شاد باد ، شاد باد ، شاد باشید
ای شهیدان راه ایران که به قرنها
در دل دشتها ، کوهها و دریاهای میهن
به خون خود کفن پوشیده و خفتهاید
نام شما و یاد شما، افتخار ماست و درس زندگی ما
از مجموعه اشعار تو را ایران مینامم
هوشنگ طالع
ایران
ترا ، خوزستان مینامم
با نخلهای سوخته ،
و شهرهای به خون خفته .
ترا که ،
شمشیر رستم به چنگ داری ،
و خفتان سیاوخش ، بر تن
مرا نیز رخصتی ده ،
تا بر شمشیرت بوسه زنم ،
و گرد رزم ، از خفتانت بسترم .
خوزستان
ترا ، قفقاز میخوانم .
گنجه و باکو ،
شکی و شیروان ،
تفلیس و ایروان ،
در بند و شیشه .
و تفنگ «شمل» ،
که هنوز فضا از بوی باروت آن ،
مالامال است .
نظامی و سخن بلند خاقانی بزرگ :
بردیده من خندی ، کاینجا ز چه میگرید
خندند بر آن دیده ، کاینجا نشود گریان
خوزستان
ترا ، خوارزم مینامم .
فرارود و سیر دریا
و ریگهای آمویِ چونان پرنیان
سمرقند ، بخارا و فرقانه
خجند و زر افشان .
رودکی ، کمال و پورسینا ،
و هزاران نام آور دیگر
خوزستان
ترا هرات مینامم .
بلخ و بامیان ،
و «پنجشیر» ، هزاران شیر .
ترا ، زابل و کابل مینامم ،
مهراب و زال ، تهمینه و رودابه
خوزستان
ترا ، سیستان میخوانم .
یعقوب دشمن شکن ،
رستم و سام نریمان ،
و « فرخی» ، با کاروان حله .
خوزستان
ترا کردستان مینامم ،
مهاباد ، حلبچه و شهر زور ،
پنچوین ، سنندج و کرکوک ،
تا آن دور دستهای دور . . .
و « ملای پیر»1 ،
که هنوز گرمی دستانش ،
در دستانمان است .
خوزستان
ترا ، خلیجفارس میخوانم .
آن نیلی مواج ،
گه خروشان و گه آرام ،
ترا « بحرین» مینامم ،
منامه و محرق ، احسا و قطیف
خوزستان
ترا تخت جمشید مینامم
و آن مردان سنگی با فرهنگ
قامت افراشته بر فراز قرون
ترا ، مشهد مرغاب مینامم ،
کوروش بزرگ ،
و نخستین منادی آزادی بشر
خوزستان
ترا ، شیراز مینامم
رکنآباد و مصلی
بهار و عطر شکوفههای بادام و زرد آلو
حافظ ، تجلیگه روح « همه ایرانی »
و سعدی شیرین گفتار ،
سرو ناز و لالههای خونین کفن .
خوزستان
ترا ، مولای بلخ میخوانم .
و آن « نی» که هنوز،
شکایت گوی
جدایی هاست .
خانگاه و زاویه ،
سماع و شعرناب ، و عروج تا به مبدا .
خوزستان
ترا ، « توس» مقدس مینامم .
مقدسترین خاک جهان ،
سرزمین کاخ نظم بلند ،
ای بیگزند از باد باران ، (2)
ای « پارسی ویج »
خوزستان
ترا ، « ایران ویج» مینامم .
ترا ، همهی ایران مینامم .
در تو ،
هیرمند و اروند ،
سند و سپیدرود ،
کارون و آموی ،
دجله و کورش و ارس ،
البرز و الوند ،
هندوکش و زاگرس ،
در هم آمیختهاند .
مرا نیز رخصتی ده ،
تا بر شمشیرت بوسهزنم ،
و گرد رزم ، از خفتانت بسترم .
_______________
1ـ برادر هم رزم ، روانشاد ملامصطفی بارزانی ، رهبرپارت دموکرات آن سوی مرز که گفت :
« هر کجا کرد زندگی میکند ، آن جا ایران است» .
2ـ پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند (فردوسی)