صفورا الیاسی
پس از پیروزی انقلاب، بسیاری از کسانی که پیش از آن، امکان اعمال نظرات اسلامی خود را در دانشگاه های کشور نیافته بودند، به فکر افتادند تا علوم اسلامی را در دانشگاه ها جایگزین علومی کنند که کاملاً غربی می پنداشتند. دانشگاه در نظر بسیاری از افراد مذهبی، یک پدیده ی وارداتی غربی بود و کسانی که برای براندازی تفکرات غربی و اندیشه های منتشره در رژیم شاهنشاهی، تلاش کرده و با پیروزی انقلاب به نتیجه رسیده بودند، نمی توانستند خیلی راحت وجود دانشگاه در ایران را نادیده بگیرند.
تعداد زیادی از انقلابیون، دانشگاه های پیش از انقلاب و رفتار و ظاهر فارغ التخصیلان آن دوره را دیده بودند و تصور می کردند دانشگاه برای این در ایران به وجود آمده است که ریشه های اسلام را بخشکاند. به زعم آنها، دانشگاه های پیش از انقلاب همان کارکرد و نفوذی را داشتند که تلویزیون پیش از انقلاب داشت؛ همان طور که باید تلویزبون اصلاح می شد، دانشگاه ها نیز باید به اسلام نزدیک می شدند. البته متولیان امور کشور در چند سال ابتدایی پس از انقلاب، نمی توانستند خیلی هم بر دانشگاه ها سخت بگیرند.
چرا که یکی از مهم ترین نهادهایی که باعث شدند انقلاب به ثمر برسد، همین دانشگاه ها بودند، بارها و بارها دانشگاهیان دانشگاه تهران و سایر دانشگاه های کشور برای به ثمر رسیدن انقلاب تلاش کرده بودند و حالا نمی شد دانشگاه را از بین برد یا تعطیل کرد.
از سوی دیگر، سالها نیز از تأسیس دانشگاه در ایران گذشته بود و مردم دیده بودند که بسیاری از مشکلات آنها، از درمان گرفته تا لوله کشی آب و توزیع برق و احداث ساختمان، تنها با با تدبیر فارغ التحصیلان همین دانشگاه ها حل شده است.
دانشگاه در همان چند دهه شروع فعالیت، توانسته بود وجهه بسیار خوبی برای خود بسازد و تعطیلی دانشگاه و سپردن حل مشکلات جامعه به حوزه ها، – با اینکه حوزه قدمت بسیار بیشتری در کشور داشت- به نوعی عقبگرد جامعه ایران محسوب می شد. انقلابیون چاره ای نداشتند جز اینکه با وجود دانشگاه کنار بیایند اما نمی توانستند اهداف و آرمان های انقلابی خود را نیز نادیده بگیرند.
پس از انقلاب اسلامی ایران، جو سیاسی دانشگاه مانع از این شده بود تا تفکر اسلامی دولتمردان در دانشگاه حاکم شود. پس از تثبیت انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی به مدت سه سال دانشگاه ها را تعطیل کرد تا دانشگاه ها اسلامی شوند. در این سه سال، تعدادی از استادان و دانشجویان از دانشگاه ها اخراج شدند و سیاستگذاران انقلاب فرهنگی، تلاش کردند تا رشته های دانشگاهی را اسلامی سازند. در این میان افرادی نیز کار را تا بدان جا سخت گرفتند که در پی اسلامی کردن رشته هایی چون ریاضی و فیزیک بودند. نهایتاً مسئولان تصمیم گرفتند در اسلامی کردن دانشگاه ها بر رشته های علوم انسانی متمرکز شوند. سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت) برای تدوین منابع درسی اسلامی در رشته های علوم انسانی به وجود آمد و تلاش های بسیازی صورت گرفت تا دانشگاه های کشور، دست کم در زمینه ی علوم انسانی به اسلامی شدن نزدیک شوند. آنچه به عنوان علوم انسانی در دانشگاه ها تدریس می شد، مبتنی بر روش شناسی غربی بود. تنها ظاهر دانشگاه ها با رعایت حجاب و مبانی اسلامی، مذهبی شدند و عناوین تحقیقات دانشگاهی نیز رنگ و بوی مذهبی بیشتر به خود گرفتند اما اصول تحقیق و روش تدریس همان بود.
در چنین شرایطی عده ای از انقلابیون تصور کردند با تأسیس دانشگاه های جدید که پسوند اسلامی را با خود دارند، خواهند توانست دانشگاهی اسلامی بنیان گذارند. بدین ترتیب دانشگاه امام صادق و سال ها بعد، دانشگاه مفید قم به وجود آمد. اکنون بعد از سالها می توان گفت که همان روش تحقیق غربی، در این دانشگاه ها نیز حاکم است. با اینکه فضای این دو دانشگاه بسیار مذهبی است و دروسی که در این دو دانشگاه تدریس می شوند نزدیکی زیادی با مباحث اسلامی دارند، اما هیچ کدام نتوانسته اند از روش های تحقیق آکادمیک دوری کنند.
در دولت اصلاحات با به روی کار آمدن دولت آقای خاتمی و باز شدن فضای سیاسی کشور، در دانشگاه ها نیز فضای بازی ایجاد شد که صاحب نظران علوم انسانی توانستند هم در عرصه ی فعالیت ها و هم در عرصه ی پژوهش ها فعالیت بیشتری انجام دهند. در این دوره با بازشدن فضای فرهنگی و ترجمه ی کتابهای مختلف در این زمینه، بحث های مدونی در این زمینه آغاز شد.
ناگفته نماند که باز شدن فضا به معنای آزادی فضای علوم انسانی در دانشگاه ها نبود. چرا که شورای انقلاب فرهنگی ناظر بر تمامی احوالات دانشگاه ها بوده است.
در پی روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد؛ برنامه ی پاکسازی دانشگاهها از وجود اسانید دگراندیش شتاب و شدت بیشتری گرفت.
برنامه عملیاتی ستاد فرماندهی پاک سازی دانشگاه ها که جهت اجرای مرحله ای به روسای دانشگاهها و دانشکده های مختلف ابلاغ شده بود؛ بر سه الویت تکیه داشت دانشکده های علوم انسانی؛ اساتیدی که سابقه زندان داشته و دارای پرونده در دادگاه انقلاب یا دادگاه ویژه روحانیت هستند؛ و در نهایت اساتیدی که از پشتوانه علمی، نفوذ در جامعه و اعتبار بیشتری در بین دانشجویان برخوردار بودند.
مسأله علوم انسانی و ضرورت بازنگری در آن طی سالهای اخیر به دغدغه اصلی مسئولان حکومتی برای کنترل جامعه دانشگاهی بدل شده است. حذف علوم انسانی، کاهش پذیرش دانشجویان در این رشته، اصلاح متون و کتب رشته های علوم انسانی، اخراج و بازنشستگی اجباری اساتید این حوزه که منتقد سیاستهای مسئولین هستند، آغاز بازنگری در صلاحیت اعضای هیئتعلمی دانشگاهها و بالاخره تربیت اساتیدی مطابق با معیارهای ایدئولوژیک حکومت با شدت بیشتری در دستور کار دولت قرار گرفته است. بطوریکه بسیاری از افراطیون، خواهان برخوردی شدید همچون سالهای آغازین انقلاب و تعطیلی دانشکده های علوم انسانی شده اند و شرط ادامه تدریس در این رشته را تأیید اساتید توسط حوزه علمیه دانسته اند.
در ادامه ی پروژه خانه نشین کردن اساتید مبرز و منتقد سیاستهای افراطی دستگاه حکومتی، آیین نامه جدیدی از سوی مسئولان دانشگاه تهران صادر شده به این مضمون که آن دسته از اساتیدی که سن آنها ۷۰ سال یا بیشتر است، باید بازنشسته شوند این در حالی است که روند بازنشستگیها، اساتید کمتر از ۷۰ سال را نیز در بر گرفته است و این بار به "بهانه" رکود علمی بسیاری از اساتید در شرف بازنشستگی قرار دارند.
در همین ارتباط عبدالرضا سیف، مدیرکل دفتر ریاست دانشگاه تهران از صدور احکام بازنشستگی ۴۰ عضو هیأت علمی دانشگاه تهران تا نیمه شهریور ماه خبر داد و گفت: "اسامی این اعضای هیئت علمی در آینده نزدیک در نشریات و سایت دانشگاه تهران اعلام می شود."
پیشتر آیت الله خامنه ای در شهریور سال ۸۸ سخنانی را گفت که بسیاری از کارشناسان معتقد هستند به یک باره سرنوشت دروس علوم انسانی را در دانشگاه های ایران عوض کرد.
"بسیاری از علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هایی است که مبانی آنها مادی گری وبی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی است و آموزش این علوم موجب بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی می شود و آموزش این علوم انسانی در دانشگاه هامنجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی خواهد شد."
یک هفته پس از سخنان آقای خامنه ای، شورای عالی انقلاب فرهنگی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی را مسئول بازنگری در رشته های علوم انسانی کرد.
حمید رضا آیت اللهی رئیس پژوهشگاه علوم اعلام کرد بسیاری از سرفصل های درسی علوم انسانی در جهت فرهنگ ایرانی – اسلامی نیستند.
یک ماه پس از آنکه دانشجویان سال تحصیلی را آغاز کردند محمود احمدی نژاد، مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی را در حوزه علوم انسانی برای اجرا به دستگاه های ذیربط ابلاغ کرد.
بر اساس این مصوبه، شورایی تخصصی، زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تحول و ارتقای علوم انسانی تشکیل شد. بنای آموزش علوم انسانی بر مبنای نظری جمهوری اسلامی و ارتقای آموزش و پژوهش در علوم انسانی وانطباق آن با ارکان و نهادهای نظام از جمله دیگر اهداف تصویب آئین نامه این شورای تخصصی عنوان شد.
اما کار بازنگری در علوم انسانی به تشکیل این جلسات ختم نشد و در پایان سال ۱۳۸۸ خبر بازنگری در کتاب های علوم انسانی نیز منتشر شد.
احمد احمدی، رئیس سازمان مطالعه و تدوین کتاب های علوم انسانی دانشگاه ها، در اسفند ماه خبر از بازنگری ۸۰ عنوان کتاب در رشته های علوم انسانی داد.
او اعلام کرد کتاب ها باید بررسی شود تا "ابتذال و سخنانی برخلاف فرهنگ کشور ما" در آنها وجود نداشته باشد.
این اظهارات با سخنان آقای خامنه ای مبنی بر ضرورت بازنگری در علوم انسانی در دانشگاهها با "پشتوانه" امنیتی به اجرا در آمد و موج جدیدی از اخراج و بازنشستگی اجباری اساتید در حوزه علوم انسانی آغاز گردید و دهها تن از استادان دانشگاههای کشور با عناوین بازنشستگی اجباری، اخراج یا ممنوع التدریسی از حوزه های دانشگاهی بیرون رانده شدند.
آقای خامنه ای با تاکید براینکه استادان دانشگاه باید فرماندهان جنگ نرم باشند، گفته بود: "فرماندهان این جبهه باید با شناخت مسائل کلان، شناسایی دشمن و کشف اهداف او، طراحی کلان انجام دهند و براساس این طراحی حرکت کنند و استادی که بتواند، این نقش را ایفا کند، استادی شایسته برای حال و آینده نظام جمهوری اسلامی خواهد بود."
سعید پیوندی، جامعه شناس معتقد است که شواهد نشان مى دهد که اراده روشنى به دنبال حذف تدریجى و منزوى کردن دانشگاهیان "غیر خودى" است. این در حالی است که در همه دنیا، دانشگاه هایى که به کیفیت آموزش و پژوهش و اعتبار علمى توجه دارند همه تلاش خود را براى حفظ استادان با تجربه و صاحب نام خود به کار مى گیرند. استاد کارآمد و صاحب نام بخشى از اعتبار و سرمایه علمى هر دانشگاه است. ولى در ایران به نظر مى رسد دغدغه اصلى دست اندرکاران دانشگاه ها سیاسى، ایدئولوژیک و یا امنیتى است.
این جامعه شناس با "ناموفق" خواندن اینگونه برخوردها با اساتید برجسته کشور خاطر نشان می کند: " سیاست هاى امنیتى و ایدئولوژیک دولت، امروز به طور مستقیم جوهر وجودى دانشگاه یعنى استقلال این نهاد را نشانه رفته است. مصونیت دانشگاه براى پرسشگرى، نقد و مجادله فکرى آزادانه که ابزارهاى اولیه و اصلى کار دانشگاهى و پژوهش و آفرینش به شمار مى رود در فضاى امروز ایران معناى خود را از دست داده است. اما اگر در شرایط انقلاب فرهنگى سال هاى ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ دولت توانست در دانشگاه ها را ببندد و با کنار گذاشتن حدود ۴۰ درصد کادر علمى آن زمان (نزدیک به ۶ هزار دانشگاهى) طرح اسلامى کردن را پیاده کند، امروز روى آوردن به چنین شیوه هایى نه در توان این دولت است و نه امکان عملى کردن آن با شرایط حساس کنونى دانشگاه ها وجود دارد.
حجت الاسلام علیرضا قائمی نیا، نظریهپرداز برتر جشنواره فارابی، در ارتباط با موضوع بومیسازی علوم انسانی و چالشهای پیش روی آن، مهمترین دغدغه و محصول عصر جدید را علم نوین در معنای عام آن معرفی کرده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) معتقد است اگر کسی بخواهد علم جدید انسانی پایهگذاری کند، این علم هم از لحاظ ساختار و هم از لحاظ محتوا شکل جدیدی به خود میگیرد چرا که باید هم از فرهنگ بومی، هم از علوم جدید، هم از کتاب و سنت سهمی داشته باشد بنابراین چنین فردی باید دو مرحله را طی کند که مرحله اول ارزیابی و انتقاد و مرحله دوم تلفیق است. وی این مراحل را پروژهای می داند که بشر در فرایند اصلی تفکر به کمک تلفیق، حوزههای مجهول را به کمک مفاهیم و ساختار حوزه معلوم، حل میکند و نتیجه این فرایند، علم جدید است. او بر این باور است که جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر در حال طی کردن مرحله تئوریک علم بومی است،
دین به عنوان یک نظام اجتماعی- فرهنگی هم بعد تبیینی و هم بعد تفسیری دارد و برای همین است که با علوم جدید در مواردی دچار تعارض میشود، به طور مثال نمیتوان با توجه به اعتقاد دینی تفسیرهای مارکسیستی از تاریخ داشت یا کسی که علوم بومی و دینی را قبول داشته باشد نمیتواند فرویدی و دورکیمی فکر کند. او با تأکید بر اینکه در بخشی از علوم انسانی ماهیت مسیحی، الحادی و تبیینهای ضد دینی وجود دارد، گفت: فلاسفه علم تدریجاً به این نتیجه رسیدهاند که تأثیر ایدئولوژی و اعتقاد دینی هم در علوم طبیعی و هم علوم انسانی است، تنها شکل تأثیر آن متفاوت است، مثلا در علوم طبیعی بسیار نهان و در علوم انسانی بسیار برجسته است بنابر این علوم انسانی فارغ از ایدئولوژی نداریم و قطعاً با ورود ایدههای دینی دیگر، شکل علم تغییر پیدا میکند.
در این میان هرچند جامعه شناسان ایرانی و غیر ایرانی زیادی معتقدند که روند اسلامی کردن دانشگاه ها، نمی تواند مانند سالهای ابتدای انقلاب اسلامی ایران باشد، اما آمار منتشره از اخراج دانشجویان و بازنشستگی و اخراج اساتید دگراندیش دانشگاهی، نشان دهنده ی آغاز انقلاب فرهنگی دیگری است.
منبع : جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی
جامعه رنگین کمان