ژاله وفا
فریبرز رئیس دانا عنصر سیاسی همیشه بیدار و اقتصاد دانی مسئول و مستقل نه تنها برای مبارزان راه آزادی و استقلال و عدالت ،بلکه برای اقشار مختلف مردم و طبقات زحمتکش ایران فردی شناخته شده و محبوب است از اینرو نیازی به معرفی وی و نیز برشماری عملکرد های وی نیست.بهترین نمود مبارزه درست وی با نمادهای بی عدالتی و ظلم و اجحاف ، همانا نظام ولایت فقیه ، جرم وی از دید " داد"ستانی تهران است :" رئیس دانا به جرم مصاحبه با رسانه های بیگانه و اخلال در هدفمند کردن یارانه ها بازداشت شده است!" آری جرم واقعی رئیس دانا این است که اسرار هویدا می کرده است .
جرم وی این است که طاقت ندارد ببیند مافیای مالی – نظامی حاکم بر کشور ، نئولیبرالیسم اقتصادی را در قالب "طرحهای" اقتصادی وبدستور صندوق بین المللی پول به کشور تحمیل کند و آنرا بدورغ در زرورق " طرحهای هدفمند" و "حامی طبقات زحمتکش" به خورد مردم دهد و بزرگترین آسیبها را نصیب طبقات ستمدیده و زحمتکش کند.
رئیس دانا این آزاده مرد دانا و دیده بان تیز ملت ما ، از ابتدای عوامفریبی دولت احمدی نژاد به افشای ماهیت طرح " هدفمند کردن یارانه " پرداخت. وی سالی قبل از آخرین مصاحبه اش با بی بی سی که در باره یارانه ها سخن گفت ، یعنی در مصاحبه با کانون مدافعان حقوق کارگر در ۷ بهمن ۱۳۸۸ در افشای نظام ولایت فقیه و دولت احمدی نژاد انگشت بر روی نکته اصلی همانا خطر انتقال اقتصاد ملی به نهاد های نظامی می گذارد:
" یک نوع گذار دارد اتفاق میافتد. به این معنا که سرمایهها قدرت اقتصادی ، مدیریت منابع مادی، منابع مالی و بانکی و اقتصاد ملی و زیرساختها از دولت و قسمتی از بخش خصوصی در حال انتقال به نهادهای نظامی کشور است. این سهمی که بخشهای نظامی مستقیم و غیرمستقیم در اقتصاد دارند، تاکنون یکی از بی سابقه ترینها در تمام جهان بوده است .".
وی در رابطه باجهت گیری دولتهای موجود در نظام ولایت فقیه به اقتصاد نولیبرالی می گوید :" با اینکه دولت خاتمی یک جهت گیری قوی اقتصادی نولیبرالی داشت، اما در مقابل ، رعایت خیلی از جنبهها را میکرد. همین دولت خاتمی نتوانست یا نخواست همهی جنبههای منفی سیاست تعدیل ساختاری را مهار بزند. از همان زمان هم نشانهها و علایم خیلی جدی و برجسته ای وجود داشت که در بخش رقیب ،سرمایه داری میلیتاریستی در حال شکل گیری و قدرت گیری است. این سرمایه داری که به قدرت رسید به چند دلیل برنامهی یارانهها را در دستور کار قرار دارد. یک بهانه این بود که از برنامهی سوم تدراک هدفمند کردن یارانهها و نوعی تثبیت و جابه جایی دیده شده بود. باید در اینجا ریشههای سیاستهای خاص آن دولتها را نیز در نولیبرالیسم بشناسیم. اما دلیل دیگر دولت این بود که تفسیر اصل ۴۴ و نقش این اصل در خدمت این دولت قرار گرفت. پشتیبانی بسیار زیادی را دولت نهم از حیث قدرت عالی سیاسی، نظامی، روحانیت و ایدئولوژیک بدست آورد. بنابراین امکان را بدست آورد که این تحول و این تغییر را انجام دهد. دلیل دیگر این بود که خود دولت احمدی نژاد به شدت مایل به چنین کاری بود. این توضیح را لازم میدانم که این دولت راستگراترین دولتی است که تاکنون ایران به خودش دیده است."
و با این سخنان پرده از فریب و نیرنگی که در پشت طرحهای به ظاهر مردمی این نظام خوابیده است برمی دارد:
" اینکه اقشاری را مورد حمایت قرار میدهند که نه کارگرند و نه سرمایه دار، در واقع جنبهی عوام فریبانه و پوپولیستی دارد. این جنبهاش را باید سیاسی بگیریم. برای اینکه میخواهد به این وسیله اولا یک لایه دو سه میلیونی را به عنوان نیرویی که حاضرند حق الزحمه بگیرند وبه خیابان بیایند، به طور موظف در خدمت داشته باشند و بعد برای عوام تبلیغ کند و بعد هم بحران امروز را به فردا بیفکند.اما فردا این پرداختها، یعنی پرداختهای نقدی یارانه ای که ایشان به عمل میآورد در مقابل تابش آفتاب تموز تورم بخار خواهد شد و تازه آن موقع است که به هر کس که دلشان بخواهند پول میدهند و اتفاقا آن کسان را برای انباشت سرمایه میخواهند. من گمان نمیکنم که این انباشت سرمایه را میخواهند برای عدالت اجتماعی!"
جدای از حق اختلافی که نگارنده این سطور با برخی نگرشها و مواضع اقتصادی کلان آقای رئیس دانا ، و مسلما ایشان با نگارنده میتوانند داشته باشدو آن در چهارچوب حق اختلاف مورد احترام و خود مسبب رشد و غنای فکر است ،ولی انصاف باید داد که نظرات اقتصادی و صراحت بیان اقای رئیس دانا مسلما نظامی مافیایی همچون نظام ولایت فقیه را مقابل چنین عنصری سیاسی وچپ آنهم به معنای درست عدالت خواهانه آن ، که همیشه در صف اول معترضین به بی عدالتی و ظلم قرار دارد ، بی تفاوت نمیگذارد و نگذاشت.
هر نظام استبدادی بتدریج که ماهیتش بر مردم روشن می گردد و با امواج مخالفتها مواجه گشته و بسوی سقوط شتاب می گیرد ، در اوج ناتوانی آنچنان دچار توهم قدرت می شود که خود را فعال مایشا ء نیز تصور کرده و حتی قدرت خود را فرا تر از زمان در دسترسش می پندارد . نمونه این توهم قدرت را در رفتارمسئولان نظام ولایت فقیه با مخالفان خود می توان دید:
◄زید آبادی را علاوه بر حبس ،مادام العمر از فعالیت سیاسی محروم کرده است !
◄طاقت تحمل ابراهیم یزدی را حتی در بستر بیماری ندارد .
◄در مقابل ایستادگی نسرین ستوده وکیل بیدارایران در بیدادگاهش عاجر مانده ،انواع جرمها را برای وی جعل می کند و وی را به بی حجابی متهم می نماید .
◄ در مقابل فشار جامعه که مانع اعدام حبیب الله لطیفی گردید ، با اعدام علی صارمی به جرم محاربه ، به اصطلاح از جامعه انتقام می گیرد
این فهرست همانند فهرست مخالفان استبداد حاکم ، پایان ندارد …
اما در مقابل ابعاد خشونتی که این نظام بر ما اعمال میکند چاره چیست؟
رئیس دانا و همه قربانیان خشونت نظام ولایت فقیه بخوبی میدانند که این نظام با فرو بردن جامعه در خشونت ، به تخریب نیروهای محرکه جامعه دست می زند و با این تخریب بر دامنه بحران هایی که در درون و بیرون مرزها، پدید می ﺁورد ؛ نیز روز بروز افزوده می شود ، اما تنها نابسامانیها و ﺁسیبهای اجتماعی نیستند که هم خشونت روزافزونی را گزارش می کنند که مردم کشور بدان گرفتارند و هم از محیط اجتماعی ,ﺁن سلامت را که لازمه رشد اقتصادی است می ستاند و باز تنها از بین رفتن زمینه های کار اندیشه و دست ، در کشاورزی و صنعت کشور نیست که جامعه را فقیر تر می کند ، تنها نبود جریان ﺁزاد اطلاعات و فقدان امنیت قضائی و رعایت نشدن حقوق انسان و نبود منزلتها نیستند که جو خشونت را بازهم سنگین تر و سرمایه گذاریهای تولیدی را ناممکن تر می گردانند ، تنها فرو کاستن دین از بیان آزادی و روش خشونت زدائی؛ به ضد دین و بیان خشونت توسط قدرتی نیست که هم دین و هم سیاست و هم اقتصاد وهم هنر و اندیشه و احساس و اخلاق را، همه را ابزار دست مىکند تا انسانها را قربانى مطامع خود کند و باز تنها هولناکی ضربات فرو آمده بر شالوده ها و ملاطهای معنوی جامعه توسط قدرتی نیست که بقول شهید نهضت ملی ایران دکتر حسین فاطمی:" سیاست و دیانت را بعنوان نهادهای تامین حقوق عمومی به عوامل حفظ منافع خصوصی گروهی تبدیل می کند ." آن خشونتی که از همه آنچه بر شمردیم فرو کاهنده تر است ، انکار قوه رهبری آحاد ملت و حق مشارکت ﺁحاد مردم ایران ، در اداره جامعه خویش است که از درون، هر ایرانی را، در قلمرو تولید ، اعم از تولید اقتصادی تا تولید فکر و اندیشه و ابتکار تا تولید مهرو عشق و سخا وبخشش و داد , ستر ون و نازا میگرداند.
و فاصله میان مسئولیت و مشغولیت ما ملت عظیم است !
بی تفاوتی یا بی اعتنایی به روند شتاب گیرابعاد خشونت , فرایند انحطاط را به سراشیبی سقوط یک ملت نیز میتواند راهبر گردد. در ایران امروز آن دانش آموز دچار افت تحصیلی , آن دانشجو و جوان بی آینده ؛آن کارگر بیکار و دهقان بی زمین و روستا و مهاجر به شهرهای تپیده در دود , آن کارمند عاطل و سرگ دان در دیوانسالاری لجام گسیخته و روزنامه نگار با روزنامه تو قیف شده اش , و نیز نیروی مسلح حقیرو نازل شده در نقش نیروی سرکوبگر و آن بخش از زنان تحقیر شده در سطح ظاهر و پوشش و دچار سرکوب روزمره , مگر میتوانند به سرنوشت خود بی تفاوت باشند؟
و آیا مگر الزامات حیات فرصت تعلل و سوزاندن فرصت را بدانها میدهد که بزرگترین جفا را بر خود روا داشته همانا خود را تا سرحد یک موجود لاقید و بی تفاوت ناچیز کنند؟
اگرخود ما مردم تاریخ بنیادین ایران خود را به تاریخ فرمانروایان مستبد فرو نکاهیم ، بلکه تاریخ اندیشه و ادب و هنر و زبانها و آیین ها و اقوام گوناگونی بدانیم که وحدت در تنوع اش از محدوده تنگ صرف نظام حکومتی و وحدت سیاسی آن بسی فراتر رفته و میرود و اندیشمندان و ادیبانش مدارا را در معنای هماهنگی در اختلاف و گرایشی ذهنی که حاصل شناخت حقوق خود و دیگری و کل بشریت و آزادیهای بنیادی و ذاتی دیگران است را در قالب ابیات پیوسته معتبر:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضو ها را نماند قرار
را در عمق " وجدان جمعی "و" حافظه ملی " ایرانیان حک کرده اند ؛ همه جهانیان را با ویژگیهای عنصر ایرانی در مدارا و تساهل ورشد همراه با آگاهی، آزادی وصراحت و شفافیت بیان و وجدان و عقیده ؛ بار دیگر شگفت زده خواهیم کرد.
فریبرز رئیس دانا ، نسرین ستوده ، ابراهیم یزدی ، حبیب الله لطیفی ، علی صارمی ،ندا و سهرابها ، احمد زید آبادی ، مصطفی تاج زاده ، مینا فرخ رضایی ، درسا سبحانی ، حشمت الله طبرزدی ، عباس امیر انتظام ، مجید توکلی ، بهاره هدایت ،رضا شهابی ، سیامک مهر ، نادر عسکری ، منصور اسانلو ، عیسی سحر خیز و… با هر عقیده و مرامی پارگان تن واحد ما ملت و اعضای پیکر ما یند ، پس از درد آنها قرار نیابیم و تا برداشتن مانع این درد بزرگ استبداد و بازگردان آرام آزادی به میهن از پای ننشینیم .
این پیام را به همسران و دختران و پسران و مادران و پدران شهدای راه آزادی و استقلال ایران و نیززندانیان سیاسی و بیگناه ایران برسانیم که در دفاع از حقوق این مظلومان که حقوق خود ما نیز هست ، لحظه ای غفلت نمی کنیم وبا وجود همه تهدید ها در اعتراض دم فرو نمی بندیم و دفاع از حق آنها را دفاع از حقوق خود دانسته و درد آنها درد مشترک ما و شادی آزادی آنها شادی همه ماست .
زنهار که چشمان تیز بین شهیدان به خون غلطیده راه استقلال و آزادی بر فراز ایران ، همه ما را به نظاره ایستاده اند .
هموطنان!
همتی ، باشد کز این گذرگه اندوه بگذریم
جامعه رنگین کمان