آذر ماجدی
ما ( رنگین کمان ) اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و همهی میثاقهای بین المللی وابسته به آنرا محترم میشماریم . با این حال مقاله همراه را برای آگاهی افکار عمومی ایرانیان منتشر میکنیم.
۱۰ دسامبر شصت و دومین سالگرد تصویب بیانیه حقوق بشر بود. بخش عمده اپوزیسیون ایرانی از راست تا چپ اخیرا بیانیه حقوق بشر را به پلاتفرم تبلیغاتی خود بدل کرده اند. ده ها سازمان مجازی با پسوند مدافع بیانیه حقوق بشرهمچون قارچ روییده اند.
تلاش جریان ملی – اسلامی از راست و چپ تحدید خواست ها و آرمان های مردم به بیانیه حقوق بشر است. بیانیه حقوق بشر ظاهرا به قرآن این جریان بدل شده است. سوالی که مطرح است: آیا بیانیه حقوق بشر حتی اگر کاملا و مو به مو پیاده شود، پاسخگوی خواست های واقعی اکثریت مردم ایران هست؟
شان نزول بیانیه حقوق بشر!
پیش از هر چیز لازم است یادآور شویم که بیانیه حقوق بشر شصت سال و اندی پیش در کوران جنگ سرد و پس از خاتمه جنگ جهانی دوم، بعنوان یک سلاح تبلیغاتی – ایدئولوژیک علیه بلوک شوروی، که یک سیستم سرمایه داری دولتی را تحت نام سوسیالیسم و کمونیسم به دنیا قالب می کرد، تدوین و تصویب شد. نظام سرمایه داری دولتی بلوک شرق، علیرغم حاکمیت یک نظام طبقاتی و استثمار کار مزدی و اختناق سیاسی ناشی از چنین نظامی، یک سیستم رفاه اجتماعی را در جوامع تحت حاکمیت خود پیاده کرده بود. بعلاوه قانون اساسی شوروی، که منتج از انقلاب عظیم کارگری اکتبر بود، پیشرو ترین سند برابری حقوق و رفع تبعیض بشمار می رفت. این واقعیت و نام سوسیالیسم و کمونیسم، نگاه طبقه کارگر، زحمتکشان و مدافعین آزادی، برابری و رفاه را به سوی این بلوک و در راس آن شوروی گردانده بود. جنبش های اجتماعی مدافع حقوق مدنی، آزادی زن، و رفاه اجتماعی چشم به این بلوک دوخته بودند.
در چنین شرایطی، بورژوازی غرب و در راس آن آمریکا، علاوه بر جنگ تبلیغاتی متمرکز علیه شوروی و علیه کمونیسم، به یک سلاح ایدئولوژیک برای مقابله با این نظام نیازمند بود. بیانیه حقوق بشر حاصل این تلاش و نیاز است. در تمام دوران جنگ سرد این بیانیه عملا بکار کسی، بجز جنگ تبلیغاتی نمی آمد. هیات حاکمه غرب و در راس آن آمریکا مدام مشغول کودتا در کشورهای "کم توسعه یافته" ای بودند که جنبش چپ، کارگری و کمونیستی در آنها می رفت قدرتمند شود.
کودتای اندونزی و کشتار حدود یک میلیون انسان برای سرکوب جنبش کمونیستی در دهه شصت میلادی، کودتا در ایران در دهه پنجاه، کودتاهای پی در پی در آمریکای لاتین و سر کار آوردن دولت های نظامی، معروف ترین و یکی از خونین ترین های آن شیلی در دهه هفتاد، راه اندازی جنگ های خانمان بر انداز در ویتنام و ریختن بمب های ناپالم بر سر مردم و در جنوب آفریقا، بطور مثال آنگولا، دفاع جان سخت از رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی و رژیم های سرکوب و کشتار در سایر کشورها، بخشی از بیلان فعالیت سیاسی – اقتصادی و ایدئولوژیک بورژوازی غرب و هیات های حاکمه آن است.
این واقعیت که بیانیه حقوق بشر یک ورقه زرین و بی خاصیت بود بر کسی پوشیده نیست. جالب اینجاست که پس از سقوط شوروی و فروپاشی دیوار برلین، دنیا ارجاع خاصی به این بیانیه نمی کرد. بیانیه حقوق بشر در بایگانی سازمان ملل خاک می خورد. بیانیه حقوق بشر دگر بار بعنوان سلاحی تبلیغاتی – ایدئولوژیک در جنگ تروریست ها مورد استفاده قرار گرفت. عراق را با خاک یکسان کردند، بیش از یک میلیون انسان را به خون کشیدند، یک جامعه را به یک گورستان بزرگ بدل کردند تا حقوق بشر را در آنجا پیاده کنند!
و اکنون نوبت اپوزیسیون راست پرو غرب و ملی – اسلامی جمهوری اسلامی رسیده است تا از این بیانیه و با همان هدف اصلی تولد آن، دلیل وجودی آن، استفاده کنند. حقوق بشر برای این اپوزیسیون، همچون قائدین شان، سلاحی ایدئولوژیک برای مقابله با جنبش کمونیست کارگری و تحدید خواست های واقعی مردم است. مردم ایران خواهان آزادی، برابری و رفاه هستند. این خواست عمیق و واقعی جنبش سرنگونی است. اپوزیسیون راست و مرتجع در هراس از ابعاد این جنبش و پتانسیل آن برای واژگونی سرمایه داری به بیانیه حقوق بشر متوسل شده است.
جامعه حقوق بشری؟
در اینجا حتما سوالی در مقابل ما خواهند گذاشت: مشکل شما با بیانیه حقوق بشر چیست، مگر نه آنکه بیانیه حقوق بشر از آزادی و برابری حقوقی همگان صحبت می کند؟ قبل از هر چیز باید اعلام کنیم که بیانیه حقوق بشر در صورتی که واقعا مو به مو پیاده شود، بمراتب از آنچه اکنون در ایران تحت جمهوری اسلامی حاکم است، پیشرفته تر است. در این شکی نیست. اما اولا، خواست واقعی مردم از آن بمراتب فراتر می رود؛ ثانیا، این صرفا یک آزادی و برابری صوری و نه واقعی است؛ ثالثا، ماهیت آن و تاریخچه دفاع از آن توسط مدافعین قدرتمندش بما نشان می دهد که این بیاینه هرگز پیاده نخواهد شد.
بیانیه حقوق بشر از اصل مالکیت خصوصی دفاع می کند. ماده هفده بیانیه به دفاع از اصل مالکیت خصوصی اختصاص دارد و لغو آنرا نقض حقوق بشر می نامد. معنای واقعی و در عمل این ماده چیست؟ دفاع مسلم از نظام سرمایه داری. یعنی، طبق بیانیه حقوق بشر و نزد مدافعین آن، تلاش برای واژگونی نظام سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم نقض حقوق بشر است. به همین دلیل نیز از زمان تصویب این بیانیه میلیون ها انسان توسط ارتش های بورژوازی "خودی" یا "بومی" و امپریالیستی به خاک و خون کشیده شده اند، بمب بر سر شان ریخته شده است و در زندان ها و سیاه چالها تحت شکنجه و تجاوز قرار گرفته اند. از نظر مدافعین "حقوق بشر" این مردم، این انسان ها و جنبش ها قصد نقض بیانیه حقوق بشر و تعرض به یکی از اساسی ترین مواد آن، یعنی به ساحت مقدس مالکیت خصوصی را داشته اند. حالا معلوم می شود که چگونه بورژوازی و هیات های حاکمه آن در این شصت سال از "حقوق بشر" دفاع کرده اند!
آزادی، برابری و رفاه بمعنای واقعی، اجتماعی و اقتصادی آن با بیانیه حقوق بشر در تناقض است. تا لحظه ای که مالکیت خصوص بر وسایل تولید و مبادله در جامعه محفوظ و مقدس باقی بماند، تا لحظه ای که سرمایه داری بر جامعه حکم راند، تا لحظه ای که نیروی کار اکثریت جامعه توسط اقلیت صاحب مالکیت، استثمار شود، سخنی از آزادی واقعی و بدون قید و شرط، برابری واقعی اجتماعی و اقتصادی و رفاه همگانی نمی تواند باشد.
سرمایه داری یعنی اختلاف طبقاتی، یعنی فقر عده ای در برابر ثروت اقلیتی کوچک، یعنی وجود ارتش ذخیره کار از بیکاران، یعنی بی مسکنی عده ای، یعنی نابرابری در برخورداری از امکانات و تسهیلات و مواهب جامعه یعنی تبعیض و حاکمیت خرافه. به پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری نگاه کنید تا این حقیقت انکار ناپذیر را مشاهده کنید. به فرانسه، آمریکا و آلمان بنگرید! فقر و فلاکت در همین کشورها وسیع است و در شرایط بحران اقتصادی کنونی (یک وجه ذاتی تولید سرمایه داری که بشکل ادواری ظهور می کند) وسیعا و سریعا گسترش می یابد؛ تبعیض وسیعا وجود دارد، میان زن و مرد، میان شهروند "اصیل" و شهروند "غیر اصیل" میان شهروند و مهاجر، تبعیض نژادی و جنسیتی، علیرغم ظاهرا پیاده شدن بیانیه حقوق بشر و وجود بیش از یک قرن مبارزات رادیکال کارگری، سوسیالیستی و برای آزادی، برابری، رفاه و عدالت، این چهره و واقعیت پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری است. در آمریکا که وضعیت مردم از این کشورها نیز وخیم تر و فلاکت بارتر است.
این دلیل مخالفت ما با بیانیه حقوق بشر است. ما با بیانیه حقوق بشر مخالفیم زیرا یک جامعه عالی تر و یک دنیای بهتر برای مردم میخواهیم و آنرا حق مسلم مردم می شناسیم. ما خواهان جامعه ای هستیم که آزادی، برابری و رفاه همگان را بمعنای واقعی کلمه تامین و تضمین کند. چنین جامعه ای فقط در صورت واژگونی سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم امکانپذیر است. این بمعنای نقض بیانیه حقوق بشر است. ما خواهان سازماندهی یک انقلاب کارگری برای سرنگونی رژیم اسلامی و نظام سرمایه داری هستیم. ما میخواهیم مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و مبادله را ملغی کنیم. ما میخواهیم کار مزدی را از میان ببریم و دنیایی بسازیم که در آن همگان از نظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برابرند.
این ناقض بیانیه حقوق بشر است و مدافعین بیانیه حقوق بشر در این مبارزه در مقابل ما صف آرایی خواهند کرد و از این بیانیه ابتدا بعنوان سلاح ایدئولوژیک و سپس توجیه سرکوب و کشتار جنبش کمونیستی و کارگری و سرکوب مردم و پهن کردن بساط زندان و شکنجه استفاده خواهند کرد. ما امروز بدنیا نیامده ایم. از تاریخ آموخته ایم. بیانیه حقوق بشر اسم رمز مبارزه ضد کمونیستی است. از این رو بعنوان طناب اتحاد کلیه اپوزیسیون مرتجع طرفدار سرمایه داری بدل شده است.
طناب "حقوق بشر" به گردن حزب اکس کمونیست کارگری
متاسفانه این طناب به گردن حزب اکس کمونیست کارگری هم افتاده است. بدنبال راست روی های این حزب در عرصه تئوری، سیاست و عمل بویژه طی خیزش اخیر مردم ایران، این حزب نیز به جرگه مدافعین بیانیه حقوق بشر پیوست. پس از آنکه شعار استراتژیک و پایه ای حزب "انقلاب کارگری" را به انقلاب انسانی تغییر دادند، در اتئلاف با جنبش سبز و ناسیونالیسم پرو غرب در آکسیون های مختلف در خارج کشور شرکت کردند، پرچم سرخ را به زرد و سفید تغییر دادند، رنگ سبز را به طرق و بهانه های مختلف زینت بخش سایت و ظاهرشان کردند، لابیسم به شکل اصلی فعالیت سیاسی شان بدل شد، دفاع صریح و راسخ از بیانیه حقوق بشر نیز جای تعجبی ندارد. اکنون تا آنجا پیش رفته اند که بر سر اینکه چه کسی مدافع واقعی این بیانیه ضد کمونیستی است با بخش راست جریان ملی – اسلامی به بحث و جدل مشغول شده اند.
"در نقل قول پایین ملاحظه میکنید که در عمل چگونه این شعار به نجات یکی از اعضای رهبری این حزب در مجامع "مهم" حقوق بشری میاید. ایشان این چنین در مورد حکومت مورد دفاع حزبش صحبت میکند :"من به نمایندگی از طرف مردم ایران اعلام میکنم که ما بمب اتم نمیخواهیم! جنگ با غرب نمیخواهیم. ما حکومتی مدرن و سکولار میخواهیم که در آن تمام حقوق بشر عملى شود."
راحت! سوسیالیسم، سرنگونی سرمایه داری، نابودی استثمار، جمهوری سوسیالیستی، حکومت کارگری، برنامه یک دنیای بهتر همه را بایگانی کرده اند و با خیال راحت از یک حکومت حقوق بشری دفاع میکنند. ("به نمایندگی از طرف مردم ایران" را هم به ایشان ببخشید. آرزو بدل مانده اند!) راستش اول مطمئن نبودم که ایشان کاملا از محتوای بیانیه حقوق بشر و سابقه تاریخی شان نزول آن مطلع است یا خیر. خواستم این اعلام موضع را بحساب ناآگاهی ایشان بگذارم. از روی حسن نیت! اما در عالم سیاست این روش مجاز نیست. رهبری این حزب در یک مجمع رسمی حقوق بشر در مقابل نمایندگان بورژوازی بین المللی و ایرانی اعلام کرده است که یک حکومت انسانی میخواهد که در آن "تمام حقوق بشر" عملی شود." (آذر ماجدی، "کمونیسم در فاز غریب، حکایت حزب اکس کمونیست کارگری، یک دنیای بهتر شماره ۱۴۷)
این مطلب را ما چند ماه پیش، در نقد دفاع صریح یکی از اعضای رهبری این حزب از بیانیه حقوق بشر نگاشتیم. بلافاصله پس از انتشار این نقد، سخنرانی مزبور از روی سایت ها به بایگانی منتقل شد. متوجه شدند که چه گافی داده اند. اما این بار در کوران ذوق زدگی مبارزه لابیستی شان دگر بار اختیار از کف داده اند و رئیس هیات دبیران حزب شان رسما و علنا بر سر اینکه چه کسی مدافع "حقوق بشر" است با شیرین عبادی به پلمیک برخاسته است:
در مقاله ای تحت عنوان: "خانم عبادی دروغ میگوئید. شما مدافع حقوق بشر نیستید!" اصغر کریمی می کوشد نشان دهد که حزب متبوع ایشان مدافع واقعی تری برای "حقوق بشر" از شیرین عبادی و جناح راست جنبش ملی – اسلامی است. ظاهرا سابقه درخشان این حزب در دفاع از آزادی، برابری و رفاه واقعی و نقد عمیق آن به بیانیه ضد کمونیستی حقوق بشر از خاطر آقای کریمی زدوده شده است. این نیز از نتایج "عبور از منصور حکمت"، در غلطیدن به پوپولیسم و اپورتونیسم، اتئلاف با جریانات راست و کنار گذاشتن "انقلاب کارگری" و دفاع از فواید تحریم اقتصادی و حمله نظامی است:
"اما در پایان اجازه دهید یکبار دیگر موضع همیشگی خودمان را مورد تاکید قرار دهم. ما خواهان آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان، هر عقیده ای، و آزادی فوری همه زندانیان سیاسی اعم از دو خردادی، ملی اسلامی، ناسیونالیست و کمونیست، و همینطور پیروان مذاهب مختلف هستیم. همه اینها را بشر! میدانیم و حقوق بشر ما بدون استثنا شامل همه اینها میشود. و برای هر کس که برای آزادی هر بخشی از آنها فعالیت کند ارزش قائلیم. حتی اگر کسی رسما اعلام کند که هدفش فقط آزادی ناسیونالیست ها یا ملی اسلامی ها است، و کاری به سایر زندانیان سیاسی ندارد، کارش را کم و بیش مثبت میدانیم اما به هیچ حقه بازی اجازه نمیدهیم اهداف ارتجاعی اش را زیر پوشش حقوق بشر و غیره پنهان کند." (اصغر کریمی، "خانم عبادی دورغ میگویید. شما مدافع حقوق بشر نیستید!" سایت روزنه)
زمانی که یک حزب کمونیستی برای نزدیک شدن به قدرت راهنمای راست را می زند و در سراشیب راست روی می افتد، بیش از اینهم نمی توان انتظار داشت. از پرچمداری "برنامه یک دنیای بهتر"، انقلاب کارگری و جمهوری سوسیالیستی، به مدافع بیانیه حقوق بشر، انقلاب انسانی و جمهوری انسانی بدل می شود. بجای سازماندهی طبقه کارگر برای یک انقلاب کارگری، به لابیسم و به دست بوس رفتن هیات حاکمه دولت های متعلق به قطب تروریسم دولتی روی می آورد و بپر بپر پوپولیستی و هیاهوی توخالی و بعضا دروغ را بجای فعالیت کمونیستی و بیان حقیقت می نشاند. این سرنوشت حزب اکس کمونیست کارگری است که می کوشد با همان طناب "حقوق بشر" به بقیه اپوزیسیون راست متصل شود. *
جامعه رنگین کمان