ی. صفایی
هنگام که
سپیده دم از پستان مهر
نور می نوشید
و روبهکان پست قامت خورشیدکُش
ازهجوم شرم
به نماز وحشت ایستادند
بارقه های خشم ات به آتشفشانی بدل شد
و دیوارهای واهمه را فرو ریخت
طوفان فریاد تو
در موج چشمان عاشق ات
ترنم شکفتن ارغوان را
زمزمه میکرد
بخوان و دوباره بخوان
سرود مرگ واعظینی را که
اخلاق خدایی شان، جز رذیلت ما نیست
و برخیز، برخیز
که فریادت، سفیر آزادی است…..
15 فوریه 2012