حسن بهگر
روزنامه SVD سوئدی در ۱۳ فوریه ۲۰۱۲ از کنفرانس ایرانی مدعیان «اتحاد برای دموکراسی» که شهریار آهی سازمانده آن است و به ادعای برخی با الهام از اندیشه های اولاف پالمه تشکیل شده، گزارشی تهیه نموده که حاوی گفتگویی با دو نفر از شرکت کنندگان در این کنفرانس عبدالله مهتدی رهبر سازمان کومله و سعید قاسمی نژاد است که تحت عنوان لیبرال معرفی شده. این هر دو دیدگاه مثبتی نسبت به تحریم ها علیه ایران دارند.
عبدالله مهتدی رهبر کومله در عین اینکه معترف است که مردم عادی از این تحریم ها در رنج و عذاب هستند ولی می گوید به هر صورت این بهایی است که مردم باید پرداخت کننند. معلوم نیست او این «باید» را از کجا پیدا کرده که اینقدر بی محابا به کارش می برد. چه کسی گفته «باید»؟ مجمعی؟ مقامی؟ جبر تاریخ است؟ چیز دیگری است یا فقط حرف عمه و خاله؟ این طور سبک حرف زدن و از جان و مال دیگران مایه گذاشتن متأسفانه مدتی است که در اپوزیسیون باب شده و ناگهان عده ای در نقش قهرمان بی باک به میدان آمده اند که بگویند اگر کسی هم مرد باکی نیست، خودم که زنده می مانم، پس باید حمله کرد.
مشخص نیست کسانی که بیرون از گود نشسته اند چگونه می توانند در این مجمع و آن کنفرانس از رنج و عذاب مردمی که بیش از سی سال در اثر انقلاب و جنگ و گرانی کمرشان خم شده، مایه بگذارند. تازه در حالی که خود به خوبی می دانند که قادر نیستند کوچکترین ضمانتی در باب کارآمدی تحریم یا حتا جنگ برای خلاص شدن از دست نظام اسلامی بدهند. تنها چیزی که در این میان حتمی است لطمه دیدن مردم است که به نظرشان چندان قابلی ندارد و طوری از آن صحبت می کنند که گویی قرار است روی پرده ی سینما اتفاق بیافتد نه در جهان واقعی.
مهتدی می افزاید:
« اگر حمله به ایران در مقیاس کوچکی انجام پذیرد ممکن است رژیم جان بدرببرد اما با یک حمله در مقیاس بزرگ تصور نمی کنم رژیم زنده بماند.»
بسیار ممنون که اندازه ی حمله را هم معین کردید که مبادا کسی جان به در ببرد. خوب بود می گفتید که اصلاً چنان حمله کنند که کسی زنده نماند. به هر صورت اگر حمله به اندازه ی کافی بزرگ باشد که خیال همه هم از جمهوری اسلامی و هم از ملت ایران راحت خواهد شد.
گزارشگر روزنامه که تصور کرده ممکن است خوانندگان معنای این سخنان را درنیابند یا به صحت مطلب شک کنند، در دنباله ی آن می افزاید که از سخنان این شخص چنین برمی آید که وی خواستار بمباران گسترده ی ایران است!
در مورد رفیق کومله ای که تا پریروز با امپریالیسم مبارزه می کرد و از وقتی آمریکا در عراق«اقلیم کردستان» درست کرده، ناگهان در امپریالیسم هم وجوه مثبت سراغ نموده، دیگر چیزی نمی گویم اما درمورد قاسمی نژاد که خود را لیبرال معرفی کرده است و طرفدار تحریم است و ممکن است مردم خیال کنند لیبرال ها همه همینجوری هستند و از این طرح های درخشان برای مملکت دارند، باید گفت برادر کور خوانده ای و نه تحریم ها ره بجایی خواهند برد و نه مجالسی از این قبیل .
قضاوت در این باب که اتحاد و نشست با چنین اشخاصی که تا دیروز شعار ضد امپریالیستی می دادند و امروز نه تنها متحد و دست نشانده آن شده اند بلکه خواستار حمله در مقیاس بزرگ و به خاک و خون کشیدن مردم ایران برای رسیدن به قدرت هستند، چه اعتباری دارد، با مردم ایران است. قضاوت در این باب را هم که سخنان اینها تا چه حد با حقوق بشر و دموکراسی منطبق است و عکس اولاف پالمه چه اندازه می تواند ناهماهنگی موجود را بر طرف سازد، به مردم ایران واگذار می کنم . به هر صورت دست خود پالمه که از دنیا کوتاه است؛ ارث او در راه بمباردمان ایران خرج می شود. معلوم نیست چه کسی قرار است از این کارها فایده ببرد؟ سوئدی ها یا ایرانی ها. به نظر من که هیچکدام.