نوزدهم تا بیست و یکم نوامبر سال ۲۰۱۰ اولین نشست سراسری زنان همجنسگرای ایرانی در حوالی شهر فرانکفورت با حضور ۱۷ زن همجنسگرای ایرانی از کشورهای آلمان، هلند، سوئد، فرانسه، ترکیه، انگلستان و ایران برگزار شد.
طی ماههای گذشته و شاید حتی بتوانیم بگوییم یکی دو سال گذشته در فضای اینترنتی بحث همجنسگرایی خیلی مطرح است، هم از طرف فعالان این حوزه و هم از طرف مخالفان، حملاتی که به مقوله همجنسگرایی و افراد همجنسگرا در اینترنت صورت میگرفت، خیلی شدت پیدا کرد
و هر کدام از ما به تنهایی سعی میکردیم جواب بدهیم و فکر کردیم متاسفانه تشکلهای موجود نه در رابطه با زنان لزبین [همجنسگرای زن] ایرانی حساس هستند، (اگر ارزیابی کنیم تا حدی که لازم بود مورد پذیرش ما نبود)… به این دلیل تصمیم گرفتیم خودمان دست به کار شویم و تلاش کنیم هم برای مقابله با هوموفوبیا یا همجنسگرا-ستیزی موجود کار مشترک کنیم و هم این که شبکههای دوستی و همکاری بین خودمان را گسترش دهیم تا از این فعالیتهای پراکنده یک مقدار به فعالیت متمرکز روی بیاوریم.
با توجه به آن صحبتی که پیش از این آقای احمدینژاد در دانشگاه کلمبیا داشتند که گفته بودند اصلاً ما در ایران همجنسگرا نداریم، آیا اصلاً تعداد همجنسگرایان زن آن قدر هست که بخواهند در نشستی حضور یابند یا هماهنگی و گروهبندی بینشان صورت بگیرد؟
اساساً آقای احمدینژاد گفته بود ما «همجنسباز» نداریم. یعنی واژه «همجنسگرا» را ایشان استفاده نکرده بود. با درک ایشان که اساساً سعی میکند این مقوله را و افراد همجنسگرا را از جامعه حذف کند، صحبت ایشان درست به نظر میآید. چون وقتی بگویند چیزی را داریم باید برایش هم برنامه داشته باشند و در رابطه با آن برای آزادی و حق حیات آنها تلاش کنند. انکار این مقوله در حقیقت آن چیزی است که جمهوری اسلامی در این سی سال پیش برده که بسیاری از همجنسگرایان را تحت عنوان ترانسسکسوئل [دوجنسی] و بیمار جنسی یا کسانی که فاقد هویت جنسی هستند، به زیر تیغ جراحی میسپارند و حتی از کمکهای دولتی هم اینها را بهرهمند میکنند.
آیا هیچ آمار مشخصی از تعداد افرادی که به طور مشخص خودشان را لزبین میدانند و حاضر به حضور در این گونه جمعها هستند، وجود دارد؟
بله. ما الان یک شبکهای داریم که حدود ۸۰ نفر هستیم. با هم در ارتباط هستیم.
در شرایطی که زنان ایرانی امروز در ایران، اگر نیمی از جمعیت ایران را زنان بدانیم، حدود ۳۵ میلیون نفر، دغذغههای ۵۰ یا ۱۰ یا حتی ۵۰۰ زن ایرانی چه قدر میتواند مهم باشد و چه قدر میتواند تاثیر بگذارد در مجموعه خواستههای زنان ایرانی؟
من فکر میکنم اساساً اولویت دادن به پدیدهها و به این خواستها و مطالبات موجود همیشه باعث میشود که یک سری چیزها یا خواستههایی را که برای دیگران اولویت است از دستور کار خارج کنیم. خارج کردن مطالبات از دستور کار به نظر من آماده کردن فضا برای سرکوب بعدی است. شما اگر سال ۵۷ را در نظر بگیرید، سر مقوله حجاب دقیقاً با همین استدلال بسیاری آمدند و گفتند «این همه مسئله در جامعه هست و شما مسئله حجاب را چسبیدید، مگر حجاب مسئله چند درصد زنان ایرانی است؟» و دقیقاً بسیاری از سرکوبهایی که بر زنان ایران اعمال شده و امروز هم میشود، از کانال همین حجاب میگذرد.
به نظر من در رابطه با مسئله همجنسگرایی بحث بر سر این نیست که ما یک همجنسگرا در ایران داریم، ۵۰۰ تا داریم در مجموعه این ۳۵ میلیون… وقتی در رابطه با نویسندگان و آزادی بیان میگوییم اگر یک نویسنده هم در زندان باشد و اگر یک قلم هم شکسته شود در آن کشور آزادی بیان نیست، وقتی یک لزبین یا یک همجنسگرا هم سرکوب شود، در آن کشور صحبت از آزادی جنسی و صحبت از مطالبات جنسیتی حرف بیموردی است. به این معنی جنبش زنان موظف است به این مقوله نگاه کند. البته من این را به عهده دیگر جنبشهای اجتماعی هم میگذارم. چون به هر شکل بخشی از جامعه هستند که به دلیل این گرایش جنسیشان سرکوب میشوند. به دلیل این گرایششان تحت انواع و اقسام تهدیدهای مشخص قانونی هستند تا حد اعدام و به این معنی به نظر من آزادی فردی و دفاع از حقوق بشر ایجاب میکند که علیه این قوانین اقدام شود و برای آزادی این افراد. همان طور که به نظر من همجنسگرایی ارزش نیست، دگرجنسگرایی هم نباید ارزش باشد و باعث تبعیض یک بخش بر بخش دیگر شود.
خانم امین، ماحصل نشست دوروزه شما در جمع ۱۷ تن از لزبینهای ایرانی چه بود و آیا برنامهریزی برای آینده این نشستها هم داشتید؟
بله. ما تشدید ارتباطات بین خود، فرهنگسازی بر حول این مقوله هست. توضیح واژهها، ایجاد ادبیات نوین بر سر این مسئله از طریق وبسایتی که ایجاد خواهیم کرد که نامش «ششرنگ دات ارگ» هست که راهاندازی خواهد شد. جلسات بیرونی را سازماندهی خواهیم کرد. در کشورهای مختلف که بتوانیم با ایرانیان یا فعالان جنبشهای اجتماعی به گفت و شنود بنشینیم و بتوانیم تاثیر بگذاریم روی محیط اجتماعی پیرامونمان و امیدوارم که زنان و مردان بیشتری از این حرکات استقبال کنند و با ما همکاری کنند یا لااقل پشتیبانی کنند از فعالیتهای ما.