شاخص‌های یک تدریس خوب، علمی و دمکراتیک: مزدک لیماکشی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

در باره تدریس خوب نظرات متفاوتی وجود دارد و هر کسی از دید خود برای آن معیارهایی دارد. اما مواردی را می‌توان بر شمرد که از تجربه کاری متخصصان و دست‌اندرکاران عرصه‌های آموزشی سرچشمه می‌گیرد و مبتنی بر پژوهش‌های متدیک علمی است. مطالعات و پژوهش‌ها نشان می‌دهند که یک تدریس خوب شامل برخی شاخص‌هاست که توجه بدان‌ها به کیفیت و بهتر شدن تدریس منجر می‌شود. قصد من در این نوشته این است که با توجه دادن به تحقیقات جهانی و تجارب سال‌های کاری خودم نشان بدهم که شاخص‌های یک تدریس خوب، با کیفیت، دمکراتیک و علمی کدام است. همکاران هر یک در زمینه کاری خود استاد هستند و قصد من از این نوشته، دامن زدن به بحث و گفت‌وگوی بیشتر در این زمینه‌ها و فراگیری از یکدیگر است.

علمی بودن
آموزش و پرورش مرکزی برای فراگیری علم و دانش بشری است و در همه جوامع مدرن امروزی توجه جدی به علمی بودن دروس در مدارس و دانشگاه‌ها می‌شود و سرمایه‌گذاری‌های کلانی برای مجهز شدن تک تک دانش آموزان و دانشجویان به آخرین دست آوردهای علمی صورت می‌گیرد. همه تلاش‌ها بر آن است که پایه و اساس جامعه بر تفکر علمی استوار گردد و به همین سبب هم هست که که در این کشورها علمی بودن موضوعاتی که تدریس می‌شود شاخص اول و مهمترین است.

اما متاسفانه در کشور ما رادیو، تلویزیون ، مطبوعات حکومتی مبلغ اندیشه‌های شبه علمی، ضد علمی و خرافات هستند. متاسفانه بخش اعظم مواد درسی نیز آلوده به اندیشه‌های غیر علمی هستند. در چنین شرایطی وظیفه آموزگاران و اساتید دانشگاه‌ها دوچندان می‌شود. هم تدریس علمی و هم زدایش خرافات از ذهن و اندیشه جوانان که توسط حکومت دستگاه دین بر آنان تحمیل می‌شود کار چندان ساده‌ای نیست، اما برای پیشرفت کشورمان راه دیگری نیز وجود ندارد. اگر جوانان ما مجهز به سواد و آگاهی که مبتنی بر علم است، نشوند خرافات و ضدیت با علم بر کشور حاکم می‌گردد و به قول معروف «خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج».

تدریس علمی در کشوری که وزارت آموزش و پرورش آن مبلغ خرافات و اندیشه‌های غیرعلمی و شبه علمی است از اهمیت بسیاری برخورار می‌شود و بار سنگینی را به عهده آموزگاران مدارس و اساتید دانشگاه‌ها می‌گذارد. آموزش علم و تدریس علم در چنین جامعه‌ای کار ساده و آسانی نیست اما اگر کشوری می‌خواهیم که مبتنی بر علم باشد و عدالت و دمکراسی در آن بر قرار باشد، از همین امروز باید دست به کار شویم و نگذاریم که ذهن جوان، جوانان ما با سم خرافات و اندیشه‌های ضد علمی یا شبه علمی آسیب ببیند.

جهان ما به سرعت رو به جلو می‌رود و در اکثر کشورهای جهان دولت‌ها و موسسات خصوصی در همه عرصه‌های آموزشی دست به تحقیقات می‌زنند و هر روزه به دست‌آوردهای جدیدی می‌رسند. در کارهای آموزشی مهم است که تاکید ما بر آخرین پژوهش‌های علمی باشد و همواره تلاش شود که آخرین پژوهش‌ها را مطالعه نموده و از آخرین تغییرات و کشفیات اطلاع حاصل نمائیم. در باره علمی بودن پدیده‌ها باید مطالعات جدی انجام گیرد و همه متخصصین ما در عرصه‌های مختلف از وضعی که بر کشور حاکم است با خبرند و همه توان خود را برای تهیه و تنظیم و انتشار اندیشه‌های علمی بکار می‌گیرند.

در اهمیت علمی بودن همه دروس باید بگویم که در کشورهای اروپائی و از جمله در کشور سوئد بحث بر سر آن است که یک ماده درسی زیر نام علمی بودن بر دیگر دروس اضافه شود. برای سیستم آموزشی ما شاید این ماده درسی اهمیتش چند برابر اروپا باشد. اساتید، آموزگاران دانشجویان و دانش‌آموزان کشور ما در شرایط دشوار کنونی و با امکانات محدود با کار و تلاش خود در سطح جهانی می‌درخشند و افتخار می‌آفرینند و به جرات می‌توان گفت که با تغییر شرایط ما می‌توانیم حرف‌های زیادی برای گفتن در جهان داشته باشیم

تجارب قابل اتکا
هر یک از ما تجاربی داریم و فکر می‌کنیم که آن چه ما به آن رسیده‌ایم عین حقیقت است. اگر تجارب تک تک افراد در میان معلمین هر واحد آموزشی مورد بحث و گفتگو قرار نگیرد و بحث کافی روی موضوع مورد بحث انجام نگیرد و مدون نشود قابل اتگا نخواهد بود. به عنوان مثال وقتی می‌گوئیم دانش‌آموزان به این یا آن روش می‌توانند بهتر بیاموزند باید بحث شده باشد و تدوین شده باشد تا بتوانیم برای سال بعد نیز از آن تجارب استفاده کنیم و شاید بعدا ثابت شود که این گونه نبوده، پس باید روش‌مان را تغییر دهیم. معلمین واحدهای آموزشی ما متاسفانه هر یک در عرصه کار خود تدریس کرده و کمتر با دیگر تخصص‌ها وارد بحث و گفتگو می‌شوند.

یکی از وظایف واحدهای آموزشی می‌تواند این باشد که هفته‌ای یک بار، جلسه‌ای برای بحث پیرامون مسائل آموزشی بگذارند و همچنین معلمین هر عرصه تخصصی جلسه‌ای برای بهبود و چگونگی آموزش در آن عرصه معین به طور مثال ریاضی یا تاریخ بگذارند. تدوین تجارب قابل اتکا در هر واحد آموزش هم برای آموزگاران و دانش‌آموزان آن واحد ارزشمند است و هم در طی زمان به بخشی از فرهنگ آن مدرسه تبدیل خواهد شد و همزمان برای دیگر واحدهای آموزشی می‌تواند مفید و بخشا قابل استفاده باشد. در ضمن مجموعه این تجارب تدوین شده می‌تواند برای پژوهش‌های متدیک نیز مورد استفاده قرار بگیرد. هر واحد آموزشی به مانند هر ارگان زنده در حیات اجتماعی ویژگی‌های خود را دارد و با توجه به فرهنگ ویژه آن واحد می‌توانیم به آموزگاران و دانش‌آموزان کمک کنیم که در کارشان موفق شوند.

دمکراتیک بودن
دمکراتیک بودن در امر تدریس مساله مرکزی است و نقش معلم در کلاس انتقال علوم به دانش‌آموزان است. دانش‌آموزان نقش اساسی را در فراگیری دارند و آن‌ها را باید به عنوان طرف اصلی به حساب آورد و در یک گفتگوی دمکراتیک دو جانبه و چند جانبه است که دانش آموزان و دانشجویان به عنوان بخشی از پروسه فراگیری نقش خود را ایفا می‌کنند. آن‌ها همچنین می‌توانند به یک دیگر برای فراگیری کمک کنند. اگر آموزگاری فکر کند که وظیفه او صرفا طرح و بحث یک سری از مسائل است و وظیفه جوانان یادگیری، نقش پداگوژی را به‌درستی درک نکرده است.

همچنین علمی بودن بدون روشن‌گری و آشکارسازی بی‌مفهوم است. هر پدیده‌ای که علمی است باید با دلایل روشن و پژوهشی که متدهای آن برای همه آشکار است به دید همگانی گذاشته شود. آشکارگوئی، آشکارسازی برای علمی بودن امری حتمی است. مساله دیگر در برخورد دمکراتیک آموزگاران نقشی است که مدارس در جوامع مدرن و امروزی به عهده آموزش و پرورش می‌گذارند. مساله این است که مدارس و دانشگاه‌ها دیگر نمی‌توانند بی‌طرف باشند و باید به مانند جامعه‌ای که بر بنیان‌های علمی و دمکراتیک بنا می‌شوند دارای فلسفه روشنی باشند و هر کسی نتواند برداشت شخصی، گروهی و یا عقاید سیاسی، ایدیولژیک و مذهبی خود را به کودکان، جوانان و دانشجویان تحمیل کند. اینگر آسارسون(۱) در کتاب خود «یک مدرسه برای همه» (صفحه ۶۱ Inger Assarson) می‌نویسد بنیان نظام آموزش و پرورش دمکراتیک باید بر پنج پایه استوار گردد.

۱. همبستگی با ناتوان‌ترها و آن‌ها که مورد آزار قرار گرفته‌اند،
۲. برابری بین زنان و مردان،
۳. پذیرش این که همه مردم دارای ارزش یکسان هستند،
۴. انسان نباید به هیج‌وجه تحقیر و بی‌ارزش شود،
۵. از آزادی فردی و حریم شخصی باید حمایت شود.

آما واقیعیت این است که در سیستم آموزشی مبتنی بر مذهب، رژیم ولایت فقیه در ایران هیچ یک از موارد فوق رعایت نمی‌شود و حکومت تئوکراتیک همه امکانات خود را برای تحمیل مذهب مورد دلخواه حکومتگران بر کودکان، نوجوانان، جوانان و دانشجویان بکار می‌گیرد. در چنین شرایطی موارد پنج گانه فوق عملا به عهده آموزگارانی گذاشته می‌شود که سودای علم و دمکراسی را در سر دارند.

بازآموزی آموزگاران
آموزش دوباره و چندباره آموزگاران به دلایل مختلفی از اهمیت برخوردار است. آموزش‌های گذشته برخی‌شان به گذشته تعلق دارند و علم با سرعت باد به جلو می‌رود و بازآموزی آموزگاران برای درک علم امروزی لازم است. مساله دیگری پیشرفت در علم ارتباطات و روابط اجتماعی جدید است و همچنین در عرصه پداگوژی، پژوهش‌های جدید صورت می‌گیرد و لازم است که به آن‌ها توجه ویژه‌ای شود. بازآموزی هم می‌تواند به صورت گذراندن کورس‌ها در دانشگاه صورت بگیرد و هم توسط جمع معلمان مدرسه انجام بگیرد. در برخی زمینه‌ها که کشفیات جدیدی صورت می‌گیرد به سرعت در سایت‌های اینترنتی مدارس و دانشگاه‌های جهان به صورت سخنرانی‌ها گذاشته می‌شود که می‌توان از آن‌ها استفاده نمود. البته از این مطالب هم آموزگاران و هم دانش‌آموزان می‌توانند سود بجویند. خصوصا در ایران که وزارت آموزش و پرورش در بازآموزی آموزگاران کاری جدی انجام نمی‌دهد بخشی از این وظیفه سنگینی به عهده اندیشمندان عرصه‌های آموزشی است که با کار گروهی به این امر کمک‌رسان باشند.

نقش‌آفرینی دانش‌آموزان
تحقیقات جهانی نشان می‌دهد که بدون فعال کردن و شرکت دادن دانش‌آموزان در پروسه یادگیری مساله آموزش به جائی نمی‌رسد. آموزگار برای این که بتواند دانش‌آموزان را فعال کند ابتدا باید دریابد که آن‌ها در واحد آموزشی مربوطه در چه سطحی هستند و تا چه اندازه تجربه دارند. همچنین آموزگار باید دریابد که در باره مفاهیمی که می‌خواهد تدریس کند دانش‌آموزان چه چیزی را می‌دانند و چه چیزهایی را نمی‌دانند و اگر این گونه عمل نشود، با تکرار مکررات دانش آموزان را خسته می‌کنند و یا این که حرف‌هایی را می‌زند که دانش‌آموز از آن هیچ نمی‌فهمد و به همین دلیل هم هست که به‌خواب می‌روند و علاقه‌ای برای شنیدن ندارند.

«یان هوکانسون» و «دانیل سندبرگ» در کتاب‌شان زیر عنوان «تدریس عالی»(۲) که بر تحقیقات سوئد و جهان استوار است می‌نویسند: «یک تدریس خوب بر آموزش جمعی و با کیفیت استوار است که در آن به نیاز به پیشرفت علمی دانش‌آموزان توجه شده و روی اشتباهات معمول دانش آموزان دست گذاشته، توجه و علاقه آن‌ها را برای فراگیری جلب نماید. به کار جمعی در فراگیری و استفاده از تجارب یک دیگر، باید توجه بیشتری صورت بگیرد.»

این ایده که با کمک فردی به یکایک دانش‌آموزان می‌توان به نتیجه مطلوب رسید نادرست است و آموزش فردی و جمعی باید در ارتباط تنگاتنگ به پیش برود. به گمان من در یک تدریس خوب فقط دیدن گروه و یا فقط فرد فرد افراد، ما را به جائی نمی‌رساند. دیدن جمع و فرد همزمان باید در دستور باشد. آموزگار باید نشان دهد که معتقد به توانمند بودن دانش آموزان است و آن‌ها می‌توانند بیاموزند و از پس فهم پدیده‌ها بر آیند. در واقع امر این دانش آموز است که در مرکز توجه آموزگار، مدرسه و کل نظام آموزشی است. تمام سیستم آموزشی و کارکنان و آموزگاران باید در خدمت فرا گیری دانش آموزان باشند.

هدف و برنامه‌ریزی برای یک تدریس خوب
تحقیقات پژوهشگران نشان می‌دهد در یک تدریس خوب هدف تدریس باید از ابتدا روشن باشد. باید دانش آموزان بدانند که چه مفاهیمی می‌خواهند بیاموزند. معلم باید برنامه و سازمان‌دهی مشخصی داشته و از قبل آمادگی برای تدریس داشته باشد. در واقع می‌شود گفت تدریس باید با این جمله «امروز چه چیزی را می‌خواهیم بیاموزیم» آغاز شود. دانش آموزان باید بدانند که انتظار معلم از آن‌ها چیست و چه چیزی را و چگونه باید فرا بگیرند.

همیشه خوب است که برای مفاهیمی که مطرح می‌شود تمرین‌های عملی ارائه شود و با ترکیب کار فردی و جمعی و کار‌های پروژه‌ای و آزمایشی می‌توان به بهبود فراگیری کمک رساند. آموزگار نمی‌بایست همه وقت کلاس را به سخنرانی اختصاص دهد، از قبل باید روشن کند که برای توضیح مفاهبم موردنظر به چه میزان وقت نیاز است و به حاشیه نرود. دانش آموزان باید وقت داشته باشند که خودشان روی مفاهیم گفته شده کار کنند.

آموزگار به گونه‌ای سیستماتیک باید نظر خود را در باره کار دانش‌آموزان بگوید و برخوردش مثبت باشد. توانانی‌های دانش آموزان در دروس مختلف باید سنجیده شود و کمک شود که در زمینه‌هایی که کمبود وجود دارد پر گردد. باید پیشرفت دانش آموز را در انتهای تدریس با طرح پرسش‌های مشخص، روشن نمود تا هم برای معلم و هم برای دانش‌آموز آشکار شود که چه چیزهایی فرا گرفته شده و چه چیزهایی باید در آینده فرا گرفته شود. در واقع تدریس باید با بیان این که «چه چیزی را آموختیم» پایان یابد. برای این کار هر دانش آموز می‌تواند یک مفهوم و یا نکته‌ای را که آموخته بیان کند و از این راه سر و ته تدریس به هم دوخته می‌شود.

نقش عوامل ساختاری در آموزش
یان هوکانسون و دانیل ساندبرگ که مجموعه تحقیقات جهانی را جمع‌بندی کردند نشان می‌دهند که عوامل ساختاری مانند، نوع مدرسه، اندازه مدرسه، برنامه‌های آموزشی، تخصیص مالی مدرسه، اندازه کلاس و تعداد دانش‌آموزان بر فراگیری تاثیر می‌گذارد. باید بپذیریم که در مناطق حاشیه‌ای که دانش‌آموزان از خانواده‌های فقیر و کم‌سواد و بی‌سواد می‌آیند خوب است که کلاس کوچک‌تر و تعداد دانش آموزان کمتر باشد زیرا این دانش آموزان به کمک بیشتری نیاز دارند و معلم می‌تواند که به تک تک دانش آموزان رسیدگی کند و دریابد که میزان دانش‌شان به چه میزان است و چه چیزی را می‌دانند و چه چیزی را نمی‌دانند و به کدام دانش‌ها نیازمند هستند. با توجه به وضع اسفبار سیستم آموزشی در ایران باید از همه امکانات برای ایجاد تغییرات کمک گرفت. افراد متخصص که در رده‌های مختلف این سیستم مشغول بکار هستند باید تلاش کنند که در خدمت به علم و آموزش خوب دانش‌آموزان باشند نه این که به مانند ابزاری در خدمت حاکمیت استبداد باشند.

نتیجه
آموزش و تدریس کار پیچیده‌ای است و بحث و گفت‌وگو در باره آن پیچیده‌تر. مواردی که در بالا آمد برای ایجاد گفت‌وگو و فراهم آوردن فضائی است که بتوانیم روش‌های کاری خود را بازبینی کنیم و از یک دیگر بیاموزیم. وظیفه مشترک همه آن‌هایی که در زمینه‌های آموزشی کار می‌کنند در شرایط خودویژه ایران این است که اساس کار بر علمی بودن و بر پژوهش‌های محققان مبتنی بودن قرار بگیرد.

تربیت دمکراتیک فرزندان ایران زمین در شرایطی که حکومت بر ضد دمکراسی است باید در دستور کار ما آموزگاران باشد. بازآموزی با استفاده از پژوهش‌های جهانی مورد توجه جدی قرار بگیرد. توجه به نقش اساسی دانش‌آموزان در امر فراگیری محور کار ما باشد و دانش آموزان باید دریابند که ما این مساله را درک می‌کنیم که آن‌ها سازندگان آینده ایران هستند.

معلم با داشتن یک برنامه مشخص برای پیشبرد مفاهیم نشان می‌دهد که تا چه اندازه در کار خود تخصص دارد. عوامل ساختاری در پیشبرد آموزش نقشی اساسی دارند و کشور ما متاسفانه در این زمینه بسیار عقب است و در این زمینه ما به کار تک تک آموزگاران برای بهبود آموزش نیازمندیم. در نظام آموزشی ما باید تغییرات جدی ایجاد شود اما تا آن زمان نمی‌توانیم در گوشه‌ای بنشینیم و صرفا انتقاد کنیم. کار امروز را نباید به فردا بسپاریم و از همین امروز باید فکرسازی، اندیشه‌سازی و پرورش علمی را وظیفه مرکزی خود بدانیم.

مزدک لیماکشی
دبیر ریاضی و فیزیک
استکهلم ۲۸ شهریور ۱۳۹۵
Mazdaklimakeshi@yahoo.se

Referens:
1..Håkansson, Jan och Sundberg, Daniel. Utmärkt undervisning: framgångsfaktorer i svensk och internationell belysning. Stockholm: Natur & Kultur, 2012
2. Assarson(En skola för alla)

ایران امروز

مطالب مرتبط با این موضوع :

2 پاسخ

  1. با سلام آنچه در زیر می آید به ظاهر ربطی به مقاله ندارد اما در باطن دارد. موضوع از این قرار است که

    ارسال

    دیدن نظرات

    دستیار ویژه رهبر جمهوری اسلامی در امور نظامی روز پنج‌شنبه ابراز نگرانی کرد که مبادا در «زد و بند» روسیه و آمریکا در موضوع سوریه، منافع آمریکا بیشتر تامین شود و در این میان «سهم کمتری به ایران» داده شود.

    به گزارش خبرگزاری مهر، یحیی رحیم صفوی، مشاور آیت‌الله خامنه‌ای، شامگاه پنج‌شنبه، اول مهر، در یک برنامه تلویزیونی گفت که در سوریه در یک سو ائتلافی بین ایران، روسیه و حزب‌الله لبنان وجود دارد و در مقابل ائتلافی بین «کشورهای عربی»، اردن، ترکیه، آمریکا و اسرائیل.
    اما در این مورد در سایت شما خبری نیست بنابر این من این موضوع را در اینجا می آورم.
    در تهران که من زندگی می کنم از دانشجویان گرفته تا مردم کوچه و بازار رهبری را نشونده پوتین می دانند. برای آنها که در خارجه نشسته اند بدانند که این اصطلاح یک گفتار قدیمی ست و به زنانی می گفتند که تن فروش بودند و زیر بلیط و محافظت و نگهبانی یک گردن کلفت بوده اند. این موضوع البته مهجور بوداما با آمدن پوتین با تیم محافظتش و قرق کردن خیابان مسیر پوتین و تمامی خیابانها ی اطراف و حتا به هیچ به حساب نیروهای انتظامی ایران و گاهی حتا توهین به آنها از سوی نیروهای محافظی پوتین به نیروهای انتظامی ایران این واژه ترکیبی «آقا نشونده پوتین» جهات و معنای خودش را در جامعه باز کرد و تقریبا همه گیر شد. تا جایی که یک دانشجوی گرافیک دانشگاه … یک انیمیشن درست کرد که در آن بیشماری از روحانیون و پاسداران در آن با یک زبان غیر قابل فهم با زیر نویس حطاب به پوتین می گویند «ما هم سرباز تو ایم ای امام… آدمکش لات توایم ای امام» جالب است که خود خامنه ای شخصا در ابتدای هرم ایستاده و با دست کج و کوله و مشت گره کرده فریاد می زند و گاهی مثل دم گرفتن پشت به پوتین و رو به روحانیون و پاسداران دیگران را تشویق به شعار می کند. بله مردم حوب ماجرا را می بینند ولی آقایان همچنان نشونده ی پوتین مانده و می مانند. نه شرقی نه غربی تبدیل شد به هم شرقی و هم غربی و به صورت مشمئز کننده ای معنی واژه «آقا نشونده پوتین » معنیش را پیدا می کند. با تشکر من فرزند یک پاسدار سابقم که اینک به خاطر دفاع از همان شعار «نه شرقی و نه غربی» که فقط اسلامش باقی مانده روی صندلی چراخدار است. متشکرم اگر این نظر را منتشر کنید.

  2. سلام من به دانش آموزان بی بضاعت که مجبورند مزخرفات و مستهجنات اسلام ناب را از دهان روحانیون حفظ کنند. و اما آقا نشونده ی پوتین است را مدتها ست که در خیابانهای اصفهان هم می نویسند. حتا پیش از علنی شدن رابطه نامشروع آقا با آقا. در کوچه ی ما مدتها پیش نوشته بودند پوتین همان امام زمان است. که عج کرده و آقا رو کج کرده. بعضی وقتها کسانی مثل اینکه مریخ را کشف کرده باشند مطلب می نویسند حالا حتا فرزند قربانی اسلام ناب هم باشید باشید. سلام مرا به پدرتان برسانید و بگویید دیدی چطور آقا ر…ید! آقا امام زمان را می گویم. حالا نیگاش کن خود آقا شده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.