… اعدام های فله ای که در سال تعدادشان به چند هزار نفر می رسد، سنگسار، قطع دست و پا، شکنجه، بازداشت های بی حساب و کتاب، سرکوب زنان، محدودت های اجتماعی برای نوجوانان و جوانان، از بین بردن نظام خانواده، ایجاد خشونت های خانوادگی و اجتماعی، ارتکاب جرم به صورت گسترده، اعتیاد، ناامیدی به آینده، نبود شغل، مسکن، ایجاد فقر فرهنگی و اجتماعی، دروغ گرویی، رشوه، کلاهبردای، تجاوز به زنان، اسیدپاشی، بی توجه بودن به حقوق کودکان و زنان و معلولین و خانوادها افراد بی سرپرست و دیگر نیازمندان اجتماعی، عقب ماندگی فرهنگی، تکنولوژی، اجتماعی و اقتصادی، از بین رفتن اعتماد بین المللی، فرار مغزها، ترک اجباری میلیون ها نفر از ایرانیان و از همه بدتر تقلب در انتخابات، نبود انتخابات سالم، آزاد و منصفانه تحت نظارت سازمان های بی المللی، عدم پاسخگویی مسئولین نبود آزادی بیان و اندیشه و توهین به شعور و فهم شهروندان ایرانی گوشه هایی از دستاورد نظام جمهوری اسلامی به سرپرستی آقای خامنه ای در سی و سه سال گذشته بوده است.
از اینکه فرصتی دیگربار به اینجانب داده شد تا به بیان وضعیت بغرنج و دهشتناک حقوق بشر در ایران بپردازم، صمیمانه سپاسگزارم.
من تاکنون در بسیاری از کنفرانس های مطبوعاتی در کشورهای مختلف شرکت کرده ام، در سمینارها و همایش های مختلفی در کنار فعالان حقوق مدنی و گاها سیاسی و وکلای کشورهای مختلف, به بررسی وضعیت حقوق بشر پرداخته ام. اما این کنفرانس مطبوعاتی نسبت به دیگر مصاحبه ها و سخنرانی هایم متفاوت است، چرا که امروز در کنار من شخصی نشسته اند که پدر بزرگ و پدرشان جزئی از تاریخ کشورم بوده اند؛ شخصی که کاملاً چهره سیاسی شناخته شده دارد و مخالفان و موافقینی نیز در داخل و خارج از کشور دارند و بسیاری به اشتباه گمان می کنند که این فرد ادامه دهنده راه پدرشان در احیای نظام پادشاهی یا تمرکز قدرت بر روی یک فرد هستند.
برای من که یک وکیل دادگستری مستقل و شناخته شده هستم و به هیچ گروه و سازمان سیاسی و غیر سیاسی وابستگی ندارد این گونه کنفرانس ها تنها فرصتی است تا بتوانم صدای دادخواهی لااقل موکلین خود که تعدادشان کم نبوده است و ظلمی که به مردمان کشورم می شود و از نزدیک شاهدش بوده ام را یادآوری کنم.
پیش از انکه به این کنفرانس مطبوعاتی بیایم، تامل بسیار کردم. در رابطه با افکار و عقاید رضا پهلوی تحقیق کردم. نوشته های او را خواندم. از نظرات موافقین و مخالفین اش نیز کم و بیش آگاه شدم.
عده ای از این می ترسند که حضور آقای پهلوی بیان احیای نظام پادشاهی است، در این مورد هر چند ایشان خود در مصاحبه هایشان تأکید کرده اند که قایل به نظام سکولار دموکراسی هستند، باید گفت لازم است تابوهایی شکسته شود. ایران هم نظام پادشاهی را تجربه کرده است و هم نظام جمهوری اسلامی را. هیچکدام از این دو کارایی لازم و مفیدی برای إیرانیان نداشته است. به همین دلیل نباید به گذشته ها بازگشت، تنها باید از گذشتگان برای ساختن فردای روشن برای ایران استفاده کرد..
عقیده دارم در این برههء حساس از زمان، تنها راه رسیدن به آزادی و دموکراسی، اتحاد، همبستگی و هم گرایی گروه های مختلف سیاسی و غیر سیاسی است.
در زمان انقلاب اسلامی، من پنج سال بیش نداشتم و پس از آنکه وارد جامعه شدم با نظامی مواجه گردیدم که حاکمان آن را اسلام گرایان افراطی از نوع طالبانیسم تشکیل می دهند.
آنها همواره سعی داشتند دوران قبل از انقلاب را دورانی سرشار از خفقان ، شکنجه و فقر و ظلم و ستم نشان دهند و برای رسیدن به این منظور به خوبی و هوشمندانه از کتاب های درسی گرفته تا برنامه های صدا و سیما استفاده می نمودند. و به این ترتیب حاکمان قبل از انقلاب را ناموجه و نالایق نشان داده و خود و نظام خود را بهترین نظام در جهان معرفی می کردند..
نمی خواهم از نظام پیشین ایران، دفاع کنم چرا که آن دوران نیز قابلیت دفاع ندارد. در آن دوران نیز بی مهری ها و ظلم هایی نیز بوده است و درس های بسیاری از آن دوران آموخته ایم..
حال سی و سه سال از دوران حکومت جمهوری اسلامی می گذرد. دستاود این نظام چه بوده است؟ سئوالی که هم نسل های من از پدرشانشان که انقلاب کرده بودند می پرسند؟
پاسخ بسیار روشن است: دستاورد این نظام فریب مردمان ایران، غارت و چپاول ثروت های ملی و میراث فرهنگی ایران بوده است..
از همان دوران حکومت نظام جمهوری اسلامی، وابستگان به قدرت با سوءاستفاده از اعتماد مردم شروع به اعدام مخالفین خود به صورت گسترده کردند.
تمام گروه های سیاسی و حتی مدنی مخالف سیاست های جمهوری اسلامی ایران را یکی یکی از سر راه خود برداشتند.
با سو استفاده از احساسات مذهبی مردم ایران، شروع به وضع قوانین خشونت آمیز و غیر انسانی و برخلاف حیثیت ذاتی بشریت کردند. سنگسار، اعدام اطفال زیر 18 سال و اعدام های خودسرانه و برخلاف موازین حقوق بشر، قطع دست و پا، کور کردن از جمله مجازات های بود که پس از انقلاب تاسیس شد.
زنان و مردان، دیگر از آزادی های اجتماعی دوران پیش از انقلاب برخوردار نبودند. حجاب اجباری شد و گاردهای ویژه و مامورانی مخصوص برای اعمال طرح حجاب به کار گرفته شد.اندک امنیت و اعتمادی که میان مردم وجود داشت از میان رفت.
درست است که در دوران پیش از انقلاب ساوک مسئول سرکوب مخالفین خود که عمدتاً کسانی بوده اند که امروز حکومت جمهوری اسلامی را به عهده دارند بود، ولی در حال حاضر وزرات اطلاعات و سپاه و نیروهای مستقر در بیت رهبری دست به جنایاتی می زنند که در مقابل ساواک ( سازمان اطلاعات و امنیت کشور در دوران شاه ) بسیار وحشتناک تر و غیر تصور است.
بسیاری از دانشجویان، معلمان، اقلیت های قومی، مذهبی ، فعالین سیاسی و مدنی و دگراندیشان خواهان اصلاحات، تحت شکنجه و ظلم و ستم بی قید و شرط و خودسرانه مسئولین جمهوری اسلامی قرار گرفتند.
اعدام های فله ای که در سال تعدادشان به چند هزار نفر می رسد، سنگسار، قطع دست و پا، شکنجه، بازداشت های بی حساب و کتاب، سرکوب زنان، محدودت های اجتماعی برای نوجوانان و جوانان، از بین بردن نظام خانواده، ایجاد خشونت های خانوادگی و اجتماعی، ارتکاب جرم به صورت گسترده، اعتیاد، ناامیدی به آینده، نبود شغل، مسکن، ایجاد فقر فرهنگی و اجتماعی، دروغ گرویی، رشوه، کلاهبردای، تجاوز به زنان، اسیدپاشی، بی توجه بودن به حقوق کودکان و زنان و معلولین و خانوادها افراد بی سرپرست و دیگر نیازمندان اجتماعی، عقب ماندگی فرهنگی، تکنولوژی، اجتماعی و اقتصادی، از بین رفتن اعتماد بین المللی، فرار مغزها، ترک اجباری میلیون ها نفر از ایرانیان و از همه بدتر تقلب در انتخابات، نبود انتخابات سالم، آزاد و منصفانه تحت نظارت سازمان های بی المللی، عدم پاسخگویی مسئولین نبود آزادی بیان و اندیشه و توهین به شعور و فهم شهروندان ایرانی گوشه هایی از دستاورد نظام جمهوری اسلامی به سرپرستی آقای خامنه ای در سی و سه سال گذشته بوده است.
با وجود این همه بی عدالتی چه باید کرد؟
ما اخیراً دو حکومت را تجربه کرده ایم، امروز تجربه اثبات نموده است که مردم ایران دیگر نیاز به رهبر و ولی فقیه ندارند، همانطور که نیاز به شاه نداشتند، نیاز به نظام دیکتاتور ندارند، همانطور که نظام پادشاهی را از بین بردند و همانطور که کشورهای عربی در انقلاب های موسوم به بهار عرب نشان دادند که نیاز به دیکتاتور در عصر کنونی خواست هیچ ملتی نیست.
امروز مردم ایران نیاز به دولتی دموکراتیک و مردمی دارند که آرامش، امنیت، رفاه و احترام به آزادی های فردی و اجتماعی را مقدمه برنامه های خود قرار دهد و این آرمان برآورده نخواهد شد مگر اینکه همه گروهها و اشخاص حقیقی و حقوقی دست به دست هم دهند، و با اتحاد پلی برای رسیدن به دموکراسی ایجاد کنند.
من شخصاً تلاش آقای رضا پهلوی را برای برقراری اتحاد ارج می نهم. رضا پهلوی در حال حاضر در جایگاهی است که می داند نه حکومت دوران پادشاهی پدرش مورد رضایت موردمان ایران بوده است و نه حکومت جمهوری اسلامی توانسته است خواسته ای ملت ایران را فراهم کند. او می تواند در شکل گیری پل دموکراسی نقش اساسی داشته باشد.
امروز مردمان ایران دیگر نمی خواهد که قدرت در دست یک فرد متمرکز باشد، قدرت اذان مردم است و مردم تصمیم گیرنده اصلی خواهند بود.
اما برای اینکه این پل مردم سالاری و دموکراسی تشکیل گردد نیاز است تا دست یاری و اتحاد به یکدیگر دهیم تا جامعه ای سالم و به دور از خشونت و توام با دوستی، برابری و برادری بسازیم.
از طرح آقای رضا پهلوی مبنی بر شکایت نسبت به مسئولین جمهوی اسلامی حمایت می کنم و به عنوان یک حقوقدان همراه ایشان خواهم بود.
نمی توان انتظاری از دولت های دیگر داشت چرا که هر یک منافع خود ارجح می دانند، اما برای آگاهی می گویم، همراه شده با حاکمانی که نقض حقوق بشر را در اولویت قرار می دهند تنها مشارکت با جنایتکار است، منافع حاصل از همراهی با دولت های ناقض حقوق بشر، در هزاره سوم توسعه عقب ماندگی اجتماعی و عدم امنیت و اعطای قدرت به این حاکمان است. بنابراین لازم است دولت های حامی حقوق بشر از کسانی که خواهان صلح و دموکراسی و امنیت هستند، حمایت کنند.
در حال حاضر قانونی تحت عنوان، لایحه مجازات اسلامی در مجلس شماره مراحل تصویب نهایی خود را می گذراند. در صورتی که این قانون به تصویب رسد، وضعیت حقوق بشر از آنی هست به مراتب بدتر و بدتر خواهد شد. در این قانون حتی برای نشر اکاذیب و شرکت در راهپیمایی ها و تجمعات مجازات اعدام در نظر گرفته شده است. بنابراین لازم وضروری است تا هر چه زودتر راه ههای موثر برای پیش گیری از اعمال که در داخل ایران مسئولین جمهوری اسلامی انجام می دهند چاره ای اندیشیده شود.