روایت یک دولت از قتل یک جوان به نام صانع ژاله

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

علی اوغازیان

گوشه ایی از ویدئوی مراسم خاکسپاری “صانع ژاله” که به روایت حامیان جمهوری اسلامی و از صدا و سیمای دولتی پخش شده است را در انتهای این نوشته می توانید مشاهد کنید.
صانع ژاله هرکسی و با هر عقیده ایی که بود, در هر صورت انسانی بود که در جریان تظاهرات روز ۲۵ بهمن ماه ۱۳۸۹ به ضرب گلوله ایی کشته شد و ظاهرا تنها چیزی که برای حاکمیت بی اهمیت است یافتن قاتل اوست.

اگر به راستی که من بعید می دانم چنین باشد او یک بسیجی و از حامیان دولت بوده, چگونه است که به ضرب گلوله ایی در خیابان کشته شده و در عین حال هیچ ردگیری ایی هم برای یافتن قاتلش صورت نمی گیرد!؟ این گلوله از سلاح چه کسی و چه گروهی شلیک شده است!؟ آیا تظاهر کنندگانی که به قول حاکمیت چند صد نفری هم بیش نبودند, اسحله حمل می کردند!؟

آنقدر حقیقت نهفته در این مساله واضح و مبرهن است که بیش از این درباره اش حرف زدن آدم را شرمنده خودش و عقلش می کند!

اما اکنون دعوا بر سر پیکر انسانیست که در جریان تظاهرات جان خود را از دست داده و در این میان دولتی ها و مردم آزادی خواه هر کدام به سهم خویش تمام تلاش خود را می کنند تا اثبات کنند که این شخص از حامیان آنها بوده است و به دست آن گروه دیگر کشته شده و عنوان شهادت را هریک از جانب خودشان به او تقدیم کنند و او را شهید راه خودشان بنامند و در اینجاست که با کمی بررسی شواهد و سوابق این دانشجوی دانشکده هنر آدم متوجه می شود که حاکمان غاصب این سرزمین تا چه مرحله ایی از پستی تنزل پیدا کرده اند و در لجن زار دیکتاتوری فرو رفته اند که حاضرند حتی جنازه جوانی را دست آویز خود جهت رسیدن به اهدافشان قرار دهند.

چنین مرامی در میان کسانی دیده می شود که نزد آنها هدف همواره وسیله را توجیح می کند.

در این ویدئوی کوتاه همچنین شاهد جماعتی هستیم که شاید به نان شبشان هم محتاجند اما در راستای اهداف دولتی که آنرا به همراه حاکمانش مقدس می دانند حاضرند بدون هیچگونه تحقیقی, هر شعار یا تصویری را که به دستشان بدهند بالای سر بگیرند و علیه هر گروهی که به آنها دیکته شده تظاهرات کنند و به دنبال تابوت جوانی راه بیفتند و به تنها چیزی که نیندیشند خود اندیشیدن باشد.

آیا این مردم از خود ما و از دل جامعه ما نیستند؟

به راستی که نمی توان کثرت این جماعت ذوب شده را انکار کرد و باید پذیرفت که بسیاری از مردم سرزمین ما را همین متعصبین مذهبی حاضر در اینگونه مراسم تشکیل می دهند که هر کدام به نوبه خود مستبدی بالقوه هستند و در راه آرمان های مقدسشان حاضرند به انجام هر کاری تن بدهند.

این یک امر تجربه شده است که همواره اعتقادات مذهبی و تعصب باب اندیشه و تفکر را می بندد و انسان را وادار به انجام هر کاری می کند بی آنکه لازم بداند دلیل آنها را بداند.

به نظر من مادامیکه تقدس گرایی در کشوری باشد, درهای پیشرفت و انسانیت و صلح و نوع دوستی و شرافت هم در آنجا بسته خواهد ماند.

{youtube}rGqw-1kSXTU{/youtube}

oghazyan.com

                                                        جامعه رنگین کمان

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.