میترا فخیم
ضرورت مشارکت سیاسی بیشتر زنان، نیاز به حضور بیشتر زنان در سطوح مدیریت جامعه، ضرورت حضور زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی؛ اینها عباراتی است که طی ماههای اخیر و با نزدیک شدن انتخابات مجلس در سخنرانیها و نوشتههای زنانی که دستی در حکومت اسلامی داشتهاند به کرات به چشم میخورد.
در خردادماه امسال مقالاتی در رسانههای مختلف از جمله سایت زنان ایران در رابطه با مشارکت سیاسی زنان منتشر شد. هفته گذشته نیز روزنامه روزگار، مجموعه مقالات و مصاحبههایی را به حضور زنان در شورای شهر و سطوح تصمیمگیری شهرداری تهران اختصاص داد.
الهه کولایی نماینده مجلس ششم و عضو جبهه مشارکت در مقالهای با عنوان «چرا سهم زنان در مدیریت سیاسی کم است؟» مینویسد پس از روی کارآمدن حکومت اسلامی زنان «توانستند در حوزه سیاست، که در سراسر جهان همچنان مردانه مانده، نقشی پررنگ و اثرگذارعهده دار شوند»(۱). منیره نوبخت نماینده پیشین مجلس در نوشتهای با عنوان «مردان محدود کننده پیشرفت سیاسی زنان» شرایط زنان پیش از حکومت اسلامی را ناگوار مینامد. «زنان در قبل از انقلاب در شرایط ناگواری به سر می بردند و کسی به توانمندی آنها ایمان نداشت اما به مدد انقلاب اسلامی ارتقا زیادی را تجربه کرده اند»(۲). او معتقد است که عامل اصلی محدودیت حضور زنان در پستهای سیاسی و مدیریتی نگاه محدودکننده مردان است که «از باور شخصی نشات میگیرد و بهیچوجه منطبق بر شرع اسلام نیست». و الهام امین زاده نماینده مجلس هفتم، در مقالهای با عنوان «لطفا به زنان اعتماد کنید» در توصیف وضعیت زنان در حکومت اسلامی مینویسد: «بعد از انقلاب، نگاه عمیق تری به زنان حاکم شد که نقش زنان را در جامعه به رسمیت شناخت و زمینه هایی را برای حضور زنان مهیا نمود تا زنان جایگاه خود را ارتقا ببخشند»(۳).
یکی از دلایلی که این زنان در ضرورت مشارکت سیاسی بیشتر عنوان میکنند، مقابله با تبلیغات «دنیای بیرون» است. توران ولیمراد عضو شورای مرکزی جامعه زینب، در مقالهای تحت عنوان «چرا حضور زنان در سطوح مدیریتی کمرنگ است» مینویسد جامعهای که حکومت آن اسلامی است نباید هم برای مردم خود و هم برای دنیای بیرون «چهره ای از اسلام را نشان دهد که در حق زنان تبعیض روا می دارد و زنان توانمند را به حاشیه می راند و آنان را از رشد استعدادهای خود و جامعه را از بهره برداری از توان آنان محروم می کند. این عمل جفای به اسلام عزیز است»(۴). و الهام امین زاده در مقالهای که به آن اشاره شد تاکید میکند حضور زنان در عرصههای اجتماعی و سیاسی خنثی کننده حملاتی است که علیه ایران صورت میگیرد. «زیرا کشورهای غربی سخنان بدون اساسی را بیان می کنند و مدعی هستند که در ایران حقوق زنان نقض می شود در حالیکه در کشور ما همه فرصت ها برای حضور زنان فراهم شده است». (۵)
نویسندگان مقالات عمدتا زنانی هستند که در دورانی که اصلاحطلبان در حکومت اسلامی وزن قابل توجهی داشتند، به مقام نمایندگی مجلس، مشاورت رئیس جمهور، عضویت شورای شهر و مدیریت شهرداریها رسیدند. ریاست جمهوری احمدی نژاد به جایگزینی گسترده اصلاحطلبان(زن و مرد) با نیروهای وابسته به رئیس جمهور جدید منجر شد. احمدینژاد نه تنها بطور فیزیکی نیروهای خود را در نهادهای مربوط به زنان جایگزین زنان اصلاحطلب کرد بلکه در وظایف این نهادها هم تغییراتی داد که با تاکید بیشتری بر نقش سنتی زنان بر اساس قوانین اسلامی همراه بود. از جمله مرکز امور مشارکت زنان به مرکز امور خانواده تغییر نام داد. زنانی که طی چند سال گذشته موقعیت پیشین خود در حکومت را از دست دادهاند حال با تاکید بر ضرورت مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در پی کسب موقعیت پیشین هستند.
این امر که احزاب و گروههای سیاسی برای جلب حمایت مردم تلاش میکنند به نام مردم و ملت حرف بزنند و چنین جلوه دهند که خواست آنها همان خواست مردم است البته نه تازگی دارد و نه به ایران منحصر است. اما صحبت کردن به نام زنان ایران، از سوی زنانی که از حاکمیت اسلام سیاسی در جامعه ایران و سلب حقوق فردی و اجتماعی زنان دفاع میکنند، زنان وابسته به حکومت را در موقعیت مضحکی قرار میدهد. نماد حکومت اسلامی حجاب اجباری است که هنوز پس از سی سال ۲۶ وزارتخانه و نهاد،از جمله شهرداریها، و دهها طرح مبارزه با بدحجابی نتوانسته توفیقی کسب کند. چندی پیش مجید ابهری رفتار شناس طی مصاحبهای گفت: «شما ببینید که ما چقدر همایش و جلسه و پایان نامه و … در مورد حجاب داشتهایم اما نتیجهاش چه شده؟ نسل سوم و چهارم که بعد از انقلاب آمدهاند را ما تربیت کردهایم، پس مشکل خودمان بودهایم… در حال حاضر ۳۷ درصد زنان تهرانی حدود پوشش را رعایت میکنند و ۴۱ درصد از مردان»(۶).
بنا بر این آمار، ۶۷ درصد زنان تهرانی حجاب اجباری را قبول ندارند. سوال این است که زنانی که برای کسب کرسیهای مدیریتی شهرداری تهران با رقبای سیاسی خود به رقابت برخاستهاند، زنانی که حاکمیت رژیم اسلامگرا را رهایی بخش زنان میدانند چه قرابتی با خواستهای اکثریت زنان تهرانی دارند؟ بنابراین وقتی از «حضور زنان در عرصه های اجتماعی و سیاسی» صحبت میشود منظور حضور زنانی است که موقعیت خود را مدیون وجود اسلام سیاسی هستند و میخواهند علاوه بر این که سهم بیشتری در پستهای سیاسی و مدیریتی جامعه بدست میآورند، «تبلیغات» «دنیای بیرون» که «سخنان بدون اساسی» مبنی بر این که حقوق زنان در ایران نقض میشود را خنثا کنند. در این جا گرچه به نام زنان ایران صحبت میشود اما منظور قشر ممتازی از زنان هستند که وجودشان وابسته به وجود حکومت اسلامی است. نارضایتی این زنان البته بیانگر تمامیتخواهی رژیم حاکم است اما تناقض میان شعارها و عملکرد این زنان، و وابستگی منافع شخصی-حرفهای و سیاسی آنان با نظام حاکم را نیز بازتاب میدهد.
نمیتوان تعالیم قرآنی را که حاکی است: «مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است بواسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته و هم بواسطه آنکه مردان از مال خود به زنان نفقه دهند» و حکومت اسلامی که این تعالیم را به شکل قانون در جامعه جاری کرده است رهاییبخش زنان دانست و در عین حال از مشارکت اجتماعی و سیاسی برابر زنان و مردان سخن گفت. نمیتوان مدافع و حافظ قوانین زنستیز و تبعیضآمیز حاکم بود و در عین حال به نام زنان ایران سخن گفت که سه دهه است با این قوانین مبارزه میکنند. نمیتوان مدافع و پاسدار قفسی بود که اسلام سیاسی برای زنان ایران ساخته، و در عین حال از شوق پرواز سخن گفت. در قفس نمیتوان پرواز کرد. کسی که حقیقتا شوق پرواز دارد، در وهله نخست قفس را میشکند. و این البته برای زنانی که منافع شخصی-حرفهای و سیاسی آنان با نظام حاکم گره خورده است دشوار است. پرواز برای این زنان به معنای از دست دادن موقعیت ممتازی خواهد بود که در پناه حاکمیت اسلام ایدئولوژیک کسب کردهاند.
۱- سایت زنان ایران، شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۰
۲- سایت زنان ایران، جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰
۳- خبرآنلاین، جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰
۴- روزگار، چهارشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۰
۵- خبرآنلاین، جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰
۶- خبر آن لاین، هفده تیر ۱۳۹۰