ماشین و خانه های امن را بعهده میگیرد. این شاخه از سوی منوچهر قربانی فر که صاحب یک شرکت کشتیرانی بود و شاپور بختیار او را به گروه ًنقاب ً معرفی میکند، هدایت میشد. بنی عامری و قادسی توسط تلفن با دفتر شاپور بختیار تماس داشتند. مقر ًنقاب ً در دفتر شرکت مهندسی تیموری قرار گرفته بود.
l پس از بازگشت بنی عامری از سفر پاریس به ایران او موفق میشود حدود بین ۷۰۰ تا ۷۵۰ نفر دیگر از شاغلین و افسران کادر بازنشسته ارتش را جذب کند. ظاهرا افراد نظامی دیگری قول داده بودند به محض آغاز عملیات، جملگی به کودتا بپیوندند. تیموری و شیبانی همچنان در جهت جذب افراد غیر نظامی تلاش میکنند که تا آن لحظه آنها موفق شده بودند صدها تن در تهران و حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ تن دیگر را در نقاط مختلف کشور به صفوف خود ملحق کنند. (۷)
lرهبرا ن ًنقاب ً همچنین محتاطانه به سه شخصیت برجسته سیاسی و مذهبی دیگر در رابطه با کودتاً نزدیک میشوند. ظاهرا ً آیت الله شریعتمداری موافقت کرده از کودتا حمایت کند و حتی متن سخنرانی را در جهت پشتیبانی از این اقدام ضبط کند تا در صورت موفقیت از طریق رادیو و تلویزیون پخش شود. احمد مدنی دریادار بازنشسته که در مقام وزیر دفاع و فرماندار خراسان در دولت بازرگان انجام وظیفه میکرد می پذیرد که از طرح کودتا حمایت کند اگر چه او باور داشت نظام اسلامی هنوز محبوب تر از آنست که بشود آن را از طریق یک اقدام نظامی برانداخت. یحیی فیروزی که از بستگان مسعود رجوی بود طرح کودتا را با رجوی در میان میگذارد که او بطور کلی این تلاش را رد میکند.
در اوایل ماه جولای کمیته مرکزی ًنقاب ً تصمیم میگیرد تا عملیات را در ۹ جولای آغاز کند. یکی دو روز قبل از شروع عملیات به شرکت کنندگان نظامی اطلاع داده میشود کجا و چه زمانی همدیگر را ملاقات کنند. آنها موافقت میکنند جزئیات کار را برای دیگر شرکت کنندگان در طرح چه آنهایی که در ایران بودند و چه آنهایی که در خارج بودند تا زمانیکه عملیات آغاز نشده، آشکار نکنند.
l در هفته های قبل از ۹ جولای از دسته های قبایل خواسته شد تا در مناطق مختلف کشور شورشهایی را ترتیب دهند تا واحدهای سپاه پاسداران از پایتخت به مناطق ایل نشین اعزام و از تهران دور شوند، تا اجرای عملیات کودتا تسهیل گردد. این ایلات عبارت بودند از بختیاریها، بویر احمدیها، بلوچها و قشقائیها که توسط بنی عامری، قادسی و رکنی جذب شده و در مقابل خدماتشان مبالغی هم دریافت کرده بودند (۸). شاپور بختیار هم از دولت عراق خواسته بود همزمان با آغاز شورش ایلات در نقاط مختلف مرزی اقدام به حملات نظامی انحرافی بخاک ایران کند، در حالیکه او در این خصوص هیچ نکته ای را با رهبران گروه ًنقاب ً در میان نمیگذارد.
بدین ترتیب در شب ۹ جولای پس از گمراه کردن سپاه پاسداران و اعزام آنها به مناطق ایل نشین، قرار میشود تیمی متشکل از ۳۰۰ چترباز شاغل و بازنشسته ساکن در تهران بفرماندهی سرگرد آذر تاش در دسته های کوچک به سمت پایگاه هوائی ً نوژه ً بحرکت درآیند تا این مرکز نظامی را به تسخیر خود درآورند. همزمان برنامه ریزی شده بود حدود ۲۰ خلبان نیروی هوائی به فرماندهی تیمسار محققی و ستوان رکنی همدیگر را در پارک لاله تهران ملاقات کنند تا از آنجا بسوی پایگاه ً نوژه ً حرکت کنند، تا به ۳۰ خلبان دیگر که در آنجا در انتظار آنها بودند ملحق شوند. این خلبانها بنا داشتند با در اختیار گرفتن جنگده های اف ۴ و اف ۵ در پایگاه ًنوژه ً در سحرگاه تاریخ مقرر مکانهای مشخصی را بمباران کنند که از جمله این اهداف بیت خمینی، مدرسه فیضیه قم، ستاد دادگاه انقلاب، دفتر نخست وزیری، مرکز اطلاعات سپاه پاسداران، چندین مرکز فرماندهی سپاه پاسداران و کمیته های انقلاب در تهران، باندهای پرواز نیروی هوائی در پایتخت و چند شهر دیگر بودند. بیت رهبری، مدرسه فیضیه قم و ستاد دادگاه انقلاب به لحاظ سمبولیک مراکز اصلی قدرت در جمهوری اسلامی محسوب میشدند، که انهدام آنها میتوانست موجب تضعیف روحیه هواداران رژیم شوند. برای اطمینان خاطر از مرگ خمینی قرار بود سه هواپیمای نظامی منزل مسکونی او را بمباران کنند. پایگاههای سپاه پاسداران و مراکز کمیته ها هدفهای بعدی محسوب میشدند چرا که تشخیص داده شده بود عمده نیروهای نظامی رژیم از این مراکز سازماندهی و بسیج خواهند شد. رهبران عملیات ارزیابی کرده بودند ممکن است اکثر پرسنل نیروی هوائی به حمایت از آنها شورش کنند اما برای اطمینان خاطر در نظر گرفته شده بود باندهای نیروی هوائی بمباران شوند تا احیانا ً نیروهای وفادار به رژیم نتوانند مانع پیشروی عملیات شوند. هم چنین قرار بود تعدادی هواپیما در پایگاه ًنوژه ً باقی بمانند تا در صورت حمله از سوی واحدهای هوائی یا زمینی طرفدار رژیم، از پایگاه ًنوژه ً دفاع شود. بر اساس طرح از پیش تنظیم شده قرار بود زمانیکه هواپیماهای پایگاه ًنوژه ً به آسمان پایتخت رسیدند دیوار صوتی را بعنوان آغاز عملیات بشکنند و از آن سو سرهنگ ایزدی همراه با افراد خود در تهران آماده دریافت این علامت برای شروع عملیات بعدی بود. تیمی متشکل از ۲۰۰ تن از کماندوهای شاغل و منفصل از ارتش به فرماندهی سروان گوهری میبایست با آغاز عملیات، مرکز تلویزیون در تهران را که توسط ۶۰ نفر کنترل میشد به تصرف خود درآورند. آنها قرار بود با استفاده از اونیفورم رسمی ارتش وانمود کنند که قصد دارند ایستگاه تلویزیون را در مقابل حمله کودتاگران حفاظت کنند. تیم مشابهی متشکل از ۲۰ نفر قرار بود ایستگاه رادیو را به بهانه مقابله با ً کودتاچیان ً تحت کنترل خود درآورد. تیم کماندویی متشکل از ۵۰ نفر میبایست به بیت خمینی وارد شود و به زندگی او در صورت زنده ماندنش پایان بخشد، چرا که خمینی نماد موجودیت جمهوری اسلامی محسوب میشد.
l در شامگاه ۹ جولای چتربازهایی که قرار بود پایگاه هوائی ًنوژه ً را به تصرف خود در آورند، به دهکده کوچکی که در نزدیکی مدخل پایگاه ًنوژه ً قرار داشت میرسند. اما در ساعت ۱۰ شب گروه کوچکی از سپاه پاسداران همدان که از ورود چتربازها به محل آگاهی یافته بودند در کمین دستگیری چتربازها منطقه را محاصره میکنند. بزودی گروهی دیگر از سپاهیان از شهر ساوه بعنوان نیروی کمکی به منطقه اعزام میشوند. در همان شب طی یک عملیات برق آسا حدود پنجاه تا شصت تن از چتربازها توسط سپاه پاسداران دستگیر میشوند که در بین دستگیر شدگان سرگرد آذرتاش که قرار بود حمله به پایگاه را فرماندهی کند و مربّی چتربازی بنام حیدری که بسیاری از چتربازان را به عملیات جذب کرده بود، از جمله دستگیر شدگان بودند. سرهنگ بنی عامری که قرار بود کل عملیات را از پایگاه ًنوژه ً رهبری کند در هنگام ورود به منطقه اطلاع مییابد که گروه بزرگی از چتربازان در محاصره کامل نیروهای سپاه پاسداران قرار گرفته و گروهی دیگر از آنها دستگیر شده اند. سرهنگ بنی عامری پس از اطلاع از دستگیری چتربازان اعزامی بسرعت از محل دور شده و علیرغم شلیک رگبار گلوله سپاهیان بسوی او از مهلکه جان سالم بدر میبرد. پاسداران بلافاصله آذرتاش و حیدری را تحت بازجویی قرار میدهند، یک یا چند تن از این افراد احتمالاً زیر شکنجه اسامی دیگر شرکت گنندگان را افشاء میکنند. (۸)
l در روزهای بعد از سرکوب ًنوژه ً، رهبران حکومت چگونگی کشف طرح کودتا را ازطریق رسانه های جمعی رسما ً توضیح میدهند. در سال ۱۹۸۹ کتابی تحت عنوان ًنوژه ً با جزئیات بیشتر درباره طرح کودتای نوژه توسط رژیم منتشر میشود. مطالب این کتاب و دیگر گزارشهای حکومتی اعلام میکنند که نیروهای امنیتی
جمهوری اسلامی پیش از وقوع حادثه، اطلاعات دست و پا شکسته ای را در خصوص اجرای طرح کودتای نوژه از سوی حزب توده دریافت میکنند. براساس یکی از همین گزارشها قرار بود ابتداء عملیات در اواخر ماه ژوئن به مرحله اجراء گذاشته شود که بدنبال دستگیری حدود ده تا بیست نفر از شرکت کنندگان در طرح، عملیات متوقف شده و به ماه جولای منتفل میشود. کتاب ًنوژه ً هیچ اشاره ای به علل تغییر زمان اجرای عملیات کودتای نوژه نمیکند اما تاکید دارد به ارزیابی نیروهای امنیتی رژیم که گمان میکردند عملیات کودتا قرار است دو تا چهار هفته پس از ۹ جولای به مرحله اجراء گذاشته شود. در گزارش دیگری آمده است که در سحرگاه ۹ جولای وقتیکه یکی از خلبانهای مستقر در تهران در منزل امام جمعه تهران، حجت الاسلام علی خامنه ای، او را از جزئیات طرح کودتای نوژه مطلع میکند. نیروهای امنیتی و اطلاعاتی رژیم آگاهی مییابند که برای خنثی کردن کودتا میبایست تدابیر لازمی را بکار ببندند. یا اشاره میشود چند ساعت بعد از تماس خلبان مزبور با امام جمعه تهران یکی از افسران غیر شاغل در کودتا طرح عملیات ًنوژه ً را در اختیار کمیته چی های تهران میگذارد. بر پایه استدلال های موجود در کتاب ًنوژه ً ادعا میشود افشاء و سرکوب طرح عملیات ًنوژه ً متکی است بر اطلاعات مهمی که خلبان مزبور در تماس با امام جمعه تهران در اختیار او میگذارد، و اطلاعات پیشین بیش از حد مبهم بودند تا بتوان از آنها بهره برداری کرد. با این وجود بنا به گزارش های اعلام شده در جولای ۱۹۸۰، طرح کودتا هرگز تهدید جدی محسوب نمیشد و نیروهای امنیتی حکومت آن را از ابتداء تحت نظر داشتند و براحتی آن را در ۹ جولای متوقف کردند.
رهبران جان بدر برده گروه ًنقاب ً در رابطه با شکست کودتا توضیحات دیگری را میدهند. آنها این ادعا که اصلا ً قرار بود کودتا زودتر اجراء شود و تعدادی از شرکت کنندگان در ژوئن دستگیر شدند را رد میکنند. بنا به استدلال آنها اگر یکی از خلبانها در سحرگاه ۹ جولای طرح کودتا را فاش کرده بود، نیروهای امنیتی رژیم حداقل ۱۲ ساعت وقت داشتند تا عکس العمل نشان دهند و می توانستند جهت دستگیری خلبانها و چتربازان اعزامی به پایگاه ًنوژه ً اقدامات قاطعانه تری بکار گیرند. (۹)
پس از مطرح شدن همه این تئوریها، بعدها رهبران کودتا بررسی جامع تری در مورد علل شکست ًکودتای نوژه ً ارائه دادند. آنها متوجه شدند دو عضو کمیته مرکزی ًنقاب ً مستقلا ً در غروب ۹ جولای با شاپور بختیار و یکی از اعضای تیم او در پاریس تماس برقرار میکنند که بدنبال آن مکان و آغاز عملیات را فاش میکنند. کمیته از قبل تصمیم گرفته بود هیچ اطلاعاتی پیش از شروع عملیات به شاپور بختیار ندهد. به گمان رهبران گروه ًنقاب ً اطلاعات در مورد آغاز عملیات توسط یکی از اعضای کمیته در اختیار شخص ثالثی قرار میگیرد که این شخص در تماس با دولت جزئیات طرح را لو میدهد. دو منبع مطمئن با اطلاعات دقیق از این حوادث به نویسندهِ این مقاله میگویند که این رابط، یکی از افسران اطلاعاتی اسرائیل بوده و دولت اسرائیل سپس این اطلاعات را در اختیار جمهوری اسلامی قرار میدهد، به این امید که با شکست کودتای نوژه و دستگیری افسران و پرسنل با تجربه ارتش، سازمان نظامی ارتش ایران تضعیف شود و بدین سبب دولت عراق ترغیب شود به ایران حمله کند. روشن است با آغاز و تداوم جنگ بین ایران و عراق، دو دشمن اصلی اسرائیل در منطقه تضعیف خواهند شد. این منابع کاملا ً باور دارند که فاش شدن جزئیات عملیات ًنوژه ً به همین شکل بوده، علیرغم اینکه در این خصوص هیچ مدرک قاطعی را به نویسنده ارائه نمیدهند.
l به هر تقدیر جدا از اینکه کودتای نوژه چگونه لو رفت دونکته مهم وجود دارد که میبایست به آن توجه کرد. نخست اینکه نیروهای امنیتی رژیم اسلامی تا پیش از ۹ جولای از جزئیات طرح کودتا بی اطلاع بوده اند، چرا که در غیر اینصورت میبایست سرهنگ بنی عامری و دیگر رهبران گروه ًنقاب ً در روزهای قبل از ۹ جولای در ستاد فرماندهی شان دستگیر میشدند، و یا نیروهای امنیتی رژیم میبایست تیم کماندوئی که در تمام طول شب ۹ جولای در خانه امنی در نزدیکی ایستگاه تلویزیون مستقر شده بودند بازداشت و اقدامات قاطعانه تری جهت دستگیری خلبانها و چتربازان اعزامی به پایگاه ًنوژه ً در پارک لاله بکار می گرفتند. ولی از سویی دیگر اگر براستی افشاء طرح کودتای نوژه نتیجه فعالیتهای آگاهانه نیروهای امنیتی رژیم نبود پس سخت میشود از این نتیجه گیری گریخت که شکست کودتای نوژه صرفا ً یک بازی سرنوشت بود. (۱۰)
l کودتای نوژه تأثیرات مهمی بر روند تحولات سیاسی ایران گذاشت. خیزش کردها، تعرضات دولت عراق به خاک ایران، طرح آزاد سازی گروگانهای آمریکایی در آپریل ۱۹۸۰ و تلاشهای تیمسار اویسی و دیگر گروههای اپوزیسیون، همه و همه، موجب شد که رهبران تندروی جمهوری اسلامی دریابند نیروهای قدرتمندی در داخل و خارج از کشور هستند که قصد دارند نظام اسلامی را نابود سازند. از همین رو این شرایط نامتعادل سیاسی سبب شد که حکومتگران جمهوری اسلامی در صدد برآیند برای حفظ قدرت علیه مخالفین خود متوسل به سیاستهای خشونت آمیزشوند. اصلی ترین قربانی این رادیکالیسم سیاسی بنی صدر و دیگر گروههای اسلامی میانه رو بودند که بتدریج از صحنه سیاست حذف می شدند، بنا براین در حالیکه طرح کودتای نوژه تهدید مهّمی برضد نظام اسلامی بود و نیز نشانگر گستردگی اپوزیسیون رژیم و احساس خطر رژیم از سقوط، امّا حاصل کار بسیار بسودِ اسلامگرایان تندرو و به ضرر اپوزیسیون آنها تمام شد. و براستی بعد از نوژه مخالفان میانه رو نظام اسلامی دیگر هرگز نتوانستند خطر جدی برای رژیم بحساب آیند. (۱۱)
اما شکست کودتای نوژه از هر سو بسود عراق خاتمه یافت. دستگیری،
اعدام و تصفیه نیروهای زبده ارتش موجب تضعیف روحیه نیروهای نظامی ایران به فاصله کوتاهی قبل از حمله سپتامبر ۱۹۸۰ عراق شد. افزون بر آن در بین دستگیر شدگان ۳۰ تن ازمجربترین خلبانان جنگده شکاریهای ایران و چند صد افسر شاغل و غیر شاغل لشکر زرهی اهواز مشاهده می شدند. در حقیقت نیروی هوائی و لشکر اهواز از جمله نیروهای مهم خطوط دفاعی ایران در مقابل حمله عراق بحساب میامدند که در هفته های نخست جنگ نتوانستند بعلت سرکوبشان توسط رژیم هیچ نقشی در دفاع از خاک ایران ایفاء کنند. از همین رو می شود نتیجه گیری کرد کودتای نوژه در همان آغاز تأثیر بسزائی بر روند جنگ و پیشروی ارتش عراق در خاک ایران داشت. اما شایان توجه است که ببینیم در صورت عدم توقف کودتای نوژه در شب ۹ جولای چه اتفاقاتی می توانست روی دهد.
اگر بپذیریم خلبانها و نیروهای زمینی درگیر در کودتا به اهداف تاکتیکی خود دست میافتند، بی شک با مقاومت سرسختانه ای از سوی نیروهای وفادار به رژیم، سپاه پاسداران و کمیته های انقلاب مواجه می شدند. گروه های اخیر عمیقا ً به نظام اسلامی وفادار و در نبردهای چریکی شهری کار آزموده بودند و احتمالا ً برای مقابله با کودتا سرسختانه به مبارزه می پرداختند. همچنین ارزیابی می شد نیروهای سیاسی چون مجاهدین و فدائیان خلق و دیگر گروههای چپ که تقریبا ً در جنگ های چریکی مهارت داشتند در دفاع از نظام اسلامی علیه کودتاچیان وارد کارزار شوند. افزون بر آن احتمال واکنش مردم علیه کودتا قویتر از آن چیزی بود که پیش بینی شده بود. از سویی دیگر مشاهده می شود اگر چه در همان سالهای اولیه اپوزیسیون رو در رو با نظام اسلامی به رشد قابل توجه ای در بین افکار عمومی مردم دست یافته بود، ولی نیمی از جمعیت بیست میلیونی دارنده حق رأی در جولای ۱۹۸۰ در انتخابات شرکت میکنند و به کاندیداهای اسلامگرایان تندرو و میانه رو رأی میدهند. این روند نشان میداد که رژیم هنوز در بین توده های مردم کم و بیش از محبوبیت برخوردار بود. نتیجه کودتا هرچه می بود ولی احتمال هرج و مرج و بی ثباتی در کشور پیش
بینی می شد و بیم آن می رفت ایران به ورطه یک جنگ داخلی کشیده شود. شایان توجه است که ببینیم اگر کودتا متوقف نمی شد، عراق در مرحله بعدی چگونه واکنش نشان میداد.
همانگونه که پیشتر بحث شد عراق یک سال قبل از این ماجرا خود را برای حمله به ایران آماده می کرد. در جولای ۱۹۸۰ روابط دو کشور رو به وخامت می گذارد. بسیاری از ناظرین بر این عقیده بودند خصومت عراق با جمهوری اسلامی بیشتر ناشی از رشد اسلام رادیکال بود. اگر چه عراقیها ادعا می کردند در صورتیکه میانه روهای سکولار نظیر رهبران گروه ًنقاب ً موفق می شدند در پی یک کودتا قدرت را بدست گیرند، تنش بین عراق و جمهوری
اسلامی کاهش می یافت. اما تصرف کویت توسط ارتش عراق یک دهه پس از نوژه دلیل رد این ادعا است و نشان دهنده این واقعیت است که خصومت دولت عراق با ایران در ۱۹۸۰ بیانگر خواست صدام حسین برای اشغال خوزستان بود که دارای بزرگترین ذخایر نفت ایران و دربرگیرنده جمعیت بزرگی از عربهای ایرانی بود (۱۲). در نتیجه اگرکودتا پیروز می شد هرج و مرج پس از آن بیشتر صدام حسین را تشویق می کرد تا فرمان حمله به خاک ایران را صادر کند. از این رو حاصل کار کودتا هر چه میبود، عراق از آن سود می جست و به ایران حمله میکرد.
نتیجه گیری از این نوشتار حاوی چند نکته مهّم دیگر است. دفاع دولت عراق از شاپور بختیار و یا حمایتهای مادی این کشور از کودتای نوژه نه به معنای حمایت عراق از بر سرکار آمدن یک دولت لیبرال و سکولار در ایران تحت رهبری شاپور بختیار و رهبران کودتای نوژه بود که نظرات لیبرالی شان نزد عراقیها مطبوع تر از اسلامگرایان رادیکال نبود. بلکه دولت عراق این ارزیابی را داشت که کودتا موجب تضعیف ارتش ایران خواهد شد و این رویداد شرایطی را فراهم خواهد آورد که ارتش عراق بتواند خاک ایران را تحت آماج حملات خود قرار دهد، که از پیش نقشه اش را ریخته بود. و آنها احتمالا ً به این دلایل از تیمسار اوُیسی حمایت کردند. و اینکه چرا رهبران عراق از اکتبر ۱۹۷۹ حمله به ایران را به تأخیر انداختند؟ در این رابطه یک دلیل می تواند وجود داشته باشد: آنها تجاوز به خاک ایران را به این دلیل به تأخیر انداختندکه کودتای نوژه و یا شاید حتی کودتای تیمسار اویسی ارتش ایران را تضعیف کند و در پی آن شرایط بهتری فراهم آید برای حمله به خاک ایران. همانگونه که حوادث بعدی نشان دادند این دقیقا ً همان چیزی بود که اتفاق افتاد. بعبارتی دیگر وجود طرح کودتای نوژه، دستگیریها، اعدامها و تصفیه های پرسنُل نظامی بخشی از ً زمان تجاوز به خاک ایران را تعیین و آن را به چند ماه بعد موکول کرد. نهایتا ً اینکه عراق حتی در صورت موفقیت کودتای نوژه بازهم در صدد برمیامد به ایران حمله کند و این نشان دهنده این بود که شاپور بختیار- و رهبران گروه ً نقاب در داخل ایران که از نقشه بزرگ عراق بی خبر بودند – تا چه اندازه ای ساده انگارانه در جهت پشتیبانی از عراق می کوشیدند. براستی اگر کودتا به مراحل جلوتری گام بر می داشت می توانست بدنبال حمله سپتامبر ۱۹۸۰ عراق به خاک ایران، ویرانگرتر از آنچه که در ایران خرابی ببار آورد، فاجعه بیافریند.
Mark Gasiorowski,
Int.J. Middle East Stud. ۳۴ (۲۰۰۲), ۶۴۵-۶۶۶. ۲۰۰۲ Cambridge University Press ۰۰۲۰-۷۴۳۸/۰۲