امین موحدی
برای بررسی این موضوع که طرح ترور سفیر عربستان سعودی، یک اقدام برای انتقامگیری بوده است یا طرحی استراتژیک، برای تغییر معادلات سیاسی در منطقه که روز به روز ایران در آن متضررتر میشود ، باید ضمن نگاهی کوتاه اما همه جانبه به سوابق و عملکرد الجبیر و همچنین نقش وی در منزوی کردن بیشتر جمهوری اسلامی ایران در منطقه، نگاهی هم به رقابت پنهان آشکار عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران برای افزایش نفوذ در میان کشورهای عربی بیاندازیم.
عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران به عنوان دو رقیب جدی در منطقه خصوصا در میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس محسوب میشوند که درآن، هر دو کشور سعی بر نفوذ بیشتر بر کشورهای منطقه و گروههای سیاسی درگیر در سیر وقایع سیاسی موجود در منطقه، به خصوص در روند تعامل و تقابل اعراب و اسرائیل بر سر موضوع فلسطین دارند.
در این میان نقش عادل الجبیر چه میتوانست باشد؟ با نگاهی به سوابق این فرد در مییابیم که الجبیر یکی از اشخاص با نفوذ عربستان در صحنه سیاسی منطقه است که هم در میان شخصیتهای سیاسی آمریکا هم اسراییل و هم اعراب دارای نفوذ بوده و است و بسیار مورد اعتماد طرفین بهویژه آمریکاییها میباشد. وی همان کسی است که بعد از حوادث یازده سپتامبر و پس از بروز سوء تفاهمات جدی میان آمریکا و عربستان سعودی، توانست به سرعت به این سوء تفاهمات پایان داده و سیاستهای دو کشور در ارتباط با نوع برخورد با پدیده تروریزم را همسو گرداند، همچنین الجبیر کسی است که طی ملاقاتی با مقامات آمریکایی ،گفته است که «سرمار» باید هدف قرار گیرد و منظورش از سرمار، جز جمهوری اسلامی ایران نبوده است.
وی به صراحت خواستار مداخله نظامی آمریکا علیه ایران شده بود و هم اکنون نیزاز طرفدران اقدام نظامی علیه ایران است.
بنا بر این اقدام جهت از میان برداشتن وی بدون آنکه رد پایی از جمهوری اسلامی در میان باشد، علاوه بر اینکه نوعی انتقامگیری محسوب میشود از لحاظ استراتژیک نیز میتوانست مد نظر جمهوری اسلامی ایران باشد تا از این راه، ضمن دادن پیامی آشکار به عربستان سعودی مبنی بر اینکه در جنگ سلطه بر کشورهای عربی و منطقه، جمهوری اسلامی ایران دست بالا را دارد و دارای نفوذ بیشتری است، به شکلی یادآوری مجددی نیز به عربستان باشد مبنی بر اینکه نیروها و گروههایی هستند که بدون دخالت ایران، منافع ایران در منطقه را تامین و تضمین کنند.
البته باز هم تاکید میکنم که این ارسال پیام، زمانی واقعیت مییافت که عملیات ترور با موفقیت به پایان میرسید، بعد دیگر و اصلی قضیه نیز از همین جا آغاز میشود چرا که همانگونه که تجربههای پیشین از این دست ترورها و عملیاتهای تروریستی به دست میدهد، مدتها پس از وقوع چنین عملیاتهایی، با افزایش گمانهها مبنی بر دخالت گروههای مختلف در نظایر اینگونه عملیاتهای تروریستی، و افزایش مظنونین، امکان شناسایی مظنون اصلی به شدت کاهش مییابد و این فرصتی برای از بین بردن جای پای مظنون اصلی در طراحی و انجام ترور فراهم میآورد.
بدین شکل جمهوری اسلامی میتوانست در سایه ابهامات و گمانه زنیها حتا به صورت صوری، ترور را محکوم نموده اما نفوذ خود را به رخ عربستان سعودی بکشد.
ازمنظر دیگر با به میان کشیده شدن نامهای مختلف در طراحی و انجام این ترور، جمهوری اسلامی نیز همچون گذشته، هرگز بیکارننشسته و با بمیان کشیدن پای اسرائیل و آمریکا ، مسئولیت ترور را متوجه آنان میدانست، اینکار به نیت سلب اعتماد عربستان سعودی و کشورهای عربی و مردم آن کشورها از آمریکا و اسراییل و ایجاد جو بدبینی وضد آمریکایی واسراییلی صورت میپذیرفت که میتوانست با تبلیغات گسترده همپیمانان جمهوری اسلامی نظیر حماس و حزبالله و کشورهایی نظیر سوریه، روند صلح میان فلسطین و اسراییل را نیز تحت الشعاع خود و در معرض خطر جدی قرار دهد.
بهار عربی و خیزشهای مردمی که به سوریه نیز رسیده و حکومت بعث سوریه را در آستانه سقوط قرار داده نیز میتواند در محاسبات جمهوری اسلامی برای انجام چنین عملیاتی جای داشته باشد و با به هم ریختن معادلات سیاسی منطقه به سود ایران و به ضرر عربستان سعودی، جای پای ایران در افزایش ناآرامیهای بحرین قویتر و رژیم سوریه از تیر رس افکار عمومی خارج و مجوز لازم برای سرکوب شدید تر در سوریه فراهم آید.
با متهم کردن آمریکا واسراییل به عنوان مظنونین اصلی در این ترور توسط جمهوری اسلامی به جو ضد آمریکایی واسراییلی در منطقه دامن زده میشد، نظیر قضیه ترور رفیق حریری که باوجود شواهد و دلایل قوی مبنی بر دخالت مستقیم سوریه وایران در آن ترور، ایران و سوریه باانکار واقعیت، بر مقصر بودن اسراییل وآمریکا اصرار داشتند و هنوز هم دارند. افزایش جو ضدآمریکایی و اسراییلی میتوانست ضمن مخدوش کردن روابط کشورهای عربی مخصوصا عربستان سعودی با آن کشورها، روند صلح اعراب و اسراییل رانیز مختل کرده یا حد اقل به تعویق اندازد.
پر بیراه نیست که این عملیات ترریستی که در آن امکان قتل آمریکاییها و اسراییلیها در محلی که برای انفجار در نظر گرفته شده بود وجود داشت، میتوانست ابعاد قضیه را فراتر برده و با ایجاد جو رعب و وحشت در آمریکا در شرایطی که آمریکا دوران گذار از وضعیت سخت اقتصادی را سپری میکند، آمریکا را درگیر بحران جدی دیگری بنماید. همچنین سیاست درگیر کردن آمریکا در یک درگیری نظامی دیگر، میتواند از اهداف دیگراین عملیات نا فرجام بشمار آید.
اینک علیرغم انتظار جمهوری اسلامی ایران، طرح بزرگ آنها در ایجاد یک بحران وسیع بینالمللی شکست خورده است. شکست این طرح و دستگیری عامل اصلی آن و روشن شدن نقش جمهوری اسلامی در این ماجراجویی خطرناک، دست آمریکا برای متحد کردن جهان در اقدامی عملی علیه ایران، بازتر شده و علاوه بر اینکه کاهش نفوذ ایران در منطقه و منزوی شدن ایران حتا در بین دوستان خود نظیر روسیه را بدنبال خواهد داشت، نتایج معکوس سنگینی را نیز متوجه ایران خواهد کرد. باید منتظر ماند و سیر حوادث تغییرات را که به نظر میآید سریع خواهد بود، به نظاره نشست.