مازیار سعیدی
خواب آلود است آن ملتی
که افسانه های امیر ارسلانش
رنگ می بازد بر قندانهای ساخته ی چین
بی نامدار!
چرت آلود است آن مردمی که
لبخندش را فارغان عدالت
با دشنه ی جبروت می کنند بر چهره ی فرزندانشان
… پر فغان … و پر داد!
شکایت دادست آن همسایه ای که
فرزندانش یک به یک آواره:
“دارا” یش شنبه ها شیشه می کشد
“سارا” یش می نالد با ناله ی مردان، در شهر دوبی بی روسری!!
و “بابا” یش نان هزار تومانی
گدایی می کند از نعره ی همسایه ی مرده!
که روز بر آن پدر تاریک است
اگر شب سر خجیل بر بالین شرم فرو بگذارد
***
وه که
چه خواب آلود است آن مردمی که
می لرزند
و سهمی نمی گذارند
بر لبخند لعین و دشنه ای
برای زندگان زندان شرمگین آدمکهای ساخته ی چین!
مازیار سعیدی/ نیویورک