داریوش پیر نیکان
از دیرباز سرزمین خراسان مردان بزرگی را که در تاریخ فرهنگی سیاسی نقشآفرین و موثر بودهاند در آغوش خود پرورانده است. مردانی که هرکدام از آنان در برشهای تاریخی متفاوت تاثیرات ژرف و ماندگار متفاوتی را منشاء اثر بودهاند. البته ناگفته نماند که سخن از خراسان بزرگ است که امروزه خود به چند حوزه سیاسی و جغرافیایی با نامهای مختلف و تکهپاره شده بخشبندی شده است. اما هنوز هم آثار عمیق فرهنگ ایرانی در رفتار و گفتار آنان پرتوافشانی میکند.
از سمرقند گرفته تا بخارا و از هرات گرفته تا خوارزم که در روزگاری دیرین خاستگاه اصیل فرهنگ و تمدن اقوام ایرانی بوده است.میراثداران این سرآغاز فرهنگی و سیاسی هم مردانی چونان رودکی، فردوسی، اسدی طوسی، دقیقی، ابومسلم خراسانی، اخوان ثالث، احمد شاملو و… امروزه روز شجریان بزرگ.شجریان از مردانی است که تاریخ هر کشوری شاید هر یکی دو قرن یکبار فرزندی چون او بزاید. حدود صدواندی سال که از ثبت آثار استادان بنام عرصه موسیقی میگذرد، کمتر پهلوانی در این عرصه پهلو به پهلوی او میزند. او همه فنحریف است. خوانندهای است تیزهوش با صدایی تاثیرگذار، خوانندهای است ملی با نگاهی فرهنگی و کاوشگر در مسایل اجتماعی. نگارنده از سالهای بسیار دور با او دوستی و همکاری داشته به طوری که بخشی از این همکاری حدود ۱۵سال مداوم و بدون انقطاع ادامه داشته است و حاصل آن کنسرتهای متعدد در کشورهای دیگر و همینطور در داخل ایران و ارایه آثار به صورت نوارکاست و سیدی در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. اگر نبود دوستی بسیار نزدیک من و شجریان، گفتههای بسیار از تواناییها و نیکسیرتیها و افتادگیها و خاکیبودنهای او میتوانستم بگویم، افسوس بیم آن دارم که از طرف تنگنظران به مجیزگویی متهم شوم که صدالبته هم شجریان و هم آنهایی که مرا از نزدیک میشناسند، چنین صفتی را در من سراغ ندارند. در مدت زمان بسیار طولانی همکاری با شجریان تواناییهایی چه در اجراهای صحنهای و چه در ضبطهای استودیویی از او دیدهام که بازگویی آن به مقالهای بالابلند نیاز دارد و در این یادداشت نمیگنجد و تنها به یک خاطره از این اجراها بسنده میکنم.سال ۶۷ بود، سال بزرگداشت حافظ، سهشب در تالار وحدت اجرا داشتیم که باید هرشب دو ساعت برنامه اجرا میشد. شب اول با استاد ذوالفنون بود، شب دوم با من و شب سوم با استاد محمد موسوی. این برنامهها قرار بود کاملا به صورت بداهه انجام شود، از این قرار که با هم روی صحنه میرفتیم و بنا به اقتضای زمان و مکان من ساز را کوک میکردم و شروع به نواختن و براساس دستگاه انتخابی من، شجریان با تورق در دیوان حافظ غزل مناسب را انتخاب و شروع به خواندن میکرد. صبح روز اجرا که به دیدن شجریان رفتم با کمال تعجب دیدم که شدیدا دچار آنژین شده و حتی نمیتوانست حرف بزند. گفتم شب چهکار میکنی؟ گفت: یه کاریش میکنم! شب وقتی روی صحنه رفتم با کمال حیرت و تعجب دیدم شروع به آوازخواندن کرد، چه آوازی! بدون کوچکترین گیر و گرفتی، آنتراک که شد و پشتصحنه رفتیم باز دیدم صدا، صدای سرماخوردگی است، و حرف زدن با زحمت! بخشی از این اجرا که در دستگاه شور بود در نوار «جان عشاق» به بازار عرضه شده و سندی است بر این گفته من.
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
پاییز میآید با آواز و باران و شجریان
پوریا سوری: فردا زادروز خسرو خوبان آواز ایران «محمدرضا شجریان» است؛ برای نوشتن همین کلمات اندک که قرار است شادباشی باشد میلاد «استاد» را، کاغذ و خودکار مدام سر باز میزنند و کلمات در درگاه تخیل وامیمانند که چه بگویند تا سزاوار باشد و آنچه مینگارند عرق خجالت بر پیشانیشان ننشاند. محمدرضا شجریان یکی از کسانی است که دانسته «انساندشواری وظیفه است» و حتی اکنون که هفتاد و یکمین بهارش در راه است هم بر همان سری است که میباید! احتیاط و مآلاندیشی در اندیشه و هنر او جایی ندارد و شاید از همین روست که ما امروز چون جان دوستش میداریم. سالها پیش هوشنگ ابتهاج که عمرش دراز باد، خطاب به او نوشت «رفتیای جان و ندانیم که جای تو کجاست/ مرغ شبخوان کجایی و نوای تو کجاست… / زیر سرپنجه گرگیم و جگرها خون است/ای شبان دل ما ناله نای تو کجاست» و شجریان شبان دل ما ماند و خواند و خواند و خواند… شما هم حتما آواز او را دوست میدارید، اینطور نیست؟
جواد مجابی شاعر و نویسنده
من سالهاست روزانه بین یک تا سه ساعت موسیقی گوش میدهم و در این میان، گوش دادن به موسیقی محمدرضا شجریان یکی از مهمترین برنامههای روزانهام است. شجریان مثل اعلای موسیقی کلاسیک ایرانی است که با دقت و وسواس تمام در این سالها توانسته موسیقی ملی ایران را زنده و سرپا نگاه دارد. عمرش دراز و صدایش ماندگار باد.
منیژه حکمت کارگردان و تهیهکننده سینما
هر وقت خوشحالم، غمگینام یا دل شکسته از روزگار فقط آواز استادشجریان است که میتواند چون آبی بر آتش بر تمام زخمهای ما مرهم و انرژیهای از دست رفته را زنده کند. مرهم زخم دلهای ما از حنجرهای بیرون میآید که سبدسبدمهربانی و عشق و آرزوها در آن نهفته است، خواهان ماندگاری این صدا در سالهای سال هستم.
تهمینه میلانی کارگردان سینما
مخاطب خاص موسیقی کلاسیک و اصیل ایرانی نیستم اما آثار آقای شجریان را دوست دارم. شخصیت هنری ایشان بسیار والاست و این نشأت گرفته از ارتباط هنری با مردم است. با او در چند مجلسی همراه بودم و برخوردشان را دیدهام. میتوان گفت آقای شجریان از نادر هنرمندان ستاره در ایران هستند که حریم و جایگاه خود را درست تشخیص دادهاند و این امر هم از انرژیای که از مردم ایشان میگیرند و احترامی که برای مردم قایل هستند پدیده آمده است.نکته دیگری که در مورد آقای شجریان میتوان گفت این است که او همیشه عقاید خود را راحت بیان کردهاند و این هم تحت تاثیر موقعیت رابطهشان با مردم است.
مانی رهنما خواننده و آهنگساز
وقتی کلمه آواز بر زبان جاری میشود بیدرنگ نام محمدرضا شجریان درخشش میگیرد. ایشان انسانی به تمام معنا با حنجرهای استثنایی هست که برای حنجرهاش زحمات بسیاری کشیده است حاصل آن زحمات، نتایج فوقالعاده شنیدنی است که در صدا و آثار ایشان متجلی شده است. من ایشان را بسیار دوست میدارم و همیشه برایشان آرزوی سلامتی و عمر پایدار دارم. امیدوارم که از نعمت وجودشان برای همیشه برخوردار باشیم.
شجریان اقیانوس موسیقی
در خاموشی مهتاب، در خلوت از برای سکوت هوا به ارتعاش درآمد و آوای همنوایی سازها، فراز و فرودها با تسخیر شش دانگ حواس به اجرای متفاوت پی میبری. از حساسیت فوقالعاده هنرمند در لحظه اجرا، پویایی و ارایه خود، نیروی تخیل و تصور ما را هر لحظه بیدار و فعال نگه میدارد. زیروزار خواننده وادارت میکند به سکون که مبادا با حرکتی، لحظهای را از دست بدهی و دقت کنی به آوای سازهایی که در پشت و زیر صدای خواننده و نوازنده اصلی مینوازند. تغرید آواز با نوای طربانگیز که تو را به اوج میبرد. برای سیر در این اقیانوس موسیقی اصیل و ناب ایرانی، موسیقی قومی یک گنجایی و صبوری خاص میطلبد که شاید با تلاش عاشقانه به دست میآید، به تواضع و تعادل رهنمونت میشود. خیلی دوست داشتم که شاملو در این سالها به این پویایی هنرمندان ما در موسیقی گوش میسپرد و مطمئنم که به آرامش میرسید.
پایان شهریور/ خانه بامداد -آیدا سرکیسیان
جهان در صدای تو آبیست
در جشن تولد ۷۰سالگی «محمدرضا شجریان»، همین یک سال پیش «همایون» و «مژگان شجریان» با آهنگسازی «مجید درخشانی» تصنیفی با نام «صدای تو را دوست دارم» به عنوان هدیه تولد «شجریان» پدر اجرا، ضبط و منتشر کردند. تصنیف، این بود:
«صدای تو را دوست دارم
صدای تو، از آن و از جاودان میسراید
صدای تو از لالهزاران که در یاد
میآید
صدای تو را، رنگ و بوی صدای تو را، دوست دارم
جهان در صدای تو آبیست
و زیر و بم هرچه از اصفهان
در صدای تو آبیست
و هر سنت از دیرگاهان و هر بدعت از ناگهان در صدای تو آبیست…»
این روزها که موسم پاییز و مهر بیاید «محمدرضا شجریان» ۷۱ساله میشود. مثل «محمدرضا شفیعیکدکنی»، «عباس کیارستمی»، «احمدرضا احمدی»، «محمود دولتآبادی»، «محمدعلی سپانلو» و خیلی ۷۱سالههای دیگر که با هنر زی میکنند. درست مثل «شجریان» با صدای هنرش؛ صدایی که از پشت بیداد میآید.
حمید جعفری
کتاب زنده موسیقی ایران
ما در جوانی اعتقاد داشتیم که تاریخ، سازنده نهایی است و حضور هرکس در هرجا، نتیجه یک ناگزیری تاریخی است. گمان میکردیم به فلان شخصیت هنری یا علمی (هرکسی) بها دادن بسیار امری ناموجه است چراکه معتقد بودیم اگر او نبود، تاریخ حتما کس دیگری را با همان وظایف تاریخی خلق میکرد. بعدها بر اثر خواندنها و تجربیات دیگر دانستیم شاید این اتفاق در حوزه علمی امری غیرممکن نباشد اما در حوزه هنر، شوخی کودکانهای بیش نیست. یعنی اینکه شاملو، شاملو است و شجریان، شجریان! و هیچ شخص دیگری جای یک شخصیت هنری را پر نمیکند، بحث ارزش و کیفیت کار نیست، بحث منحصربهفرد بودن است.به نظر میرسد اگر انیشتین و هایزنبرگ در حوزه علمی نبودند پیشرفت تاریخ به مرحله نیازی میرسید که دانشمندان دیگری به موضوع نسبیت و عدم قطعیت میپرداختند، اما اگرچه زمینهساز خلاقیتهای هنری، امکانات اجتماعی و تاریخی است ولی برای آفرینش خلاقیت و منحصربهفرد بودن در هنر استعدادی لازم است که فرد هنرمند را حتی از هنرمند دیگر متمایز میکند. یعنی اگرچه برای پرورش بتهوون چنان محیطی نیازمند است اما در همان کشور بتهوون یگانه میشود. در ایران نیز دستکم بعد از مشروطیت در عرصه موسیقی سنتی، چه موافق آن نوع موسیقی باشیم یا نه! شاهد بودیم که کسان زیادی در این عرصه فعالیت داشتند اما بیگفتوگو در نزد همه اهل معرفت «محمدرضا شجریان» بود که جمعبند تمام دستاوردهای موسیقی سنتی شد و به آن، اعتبار و اعتلایی بخشید. مهم نیست که ما موافق موسیقی سنتی باشیم یا نباشیم مهم آن است که آنچه که در دیدرس ماست، او در این عرصه منحصربهفرد است. بهویژه که در سالهای اخیر نشان داد او حضوری زنده و فعال در زندگی روزمره نیز دارد و تپشهای اجتماعی و فرهنگی در شکلگیری صدای فرد بیتاثیر نیست. درحالحاضر او کتاب زنده موسیقی سنتی ایران است که به وجودش باید افتخار کرد.
محمد شمس لنگرودی