اشکان رضوی
به نام ایران
انسان های نا کارآمد و ناتوان در عرصه سیاست عموما در هنگامه های دشوار در برابر افکار عمومی وبرای گریز از پاسخ گویی، از هر ترفندی برای ماندگاری خویش و چسبیدن به کرسی،حتابه قیمت زیر پا گذاردن اخلاقیات و شرف انسانی بهره می جویند .
شوربختانه این مسئله امروز در ریاست ! شورای مرکزی جبهه ملی (اشغالی) و یارانش مبدل به یک امر الزام آور و بدیهی برای ادامه بقای سیاسی شده است.
وعلارغم آنکه در طی دو ماه اخیر سه نامه مفصل و سرگشاده از جانب سر شناس ترین اعضای شورای مرکزی جبهه ملی دراعتراض به روش غیر دموکراتیک جبهه ملی منتشر شده،آقای "عبدلعلی برومند" به جای پاسخ گویی به این مطالبات به حق و کناره گیری از سمت غصبی،علارغم تاکید معترضان مبنی بر عدم کفایت و صلاحیت ایشان در جایگاه فعلی، همچنان تلاش دارد تا ازهر ابزاری برای ادامه ریاست غیر قانونی و نا مشروع خود بهره جوید. ناچارم عنوان کنم که تلاش های ایشان در این هنگامه ی سن این ذهنیت را ایجاد می کند که ایشان علاقه ی شدیدی دارند به اینکه درهنگامه ی پایان عمر، با عنوان پرطمطراق ریاست هیئت رهبری و شورای مرکزی جبهه ملی ایران دار فانی را وداع گویند!امری که با کمال تاسف باید گفت درعده ای دیگر از مدعیان ملی گرایی و مبارزه سیاسی نیز به آشکارا دیده می شودواصل رافراموش نموده ودراندیشه های اینچنینی دنیا را سیرمی کنند.چو اینکه آن چیزی که افتخارونام و نشان می آورد داشتن عناوین و پست و مقام درعرصه سیاسی و اجتماعی نیست بلکه میزان داوری ملت، هزینه ی است که بابت آرمانهای مورد ادعا،انسانها پر داخت می کنند.
همانگونه که عنوان شدآقای برومند نه تنها نسبت به این اعتراضات در طی این روزها پاسخ گو نبوده بلکه درهرهنگامه ای طرحاتی رابرای توجبه عملکرد خود و بیش ازهمه برای ماله کشی در رابطه با "خود افشا گری" در ارتباطات با سیستم امنیتی (آن هم اعتراف بعد از ۱۷ سال )بیان می دارد. و در این شرایط نیز با تلاشی بیهوده و قول و قرارها و دیدارهای شخصی و حتا فرستادن افرادی به عنوان نفوذی وبه ظاهر دلسوز،تلاش دارد تابه توصیه ی آقای رئیس تشکیلات خود خوانده ترحم و توجه معترضان رانسبت به خودش برانگیخته و با ایجاد چند دستگی و همچنین پیشنهاد رشوه سیاسی به این عزیزان شرایط را به نفع خویش پیش برده وافکار عمومی را یک بار دیگردر خیال خود بفریبد.
بر اساس این تلاشها،ایشان در طی یک هفته اخیر به دیدار بعضی از اعضای معترض شورا رفته و حتا پیشنهاد ورود به هیئت رهبری جبهه ملی ایران را به عنوان رشوه سیاسی مطرح می نماید!تا که شاید بااین ترفند و بازی ریا کارانه بتواند جمع معترض را وادار به سکوت نماید. و گویا ایشان فراموش نموده اند که تمامی این اعتراضات در عدم مشروعیت شورای مرکزی کنونی و هیئت اجرایی و تشکیلات و حتا هیئت رهبری جبهه ملی وجلوگیری ایشان و باند از بر گزاری انتخابات آزاد درون سازمانی است. واین اعتراضات نیز منحصر به دو یا چند نفر نیست که ایشان بتوانند با دادن رشوه و جلب نظر این افراد صورت مسئله را پاک کنند. خود شخص شما فاقد شایستگی و مشروعیت لازم برای ادامه کار به عنوان ریاست شورای مرکزی می باشید چگونه فردی که ادامه حضورش با دهها پرسش و اما و اگر همراه است افراد دیگررا به هیئت رهبری دعوت کند؟ شاید نیز این دعوت به توصیه و مذاکرات و صلاحدید مقامات امنیتی انجام گرفته است؟ اما نکته جالب ما جرای این بازی کودکانه آنجا آغاز می شود که وی به دلیل فشارهای فزاینده و عدم توانایی پاسخ گویی به معترضان، به" آقای مهندس زعیم" نیز پیشنهاد چنین رشوه ی را داده که این توهین با واکنش منفی مهندس زعیم مواجه می شود . در حالی که آقای برومند و ریاست تشکیلاتش در طی این مدت شدید ترین توهین ها و اتهامات را نسبت به مهندس زعیم واردآورده و به شدت در تلاش بودند تا با پرونده سازی ناجوانمردانه،ایشان را از گردونه خارج ساخته و حذف نمایند. تا جایی که آقای ریاست تشکیلات خود خوانده جبهه ملی در جلسات گوناگون به صراحت اعلام می کند، که آقای زعیم مامور سازمان سیا می باشد.(مشخص نیست ایشان چگونه و از طریق کدام کانال و سرویس امنیتی قوی تری به این کشف مهم دست یافته بودندو چرا سرویس های امنیتی دیگر بایدماهیت مامور سرویس امنیتی امریکا را نزد ایشان فاش کنند؟)
چگونه می شودفردی که تا دیروز از نظر شما و به غلط و اتهام زنی بد خواهان می توانست مامور سازمان سیا باشد شایسته عضویت در هیئت رهبری جبهه ملی ایران می گردد؟شما هایی که در تمام گفتار و نوشتارتان به صراحت مهندس زعیم را فردی جاه طلب و خود شیفته می خواندید آیا از خود پرسیده اید که چرا کورش زعیم تن به چنین باج دهی نداده است؟
پاسخ این پرسش چندان دشوار نیست!چون هر آنکس که دل در گرو میهن و ملت داشته باشد نه باج می دهد و نه باج می ستاند.باج ستان و باج ده را هیچ تضمینی نیست برای پایبندی بر اصول و شرافت انسانی.
چگونه می شود که آقای برومند در مقابل اعتراض یکی دیگر از اعضای معترض شورای مرکزی به ایشان می گوید که من ده تا جبهه ملی از آستینم بیرون خواهم آورد ! اما الان حاضر شده است ایشان را نیز با رشوه سیاسی وارد هیئت رهبری کند!
اساسا با کدام راهکار قانونی واساسنامه ای شما این حق را برای خود قائل هستید که افرادی را به هیئت رهبری دعوت کنید؟ با کدامین پشتوانه حقوقی و سازمانی؟آیا در برابر اعتراض دهها نفر از اعضای معترض جبهه ملی شما به جای پاسخ گویی و کناره گیری از سمت هایی که اشغال نموده اید باید از چنین روش های استبدادی بهره بجوید برای فراراز فشارهای فزاینده موجود؟ شما در چه عوالمی سیر می کنید که خرد افکار عمومی را به هیچ می نگارید؟آیا فکر نمو ده اید که این عزیزان تن به چنین مصالحه ی غیر قانونی و سازش کارانه ی خواهند داد و حاضر خواهند شد بعد ازآن همه اعتراض به حق در کنار شما بنشیند و شما زعامت و ریاست آنان را به دوش بکشید؟و حقوق اعضای دیگر را به خاطر پست و مقام اهدایی شما زیر پا گذاشته و پایمال کنند؟شاید نیز گمان برده اید که همگان همچو شما حاضر هستند زیر امضایشان زده و حرف خود را پس بگیرندو برای پست و مقام تن به هر کاری بدهند؟عجب !کافر همه را به کیش خویش پندارد!
یک سازمان سیاسی که بازار مکاره خیابان منوچهری نیست آقای برومند که بشود هر متایی را درآن معامله کرد.بگذارید چهره شما بیش از این در نزد افکار عمومی مخدوش نشود. مشاوران نا آگاه و فاقد دانش سیاسی، امروز شرایطی را برای شما بوجودآورده اند که عملا به بن بست رسیده اید و روزهای آتی بی گمان برای نیروهای ملی سر نوشت ساز بوده و خواهید دید که همه آنچه را که شما و رئیس تشکیلات شما در پناه مذاکرات چنین و چنان رشته اید پنبه خواهد شد.
به بستر خواب خود برگردید واز توهم خود بزرگ بینی کاذب که برای رسیدن مقاصد خاص در شما پدید آورده اند دوری کنید.واین پند را از من به عنوان کسی که به مراتب بیشتراز شما و رئیس تشکیلات خود خوانده شما،با بدنه جامعه و جوانان و دانشجویان در ارتباط است بشنوید که امروزه عملکردشما بیش ازآنکه منجر به رهایی شما از شرایط موجود گردد بیش از گذشته شما را سر گشته و ناتوان و پریشان و در نزد مبارزین و افکار عمومی رسوا می نماید.
و بدانید وآگاه باشید به رشوه شما کسی که آزاده باشد وآزادیخواه لبیک نخواهد گفت مگرآنکه بریده از ملت و قدرت طلب و در اندیشه جاه و مقام باشد.
این پیشنهادها نیز ارزانی خودتان و دل خوش باشید به این پست و مقام های بی ارزش و پوشالی .
آینده در دستان مبارزان راستین وآزادیخواهان است
پاینده ایران
تهران ۱۸ تیر ۱۳۹۰