اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران ۲۵ سال است که در عراق به سر می برند. اما دولت عراق می گوید که آنها باید خاک عراق را ترک کنند. اما در اواسط دهه ۶۰ هجری شمسی، مجاهدین چرا و در چارچوب چه تحلیلی به عراق رفتند و در آنجا مستقر شدند ؟
سعید شاهسوندی از کادرهای ارشد مجاهدین خلق در آن زمان که بعدها از آن سازمان جدا شد، درباره دلایل و روند عزیمت مجاهدین خلق به عراق چنین می گوید:
سعید شاهسوندی : آقای رجوی در طول حیات سیاسی خودشان چهار اشتباه استراتژیک بزرگ و مهلک را مرتکب شدند. این اشتباهات به گونه ای است که از دل هر اشتباه، اشتباه دیگری بیرون می آید.
اشتباه استراتژیک اول آغاز مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی است. بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ و دقیقا بعد از هفت تیر ۱۳۶۰ با انفجار حزب جمهوری اسلامی این نوع استراتژی با کشته شدن موسی خیابانی، نفر دوم سازمان، در ۱۹ بهمن همان سال یعنی شش ماه بعد از آغاز مبارزه مسلحانه کشته شدن قریب به اتفاق کادرهای مسئول سازمان در اردیبهشت ماه سال ۶۱ به شکست و پایان خودش رسید.
رفتن به خارج از کشور و وارد شدن به بازی های لابی گری با قدرت های مسلط سرمایه داری جهانی اروپایی- آمریکایی، دومین اشتباه بزرگ ایشان بود.
شکست در این مسئله باعث زمینه سازی انقلاب ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین شد که انقلاب ایدئولوژیک در یک کلمه یعنی «ولی فقیه مجاهدین شدن» و غیر پاسخگو شدن آقای رجوی در مقابل اعضا و کادرها و همین طور هم در مقابل اعضای شورای ملی مقاومت که آن زمان اعتراضات شان شروع شده بود.
با خروج آقای بنی صدر از شورای ملی مقاومت و آقای دکتر قاسملو از حزب دمکرات کردستان ایران و همچنین شماری از شخصیت های ملی و چپ، شکست سیاسی هم در اروپا تکمیل شد و بنابر این تنها راه غیر دمکراتیک در پیش پای آقای رجوی، رفتن به عراق بعد از این شکست های سه گانه بود.
مجاهدین خلق پس از عزیمت به عراق با کمک ارتش عراق اقدام به تشکیل «ارتش آزادیبخش ملی» کرد.
این ارتش علاوه بر درگیری های مرزی و اعزام تیم های عملیاتی به درون خاک ایران در سال ۱۳۶۷ اقدام به انجام سه عملیات نظامی نسبتا بزرگ علیه جمهوری اسلامی به نام های «آفتاب»، «چهلچراغ» و «فروغ جاویدان» کرد.
صدای مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق را می شنوید، ساعاتی قبل از صدور فرمان آغاز عملیات فروغ جاویدان:
مسعود رجوی: برای ثبت در تاریخ و شرکت در یک چنین تصمیم گیری بزرگ و بنیادین، با حسابگری نظامی محض و با حسابگری سیاسی محض. هر کس که می گوید درست است که برویم دست بلند کند ببینم.
عملیات فروغ جاویدان اگر چه در ابتدا با پیشروی سریع مجاهدین خلق همراه بود، اما در نهایت با عملیات متقابل جمهوری اسلامی ایران که عملیات «مرصاد» نامیده شد، به یک شکست نظامی برای مجاهدین خلق تبدیل شد.
مجید محمدی، تحلیلگر سیاسی و جامعه شناس در آمریکا در تحلیل این رویکرد مجاهدین و نتایج ۲۵ ساله مبارزه نظامی آنها در عراق علیه جمهوری اسلامی می گوید:
مجید محمدی: این استراتژی سه نتیجه مشخص داشته است. نتیجه اول اینکه مجاهدین را منزوی تر ساخت، چون که کمپ اشرف در واقع دنباله ی خانه های تیمی بود که مجاهدین در ایران در دهه ۵۰ داشتند.
نتیجه دوم اینکه این روش ابزاری به دست حکومت داد تا خشونتی را که به شکل گسترده و نهادینه علیه گروه های مخالف اعمال می کرد، توجیه کند.
نتیجه سوم اینکه، کار اپوزیسیون قانونی را در داخل کشور که در چارچوب و چارت های موجود در جمهوری اسلامی به انتقاد علیه حکومت می پرداخت، دشوارتر کرد.
استراتژی کمک گرفتن مجاهدین خلق از عراق تحت رهبری صدام حسین برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی در نهایت در سال ۱۳۸۲ و با سرنگونی حکومت صدام حسین در حمله نظامی آمریکا به پایان راه خود رسید.
با سقوط حکومت صدام حسین، مجاهدین خلق خلع سلاح شدند و تحت کنترل کامل ارتش آمریکا قرار گرفتند. سرانجام در تابستان سال ۱۳۸۷ نیروهای عراقی حفاظت اردوگاه اشرف را از نیروهای آمریکایی تحویل گرفتند.
پس از این کش و قوس ها دولت عراق در ضرب الاجلی اعلام کرد که مجاهدین خلق باید تا پایان سال ۲۰۱۱ میلادی، یعنی همین ماه گذشته، خاک عراق را ترک کنند ولی بعد به مدت شش ماه این مهلت را تمدید کرد.
اما آن گونه که مریم رجوی، از رهبران ارشد سازمان مجاهدین خلق، تیر ماه گذشته در پاریس اعلام کرد، مجاهدین با این تصمیم دولت عراق مخالف هستند.
مریم رجوی: در موضوع اشرف، صورت مسئله و اصل موضوع چیست؟ واقعیت این است که چند هزار نفر به مدت ۲۵ سال بیابانی را با پول و کار و زحمت خودشان به شهری زیبا تبدیل کردند و هیچ مزاحمتی هم برای هیچ کسی ندارند.
فاشیسم دینی در ایران، این جنبش و مقاومت ما برای آزادی را، دینامیسم تغییر در جامعه ایران و همچنین تهدید سرنگونی خود می داند.
با وجود این استدلال های مریم رجوی افرادی مانند سعید شاهسوندی معتقدند:
شاهسوندی: واقعیت این است که سازمان مجاهدین و آقای رجوی می دانند که به هر حال این عراق، دیگر عراق زمان صدام حسین نیست و دیگر برای آنها در آن سرزمین جایی نیست. تلاش آقایان و خانم ها این است که این روند را به تاخیر بیاندازند و احتمال اینکه روزی تجربه لیبی در ایران تکرار شود و اینها از آن طریق به عنوان اسب تروای نظامی مورد استفاده قرار بگیرند.
امری که به نظر بنده با در نظر گرفتن مجموعه شرایط بین الملی و منطقه ای و انواع و اقسام دلایل دیگرعملا غیر ممکن است که شرح آن اکنون از محدوده این صحبت خارج است.
البته سعید شاهسوندی معتقد است که مسئله ماندن و یا رفتن اعضای سازمان مجاهدین خلق از عراق در نگاه حقوق بشری امری متفاوت است.
شاهسوندی: یک مسئله حق حاکمیت ملی عراق است و دیگری هم حقوق مجاهدین. وقتی از حقوق مجاهدین صحبت می کنم، به حقوق بشری آنها اعتقاد و توجه دارم و معتقدم که اینها باید بدون اینکه مورد اذیت و آزار قرار بگیرند و یا اینکه تحت فشار برای انتقال به مکان غیر دلخواه خودشان نظیر ایران باشند، باید بتوانند آزادانه محل زندگی خودشان را انتخاب کنند.
در نهایت و پس از کش و قوس های متعدد بین مجاهدین خلق و دولت عراق، نوری المالکی ، نخست وزیر عراق اواخر سال گذشته میلادی آخرین تصمیم دولت عراق در این باره را چنین اعلام کرد:
نوری المالکی: مجاهدین خلق یک شهر عراق را اشغال کرده اند. نه آنچنان که گفته می شود یک اردوگاه را.
ما تصمیم گرفته بودیم که اینها تا پایان سال ۲۰۱۱ باید از عراق بروند اما آقای بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل تماس گرفتند و گفتند در مورد تمدید این ضرب الاجل همکاری و کمک کنیم. ما هم قبول کردیم. در نهایت هم توافق شد بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ نفر آنها از عراق خارج شوند و بقیه هم تا شش ماه دیگر ازعراق بروند و تا آن زمان هم به جای دیگری در درون عراق منتقل شوند.
اما در این میان و در حالی که خروج بخش عمده ای از نیروهای مجاهدین خلق از عراق تا شش ماه دیگر به تاخیر افتاده، سوالی که مطرح می شود این است که استدلال های مجاهدین و دولت عراق تا چه حد قابل قبول هستند؟
مجید محمدی، مواضع دو طرف را این گونه تحلیل می کند:
«من بر این باور هستم که موضع دولت عراق یک موضع قانونی و مشروع است. هر دولتی دارای این حق است و بر اساس این حق – یعنی حق مالکیت ملی- مختار است که به یک گروهی اجازه بدهد که در خا ک اش پایگاه نظامی و یا پایگاه سیاسی داشته باشد و یا اینکه اجازه ندهد که داشته باشد.
موضع مجاهدین تا قبل از پذیریش تخلیه، کار سازمان های بین المللی را با ماموریت بشردوستانه دشوار ساخته بود. اما این فرایند به نظر من به جریان افتاده و احتمال خشونت و خونریزی بیشتر را کاهش داده است.»
اما اگر سرانجام اعضای سازمان مجاهدین خلق از عراق خارج شوند، چه سرانجام و گزینه هایی پیش روی آنهاست؟
شاهسوندی: من شخصا فکر می کنم شماری از این سه هزار و ۴۰۰ نفر به هر حال با میل خودشان به ایران بازخواهند گشت. تعداد آنها چه میزان باشد، حقیقتا نمی شود پیش بینی کرد. شماری از اینها در کشورهای گوناگون پخش خواهند شد. چون برخی از آنها دارای وضعیت و شرایط پناهندگی بوده اند.
این گونه نیست که توقع داشته باشیم همه این افراد نسبت به مجاهدین دچار ریزش شوند. هر چند که زندگی در محیط های آزاد و خروج از محیط بسته پادگان اشرف فضا را مساعد می کند تا افراد بتوانند با اختیار تصمیم بگیرند ولی به هر حال عده ای از آنها کماکان در محدوده حمایت از مجاهدین خواهند ماند.
مجاهدین اگر می خواهند سرنوشتی داشته باشند باید یک بار برای همیشه به یک انتقاد از خود نسبت به گذشته شان بپردازند، تا بتوانند وارد خانواده نیروهای ملی و دمکراتیک در چارچوب مناسبات سیاسی شوند.
مجید محمدی نیز آینده مجاهدین خلق را با انتخاب خود آنها مرتبط می داند و می گوید مجاهدین خلق دو انتخاب پیش رو دارند.
مجید محمدی: با از کف رفتن کمپ اشرف، مجاهدین بر سر یک دو راهی قرار می گیرند. یک مسیر این است که به بازسازی دمکراتیک سازمان بپردازند و از حلقه های بسته بیرون بیایند و خودشان را در فضای عمومی و در گفتمان عمومی که در اپوزیسیون در جریان است درگیر کنند.
مسیر دوم تداوم عملیات خرابکارانه و خشونت آمیز در داخل کشور است که در مواردی، مسئولیت آنها هم بر عهده گرفته نشده است.
حالا باید چند ماه دیگر منتظر نشست و دید که سرنوشت اعضای سازمان مجاهدین خلق در عراق به کجا خواهد انجامید؟ آیا آنها سرانجام از عراق می روند یا نه؟ و اگر می روند، مقصد بعدی آنها کجاست؟ و نیز ارتباط آنها با جامعه بین المللی و سایر نیروهای مخالف حکومت جمهوری اسلامی چگونه خواهد بود؟
منبع : رادیو فردا