آنچه که باید از آن احتراز کرد انقلاب اجتماعی است نه انقلاب به مفهوم تغییر نظام سیاسی به نظام سیاسی دموکراسی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

به انتقال قدرت از دست دیکتاتور به دست نمایندگان مردم نیز میتوان نام انقلاب داد. به تغییر نظام سیاسی از دیکتاتوری به دموکراسی( حال هر قدر هم ایتدایی باشد) انقلاب سیاسی می گویند. بهتر است تفاوت بین انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی را در نظر بگیریم. سیاست جزئی از حیات اجتماعی است و آنچه مهم است برقراری آزادی و عدالت در حیات اجتماعی انسانهاست که انسانها فقط از طریق برقراری نظام سیاسی دموکراسی میتوانند اختیار حیات اجتماعی و به طبع آن سرنوشت زندگی خود را ، خود برعهده بگیرند و با دادن اختیار قدرت سیاسی در دوره ای محدود و تحت نظارت نهادهای ساخته ی خود به دولت برگزیده ی خود ، و با فعالیت در نهادهای مدنی برای اصلاحگری حیات اجتماعی و رسیدن به آزادی و عدالت تلاش کنند. و در این میان کاملا مشخص است که تغییر نظام سیاسی به نظام سیاسی دموکراسی لازمه و از اجزای اصلی تشکیل دهنده ی اصلاحگری اجتماعی است و به تغییر نظام سیاسی ، انقلاب میگویند. بنابراین آنچه که باید از آن احتراز کنیم انقلاب اجتماعی است نه انقلاب به مفهوم تغییر نظام سیاسی به نظام سیاسی دموکراسی . به عبارتی دیگر تغییری بنیادین و کلی در همه ی زمینه های حیات اجتماعی و مهندسی اجتماعی ناکجا آبادی ، فاجعه بار است و آنچه در این زمینه مفید است اصلاح تدریجی و گام به گام و بازسازی اجتماعی بر طبق موازین دموکراتیک ( مهندسی اجتماعی تدریجی یا جزء به جزء) است و براندازی نظام جمهوری اسلامی و برقراری دموکراسی لیبرال و لائیک در ایران یکی از گامهای مهم مردم ایران برای اصلاحگری اجتماعی و آغاز مسیر دشواری برای رسیدن به عدالت و آزادی است که در این مسیر همه ی مردم ایران مسئولیتهای فردی و اجتماعی خود را برای رسیدن به اهداف انسانی شان بر دوش میکشند. آنچه که در این زمینه نیز میتوان از تجربه ی انقلاب 57 آموخت ، کنار گذاشتن محافظه کاری و سازشکاری های پنهانی است. محافظه کاری که برخی ایرانیان را هم که از بازگشت اسلام ، تصویری در حد نوعی محافظه کاری اجتماعی ( در زمینه ی روابط اجتماعی، اخلاق، رابطه ی زن و مرد و …) داشتند، به دامان خمینی انداخت و نگذاشت بفهمند که پروژه ی اجتماعی او به تمام معنا انقلابی است. و دیدیم که انقلاب اجتماعی اسلامگرایی خمینی که بلافاصله بعد از قدرتگیری اش از طریق انقلاب 57 ، آغاز شد و تا پایان نظام منحوسش ادامه خواهد یافت، چه بر سر حیات اجتماعی و فردی ایرانیان آورده است. انقلاب اجتماعی خواست ایدئولوژیهای توتالیتر و محصول قدرتگیری آنهاست . فاجعه های جهنم کمونیستی استالینی و تجربه ی فاجعه های جهنم اسلامگرایی خمینی و خامنه ای ، حداقل باید برایمان هر چند به سختی روشن کرده باشد که تغییری بنیادین و کلی در همه ی زمینه های حیات اجتماعی و مهندسی اجتماعی ناکجا آبادی ، فاجعه بار است و آنچه در این زمینه مفید است اصلاح تدریجی و گام به گام و بازسازی اجتماعی بر طبق موازین دموکراتیک (مهندسی اجتماعی تدریجی یا جزء به جزء) است و براندازی نظام جمهوری اسلامی و برقراری دموکراسی لیبرال و لائیک در ایران مهمترین گام مردم ایران برای آغاز اصلاحگری اجتماعی برای رسیدن به عدالت اجتماعی است. قطعا فاجعه های جهنم نژاد برتری هیتلری باید بر همگان روشن کرده باشد که دغلبازیها و شیادیها و مزخرفاتی چون پیشوای مقدس و نژاد برتر و قوم برتر و ملت برتر و … چه فجایع وحشتناکی به دنبال دارند و تجربه ی فاجعه های جهنم فاشیستی دینی خمینی و خامنه ای باید برایمان روشن کرده باشد که دخالت دین و فرهنگ خاص ( تک فرهنگی ) در سیاست چه نتایج دهشتناکی به دنبال دارند. در ضمن این را اضافه کنم که چون ما ایرانیان سختی زیادی از اسلامگرایی و اسلام سیاسی کشیده ایم پس در این زمینه برای دفع خطرات اسلامگرایی از دیگران ذی صلاح باشیم . کافیست اندیشه های پروفسور حمادی ردیسی استاد علوم سیاسی تونس را بررسی کنید و ببنید که آنها نیز متوجه خطر اسلامگرایان سیاسی هستند. و این را نیز اضافه کنم که به نظر من هیچ اجباری در روند تاریخ نیست. تاریخ غایتی ندارد و این ما افراد آزادیخواه ایرانی هستیم که میخواهیم تاریخ مبارزات مشروطیت را ادامه دهیم و کاملا در اختیار و توان ماست و من هیچ جبری در تاریخ نمی بینم.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.