سیرى در کتاب روزگار دژم: منوچهر برومند

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

F5030760-9AC4-49FA-8BBC-DC4D3F94592B_w640_r1_cx0_cy5_cw0_s
موضوع : شعر فارسى قرن ١۴ (سروده هاى عبدالعلى ادیب برومند)
انتشارات مدیسه تهران ١٣٨٨خورشیدى
شمارگان :١٠٠٠ مجلد
قطع : ٢١/۵ در ١۴/۵ سانتى متر
طراح :علیرضا اسماعیلى

رویه جلد طراحى تصویریست از ایام کهولت سراینده در حالیکه دستى برگونه نهاده و در اندیشه شاعرانه با نگاهى ممتد به زاویه اى ناپیدا نظر دوخته است .بى آنکه اثرى از آثار حزن حاصل
از روزگار دژم در آن دیده شود! زیر فرتور سراینده نیز نقشى از چند درخت سرو مانندى طراحى شده
ولى مطلب خاصى را به بیننده القا نمى کند. به نظر نمى رسد ربطى به موضوع داشته باشد.
پشت جلد ،باز فرتور نیم تنه اى از جوانى سراینده رانشان مى دهد. در زیر آن نیر چند بیت از سروده هاى او با ردیف (کنیم) وقوافى (فراموش )و( خاموش )به خط خوش شکسته نستعلیق ،جلب نظر مى کند. با توضیحاتى چاپى در زیرش که زادگاه ،تحصیلات ادبى وحقوقى ، پیشه وکالت دادگسترى وفهرست کتابهاى او را به آگاهى خواننده مى رساند. با این توضیح که کتابهاى پیشینش “شامل (١) بر قصیده وغزل و مثنوى وانواع دیگر شعر است “. وکتاب روزگار دژم “در بر دارنده چند شعر برگزیده از کتاب ناله هاى وطن واپرت ایران پر آشوب اوست ، که حاصل(٢) سالهاى اشغال ایران به وسیله روس وانگلیس و آمریکا ست در فواصل سنین ١٧ تا ٢٠ سالگى سراینده سروده شده است”

طرفه آنکه دو واژه شامل ١و حاصل ٢ در ظهر نویسى کتاب در معنى فاعلى به کار رفته ،حال آنکه مى بایست در معنى مفعولى به صورت (مشتمل )و (محصول )به کار مى رفت . نوشته مى شد “کتابهاى …………مشتمل بر قصیده وغزل ومثنوى و انواع دیگر شعر است” ” کتاب روزگار دژم …………. محصول سالهاى اشغال ایران به وسیله روس وانگلیس وآمریکاست”.

مطالب مندرج در کتاب : عبارت است از یک مقدمه ٨ صفحه اى به قلم ادیب برومند مورّخ سال ١٣٨٨ که مقارن با٨۵ سالگى اوست . ونیز ٢۶ قطعه منظوم ویک اپرت از سروده هاى دوره نو جوانیش .گرچه از حیث ادبى چنگى به دل نمى زند.به لحاظ آنکه حاکى از احساسات وطن خواهانه سراینده ى جوانى است که مى خواسته پا جاى پاى عارف وعشقى بگذارد ومشق ایران دوستى شاعرانه کند،قابل ستایش و حائز جنبه تحسین وتمجید است . به ویژه آنکه على رغم کاستى هاى ادبى و کلامى مشهود و نگرش سطحى وجنبه ى شعار گونه وظاهر نگرانه اى که به مبتلا بهات سیاسى ،اجتماعى ،تاریخى کشور دارد ، به تبلیغ وترویج وطن خواهى مى پردازد و افتخارات تاریخى را به یاد ها مى آورد.

ولى آنچه باعث شگفتى ودر خور تاسف است،مقدمه کتاب است ،که از ضعف تالیف ونابسامانى نحوى رنجور است .
براى نمونه در نخستین رویه ى پیشگفتار سطر ۶ تا ١۶ چنین نوشته شده :
” در آن هنگام ایران در اشغال متفقین بود ودر کوى وبرزن سربازان متفقین دیده مى شدند که به ایفاى ماموریت هاى خود سرگرم بودند و دیدار(٣) آنها همچون خارى در چشم دل ایرانى مى خلید . این ناراحتى روحى به ویژه در جوانانى که هنگام پادشاهى رضا شاه شنواى تبلیغات(۴) پر سر وصداى سازمان پرورش افکار وغیره حاکى از توانایى ونیرومندى دولت شاهنشاهى ایران وپیشرفت هاى کشور بودند بیشتر اثر داشت.و خشم عمومى( ۵ )را از آن جهت بر مى انگیخت که با این وضع خفت بار وننگین که از حضور نیروى بیگانه در کشور دیده مى شود ،آن سخنرانى ها وتبلیغات تو خالى چه بود وچرا با سیاست هاى خود کامانه وغیر مدبرانه به گونه اى عمل شود (۶) وعواطف واحساسات عمومى(٧ )به مسخره پیوندد؟”( ٨)

٣: در جمله هاى بالا (دیدار آنها) به جاى (حضور آنها) یا (ظهور آنها ) به کار رفته است ،درست آن بود که نوشته شود: حضور آنها همچون خارى در چشم مى خلید .”به جاى (دیدار آنها )همچون خارى در چشم دل ایرانى مى خلید”.
۴: همچنین ترکیب (شنواى تبلیغات ) نادرست است ،به جاى آن باید نوشته مى شد : (شنونده یا ناظر تبلیغات)
۵: ترکیب اضافى ( خشم عمومى )نیز نادرست است . به جاى (خشم عموم )به کار رفته است.
۶: فعل )(شود) نادرست وبه جاى (شد ) نوشته شده است
٧:ترکیب (احساسات عمومى )نیز نادرست است وبه جاى( احساسات عامه )نگارش یافته است
٨: ترکیب به (مسخره پیوندد) ،نیز سخیف ونادرست است وبه جاى( دستخوش سخره گشت )به کار رفته است .

در توضیح نابسامانى ، این شیوه از نگارش که علاوه بر برودت و ضعف تالیف نثر فارسى را به ابتذال مى کشد،باید متذکرشد که عامه فارسى زبانان واژه هاى سخره ومسخره را با افعال معین مصادر(شدن) و ( کردن) به کار مى برند ، ونه با افعال مصدر ( (پیوستن) چنانکه فارسى زبانان مى گویند : مسخره شد ،مسخره کرد ،مسخره اش مى کنند ،مسخره خواهد شد ، مسخره مى شود

همچنین ،هیچ فارسى زبانى نمى گوید : شنواى تبلیغات شدند ،یاشنواى تبلیغات شدیم . مى گوید تبلیغات کردند ،تبلیغ شد ، تبلیغاتشان را دیدیم ، تبلیغاتشان را شنیدیم ، پس آن تبلیغاتى که مى کردند چه شد؟ آنها که همه آن تبلیغات را دیده بودند وشنیده بودند، مى پرسیدند چه شد؟!

یا اینکه واژه( شنوا): مانند واژه هاى( بینا) و (گویا) و (دانا )صفت مشبهه است که با اضافه کردن الف به آخر فعل امر ساخته مى شود ،وکاربرد ویژه اى دارد. دال بر ثبوت صفت در موصوف، نمى توان آنرا در معنى مفعولى (شنیده )به کار گرفت.

حرف (ى)در واژه هاى (خصوصى )،(عمومى)،(معمولى)،(صمیمى)، ( قدیمى)و……….یاء اضافى زائد است. ودر ساختن ترکیبات وصفى واضافى واژه هاى یاد شده نیازى به این یاء اضافى نیست . به جاى (خشم عمومى) یا (احساسات عمومى )که گویا به سیاق (حمام عمومى) به کار برده اند، مى توان نوشت :(خشم عموم ) و (احساسات عامه)

در صفحه ٧ پیشگفتارسطر ٢٢ چنین نوشته:
“اپرت ایران پر آشوب در سال ١٣٢۶ نگارش یافت ودر زمستان آن سال به پایمردى (٩) هنر پیشه میهن پرست روانشاد ناصر فرهمند در سالن تاتر اصفهان به صحنه در آمد ”

٩: در جمله بالا واژه ( پایمردى ) به جاى همکارى یا کمک به کار رفته است .
گرچه امروز در پى استعمال رائج عامه واژه ى (پایمرد) در مورد همکارى وکمک نیز به کار مى رودوبرخى از فرهنگ نویسان معاصر نیز به علت کثرت استعمال ورواج درمعنى اخیر نیز ضبط کرده اند. با این وصف از آنجا که معنى لغوى مستعمل این واژه در ادب فارسى به معنى شفاعت است . به کار بردن آن در غیر معنى شفاعت حد اقل در بین اهل ادب جایز نیست. چنانکه جمال الدین عبد الرزاق اصفهانى در سروده معروف خود خطاب به پیامبر اسلام مى گوید : اى خُلق تو پایمرد عالم

در صفحه ٨ سطر١۴ چنین نوشته:
“کیان ارثى رل این جانب را اجرا مى کرد”(١٠)

١٠: استعمال (ترکیب رل مرا بازى کردن) به جاى (نقش مرا بازى مى کرد ) مطابق با سیاق نحوى زبان فارسى نیست .این طرز نگارش که مخل ومخرب ساختمان نحوى زبان فارسى است ، تحت تاثیر تهاجم فرهنگى وترجمه متون فرنگى توسط مترجمان ناوارد به زبان فارسى راه یافته است ودرگفتار ونوشتار کسانى دیده مى شود که با بى مبالاتى هاى فر هنگى زبان فارسى را دستخوش اغتشاش ودر هم ریختگى نحوى مى کنند .

دریغ است که به جاى اجله ادباى فقیدمعاصر ساکن ایران مانند فروغى وفرامرزى وسید الشعراء امیرى فیروز کوهى و یاافرادى مانند زنده یادان دکتر على اصغر حریرى تبریزى ، و محمد على جمال زاده که پس از سالها دورى از ایران وزندگى در فرانسه ،به رعایت وتذکر واعمال واستعمال این دقایق پایبند بودند ،امروز شاهد باشیم ، در پایتخت ایران ، برخى از ادب مقامان ایران مدار حى حاضر، با تألیفات وتصنیفات چند وچونشان حین نگارش چند صفحه پیشگفتار ، بانى تسرى سهل انگارى هاى ادبى وترویج وتوسعه ى شلخته نویسى شوند.

حد اقل انتظارى که از چنین مدعیانى مى توان داشت این است که کاربرد درست صفت مشبهه و ترکیب درست اضافه تخصیصى را بدانند . ( شنوا) را به جاى (شنیده )به کار نبرد. ( احساسات عامه ) را ( احساسات عمومى) ننویسد. به ساختارنحوى زبان فارسى لطمه نزند . وبه مانندنوجوانان مراهقى که هر چه بر قلمشان مى آید مى نویسند ،عمل نکند ،نپندارد هر بدعت مبتذل آنها ابتکار هنر ورانه ى نویسنده اى داهى است.

پاریس منوچهر برومند م ب سها
اول اردیبهشت ماه١٣٩۵

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.