بینام از داخل ایران
سالها پس از دسیسه های دشمنان آزادی علیه دستاوردهای انقلاب شکوهمند مشروطیت و ستیزه جویی استبداد مدرن برآمده از کودتای ۱۲۹۹ با هسته ی اصلی تجدد _ دموکراسی لیبرال _ و کودتای ۱۳۳۲ بیگانه علیه برقراری دموکراسی لیبرال در ایران و دموکراسی ستیزی دیکتاتوری پهلوی مترسک استعمار و ستیزش با آزادی-استقلال ایران، فاشیسم اسلامگرایی سر برآورده از انقلاب ۵۷۱۳، ستیز با هسته ی اصلی تجدد را با قدرت بیشتری در پیش گرفت. اکنون که نظام دیکتاتوری اسلامی به پایان عمر منحوسش نزدیک می شود، «بشردوستی» بیگانه گل کرده و مقدمات جایگزینی نظام دیکتاتوری اتوریتر به جای نظام دیکتاتوری توتالیتر فعلی را بر می چیند و مترسکش را مهیا و تزئین می کند.
«بشردوستی» چنگیزخان
بشردوستی بیش از آنکه به ادعاهای سیاستمداران کشورها بستگی داشته باشد، به وجود نهادهای دموکراسی وابسته است. در داخل کشورهای قدرتمند غربی، توازن قدرت و نهادهای نظارتی دموکراسی مانع از این می شود که سیاستهای غلط و حکمرانان بد در سیاست داخلی بیش از حد آسیب برسانند. اما در زمینه ی آسیب رسانی سیاستهای غلط در سیاست خارجی و جلوگیری از سیاستهای سلطه جویانه ی سیاستبازان این کشورها، نظارت و توازن و حدی وجود ندارد. و این باعث می شود که حماقتهای حکمران بد و سیاستهای غلط و جنگ افروزی های سلطه جویانه ی کشورهای قدرتمند، به ویرانی کشورهای «ضعیف» و نابودی مردم آن کشورها و فجایع انسانی منجر شود، اما آسیب در داخل کشورشان به اندازه ی کاهش پولشان است که سعی دارند آن را هم با همان چپاولهایشان جبران کنند، و تصور کنید که اگر نهادهای مستحکم دموکراسی در داخل آمریکا نبود، حکمران بدی مانند بوش می توانست مردم داخل آمریکا را هم فتح کند، درست همانگونه که دیکتاتورهای حاکم بر کشورهای استبدادی، مردم کشورشان را فتح کرده اند. و به نظر می رسد که در مقایسه ی شخصی و از دیدگاهی فراتر از دوگانگی سیاست داخلی و خارجی، به عنوان مثال «بشردوستی» بوش به اندازه ی «بشردوستی» خامنه ای باشد، و «بشردوستی» نومحافظه کاران آمریکا روی هم به اندازه ی «بشردوستی» چنگیزخان باشد.
سیاست خارجی
در هر صورت این را نیز باید در نظر داشت که منطق و هدف غایی سیاست خارجی و داخلی متفاوت هست، و هر واحد سیاسی در سیاست خارجی از خشونت و حیله گری استفاده می کند تا مخاطرات را رفع کند. دغلکاریهای سیاست خارجی آمریکا از این برمی خیزد که مخاطراتش را عمداً غلط و مغشوش جلوه می دهد، تا با این کار سلطه جویی و سیاستهای چپاولگرانه اش را توجیه کند، و نابخردیهای سیاست خارجی آمریکا از این برمی خیزد که عطش چپاولگری و طمع ورزیهای بیش از حدش، بر خردورزی آینده نگری غلبه می کند، و تاوانش را در آینده با دغلکاریهای دیگری جبران می کند. به هر حال، سیاست خارجی آمریکا هر چه باشد، توان و امکانات مالی اش برای جبران نابخردیهایش کافی به نظر می آید، اما آنچه در این میان از بین می رود، مردم کشورهای اسیر دیکتاتوری و امکانات توسعه ی انسانی و حقوقی آنهاست. و دیدن افرادی از این کشورها که مجری تأمین طمع ورزیهای خارجی در کشورشان می شوند، مایه ی اسف است، و وجود این تعداد افراد وابسته در حد «کنگره سازی» بیگانه برای کشورشان، یکی از دلایل و بهترین شاهد عقب ماندگی کشورشان نیز هست.
اینکه نظام سیاسی دموکراسی در داخل کشورهای قدرتمند غربی برقرار هست، مانع دغلکاریهای سیاستهای خارجی قدرتهای غربی نمی شود، کشورهای غربی به خاطر وجود نظام دموکراسی در داخل کشورشان، امکانات انسانی را در راستای پیشرفت و توسعه ی اقتصادی کشورشان و افزایش قدرت تکنولوژیکی شان به کار می گیرند، و این قدرت مانور بیشتری را در زمینه ی سیاستهای خارجی برای دولتهای این کشورها فراهم می کند. اینکه سردمداران سیاست خارجی این کشورها، هدف غایی سیاست خارجی را که برقرار صلح است، دست آویز زیاده خواهی ها و سلطه جویی ها و چپاول سرمایه های کشورهای دیگر کرده اند، و اینکه تا چه اندازه توان انجام این کار را دارند، اول به قدرت و توانایی های مالی و نظامی کشورشان برمی گردد که توانایی های اقتصادی و پیشرفتهای تکنولوژیکی را تا حد زیادی مرهون دموکراسی داخل کشورشان هستند، و دومی که عامل اصلی است، به ضعف کشورهای دیگر که آن را مرهون برقراری استبداد در داخل این کشورها هستند.
برقراری دموکراسی لیبرال و لائیک در ایران
در اینکه سیاستهای خارجی کشورهای قدرتمند غربی در ستیز استبداد با هسته ی اصلی تجدد و برقراری دموکراسی لیبرال در ایران، یار و یاور استبداد داخلی بوده و هست، شکی نیست و شواهدش بسیار هست. و دلیلش ساده، که دولت دموکرات ایران، منافع ملی ایرانیان را تأمین می نماید نه منافع خارجی قدرتهای بزرگ را. و منشأ آن به زیاده خواهی ها و دغلکاری ها و نابخردی های سیاستهای خارجی قدرتهای غربی بر می گردد و ربطی به ایرانیان آزادیخواه ندارد. و هیچ دلیلی وجود ندارد که مردم آزادیخواه ایران نتوانند هم پایان فاشیسم اسلامگرایی سیاسی و هم پایان هرگونه استبداد سیاسی در کشورشان را با استقرار نظام سیاسی دموکراسی لیبرال و لائیک در ایران، یکجا برگزار کنند.
اینکه دموکراسی لیبرال دستاورد عصر روشنگری اروپاست، و در داخل کشورهای قدرتمند غربی هم برقرار هست، ربطی به مسئله ی بالا ندارد. پیشگامان و متفکران عصر روشنگری اروپا همانقدر که اسلاف دیگر آزادیخواهان جهان هستند، اسلاف آزادیخواهان ایرانی نیز هستند. در موضع عقلانی، وحدت عقل بشر تصدیق می شود. _ همانگونه که اکثر مردم جهان به دین خویش به تلاشهای علمی نیوتن و جیمز وات و ادیسون و دیگر دانشمندان و مخترعان بزرگ غربی واقفند _ ایرانیان آزادیخواه نیز به دین خویش به اندیشه های متفکران بزرگ عصر روشنگری و خردگرایان روشنگر غربی آگاه هستند و خواستار به کار گرفتن اندیشه های آزادیخواهانه و برقراری دموکراسی لیبرال در ایران هستند. و همه ی اینها هم هیچ ربطی به سیاستبازان سیاست خارجی کشورهای قدرتمند غربی ندارد که این سیاستبازان چه از لحاظ اخلاقی و چه از نظر عقلی، به ندرت بالاتر از متوسط جامعه و اغلب پایینتر از حد متوسط اندیشه های روشنگری و آزادیخواهانه هستند. ساختارهای دموکراسی و توازن قدرت و نظارت مردم بر عملکرد حکومت منجر به دوام کارکرد دموکراسی می شود.
استبداد-استعمار سعی دارد مسئولیت فردی ما را به عنوان یک انسان از بین ببرد و ما را از انسانیت تهی سازد. استبداد-استعمار احساس وظیفه ی انسان و مسئولیت پذیری وی را همراه با افرادی که سعی در انجام مسئولیتهای انسانی دارند، نابود می کند. آزادی سیاسی پیش شرط مسئولیت پذیری فردی و به کارگیری آزادانه و کامل عقل انسانها در حیات فردی و اجتماعی شان هست. برای پیشبرد جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران و برقراری دموکراسی واقعی در ایران لازم است که روشنفکران و فعالان اجتماعی و مبارزان آزادیخواه ایرانی، زبان آوری و اصطلاح بافیهای سطحی و دروغهای اسلامگرایان و پرگوییها و گزافه گوییهای روشنفکرمآبان خردستیز پرمدعای وابسته و خیالپردازیهای تحلیلگران رسانه های بیگانه را کنار بگذارند، و صدای حقیقی ملت ایران، صدای ایرانیان مستقل و دموکرات را بشنوند.
ما مبارزان آزادیخواه ایرانی می توانیم تاریخ کشورمان را در مجرای به ثمر رساندن مبارزات و فداکاریهای آزادیخواهان دوران انقلاب مشروطیت و آزادیخواهان طرفدار نهضت ملی دوران مصدق و آزادیخواهان خواستار جدایی دین از دولت دوران بختیار و جنبشهای دموکراسی خواهی مردم ایران در دوران کنونی، برای برقراری دموکراسی پارلمانی لیبرال در کشور ایران و استقرار جامعه ی باز در ایران و پیکار با دشمنان آن (که هر وقت راه پس و پیش را بسته می بینند، متظاهر به بشردوستی می شوند) به جلو برانیم و در انطباق با چنین منظوری از آن تعبیر کنیم. تعبیر تاریخ می تواند از نظرگاه مبارزه برای استقرار جامعه ی باز و حکومت عقل و عدالت و آزادی و برابری و مهار کردن جنایات بین المللی صورت بگیرد. ما مبارزان آزادیخواه ایرانی برای دستیابی به هدفهای آزادی و عدالت واقعی _ مبتنی بر اصالت فرد و تساوی طلبی _ و استقرار جامعه ی باز در ایران، باید حکومت دیکتاتوری اسلامی را سرنگون کنیم و نظام سیاسی دموکراسی لیبرال و لائیک در ایران برقرار کنیم و البته فقط در لیبرال دموکراسی، آزادی سیاسی برای تحقق آن هدفها وجود دارد.
برقراری عدالت در حوزه های مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تابع برقراری عدالت سیاسی است که با برقراری دموکراسی لیبرال امکان پذیر است. تصور دموکراسی بدون آزادیهای سیاسی لیبرالیسم و حفاظت از آزادیهای فردی و اجتماعی شهروندان، توهمی بیش نیست، و آزادی و عدالت و حقوق جهانشمول بشر برای همه ی انسانها، تنها در داخل نظام سیاسی دموکراسی لیبرال تضمین شده است. طرح نظری راه حل مشکل اختلاط دین و سیاست، در قالب لائیسیته است و طرح عملی لائیسیته در ایران با براندازی نظام دیکتاتوری اسلامی و برقراری نظام سیاسی دموکراسی لیبرال و لائیک قابل اجراست. هیچ نظامی جز دموکراسی لیبرال، آزادی مذهبی را تضمین نمی کند و جدایی دین از دولت لازمه ی آزادی مذهبی همگان هست. لائیسیته لازمه ی دموکراسی و عامل جدایی دین از دولت و ضامن آزادی مذهبی و آزادی عقیده و آزادی بیان همه ی شهروندان یک کشور است. ( کتاب «یگانگی و جدایی، لائیسیته در ایران فردا» نوشته ی رامین کامران در لینک http://www.iranliberal.com/EJRA.pdf در دسترس است. )
ما در قبال آینده مسئولیم
پیروزی آزادی-استقلال و عدالت و لیبرال دموکراسی بر هرگونه استبداد-استعمار، اول در ذهن مردم ایران صورت می گیرد، و سپس در میدان مبارزه ی سیاسی. در این راستا، لازم است که تعداد هر چه بیشتری از مردم ایران با استراتژی مناسب برای براندازی نظام دیکتاتوری اسلامی و برقراری نظام سیاسی دموکراسی لیبرال و لائیک در کشور ایران، آشنا شوند. ( فایلهای صوتی کتاب استراتژی براندازی را می توانید از آدرس اینترنتی http://www.iranliberal.com/Maghaleh-ha/Ramin-Kamran/List-R-K.htm دانلود کنید و می توانید آنها را با حفظ امنیت شخصیتان، در حد امکانتان تکثیر و بین مردم داخل ایران پخش کنید. )
برای دست و پنجه نرم کردن با مشکلات فراوان زاییده ی حکومتهای دیکتاتوری بر ایران و مسائل عملی پیش روی مردم ایران و افزایش کارآیی مبارزات با افزایش شدت ضربات وارده بر حکومت دیکتاتوری اسلامی برای سرنگونی آن، به سنجش فرضیه های واقع گرایانه روی بیاوریم و در جهت افزایش آزمون پذیری و اثربخشی و کارآیی اجرای آن فرضیه ها و حفاظت مؤثر از جان مردم ایران و کاهش هزینه های مبارزاتی با به کارگیری تاکتیکهای دفاعی مؤثر و گسترش مبارزات سیاسی برای براندازی حکومت دیکتاتوری اسلامی همت کنیم. وجه تاکتیکی کار حاجت به شناخت امکانات محیط و محل و استفاده ی سریع از آنها دارد و توانایی تاکتیکی را باید در محل ایجاد کرد و این کار ما مبارزان داخل ایران است. تاکتیکهای کارساز در چارچوب استراتژی و توجه دائم به آن است که می تواند ما را به هدف برساند و نباید به هیچ قیمت هدف اصلی مان را که دستیابی به دمکراسی لیبرال و لائیک است از نظر دور بداریم، مماشات بر سر هدف غایی یعنی از دست دادنش به رضای خود. بنابراین ما مبارزان داخل ایران نیروی اصلی برای براندازی حکومت دیکتاتوری اسلامی و برقراری دموکراسی لیبرال و لائیک در ایران هستیم و نقش عمده و توان انجام این کار بر عهده و در اختیار ماست و پیروی ما از استراتژی «براندازی حکومت اسلامی» بر حساب منطقی است و به این دلیل است که آن را راه مؤثری برای رسیدن به هدف اصلی مان یعنی آزادی و عدالت می دانیم و آن را به سود مردم کشورمان و آینده ی کشورمان می دانیم.
مردم ایران در قبال آینده ی ایران و نسلهای آینده ی ایران مسئول هستند. آزادی سیاسی در ایران با براندازی نظام دیکتاتوری اسلامی از طریق انقلاب سیاسی توسط مردم ایران و برقراری نظام سیاسی دموکراسی لیبرال و لائیک به شکل جمهوری ایران قابل دستیابی است. هر ایرانی حق آزادی و امنیت شخصی و برخورداری از حقوق شهروندی برابر در جامعه ی کثرت گرای ایران را دارد. *« ما اکنون مسئول آنچه در آینده اتفاق می افتد، هستیم. گذشته چیزی پیشاپیش مشخص و حادث است و ما دیگر نمی توانیم کاری برای آن انجام دهیم، حتی اگر به شکلی دیگر مسئول گذشته باشیم. یعنی اینکه، مسئول آنچه در گذشته انجام داده ایم، باشیم. اما ما اکنون و اینجا، اخلاقاً در قبال آینده مسئولیم. ما باید بدون هیچ عینک ایدئولوژیکی بیشترین تلاش خود را به کار بریم، حتی اگر چشم انداز چندان درخشان نباشد. به طور قطع، بهترین یعنی کم خشونت بار ترین، یعنی آنچه رنج، رنج غیرضروری، را کاهش دهد. … مسئولیت بزرگ ما دقیقاً بر پایه ی این حقیقت است که می توانیم بر آینده تأثیر بگذاریم و اینکه بیشترین تلاش خود را به عمل آوریم تا آن را بهتر سازیم. برای این کار باید از همه ی آنچه از گذشته آموخته ایم، استفاده کنیم و یک چیز بسیار مهم که موظف به یادگیری آن هستیم، تواضع است. »* ( قطعه ی اخیر _ داخل دو ستاره _ عباراتی از کارل پوپر است. )
۲۰ ژانویه ۲۰۱۲