نزدیک به ۶۳ سال از کودتای ۲۸ مرداد و سقوط حکومت ملی دکتر مصدق میگذرد. با وجود این فشارها برای اینکه دوران حکومت مصدق، این صفحه درخشان از تاریخ را سیاه نشان دهند هر روز فزونی میگیرد. ما شاهد آنیم در زمانی که جوانان امروز تمام اطلاعات خودشان را از آن دوران و تاریخ یا از پدر و مادر و یا از اقوام و یا با جهانی شدن اینترنت از اینترنت گرفته اند ولی در تمام تظاهراتی که اینجا و آنجا برقرار میشود با وجود سختگیریهای شدید حکومتی عکس مصدق صف تظاهرات را تزئین میکند. در اول انقلاب با وجود اینکه بعضی از افراد نهضت ملی در کابینه حاکمیت بودند، باین امید که شاید این نیروی ویرانگر مهمان چند روزه باشد و اینکه بزودی بهار آزادی واقعی ایران را در بر خواهد گرفت و رایحه مطبوع آزادی در فضای ایران پر میشود. در در ۱۴ اسفند، روز درگذشت مصدق، یک ملیون نفر در خانه ی وی در احمدآباد ګرد هم آمدند و از او تجلیل نمودند. از این واقعه بی نظیر گذشته در این دوران اینجا و انجا آنهایی که کمی زورشان میرسید سعی در آن کردند که موضوع مصدق را زنده کنند ولی از روز اول با آدمکشان رژیم روبرو شدند که مانع هر عملی در این راه میشدند. تا آنجا که “رهبر انقلاب” مصدق را نا مسلمان خواند و اطرافیان ایشان مثل بهشتی در سخنرانی غرائی مصدق را مسئول همه چیز، ضعیف و دست نشانده این و آن دانست. از آن پس هر جا صحبت از مصدق شد کاشانی را در مقابلش علم کردند و سعی داشتند که چهره مظلومی از دو دوزه بازترین روحانی قرن نشان دهند. ولی با وجود تمام این فشارها و خدعه ها مردم مصدق را فراموش نکردند. حتی دسته هائی که دشمنی خود را از بدو زمامداری مصدق به اثبات رسانده بودند امروز خود را در کنار مصدق می بینند. حزب توده مهمترین این دسته توبه کاران است. مهم نیست چه عده ای از آنها اشک تمساح میریزند ولی این واقعیتی است که بسیاری از دشمنان مصدق هم به واقعیت های زمان پی برده اند و راه صحیح را پیدا کرده اند.
درست است که ملی کردن صنعت نفت در ایران دست آورد بزرگ مصدق و مردم ایران بود ولی میدانیم که شاهکار مصدق تنها درآن اقدام چشمگیرنبوده است. در واقع دستاوردهای مصدق در جهت اعتلای کشور و بالا بردن سطح آگاهی مردم و درک هرچه بیشتر اهمیت آزادی و دمکراسی در کشور، چه در زمان زمامداری و چه پس از کودتا و حتی پس از مرگ او در مقام بسیار والاتر از جنبش ملی شدن صنایع نفت بود. بحرکت آوردن موج فکری آزادیخواهی و استقلال و هویت ملی دستاورد واقعی مصدق بود که در گوش ملل استعمار زده در دنیا طنین انداز گردید. از آن پس بود که دیگر استعمارگران و دیکتاتورها در سراسر جهان کمی دست و پای خود راجمع کردند و باسارت کشیدن دوزخیان روی زمین براحتی انجام پذیر نبود. تونس، مراکش، مصر، الجزایر و بسیاری از کشورهای دیگر در مقابل استعمار آرام ننشستند وخود را از زنجیر استعمار آزاد ساختند و این مبارزه همچنان ادامه دارد و نزدیکی این ملتها به هم هرروز گسترش بیشتری میابد. وقتی مردم الجزایر فریاد استقلال طلبانه شان دنیا را پرکرده بود شعار در مبارزات دانشجویان ایران برای آزادی چنین بود “امروز الجزایر فردای ملت ماست – پیکار الجزایر پیکار ملت ماست” . نقش مصدق در حرکت آزادیخواهی مردم اسیر جهان فراموش نشدنی است. تاریخ سینه بسینه این ندا را تقدیم به آینده میکند و امروز ما شاهد آنیم که مردم ما چهره واقعی مصدق را شناخته اند و بر آنند که راه او را دنبال نمایند.
پدیده ی اپورتونیسم درمیان حاکمیت موجود همیشه در حال رشد است. وقتی در حال کشمکش با آمریکا بودند اینجا و آنجا اسم مصدق آورده میشد. برای نمونه خاتمی، احمدی نژاد و ظریف هر سه در مخاصمه با آمریکا از مصدق نام می بردند و ۲۸ مرداد را پیش میکشیدند که امریکا حکومت ایران را با آن کودتا برداشته است ولی هرگز از آزادیخواهی مصدق سخنی گفته نشد و هرگز ازبدعتی که در میان کشورهای استعمار زده برای مبارزه با دیکتاتوری و استقلال بجا گذاشت چیزی یادآوری نشد. حتی برای اینکه نام خیابانی را به اسم او نمایند رئیس جمهورهای “اصلاح طلب” نه تنها کوچکترین کوششی نکردند بلکه بزعم خود از”قهرمانهایی” چون لاجوردی و غیره تجلیل نمودند. من فکر میکنم اگر کسانی بخواهند اسم فرار از تجلیل از مصدق بهر صورتی را ترس از اصولگرایان بحساب بیاورند این صاحب منصبان نظام با ماسکهای اصلاح طلبی را هرگز نشناخته اند. خاتمی وقتی انتخاب شد و صحبت آزادیخواهی کرد، به او آزادی جبهه ملی را یاد آورشدند و او در پاسخ گفت: این کار عملی نیست بیایند داخل خود ما. و لاجوردی را وقتی ترور کردند او را “قهرمان” نامید. موضوع، ترس نیست. اینطور فکر میکنند. امروز بین روحانی و خامنه ای بحث علنی در گیر است. کارخانه شهید سازی ایشان شبانه روز مشغول کار است. همه حرفی میزنند مگر یادی از آزادیخواهان مملکت. فقط میخواهند مردم ایشان را مانند قهرمانانشان، نظیر مصدق بشناسند وگرنه خیال آشتی با راه مصدق که آزدیخواهی است را ندارند. چه اینجا و آنجا هر کجا که بنفعشان است اسم مصدق را میاورند بدون اینکه یک کلمه از آرمانهای او را بر زبان بیاورند.
تعجب آور اینجاست که درفضای دیکتاتوری امروز طنین پر صلابت نام مصدق در جمع مستبدین مملکت و ملازمان رکابشان بگوش میرسد. و ناگهان این دشمنان مصدق برای آنکه خود را بمردم نزدیک نمایند، خود را مصدق امروزمی نامند که خود نشان دهنده نفوذ نام و راه مصدق در میان مردم است. اینجا وآنجا در گفته های اصلاح طلبان خاتمی را مصدق زمان دانستند و یادشان رفته بود که خاتمی در سخنرانی مفصل خود اصرار کرد که ما بدنبال دمکراسی اسلامی هستیم و اینکه تنها نوع دمکراسی که در ایران کار میکند دمکراسی اسلامی است. او حتی جلو تراز آن رفت و ادعا کرد که دمکراسی غربی برای جامعه ما مضر است. این “دانشمند دمکرات” هنوز نمیداند دمکراسی غربی یا شرقی ندارد دمکراسی نهادیست که درآن انسانها آزادانه بیاندیشند و کسی با شمشیر ایستاده نباشد که زبانشان را قطع کند. در ضمن این “اصلاح طلب مردمی” هرگز بما نگفته است دمکراسی نوع اسلامی چیست؟ اگر دمکراسی پیشنهادی ایشان اینست که در جامعه ما برقرار است و شامل ولی فقیه و انتخابات استصوابی میشود، ما را با اینها حرفی نیست. ولی ایشان صحبت مصدق را نه بخاطرپیش کشیدن صحبت دمکراسی بمیان میآورند بلکه به دنبال آنند که از محبوبیت مصدق استفاده شود. چه در بده بستان با آمریکا که شاید آنهم بآنجهت است که مردم بخاطر اسم مصدق از آنها پشتیبانی کنند و چه برای اینکه خود را یک شخصیت بزرگ تاریخی نشان دهند.
گذشته از آقایان رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد که برای جلب توجه مردم تاج افتخارمصدق را بسر خود قرار دادند، همین شبیه سازی را در رابطه با آقای ظریف هم می بینیم که ماسک مصدق را میزند. همه میدانند که آقای ظریف بدنبال مبارزه با استعمار نبود بلکه زمانیکه دیوانگی های رژیم اسلامی که کشور را از نظر جهانی واجتمایی و بخصوص اقتصادی به پرتگاه کشیده بود به پشتیبانی سایر سردمداران اصلاح طلب کوشش کرد با امتیاز دادن به آمریکا و غرب بلکه بتواند این اقتصاد در حال ورشکستگی را برای حفظ جمهری اسلامی نجات دهد. فرق بزرگتر ظریف و مصدق این بود که مصدق به ملت دروغ نمیگفت در حالیکه ظریف بارها و بارها در مقابل جهانیان به دروغ گفت که در جامعه ما زندانی سیاسی معنی ندارد. این آمریکاست که زندانهایشان پر از زندانیان سیاسی است. میدانیم که قهرمانان ملتها مثل گاندی نکروما، ماندلا و غیره هرگز بملتشان دروغ نگفته اند. می بینیم ماسک مصدق برای صورت ایشان مانند صورت دیگر کسانی ا ز ایشان که خواستند از آن استفاده نمایند گشاد است. من با روابط حسنه ایران با آمریکا و دیگر ممالک جهان نه تنها مخالف نیستم بلکه معتقدم ملتها جزیره نیستند که بتوانند در این دنیا تنها بزندگی ادامه دهند. فقط باید دوستی یکطرفه نباشد.
وقتی بتاریخ دنیا نگاه میکنیم نظیر مصدق بسیار بوده اند بعضی از آنها فرصت بایشان داده نشد که آرمانهای خود را بثمر برسانند. لومومبا قهرمان رهاشدن کنگو از چنگ استعمار بلژیک، نخست وزیر کنگو شد به او دستبند زدند و با چه وحشیگری او را در اعماق جنگلهای افریقا تیرباران کردند. گروهبان موبوتو ژنرال بعدی چرخ فرمان مملکت فلک زده کنگو را بدست گرفت و موسی چومبه عامل قتل لومومبا را به الجزایر فراری داد. سالها بعد از قتل لومومبا، موبوتو انگلیسی ها و آمریکایی ها از عوامل قتل لومومبا معرفی نمود تا شاید از این طریق در قلب مردم کنگو جایی باز کند. ولی کسی این دروغ او را باور نکرد. درست همان کاری را که ظریف و دیگر کسان ایشان میکنند. آقای خاتمی، رفسنجانی ، احمدی نژاد و امروز ظریف ماسک مصدق را میزنند ولی تمام طرفداران مصدق که نه چریک هستند نه انقلابی، حق تشکیل جلسه و یا مهمانی در شهر خود را هم ندارند. در ضمن موبوتو هرگز حاضر نشد پیشنهاد تجلیل از لومومبا را بپذیرد. اکثر دیکتاتورها مثل هم رفتار میکنند. بن برکه آزادیخواه مراکشی را کشتند چند سال گذشته برای کسب محبوبیت گناه را بگردن فرانسوی ها انداحتند ولی حاضر بقدر دانی از او نشدند. می بینید داستانهای دیکتاتورها تکراریست. مردم اینها را می بینند که علیه ۲۸ مرداد در مقابل آمریکایی ها موضع میگیرند و دم خروس را یادشان میرود که پنهان کنند و تجلیلی از مصدق بهیچ صورتی انجام نمیگیرد. مهم نیست این آدم های کوچک دیکتاتور و زیردستانشان برای مصدق چه کاری انجام دهند یا ندهند. این واقعیت انکار ناپذیر است که راه مصدق بعنوان راه دمکراسی در ایران در ذهن ها باقی مانده است و خواهد ماند. و این گفتار مصدق در سی ام تیر ۱۳۳۱ که گفت: “اگر زندگی توام با آزادی و استقلال نباشد بقدر پشیزی ارزش نخواهد داشت” در طول مبارزه همواره طنین انداز خواهد بود.
کامبیز قائم مقام
۳ ژوئن
یک پاسخ
عجیب ملتی هستیم ما! هر مردی هر اتفاقی هر رویدادی می تواند ما را سالهای سال درجا بزناند. در جا! عده ای هنوز در جریان شکست قادسیه گیر کرده اند٬ عده ای در زمان کوروش گیر کرده اند عده ای نیز با کوتای بیست و هشت مرداد. ژاپنی ها دارند هیروشیما را از یاد می برند٬ فرانسوی ها دارند إا آلمانها اتحادیه اروپا را می سازند. اروپا هم در همین حدود شصت سال است که بر آن تخریب ها و کشتارها و کوره های آدمسوزی و یهودی ستیزی و همجنسگرا کشی و … تمدنی نو بنا کرده اند و مثل برق در پی نوسازی و التیام زخمهاشان هستند. چینی ها هم ژاپنی ها را بخشیده اند بی آنکه فراموش کنندو… تنها ملتی که دنبال بهانه می گردد تا درجا بزند این ما هستیم. ما. باید از مصدقیسا ها پرسید از ملی ها و ملی مذهبی های مصدق گو پرسید که با ارث ارجمند مصدق چه کرده اید.